چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی تهاجمی در برابر دیپلماسی انفعالی


دیپلماسی تهاجمی در برابر دیپلماسی انفعالی

نگاهی به بیانیه پایانی دهمین کنگره حزب مشارکت در خصوص سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

اخیرا شاهد برگزاری دهمین کنگره جبهه مشارکت به منظور هم‌اندیشی و تبیین مواضع این حزب در قبال مهمترین مسائل ملی و بین‌المللی موجود بودیم.نقد سیاست خارجی دولت نهم در بیانیه پایانی این حزب در بردارنده نکاتی است که با سادگی نمی‌توان از کنار آنها گذشت.نکاتی که در وهله نخست نشاندهنده درک ناصحیح حزب مشارکت از بدیهی ترین مسائل جاری در نظام بین الملل امروز است....

در قسمتهایی از بیانیه پایانی دهمین کنگره حزب مشارکت در خصوص مسائل سیاست خارجی ایران آمده است:

“دولت نهم پس از استقرار، سیاست اصولی تنش‌زدایی دولت قبل را مرعوبانه و انفعالی خواند و مشی خود در سیاست خارجی را بر اساس آنچه آن را دیپلماسی تهاجمی می‌خواند؛ پایه گذارد. اینک پس از گذشت ۲ سال از عمر این دولت، اثرات اتخاذ این سیاست در روابط خارجی به خوبی هویدا شده است: اجماع جهانی علیه پیشرفت برنامه صلح آمیز هسته‌ای، محور شدن آمریکا دراین‌باره و صدور ۲ قطعنامه در شورای امنیت و وضع پاره‌ای تحریم‌های بی‌سابقه اقتصادی و سیاسی علیه ایران -که متاسفانه مقدمات سومین قطعنامه هم در حال طی شدن است- تجدید نظر برخی همسایگان در روابط راهبردی خود با ایران، رواج نوعی ادبیات دامن‌زننده اختلافات شیعه- سنی، راه افتادن ماشین تبلیغاتی تهدیدات آمریکا و سپس اروپا علیه کشور تا مرز تهدیدهای نظامی علیه ایران، تبدیل اجماع جهانی در تصویب پیشنهاد ایران در نامگذاری سال ۲۰۰۱ به نام سال گفتگوی تمدن‌ها در سازمان ملل به اجماع جهانی در محکومیت نفی هولوکاست، و خلاصه از دست رفتن بسیاری از فرصت‌های اقتصادی و سیاسی که می‌توانست نقش ایران را در توسعه کشور و از جمله جذب سرمایه گذاری‌های خارجی و گسترش روابط با همسایگان، جهان اسلام و سایر کشورها ارتقا دهد.”

در این خصوص لازم است به ۳ نکته مهم اشاره نماییم:

۱) گذار از “دیپلماسی انفعالی”به دیپلماسی تهاجمی” نه تنها موجب عقبگرد جمهوری اسلامی ایران در نظام بین الملل نشده است،بلکه موجبات قدرت روز افزون تهران در خاورمیانه و سایر نقاط جهان را فراهم نموده است.در زمان حیات سیاسی دولت هشتم،شاهد باج دادنهای بی مورد در سیاست خارجی خود بودیم.نمونه بارز این باج دادنها تعلیق دو ساله غنی سازی اورانیوم بود.این حرکت دولت هشتم معلول عدم شناخت ماهیت آمریکا و تروییکای اروپایی توسط دیپلماتهای اصلاح طلب بود. در ذهن اصلاح طلبان هنوزدغدغه اصلی در خصوص سیاست خارجی یک کشور قوام نیافته است.این دغدغه “نحوه جلب رضلیت دیگر کشورها”نیست بلکه “نحوه تداوم حرکت موثر یک کشور در جهان”ااست.بر این اساس ممکن است دیگر کشورها ، به خصوص کشورهای غربی نسبت به سیاست خارجی ایران احساس رضایت نداشته باشند،اما در اینجا رضایت یا عدم رضایت آنها محلی از اعراب ندارد.به عبارت دیگر،ممکن است تداوم حرکت رو به رشد یک کشور در نظام بین الملل با انتظارات و خواسته های جریان سلطه طلب همخوانی نداشته باشد.در این جا واقعا چه باید کرد؟آیا روی آوردن به انفعال ماهیت جریان سلطه را تغییر می دهد یا اینکه صرفا تواناییهای نهفته در دستگاه دیپلماسی کشور را در راستای تامین اغراض بیگانگان ایزوله می نماید؟دیپلماسی تهاجمی قالبی است که حرکت رو به رشد جمهوری اسلامی ایران را در نظام بین الملل تضمین می نماید.این نوع دیپلماسی بارها از سوی مقام معظم رهبری مورد تایید قرار گرفته است.

اما دیپلماسی سلطه پسند نتیجه ای جز حرکت قهقرایی ایران به دنبال نخواهد داشت.این در حالیست که ماهیت پویای انقلاب اسلامی و نیز ساختار در حال تحول نظام بین الملل به هیچ عنوان پذیرای مبانی دیپلماسی انفعالی نیست.این نتیجه ایست که اکثرکشورهای خاوردور و خاورمیانه پس از مدتها خطای راهبردی نسبت به آن اذعان پیدا نموده اند.حال جای بسی تاسف است که دولت اصلاحات به عنوان دولتی که ۸ سال سکاندار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است به فرمول شکست خورده دیپلماسی خود افتخار کرده و آن را نسبت به دیپلماسی تهاجمی برتر بداند!

شاید نیاز باشد اصلاح طلبان در عوض تلاش برای تخریب دولت به یک سوال اساسی پاسخ دهند:اینکه تکیه بر مصادیق دیپلماسی انفعالی در جهان پر از تنش کنونی چه محلی از اعراب دارد؟ لزوم تطابق رفتار یک دولت با مختصات جهانی که آن دولت در آن تنفس می کند امری بدیهی و آشکار است.حال در جهانی که ایالات متحده امریکا و انگلستان دو همسایه ایران یعنی عراق و افغانستان را مورد محاصره قرار داده و تهدیدات غرب علیه جهان اسلام افزایش یافته است چگونه می توان سخن از اتخاذ دیپلماسی “انفعالی “به میان آورد؟هرچند در ادبیات سیاست خارجی اصلاح طلبان کنش تهاجمی غرب با ید با کرنشی خاضعانه پاسخ داده شود،اما این خط مشی محکوم به شکست و انفعال نباید از سوی دولتی اصولگرا و معتقد به لزوم حفظ عزت اسلامی ایران در جهان مورد استناد قرار گیرد.

۲) در بیانیه پایانی دهمین کنگره حزب مشارکت صدور دو قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل و وضع پاره ای از تحریمهای اقتصادی و سیاسی علیه ایران به عنوان نقاط آسیب و ضعف دیپلماسی دولت نهم بر شمرده شده اند.همانگونه که کاملا مبرهن و آشکار است،در این جا حزب مشارکت متعاقب همان نگاه مرعوبانه خود چنان اصالتی برای کاخ سفید و متحدان واشنگتن قائل شده است که گویا عدم تامین رضایت آنها مترادف با شکست دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است.

شاید بهتر بود حزب مشارکت از زاویه ای کاملا مخالف به این موضوع می نگیست و “نوع تاثیرگذاری این تحریمها در حرکت روبه رشد سیاست خارجی دولت نهم “را مورد تجزیه و تحلیل قرار می داد.مطابق شواهد و مستندات موجود، تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران کوچکترین تاثیری در حرکت رو به رشد تهران در معادلات نظام بین الملل نداشته است.آیا این عدم تاثیرگذاری در سیستمی غیر پویا و بسته می توانست عینیت یابد؟

۳) در بیانیه پایانی کنگره مشارکت سعی شده است در نوعی جهت گیری ظریف و موازی با ایالات متحده و رژیم اشغالگر قدس ،اختلافات شیعیان و اهل تسنن تشدید شود.این در حالیست که پس از تقویت مغرضانه مباحث مربوط به هلال شیعی از سوی جمهوریخواهان واشنگتن و صهیونیستهای تل آویو،نه تنها دولت نهم تسلیم این گونه القاهای غرب و البته شیطنتهای برخی دولتهای عربی خاورمیانه نشد،بلکه با اتکا بر نقاط مشترک کشورهای اسلامی به اصلی ترین مولد همگرایی در میان مسلمانان سرتاسر جهان تبدیل شد.فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص انسجام اسلامی میان مسلمانان جهان این رویکرد دولت نهم را تقویت نمود.سفرهای مکرر آقای احمدی نژاد به کشورهای عربی و استقبال این کشورها از گسترش ارتباطات با تهران نشان نشان می دهد که بر خلاف ادعای آمریکا،رژیم صهیونیستی و آنچه در بیانیه هایی مانند بیانیه پایانی دهمین کنگره حزب مشارکت آمده است اصلا اختلاف میان شیعیان و اهل تسنن عینیتی ندارد.البته باید در ماورای این نوع بیانیه ها به دنیال انگیزه اصلی طراحان این مباحث کاذب و گمراه کننده بود.

علی شاه صیدی



همچنین مشاهده کنید