چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ژاپنی ها نیز مردمی هستند


ژاپنی ها نیز مردمی هستند

گمان می کنم هنوز هم می توان درباره ماهیت شعرگونه هایکو شک کرد, به خصوص در میان مردمانی که به زبان آوری و پیچیدگی فکری شهرت یافته اند

گمان می‌کنم هنوز هم می‌توان درباره ماهیت شعرگونه‌ هایکو شک کرد، به خصوص در میان مردمانی که به زبان‌آوری و پیچیدگی فکری شهرت یافته‌اند.

دوست فرهیخته‌ای را می‌شناسم که نه صد و یک هایکو، بلکه هزار و یک هایکو را در ساعتی خواند و سرآخر گفت که چی؛ نه گویای عجز و التماس عاشق است و نه شرح ناز و غمزه معشوق.

نه مدح و ستایش است و نه نفرین و حتی دریغ از یک ذره نصیحت. پس‌ هایکو به چه کار می‌آید؟ الله و اعلم، به خصوص که تعداد اندک سطرهایش هم امکان روایت یک داستان را در قالب شعر می‌گیرد.

مثل همان مبدعان عجیب و غریبش می‌ماند، ژاپنی‌هایی که به جای قاشق و چنگال با دو تا چوب غذا می‌خورند. حتی در کت و شلوار هم یادآور سامورایی‌های فیلم‌های <کوروساوا> هستند، آدم‌هایی که خیلی کم حرف می‌زنند و به جای آن ساعت‌ها به یک نقطه خیره می‌شوند. در هیجانی‌ترین لحظات زندگی و آن گاه که بر هست و نیست جهان طغیان می‌کنند، کلا‌مشان چیزی نظیر این می‌شود: ‌ <در طول راه کوهستان / قلبم را می‌رباید / بنفشه‌ای وحشی>

یک‌ هایکو، یک شعر کوچک و جمع و جور که هیچ ربطی به شور عارفانه ما ندارد. متعلق به دنیایی دیگر است، با مختصاتی دیگر اما این دنیا آن‌قدرها هم پیچیده نیست که عاجز از درک و فهمش باشیم. فقط کافی است که به طریقی غیر از روش‌های آموخته‌مان با آن مواجه شویم.

هایکو،‌ هایکو است، نه غزل، نه قصیده، نه رباعی، نه مثنوی، نه شعر نیمایی و... یک تصویر است، یک نقاشی یا یک عکس. شاید نقاشان و عکاسان و علا‌قه‌مندان این هنرها قدرت بیشتری برای فهم ریزه‌کاری‌های آن داشته باشند، اما نیازی نیست که حتما عکاس و نقاش باشیم.

با کمی‌تخیل هم کارمان راه می‌افتد. می‌توانیم خودمان را در این فضا تصور کنیم، در کوهستان یا بیشه‌زار، جایی که الهام بخش‌ هایکوسرایان کلا‌سیک است، در طبیعت ناب و همه این عناصر را با نگاهی غیر از همیشه ببینیم، گو این که اولین بار است با آنها مواجه می‌شویم و درباره هستی آنها پرسش کنیم، مثال کودکی که تازه به جهان چشم باز کرده است؛ همه چیز شگفتآور می‌شود.

‌ می‌گویند، <تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.> مثل کوتاهی‌ هایکو است و معانی بسیار آن که نانوشته مانده است، آنچنان که پگاه احمدی، مترجم کتاب <صد و یک‌ هایکو> در مقدمه آن به <معنای نهان>‌ هایکو اشاره می‌کند و می‌نویسد: < این معنا گاه در سطرها گفته نمی‌شود بلکه شاعر، خواننده را بر جایگاهی می‌نشاند که می‌تواند از آنجا او را به دنیایی فراتر از آن چه صورت شعر می‌نمایاند رهنمون شود... ناگفته‌های‌ هایکو هر چه بیشتر باشد،‌ هایکو از شاعرانگی بیشتری برخوردار می‌شود.

این تکنیک از آیین ذن نشأت می‌گیرد، آیینی که به یگانگی انسان با کل هستی و طبیعت اعتقاد دارد. این آیین در نقاشی‌های ژاپنی نیز به صورت فضایی تهی جلوه‌گر می‌شود.

گاه از گوشه چپ تابلو، شاخه گیلا‌سی به درون تابلو آمده و هشتاد درصد دیگر تابلو، بیکرانی سفید، مه آلود و رازگون است...> یکی از نمونه‌های عالی‌ هایکو شعری است از <باشو> شاعر شهیر ژاپنی که ترجمه‌اش در کتاب <صد و یک‌ هایکو> چنین شده است: ‌ <علف‌های تابستان / همه آن چه به جا مانده / از رویاهای یک سرباز>

هرچه در این شعر دقیق‌تر می‌شوم، بیشتر لذت می‌برم. فضای شعر راه را برای تخیل باز می‌گذارد و قدرت تاویل‌پذیری متن را بیشتر می‌کند؛ زمان، تمام آرزوهای سرباز را از میان برده و تنها چیزی که برجا مانده، طبیعت است، طبیعتی که برخلا‌ف رویاهای سرباز، رنگ واقعیت دارد و حقیقتی ازلی و ابدی است.

در مجموعه <صد و یک‌ هایکو> چندین شعر دیگر نیز از <باشو> وجود دارد که ای کاش بیشتر بود؛ با این که بدون اغراق <باشو> بهترین‌ هایکوسرای ژاپن بوده، اما جکی‌هاردی مترجم انگلیسی این کتاب ترجیح داده است که از شعرهای شاعران مختلف استفاده کند، شاعرانی که گاه غیر ژاپنی و غربی هستند و با این حال تلا‌ش کرده‌اند که این‌گونه شعر را هم تجربه کنند، اما چه باک! شعر آنها را هم می‌خوانیم، بلکه شاید لذت ببریم.

احسان عابدی



همچنین مشاهده کنید