جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

جامعه دانایی محور


جامعه دانایی محور

از آنجایی که مفاهیم ارائه شده در این بحث ترجمه مفاهیم اصلی آن از زبان انگلیسی است, توجه به درک صحیح معانی این مفاهیم یا به عبارت بهتر واژه ها از اهمیت زیادی برخوردار است چرا که ادامه بحث مستلزم داشتن دیدگاهی صحیح در این خصوص می باشد

● مقدمه

از آنجایی که مفاهیم ارائه شده در این بحث ترجمه مفاهیم اصلی آن از زبان انگلیسی است، توجه به درک صحیح معانی این مفاهیم یا به عبارت بهتر واژه‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چرا که ادامه بحث مستلزم داشتن دیدگاهی صحیح در این خصوص می‌باشد.

تعریف واژه Knowledge که آنرا به معنای “دانایی” در نظر می‌گیریم، در فرهنگ واژگان Webster’s New World اینگونه آمده است: “تمام آنچه که به وسیله ذهن ادراک یا دریافت می شود.”. در کاربرد متداول در جامعه، در مواردی واژه اطلاعات Information را مترادف با واژه Knowledge بصورتی قابل جایگزین[۱] به کار می‌برند و این بدان معنا است که این دو واژه ظاهراً تفاوت چندانی ندارند. واقعیت آن است که گاهی شیوه به کار بردن کلمه “دانستن” به گونه‌ای است که مفهوم اطلاعات را تداعی می‌کند، ولی در حقیقت این طور نیست. وقتی از کسی می‌پرسیم که درباره … چه می‌دانید؟ در اغلب مواقع منظور این است که درباره آن موضوع چه اطلاعاتی دارید؟ البته در زبان انگلیسی مفهوم Knowledge Based Society (جامعه دانایی محور) به طور متعارف و در زبان غیر تخصصی خود مترادف با Information Society (جامعه اطلاعاتی) نیست، چرا که از مفهوم اول احساس نوعی برتری به ذهن می‌آید. به علاوه، در تعاریف رایجی که از “ اطلاعات” به عمل آمده است؛ ایده فراگیری Learning نیز به طور ضمنی مطرح شده است. در هر صورت، در مقاله پیش رو معنای دانایی یا آگاهی مد نظر می باشد نه اطلاعات. تعریف واژه “ اطلاعات” در فرهنگ واژگان فوق الذکر این چنین است: “آگاهی که به هر طریق حاصل می گردد.” گاهی در ترجمه واژه Knowledge به اشتباه کلمه “علم” ذکر می‌شود. این در حالی است که معادل مشخص این کلمه در زبان انگلیسی واژه Science است که تعریف آن‌ را در همان منبع این‌گونه می‌خوانیم: “آگاهی نظام یافته‌ای که از طریق مشاهده، مطالعه و آزمایش جهت مشخص ساختن طبیعت یا اصول آنچه که تحت بررسی است، حاصل می شود.”

پیتر دراکر، محقق و تحلیلگر مشهور در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و مدیریتی Knowledge یا همان دانایی را در کتاب خود تحت عنوان “حقایق تازه” اینگونه تعریف کرده است: “دانایی عبارت است از اطلاعاتی که سبب تغییر یک چیز یا یک شخص می‌گردد – چه با فراهم ساختن زمینه اقدام برای تغییر و چه با قادر ساختن یک فرد یا یک نهاد برای انجام یک عمل متفاوت نسبت به آنچه که در گذشته انجام می‌داده است.” از نظر دراکر، یک شخص دانشگاهی ممکن است دانایی را به عنوان چیزی در نظر بگیرد که چاپ شده است. اما مطمئناً آنچه که به صورت مکتوب در می‌آید آگاهی یا دانایی نیست، بلکه داده‌های خام است. آنچه که مهم است، این است که فراگیری متخصصان دانشگاهی به سرعت از آنچه که می‌تواند به عنوان “دانایی” تعبیر شود، فاصله می‌گیرد. این فقط می‌تواند انباشت داده‌ها خوانده شود. دانایی نوین دیگر نمی‌تواند در قالب قواعد گذشته به دست آید. آنچه که امروز به عنوان تدریس، فراگیری و پژوهش می‌شناسیم در قرون نوزدهم و بیستم شکل و سازمان یافتند. در قرن بیست‌ویکم و یا به عبارت بهتر هزاره سوم شکل‌های جدیدی از آموزش مطرح می‌شوند مانند آموزش غیر رسمی (Informal Education) که به صورت مادام العمر (Lifetime) صورت می‌گیرند.

ریچارد میسون که یکی از اساتید مشهور در رشته مدیریت علوم اطلاع رسانی است، در کتاب خود با عنوان “آیین مدیریت اطلاعات” مفهوم روشنی به صورت یک سلسله مراتب شناختی ارائه داده است:

خرد > دانایی > اطلاعات > داده

به نظر او دانایی عبارت است از اطلاعاتی که موثق، معتبر و صحیح باشد. خرد یک نوع دانایی است که در یک جامعه، فرهنگ یا یک نظام ارزشی به کار گرفته شده باشد. این دانایی متشکل از دیدگاهها و ادراکاتی است که درست، واقعی و ثابت و بادوام به‌نظر می‌رسند. از دیدگاه میسون دانایی شکل کاربردی اطلاعات با توجه به فهم استخراج شده از آنها است. کاربرد همه جانبه و ناخودآگاه این دانایی جامعه‌ای را در بر می‌گیرد که اصطلاحاً از آن به عنوان “جامعه دانایی محور” یاد می شود.

● جامعه دانایی محور

دراکر با نگاهی به گذشته، این واقعیت را یادآوری می کند که جامعه صنعتی حاصل انقلابی بود که در عرصه صنعت روی داد و تاثیر آن بر جامعه منجر به پدید آمدن نوعی از جامعه گردید که اصطلاحاً جامعه صنعتی لقب گرفت. همچنین در عصر اطلاعات، انقلاب اطلاعاتی سبب پدید آمدن جامعه اطلاعاتی یا به عبارت دیگر “جامعه دانایی محور” گردید. ]در اینجا باید مجدداً متذکر شد که جامعه اطلاعاتی و جامعه دانایی محور دو مفهوم متمایز اما در عین حال وابسته به یکدیگر می‌باشند. [

به نظر دراکر، جامعه دانایی محور یک جامعه به خصوص نیست؛ بلکه همان جامعه صنعتی است که در آخرین سالهای تکامل خود تحت تاثیرات انقلاب اطلاعاتی و تکنولوژی وابسته به آن قرار گرفته و رویکرد جدیدی را در پیش گرفته است که در آن از صنعت محوری به دانایی محوری گرایش یافته است. جامعه دانایی محور، جامعه‌ای است که در آن دانایی سرمایه محسوب می‌شود و دانشگران (Knowledge Workers) ، سرمایه‌داران این جامعه‌اند.

میسون نیز دیدگاهی مشابه دارد. از نظر او جامعه دانایی محور عبارت است از جامعه‌ای که دانایی در کلیه شئونات و جنبه‌های آن جریان دارد و این جریان دانایی یا اطلاعات است که بسترسازی تصمیم‌گیری‌های مختلف در عرصه جامعه را بر عهده دارد. میسون دانایی را به شکل یک شبکه آب زیرزمینی تشبیه می‌کند که سبب ایجاد و بقای آن چیزی می‌شود که ما بر روی زمین از آن به عنوان حیات یاد می‌کنیم. به عقیده او دانایی زیربنای جامعه نوین است و هر کسی که به نحوی با دانایی سر و کار دارد جزء سازندگان این جامعه محسوب می‌شود. میسون در سراسر کتاب خود با عنوان “آیین مدیریت اطلاعات” با بازگشت به زمینه‌های تاریخی ایده مورد بحث در جامعه یونان باستان و فلسفه حاکم در آن دوران، این موضوع را مطرح می‌سازد که “مدینه فاضله”[۲] با قرار گرفتن دانشگران در جایگاه درست خودشان محقق خواهد شد.

سده بیست و یکم سده‌ای است که در آن سرمایه اصلی شرکتها و سازمانها، کارکنان علمی است؛ در حالی که در سده بیستم با ارزشترین دارایی یک سازمان، ابزار تولید آن بود. دلیل این امر آن است که اساساً یک نیروی دانشگر مالک دانش خودش می‌باشد و سرمایه اصلی سازمان هم در حال حاضر دانش اوست و او با رفتن از این سازمان به سازمان دیگر می تواند به راحتی دانش خود را (که به واقع ابزار اصلی کار است) به همراه ببرد. نیروی کار دانشگر که اکنون بدنه اصلی سرمایه انسانی (Human Capital) و سرمایه عقلی (Intellectual Capital) سیستم‌های اقتصادی را تشکیل می‌دهد، امروزه مهمترین سرمایه جوامع است. در اقتصادهای مبتنی بر دانش، چنانچه تجارب موجود نشان می دهد، سرمایه دانایی به نحو چشمگیری از سرمایه‌های مالی و فیزیکی پیشی می‌گیرد. در این نظامها دانش، دانستن و دانش آفرینی عامل اصلی بقاء و رشد سازمانها در شرایط رقابت می‌شود. پژوهشهای اخیر نشان می‌دهد که سرمایه دانایی جوامع و سازمانها در شرایطی رشد می‌کنند که بستر مناسب برای تعامل اندیشه، ابتکار و تجربه‌های جدید برای نیروی دانشگر و دانشمند فراهم باشد.

دراکر در مطرح ساختن دانایی به عنوان سرمایه، همان شش مؤلف اصلی و معروف سرمایه‌گذاری را به ترتیب زیر بر می‌شمارد:

۱) میزان (مورد انتظار) بازگشت سرمایه

۲) میزان سود و مدت زمان مولد بودن سرمایه

۳) میزان کاهش ارزش سرمایه

۴) ریسک سرمایه‌گذاری یا تغییر زمینه آن

۵) هزینه و ریسک در صورت شکست سرمایه‌گذاری

۶) هزینه فرصت (بازگشت سرمایه به روشهای دیگر)

و سپس این موضوع را به بحث می‌گذارد که آیا دانایی را باید به عنوان یک سرمایه کیفی در نظر بگیریم که در قالبهای کمی فوق نمی‌گنجد یا آنکه باید مانند هر سرمایه دیگری به سنجش سود و زیان آن بنشینیم. دراکر با مقایسه این دو رویکرد قضاوت نهایی را بر عهده مخاطبان می گذارد اما به صورت تلویحی از کیفی بودن آن جانبداری می‌کند.

● سازمانهای دانایی محور

به طور کلی به افرادی که کار دانش‌بر انجام می‌دهند (در مقابل کار نیروبر)، اصطلاحاً کارکنان علمی گفته می‌شود. در اغلب مواقع تمام کسانی که با داده و ایده سر و کار دارند، به عنوان کارکنان علمی مطرح هستند. دانشگری را می‌توان یک تفکر حاکم بر فرد دانست و این فرد می‌تواند یک ماشین‌نویس، یک کارشناس تکنولوژی پیشرفته یا یک استاد دانشگاه باشد. مهمترین اصل برای کارکنان دانا به روز بودن و سر و کار داشتن با افراد به روز است. به علاوه، توسعه و خلاقیت دو ویژگی برجسته دانشگران می‌باشد.

از نظر دراکر، سازمانهای آینده؛ سازمانهایی هستند که در آنها ترکیب گسترده‌ای از متخصصان وجود دارد که عملکرد خود را با دریافت بازخورد از همکاران و مشتریان تنظیم می‌کنند. چنین سازمانی سازمان دانایی محور است. یعنی سازمانی که تنظیم خود را بر اساس بازخوردهای دریافتی انجام می‌دهد. امکان دانایی محور شدن برای سازمانهای بزرگ بیشتر است. چون سازمانهای بزرگ به نسبت برخورداری از نیروی انسانی و مشتریان بیشتر، بازخورد بیشتری را دریافت می‌دارند. آمارگیری‌های به عمل آمده نشاندهنده این تغییر یعنی دانایی محور شدن در سازمانها است. مرکز جاذبه در استخدام به سرعت از کارکنان یدی و اداری به سرعت به سوی دانشگران در حال حرکت است. پیتر دراکر می‌گوید: “من طیف میانه را شاخه‌ دیگری از کارکنان علمی می‌دانم و اینها تکنولوژیست‌ها هستند. کسانی که علاوه بر کار فکری، کار یدی هم انجام می‌دهند مانند دندانپزشکان و جراحان، هر دو مهارت دانش‌بری و نیروبری را لازم دارند.” تکنولوژیست‌ها بخشی از کارکنان علمی‌اند. با این تعریف خیلی از افرادی که در سازمانها کار می‌کنند، کارکنان علمی محسوب می‌شوند، اما این امری نسبی است. در حال حاضر بیش از ۴۰ درصد نیروی کار ایالات متحده آمریکا را کارکنان علمی یا اصطلاحا همان دانشگران تشکیل می‌دهند. ویژگی این دانشگران آن است که در برابر مدل فرماندهی و کنترلی که امور تجاری طی صد سال گذشته از ارتش قرض گرفته است، مقاومت می‌کنند. حتی امروزه دیگر در ارتش‌ها هم یک ساختار ثابت فرماندهی نمی‌تواند کارساز باشد و به ویژه در شرایط جنگی برای انجام ماموریت‌های ویژه نیاز به بکارگیری نیروهای ویژه (ad hoc task forces) احساس می‌شود. اقتصاد نیز این تغییر را دیکته کرده است به ویژه، نیاز به بازرگانی‌های عظیم برای ایجاد نوآوری. اما فراتر از همه اینها تکنولوژی اطلاعات این تغییر را الزامی ساخته است.

دانایی در یک سازمان به معنی اطلاعات جمع‌آوری شده‌ای است که به منظور تجزیه و تحلیل و شناخت عملکردها در آن سازمان مورد استفاده قرار می‌گیرد. هر قدر این اطلاعات درست‌تر و موثق تر باشد، ارزیابی‌های به‌عمل آمده قابل اعتماد‌تر خواهند بود. به محض آنکه یک سازمان قدمهای مؤثری را از داده ها به سوی اطلاعات بر می‌دارد، فرایندهای تصمیم‌گیری، ساختار مدیریتی و روشهای انجام کار در آن سازمان متحول می‌شوند. چرا که اساساً تبدیل داده‌ها به اطلاعات نیازمند دانایی است. این فرایند در سراسر جهان با سرعت هر چه تمام تر در جریان است و به ویژه در شرکتهای بزرگ فراملیتی چشمگیر و برجسته می‌باشد.

موضوع جالب توجه دیگر «پیش‌آگاهی» (Foreknowledge) است که در گذشته آنرا علم غیب می‌خواندند. پیش آگاهی امروزه در تصمیم‌گیری مدیران یک سازمان نقشی حیاتی دارد و مستلزم برخورداری از داده‌های درست و منطقی است. شاید مهمترین مساله در سازمانها موضوع چگونگی سرمایه‌گذاری و صرف بودجه‌ باشد، دانایی به عنوان یک سرمایه محل مصرف خود را از قبل مشخص ساخته است یعنی پیشرفت و توسعه سازمان.

دراکر در یکی از کتابهایش به نام “مدیریت برای قرن بیست و یکم” قرن آینده را قرن کار گروهی (Team Work) می‌داند. در واقع سازمانهای آینده مدیر ندارند، بلکه مجموعه‌ای از مدیر دارند و قطعاً همه افراد سازمان هم نمی‌توانند در سطح هسته‌های کلیدی، به لحاظ محدودیت منابع و اقتضایی بودن وضعیت کار قرار گیرند. قطعاً برای سازمانها تیم‌های راهبردی به صورت تخصصی و تصمیم‌گیری استراتژیک نیاز داریم. ویژگی این تیمها آن است که در کارهای تخصصی، پیشرفت خوبی دارند و در کارهای کلان نیز با رویکرد محیطی شرکت آشنا و به صورتی پویا و هوشمندانه عمل می‌کنند. باید در هر سازمان بر اساس استعدادهای درونی و فرصتهای بیرونی، نیاز واقعی را که سازمان موظف است به آن پاسخ دهد مشخص نمود. این نیاز را همان کمیته‌های راهبردی این گروهها به عنوان نمایندگان اثربخش در سازمان می‌توانند شناسایی و تعریف کنند. در بستر چنین سازمانهایی امکان انتقال دیدگاهها و تجارب بین دانش‌بران عملی می‌شود و همگرایی حاصل می‌شود. آنچه که امروزه در کشور ما (ایران) به شدت مورد نیاز می‌باشد، همین کارگروهی است.

یکی دیگر از ویژگی‌های سازمانهای دانایی محور آن است که اعضای آنها خود کنترل (Self -Control) هستند. همچنین تخصص‌گرایی یک از صفات بارز اعضای این‌گونه سازمانها است که هرکدام مانند نوازندگان یک ارکستر موسیقی به انجام وظیفه و نقش از پیش‌تعیین شده خودشان می‌پردازند.

● چالش‌های سازمانهای دانایی محور

یکی از چالشهایی که امروزه فرا روی سازمانهای موجود در جوامع در حال توسعه قرار گرفته‌، پدیده‌ای به نام فرار مغزها است. فرار مغزها سبب تهی شدن سازمانها از کارکنان دانشگر یا علمی می‌شود. از آنجایی که کشورهای پیشرفته امکانات مناسبی را برای جذب دانشگران فراهم می‌کنند و این گروه از افراد نیز مسیرهای پیشرفت و حرکت را به آن سمت دنبال می‌کنند، لذا زمان زیادی طول نخواهد کشید که سازمانها از وجود افراد دانشگر بی بهره شوند. زیان بزرگتری که اتفاق می‌افتد این است که دانشگران اغلب به غرب می‌روند و در سازمانهای علمی آنجا محصولات پیشرفته را تولید می‌کنند و این محصولات در نهایت به مصرف‌ استفاده‌کنندگان هموطن خودشان می‌رسد. در نتیجه سازمانها در شرایطی قرار می‌گیرند که به ناچار باید به دنبال متخصصانی بروند که تولیدکنندگان خوب محصولات و خدمات به شمار می‌روند و این تولیدکنندگان خوب امروز همان دانشگران فراری دیروز هستند!

چالش دیگر این است که کسی که در سازمانهای علمی دانشگر کار می‌کند از نظر دانش، خود را با مدیر بالاترش دور نمی‌بیند و آن اطاعت محض گذشته از بین می‌رود. نمی‌توان ماموریت یا کاری را برای کارکنان علمی تعریف کنید، بدون اینکه آنها را مشارکت دهید. یک فرد دانشگر بهتر و بیشتر از هر کسی کار خودش را می‌شناسد. در نتیجه، بهترین نوع استفاده از کارکنان علمی به عنوان مشاور است. سازمانهای موجود اگر خود را با شرایط جدید تطبیق دهند، باقی می‌مانند و در غیر این صورت محو می‌شوند. در این راستا اولین مشکل ذهنیت مدیران است که به همان الگوهای قدیمی خو گرفته‌اند و این الگو می‌بایست به تدریج تغییر کند.

● ارزش و ثمرات دانایی

همه افراد جامعه، مسؤلین و تصمیم‌گیرندگان مسائل استراتژیک، کارخانه‌ها و صنایع کشور بایستی هوشیار باشند و در عصر علوم اطلاعاتی و تغییر و تحولات مستمر، گران‌ترین دارایی یعنی دانایی را همیشه در ذهن خود داشته باشند و بدانند که در دنیای کنونی و آینده قبل از هر چیز دانایی است که محرک اقتصاد است نه آن که اقتصاد محرک دانایی باشد. هر کشوری که دانایی را محدود سازد، شهروندانش را در گذشته پرکابوسی، منجمد ساخته است. رشد اقتصادی فقط می‌تواند ناشی از رشد فوق‌العاده و چشمگیر بهره‌وری یک منبع باشد که کشورهای پیشرفته در آن دارای ضریب رقابتی هستند و آن کارعلمی است که بر عهده دانشگران است. همه ملتها و کشورها باید به بانکهای داده و اطلاعات و شبکه‌های ارتباطی جهانی دسترسی ساده و آسان داشته باشند تا بتوانند به دانایی روزافزون نائل آیند. ولی رشد و توسعه آگاهی اطلاعاتی و ارتباطات سهل و آسان از طریق شبکه‌های کامپیوتری و ماهواره‌ای و پدیدار شدن اقتصاد مبتنی بر کامپیوتر، اطلاعات و ارتباطات، دولتها را مجبور ساخته که به مباحث دانایی توجه بیشتری نشان دهند. به هر حال با توجه به اینکه در قرن آینده بنیادی‌ترین ماده خام، دانایی است ما باید بدانیم در کجا قرار داریم و به کدام جهت می‌خواهیم برویم و به چه هدفی نائل گردیم.

دانایی و ایجاد تبادل اطلاعات در صنایع و شرکتهای تولیدی، نیاز به سرمایه به ازای هر واحد از تولید یا بازده را کاهش می‌دهد و این بدان معناست که کشوری با سرمایه‌های محدود می‌تواند امروزه با همان میزان سرمایه ۵ تا ۱۰ سال قبل خود، وضعی به مراتب بهتر داشته باشد. به هر حال نظر به اینکه دانایی و دانش پیشرفته، نیاز به مواد خام، نیروی کار، زمان، مکان و سرمایه را کاهش می‌دهد، طبیعتا به یکی از منابع اصلی اقتصاد جوامع در حال توسعه تبدیل خواهد شد. بنابراین ایجاد بنیانهای دانایی، لوازم و ابزار تبادل و توسعه دانش و گسترش روزافزون دانایی در همه ابعاد، بایستی از اولویت‌های فکری دولتمردان و مدیران سازمانها و مؤسسات دولتی و خصوصی باشد.

● اقتصاد دانایی

در آستانه ورود به قرن بیست و یکم، ما در آغاز یک رشد واقعاً هیجان انگیز در اقتصاد دنیا یا به عبارتی در کوران حرکت به سمت اقتصاد دانایی قرار داریم. در دوران کشاورزی؛ استفاده از زمین و نیروی کار و ثروت اندوزی را آموختیم. در عصر صنعتی منابع زمینی را با نیروی انسانی و سرمایه در هم آمیختیم و اینک پی می‌بریم که این دانایی است که تفاوتها را بوجود می‌آورد.

ارزش واقعی شرکت‌های بزرگ و موفق، بیشتر به ایده‌ها، بصیرتها و اطلاعاتی است که در ذهن کارکنان آنها نهفته است و به بانکهای اطلاعاتی و حق امتیاز اختراعاتی بستگی دارد که در اختیار این نوع شرکتها می‌باشد، نه به تعداد خطوط تولید و دیگر دارایی‌های ملموس آنها. بدین ترتیب، خود سرمایه بیش از پیش بر عوامل ناملموس مبتنی شده است. اگر از دانایی درست استفاده شود، جانشین غایی دیگر نهادها خواهد شد. اقتصاددانان هنوز با این ایده مشکل دارند، زیرا کمی کردن آن سخت است. ولی تاکنون دانایی، خواه قابل‌اندازه‌گیری باشد یا نباشد، یکی از انطباق‌پذیرترین و چند منظوره‌ترین و مهمترین عوامل تولید است. در شرایطی که زمین و نیروی کار، مواد خام و شاید حتی سرمایه را می‌توان منابعی محدود و فناپذیر تلقی کرد، دانایی از همه لحاظ پایان ناپذیر است. از دانایی برخلاف کوره ذوب آهن یا خط تولید، دو شرکت در آن واحد می‌توانند استفاده کنند و می‌توانند از آن برای تولید دانایی بیشتر بهره بگیرند.

● نوسازی دانایی

سرعت فوق العاده زیاد تغییر، امروزه بدان معناست که واقعیتهای معین سریعتر منسوخ می‌شوند. یعنی دانایی که بر اساس آنها به وجود آمده ناپایدارتر می‌شود. برای مقابله با این عامل ناپایداری، اخیراً ابزارهای سازمانی طراحی شده‌اند تا پژوهش و توسعه علمی را شتاب بخشند. ابزارهای تکنولوژیک دیگری نیز به قصد سرعت بخشیدن به فرایند یادگیری بوجود آمده‌اند.

نکته بسیار مهم این است که جوامع دارای تکنولوژی پیشرفته به تدریج دانایی خود را از نو سازمان می‌دهند. همانگونه که دیده‌ایم، دانش فنی که در کسب و کار و سیاست روزمره مورد نیاز است، هر روز انتزاعی‌تر می‌شود. رشته‌های علمی مرسوم، در حال فروپاشی هستند. به کمک کامپیوتر، همان داده ها و اطلاعات را اکنون می‌توان به آسانی به شیوه‌های کاملاً متفاوتی طبقه‌بندی کرد یا برش داد. این امر به استفاده‌کننده کمک می‌کند تا مساله‌ای واحد را از زوایای کاملاً متفاوت ببیند. در حال حاضر، پیشرفت‌های هوش مصنوعی و نظام خبره، راههای تازه‌ای را برای متمرکز کردن مهارتهای کارشناسی ارائه می‌دهند. به خاطر همه این تحولات، ما شاهد علاقه روزافزون به نظریه شناخت، نظریه یادگیری، منطق تشکیک، زیست‌شناسی اعصاب و دیگر پیشرفت‌های فکری که معماری خود دانایی را شکل می‌دهند، هستیم.

امروزه بار دیگر با فروریختن موانع قدیمی کل ساختار دانایی انسان در اثر تغییر به لرزه درآمده، تاریخ بار دیگر ما را در برابر یک علامت تعجب قرار داده است. ما اکنون فقط واقعیت‌های بیشتر گرد نمی‌آوریم، بلکه با بازسازی شرکتها و تمامی امور اقتصادی، نمادهایی را که برای تبادل دانایی به کار می‌روند به طور کامل از نو سازمان می‌دهیم.

● دانایی و تحولات سازمانی

در مورد سازمانهای آینده دو تفکر متقابل وجود دارد. عده‌ای پیشنهاد می‌کنند که سازمانهای آینده برای پاسخگویی به تغییرات سریع و محیط پرتلاطم بایستی به صورت پویا طراحی شوند و اعتقاد دیگر آن است که سازمانها برای مقابله با پیچیدگی و تکنولوژیهای پرخطر آینده، بایستی ساختار جدید مکانیکی داشته باشند.

حتی اگر دو تفکر فوق را نیز در نظر نگیریم، توسعه علم و دانایی در جامعه و تغییرات مداوم اثرات فراوانی بر سازمانهای سنتی داشته است. توسعه تکنولوژیک در سخت افزار و نرم افزار، ارتباط کامپیوتری از راه دور را به عنوان گزینه‌ای امکان‌پذیر برای محیط سازمانی سنتی درآورده است. خدمات نامطلوب کامپیوتری در سازمانهای بزرگ بار مسؤلیت سنگینی را بر دوش کارکنان گذاشته است. تکنولوژی شبکه‌ای به افراد حرفه‌ای و کارکنان اداری این امکان را می‌دهد که وظایفشان را در منزل یا محلی که ارتباط با ماهواره عملی است، انجام دهند و این امر موجب حذف تاخیر، بعضی هزینه‌ها، تنش در محیط و کاهش مسافرتهای روزانه می‌گردد.

ارتباطات کامپیوتری و تصویری، چگونگی فرصت دادن به مدیران را برای بررسی شیوه‌های نوین اداره کردن و کنترل سازمان از طریق تکنولوژی‌های جدید، به نمایش می‌گذارد. در حال حاضر مدیران بیشتر وقت خود را برای برقراری ارتباط به وسیله تلفن، مکاتبات، ملاقات و جلسات صرف می‌کنند. با به‌کارگیری تکنولوژی‌های نوین سطوح مدیریت در سازمان می‌تواند حذف شده، حیطه کنترل گسترش یابد و هماهنگی بیشتری به وجود آید. به عنوان مثال مدافعان سرسخت پست الکترونیک آن را عاملی مهم در دموکراتیزه‌کردن ساختار مدیریت توصیف می‌کنند. به اعتقاد آنها پست الکترونیک یک سازمان را به طور مسطح گسترده ساخته و آن را افقی‌تر می‌سازد. دیگر نیازی به وجود منشی و رئیس دفتر و یک ساختار عمودی وجود ندارد. هر فردی می‌تواند با هر فرد دیگری ارتباط برقرار کند و همه، نشانی پست الکترونیک همدیگر را می‌دانند.

فهم بیشتر و پاسخ هوشیارانه به تغییر و تحول ما را مجبور می‌سازد که مبانی متفاوت کار، نحوه مشارکت در کار و جایگاه خود در قلمرو بازرگانی را مجدداً بررسی نماییم. تحول سازمانی بر اساس دانایی به ماهیت و مفهوم کار ساختار نوینی داده است. همه سازمانها بایستی نسبت به محیط خارجی خود حساسیت داشته باشند. توجه داخلی بر سازمان بدون آنکه نسبت به توسعه‌ها و فرصت‌های بازار هوشیاری نشان بدهیم، می‌تواند موجب نابودی سازمان گردد. تاریخ گویای مثالهای زیادی از سازمانها و صنایعی است که هزینه‌های عدم توجه و آگاهی در مورد بازار، پیشرفت‌های نوین و نیازهای مشتریان را متحمل شده‌اند.

● تغییر محتوای کار

ما شاهد پدیدار شدن نوعی خاص از انسان سازمانی هستیم که به رغم همبستگی‌های بسیارش، اساساً به هیچ سازمانی متعهد و ملزم نیست. چنین فردی تمایل به آن داردکه مهارت‌ها و نیروی خلاقه خود را با تجهیزاتی که سازمان در اختیارش می‌گذارد و در داخل گروه‌های موقت که همین سازمان فراهم می‌آورد، برای حل مشکلات به کار گیرد.

تغییر مداوم در تکنولوژی‌های متفاوت و ابداع ساختارهای نوین سازماندهی، موجب تغییر در مفهوم و محتوای کار شده‌است. با بالا رفتن محتوای دانایی کار، مشاغل فردی‌تر و به بیانی دیگر تعویض ناپذیرتر می‌شوند. دانشگران کمتر و کمتر جایگزین پذیر می‌گردند. هر دانشگر با ابزار متفاوتی کار می‌کند. وقتی دانشگری محل کار خود را ترک می‌گوید، شرکت یا باید شخص دیگری را با همان مهارت پیدا کند که با افزایش تنوع مهارتها، این کار از نظر ریاضی دشوارتر و پرهزینه‌تر خواهد بود، یا شخص جدیدی را آموزش دهد که آن هم گران تمام خواهد شد. بدین ترتیب هزینه‌های جایگزین کردن هر فردی افزایش می‌یابد.

نتایج تحولات امروزی این است که شرکتها کارکنانی کمتر از گذشته اما با حقوقی بالاتر استخدام می‌کنند. در صنایع رو به رشد و پیشگام، ساختار فرماندهی استبدادی قدیمی، رفته رفته دارد از کار می افتد و جای آن را شیوه کار جدید تساوی طلبانه‌تر یا مبتنی بر همکاری و مسؤلیت دسته‌جمعی می‌گیرد. سازمانهای امروزی و اقتصاد پیشرفته به نیروی کاری نیاز دارد که به سطح بالایی از درونداد‌ها (Inputs) دسترسی داشته باشد. این نیروی کار دسترسی فوری و بسیار آزاد را به کلیه گونه‌های اطلاعاتی که تا به حال تصور می‌شد ربطی به بهره‌وری نداشته باشد، نیاز دارد. اقتصاد نوین به کارکنانی نیاز دارد که بتوانند به سرعت خود را با تغییرات مکرر روشهای کار و سازماندهی و زندگی روزانه، نه تنها انطباق دهند، بلکه حتی این تغییرات را پیش‌بینی کنند.

● کاربردهای نوین دانایی

ما در عصری شگفت‌انگیز زندگی می‌کنیم. تحولاتی روی می‌دهند که در چند سال گذشته تصور آن هم باور کردنی نبود. افزایش انتظارات و فشارهای الزامی ما را وادار می‌کند که بیشتر بدانیم و برای مسائل کلی زندگی و مشکلات کاری، راه‌حل‌های جدیدی بیابیم.

انسان امروزی در مراکز تحقیقاتی و سازمانهای موقت و در محیط خانه، بیشتر از گذشته، داده‌ها را به یکدیگر ربط و انسجام داده، پردازش می‌کند و به شکل اطلاعات قابل استفاده در می‌آورد و تصاویر معتنابهی از اطلاعات را در قالب مدلها و طرحهای متنوع با اندازه‌های متفاوت دانایی روی هم قرار می‌دهد. دانایی نوین به تولید موادی کاملاً تازه از ترکیباتی برای هواپیماسازی گرفته تا مواد بیولوژیک راه می‌برد و بر توان ما در جایگزینی مواد می‌افزاید. دانایی عمیق‌تر اکنون به ما امکان می‌دهد برای دستیابی به ویژگیهای حرارتی و الکتریکی یا مکانیکی مطلوب، موادی سفارشی در سطح مولکولی تولید کنیم.

دانایی گذشته از آنکه جانشین مواد، ترابری و انرژی می شود، باعث صرفه‌جویی در وقت نیز می‌گردد. مکان نیز توسط دانایی حفظ و تسخیر می‌شود. پیدایش فضاهای مجازی نمونه‌ای از آن است. به وسیله برقراری ارتباط با تامین‌کنندگان قطعات، با استفاده از سیستم‌های پیشرفته پردازش اطلاعات ارتباطات می‌توان موجودی انبار را سریع به گردش درآورد و در فضاهای انبار صرفه‌جویی کرد. دانایی در حال پیشرفت و گسترش به ما اجازه می‌دهد تا کار و محصول بیشتری را با مقدار کمتر مواد و مصالح انجام داده و تولید کنیم. بسیاری از تولیدکنندگان و مردم عادی می‌توانند برای تولید ثروت و تولید دانایی بیشتر، به طور همزمان از دانایی واحدی استفاده کنند. دانایی بر عکس مزرعه و کارخانه برای هر منظوری قابل کاربرد است و پایان ناپذیر است. از میان همه منابعی که برای تولید ثروت لازم است، هیچکدام روان‌تر و انعطاف‌پذیرتر از دانایی نیست. در واقع از دانایی می‌توان به عنوان جانشینی برای منابع دیگر استفاده کرد.

● نتیجه گیری:

آنچه که در یک جمع بندی می توان در نظر گرفت، این است که جامعه دانایی: حاصل انقلاب اطلاعاتی است، یک جامعه دانش محور است، دانش و دانایی در این جامعه سرمایه ای پایان ناپذیر محسوب می شود, دانشگران جای صنعتگران را در این جامعه می گیرند و دانایی سبب تغییر محتوایی آن می گردد.

ویژگی اخیر سبب می شود که جنبه های دیگری نیز در ارتباط با دانایی مطرح شود نظیر اقتصاد دانایی، نوسازی دانایی، کاربردها و چالشهای دانایی و غیره. اما نکته مهم در این میان آن است که گسترش روزافزون دانایی در کلیه ابعاد یک جامعه خواه و ناخواه دارای پیامدهایی است که با سیاستگزاری های صحیح علمی و فنی می توان از هر کدام از این پیامدها به عنوان قابلیت یا فرصت مناسبی برای توسعه جامعه بهره برداری نمود. به عنوان نمونه، مسطح شدن ساختار سازمانها و برقراری ارتباطات افقی میان اعضای آنها بر اثر استفاده از تکنولوژی های نوین مبتنی بر دانایی به ویژه تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات سبب بروز استعدادها و قابلیت های فردی و در نتیجه افزایش ظرفیتهای جمعی سازمان می گردد که از این ظرفیت های جدید می توان در مسیر بهسازی سازمان و نهایتا نهادهای اجتماعی وابسته به آن استفاده بهینه را به عمل آورد.

http://ictarticle.blogfa.com/

منابع و مآخذ:

۱. Peter F. Drucker (۱۹۹۴), The New Realities, Butterworth –Heinemann Ltd., Oxford.

۲.Richard O. Mason (۱۹۹۵), Ethics of Information Management, Sage Publications, CA, Thousand Oaks.

۳. منوچهر محسنی (۱۳۸۰)،جامعه شناسی جامعه اطلاعاتی ، ، نشر دیدار , تهران.

۴.مدیریت کارکنان علمی: چالشهای حال و آینده، ماهنامه تدبیر، شماره ۱۰۸(۱۳۷۹)، تهران.

۵.نیروهای دانشگر: سرمایه اصلی سازمانها در قرن بیست و یکم، ماهنامه تدبیر، شماره ۱۰۹(۱۳۷۹)، تهران.

۶.حجت اله مهریاری، دانایی: دارایی پایان ناپذیر آینده، همشهری، شماره ۲۶۱۲ (۱۵ دی ۱۳۸۰)، تهران.

۷. کاوشهای اینترنتی.



همچنین مشاهده کنید