جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ریشه یابی واژه های زبان فارسی


ریشه یابی واژه های زبان فارسی

● فرزند
مصدر «زادن- زاییدن» که به معنای: فرزند آوردن، به وجود آوردن، تولید کردن، است و از ریشه زن گرفته شده است که با واژه فرنگی «ژن» هم ریشه هستند. واژه های زایا، زایش، زایچه (ورقه …

فرزند

مصدر «زادن- زاییدن» که به معنای: فرزند آوردن، به وجود آوردن، تولید کردن، است و از ریشه زن گرفته شده است که با واژه فرنگی «ژن» هم ریشه هستند. واژه های زایا، زایش، زایچه (ورقه ای که هنگام تولد کودک نوشته می شود تا شناسنامه کودک طبق آن صادر شود)، زایمان، زائو، زاده، زادبوم، زادمرد (آزادمرد، آزاده)، زن، و نیز واژه هایی که در اصل پیشوند یا پسوند در ساختن آن ها به کار رفته است: آزاد (نجیب، اصیل، دارای اصالت)، نژاد و همچنین فرزند.

کیهان

مصدر «زیستن» به معنای زندگی کردن و زنده ماندن، از بن مضارع «زی» می باشد که «جی.گی» صورت کهنتر «زی» می باشد. «جی.گی» در واژه هایی چون جیوه، ژیوه، همچنین زیبق (معرب ژیوه)، جهان و نیز گیتی، کیهان (=گیهان) به معنی دنیا و عالم دیده می شود. واژه های زندگی، زنده، زی (زندگانی کن)، نیز از همین ریشه است.

آن چنان زی که بمیری برهی

نه چنان زی که بمیری برهند.

سنایی

ارزش و ارجمند

مصدر «ارزیدن» از ریشه ارج به معنی ارزشمند بودن، سزاوار بودن، است. واژه های ارز، ارزش، ارزشمند، ارزمند (ارژمند)، ارج و ارجمند از ریشه ارج می باشد.

دوشیزه

مصدر «دوشیدن» از ریشه دوش و آن خود از دوغ به معنی دوشیدن شیر، است. دوغ خود نیز به معنی شیر است. کلمه دوخ که صورت جدید دوغ است در واژه دختر دیده می شود. دختر در زبان انگلیسی و آلمانی با تغییری جزیی وجود دارد. وجه تسمیه دوشیزه این است که دختران اغلب کار دوشیدن شیر از گاو و گوسفند را انجام می دادند، به همین دلیل دوشیزه نامیده شدند.

فرهنگ

مصدر «فرهیختن» به معنای ادب آموختن، تربیت کردن؛ تنبیه کردن، از فر+ سخ تشکیل شده است. «فر» پیشوند (پیش راندن) است و سخ خود از ریشه سنگ (درمعنی کشیدن، سفت بستن، به هم فشرده، سفت شده) گرفته شده است. از این ریشه است واژه هایی چون فرهیخته، فرهنگستان (جای آموزش، دبستان)، فرهنگ.

سنجیدن

مصدر سختن، سنجیدن، از سخ که خود از ریشه سنگ (به معنی کشیدن، وزن کردن) گرفته شده است. از این ریشه است واژه های سنج، سنجش، سنجه (سنگ توزین)، تنگ، هنگ (سنگینی، وقار) بهنگ: باهنگ؛ باوقار. آهنگ (قصد، عزم)، دودهنگ(دودکش) همچنین فرهیختن و سنجیدن از ریشه ای مشترک گرفته شده است.

سلیمان مختاری



همچنین مشاهده کنید