جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

شبحی بر فراز اوراسیا


شبحی بر فراز اوراسیا

چندی است که امریکا اصل فشار بر ایران برای تغییر رفتار تهران را در دستور قرار داده و در این بین افزون بر سیاست تحریم, گاه و بی گاه بر طبل جنگ نیز می کوبد

چندی است که امریکا اصل فشار بر ایران برای تغییر رفتار تهران را در دستور قرار داده و در این بین افزون بر سیاست تحریم، گاه و بی‌گاه بر طبل جنگ نیز می‌کوبد. هرچند بسیاری از کشورها حتی تصور جنگ را نیز منفی دانسته و در خصوص عواقب منطقه‌ای و بین‌المللی اقدام نظامی علیه ایران ابراز نگرانی‌ می‌کنند، اما به نظر می‌رسد برخی جنگ‌طلبان در واشنگتن و تل‌آویوو قصدی برای توقف تهدیدات نظامی علیه تهران را ندارند. در این میان، نخبگان روس با اشاره به تبعات منفی این تحول برای مسکو، بر ضرورت تلاش‌ روسیه برای تغییر فضای بازی و به تبع آن ممانعت از سوگیری روندها به صورت مناقشة نظامی حتی به صورت تبلیغی آن تأکید دارند.

اعتقاد دارم که مارکس و انگلس از دست من ناراحت نمی‌‌شوند، چنانچه این مقاله را با جمله تغییر یافته اثر معروف آن‌ها شروع کنم: «شبحی بر اورآسیا سایه افکنده که این شبح جنگ بزرگی است». نیروهای معینی طی ده سال اخیر بارها قصد داشتند ایران را بمباران کنند و این آرزو تقریباً در مقاطع مختلف این ده سال تکرار شده است. هرچند برنامه‌‌های عملیات جنگی نیز برای تحقق این منظور تهیه می‌شد، اما این عملیات به تعویق می‌افتاد. در سال ۲۰۰۵ در یک مجمع معتبر خطر ساخت سلاح‌های هسته‌ای توسط ایران مورد بحث و بررسی قرار گرفت. بحث نه درباره وجود یا عدم وجود این سلاح‌‌ها، بلکه این بود که آمریکا چه زمانی قصد دارد ایران را بمباران کند و این بمباران‌‌ها چه نتیجه‌ای خواهد داد. در همین رابطه از هاس، رئیس شورای سیاست خارجی نیویورک سئوال کرده بودند که اگر ایران صاحب بمب اتم شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟‌ ‌او در پاسخ گفت؛ هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. آمریکا به ایران همان وضع حقوقی را خواهد داد که هند و پاکستان دارند. البته، اکنون او به گونه دیگری فکر می‌‌کند. به باو او اول باید رژیم ایران را عوض کرد و سپس (اگر این اقدام موفق نبود) باید به اقدامات دیگر متوسل شد.

آنچه ‌که ‌در ‌حول ‌و ‌حوش ‌ایران ‌رخ ‌می‌‌دهد، ‌تکرار ‌حوادث ‌سال ‌۲۰۰۳ ‌در ‌رابطه ‌با ‌بحران ‌عراق ‌است. ‌در ‌آن ‌زمان ‌نیز ‌تقریباً ‌همین طور ‌احساسات ‌پیرامون ‌«سلاح‌‌های ‌کشتار ‌جمعی» ‌عراق ‌و موج ‌تحریم‌ها علیه‌ این کشور ‌شدت ‌می‌یافت ‌و ‌اوضاع ‌را ‌به ‌حل ‌و ‌فصل ‌زورگویانه ‌مسأله ‌نزدیک‌تر ‌می‌‌ساختند. با این ملاحظه، به نظر می‌رسد ‌که ‌نمایشنامه‌نویسان ‌سیاسی ‌فقط ‌اسم‌های افراد، ‌دکور ‌سیاسی ‌و ‌اسامی ‌جغرافیایی ‌را ‌عوض می‌کنند و اصل مطلب بازتکرار می‌شود. مسئله‌ای که در این میان ‌باعث ‌تعجب ‌می‌شود، ‌استفاده ‌تکراری ‌از ‌فناوری‌های ‌سیاسی ‌قبلی ‌نیست. اما به واقع ‌چرا ‌باید ‌این ‌فناوری‌ها ‌را ‌که ‌در ‌بالکان، ‌عراق ‌و ‌بحران‌های ‌متعدد ‌دیگر ‌قرن ‌۲۰ ‌به ‌خوبی ‌عمل ‌کرده، تغییر داد؟

‌در سوی دیگر، فراموش‌کاری ‌جامعه ‌جهانی ‌که ‌حوادث ‌گذشتة ‌نه ‌چندان ‌دور ‌را ‌در ‌ذهن ‌نگه ‌نمی‌دارد، نیز ‌مرا ‌شگفت‌زده ‌می‌کند. ‌مگر ‌همه ‌یادشان ‌رفته ‌که ‌سیاستمداران ‌و ‌رسانه‌‌های ‌گروهی ‌پیرامون ‌«سلاح‌های ‌هسته‌ای ‌و ‌شیمیایی ‌عراق»، ‌موشک های ‌عراقی، ‌معامله ‌اورانیومی ‌با ‌نیجر ‌و ‌روابط ‌صدام ‌حسین ‌با ‌القاعده ‌چه ‌سروصدایی ‌برپا ‌کرده ‌بودند؟ ‌بازرسان ‌بین‌‌المللی ‌با ‌سخت‌گیری ‌تمام ‌بر ضرورت بازرسیِ ‌کاخ‌های ‌ریاست ‌جمهوری ‌صدام ‌تأکید ‌کرده ‌و ‌ادعا ‌می‌کردند ‌که ‌سلاح‌‌های ‌کشتار ‌جمعی ‌همانجا ‌تولید ‌و ‌نگهداری ‌می‌شود. ‌روزنامه‌‌ها ‌عکس‌های ‌کامیون‌هایی ‌را ‌که ‌می‌‌توانستند ‌آزمایشگاه‌‌های ‌سیار ‌سلاح‌‌های ‌کشتار ‌جمعی ‌باشند، ‌درج ‌می‌‌کردند. ‌گاهی ‌از ‌وسایلی ‌عکس ‌می‌‌گرفتند ‌که ‌به ‌موشک‌ها ‌شباهت ‌داشتند. ‌

کالین ‌پاول، ‌وزیر ‌وقت ‌امور ‌خارجه ‌آمریکا ‌با ‌لحن ‌عاطفی ‌و ‌با ‌استناد ‌به ‌اطلاعات ‌ویژه ‌موثق ‌در ‌جلسه ‌ماه ‌مارس ‌۲۰۰۳ ‌شورای ‌امنیت ‌سازمان ‌ملل ‌متحد ‌درباره ‌خطر ‌ناشی ‌از ‌صدام ‌برای ‌صلح ‌و ‌امنیت ‌بین ‌المللی ‌صحبت ‌کرده ‌بود. ‌فشار ‌به ‌قدری ‌شدید ‌بود ‌که ‌نزدیک ‌بود ‌قطعنامه‌ای ‌را ‌که ‌اجازه ‌آغاز ‌جنگ ‌را ‌بدهد، ‌از ‌تصویب ‌شورای ‌امنیت نیز ‌بگذرد. ‌خدا ‌را ‌شکر ‌که ‌روسیه ‌عقل ‌سلیم ‌خود ‌را ‌حفظ ‌کرد ‌و ‌به ‌آن ‌قطع‌نامه ‌رأی ‌نداد. ‌ولی ‌بعد ‌از ‌مدت ‌کوتاهی ‌معلوم شد ‌که اطلاعات ‌سازمان ‌اطلاعات دروغ ‌بود. ‌پاول ‌بعد ‌از ‌استعفای ‌خود با لحنی مملو از ‌اعتراض اعلام ‌کرد ‌که ‌سرویس‌‌های ‌ویژه ‌آمریکا ‌با ‌ارائه ‌اطلاعات ‌کاذب ‌او ‌را ‌که ‌نظامی ‌حرفه‌ای ‌است، ‌فریب ‌داده‌اند. ‌ولی ‌تا ‌زمان ‌توبه ‌وی، ‌صدها ‌هزار ‌نفر ‌عراقی ‌کشته ‌شده ‌و ‌این ‌کشور ‌به ‌ویرانه‌ها ‌تبدیل ‌شده ‌بود.

‌در ‌آن ‌زمان ‌پرسنل ‌آمریکایی ‌زندان ‌«ابوغریب» ‌با ‌عکس ‌گرفتن ‌از ‌شکنجه‌های ‌زندانیان ‌تفریح ‌می‌‌کردند ‌و ‌شرکت ‌«هالیبرتون» ‌و ‌سایر ‌شرکت‌‌های ‌نزدیک ‌به ‌اعضای ‌دولت ‌جرج ‌بوش ‌مشغول ‌ایجاد ‌زیرساخت ‌برای ‌انتقال ‌مواد ‌هیدروکربنی ‌محلی ‌به ‌شرکت‌های ‌آمریکایی ‌بودند. ‌آیا ‌جهانیان ‌این ‌حوادث ‌را ‌مورد ‌تفکر ‌قرار ‌نداده ‌و ‌فراموش ‌کرده‌اند؟ آیا ‌ایران ‌از ‌سلاح‌‌های ‌هسته‌ای ‌برخوردار ‌است؟ نه. ‌ولی ‌آمریکا، ‌انگلیس ‌فرانسه ‌و ‌اسراییل ‌که به ویژه ‌نگران ‌امنیت ‌خود ‌است، تأکید دارند ‌که ‌ایران ‌می‌‌تواند ‌این ‌سلاح‌‌ها ‌را ‌بسازد. ‌یعنی ‌سوء ‌ظن ‌می‌‌رود ‌که ‌ایران ‌آن ‌را ‌تولید ‌کند.

‌ولی ‌محمود ‌احمدی‌نژاد ‌اظهار ‌داشت ‌که ‌اگر ‌ایران ‌واقعاً ‌می‌‌خواست ‌بمب ‌بسازد، ‌علناً ‌این ‌نیت ‌خود ‌را ‌اعلام ‌می‌‌کرد. ‌ولی ‌سلاح‌‌های ‌هسته‌ای ‌منسوخ ‌شده ‌و ‌تهران ‌درصدد ‌ساخت ‌آن ‌نیست. ‌در ‌رابطه ‌با ‌ایران ‌«پیش‌فرض ‌معصومیت» ‌نقض ‌شده ‌است. ‌به ‌ایران ‌می‌گویند: «‌ثابت ‌کن ‌که ‌چیزی ‌را ‌نداری ‌که ‌بازرسان ‌آژانس ‌بین‌المللی ‌انرژی ‌اتمی ‌دنبال ‌آن ‌می‌‌گردند، ‌ولی ‌هنوز ‌پیدا ‌نکرده‌اند. ‌ثابت ‌کن ‌که ‌نمی‌‌خواهی ‌چیزی ‌را ‌بسازی ‌که ‌خودت ‌می‌‌گویی ‌که ‌نمی‌‌خواهی ‌بسازی... ‌اگر ‌ثابت ‌نکنی، ‌با ‌تحریم‌ها ‌و ‌جنگ ‌روبرو ‌خواهی ‌شد. ‌در ‌جو ‌اتهامات ‌شدید، ‌هر ‌حرف کشور ‌متهم ‌علیه آن ‌تعبیر ‌می‌شود. ‌این ‌قضیه ‌مرا ‌به ‌یاد ‌قصه ‌گرگ ‌و ‌بره ‌می‌‌اندازد ‌که ‌گرگ ‌به ‌بره ‌گفت: ‌«گناه ‌تو فقط ‌این ‌است ‌که ‌من ‌گرسنه‌ام».

بد ‌نیست خلوص ‌نیت ‌کشورهای ‌ضامن ‌عدم ‌اشاعه ‌سلاح‌‌های ‌هسته‌ای ‌را مورد بررسی قرار دهیم. ‌معلوم ‌خواهد ‌شد ‌که ‌رد ‌پای ‌آمریکا ‌در ‌ساخت ‌بمب اتم ‌پاکستان ‌وجود دارد. ‌در ‌سال ‌۲۰۰۵ ‌لوبرس، ‌نخست ‌وزیر ‌سابق ‌هلند ‌و ‌لیسر، ‌قاضی ‌دادگاه ‌آمستردام ‌از ‌این ‌موضوع پرده برداشتند. ‌این ‌قاضی ‌روی ‌پرونده ‌عبدالقادر ‌خان، ‌پدر ‌بمب ‌هسته‌ای ‌پاکستان ‌کار ‌می‌‌کرد ‌که ‌در ‌سال‌‌های ‌۱۹۷۰ ‌و ‌اوایل ‌سال های۱۹۸۰ ‌کارمند ‌واحد ‌هسته‌ای ‌شرکت ‌هلندی URENCO ‌بود. ‌محقق ‌چالاک ‌پاکستانی ‌قاچاق ‌فناوری‌های ‌محرمانه ‌به ‌پاکستان ‌را ‌از ‌طریق ‌فرودگاه ‌«سخیپهول» ‌آمستردام انجام می‌داد. ‌سرویس‌های ‌ویژه ‌هلند ‌می‌‌خواستند ‌او ‌را ‌بازداشت ‌کنند ‌ولی «‌برادران بزرگ‌تر» ‌از ‌سازمان ‌سیا ‌مداخله ‌کردند ‌و ‌گفتند ‌که ‌همه ‌چیز ‌درست ‌و ‌اوضاع ‌زیر ‌کنترل ‌است. ‌بعد ‌از ‌آن ‌هلندی‌‌ها ‌تصمیم ‌گرفتند ‌جلوی ‌محقق ‌جسور ‌پاکستانی ‌را ‌بگیرند، ‌ولی ‌او ‌با ‌برداشتن ‌اسناد ‌فنی ‌پا را هر ‌چه ‌بیشتر ‌فراتر گذاشت.

‌در ‌سال ‌۱۹۸۶ ‌لوبرس ‌سعی ‌کرد ‌پرونده ‌عبدالقادر ‌خان ‌را ‌که ‌به ‌صورت ‌غیابی ‌محکوم ‌شده ‌بود، ‌دوباره به جریان اندازد، اما «‌شریک ‌بزرگتر» ‌توصیه ‌کرد ‌که ‌این ‌کار ‌را ‌نکند. ‌در ‌همان ‌زمان ‌عبدالقادر ‌خان ‌در ‌میهن ‌خود ‌فروش ‌فناوری‌های ‌هسته‌ای ‌به ‌مشتریان ‌خارجی ‌را ‌تنظیم ‌می‌کرد. ‌در ‌سال ‌۲۰۰۵ ‌پرونده ‌وی ‌از ‌دادگاه ‌آمستردام ‌ربوده ‌شد ‌که ‌قاضی ‌لیسر ‌به ‌سفارش ‌دهنده ‌این ‌سرقت ‌اشاره ‌کرد. ‌آیا ‌فروش ‌سانتریفیوژهای ‌دست ‌دوم ‌آلوده ‌شده ‌پاکستانی، ‌عملیات ‌درخشان ‌«شرکای ‌بزرگتر» ‌نبود؟ ‌آن‌ها ‌می‌‌توانستند ‌از ‌این ‌طریق ‌فروش‌های ‌بالقوه ‌را ‌بررسی ‌کنند ‌و ‌در ‌صورت ‌لزوم ‌پیرامون ‌یکی ‌از ‌مشتریان ‌سر ‌و ‌صدا ‌بر ‌پا ‌کنند.

‌اصل ‌و ‌نسب ‌سلاح‌های ‌هسته‌ای ‌اسراییل ‌همین ‌است. ما ‌با ‌صحنه‌ای ‌از ‌«تئاتر ‌پوچ» ‌روبرو ‌هستیم: ‌ضامن ‌عدم ‌اشاعه ‌سلاح‌های ‌هسته‌ای ‌به ‌کشورهای ‌برگزیده ‌کمک ‌می‌‌کند ‌که ‌بمب ‌اتم ‌را ‌بسازد ‌و ‌سپس ‌همراه ‌با ‌کشوری ‌که ‌بمب ‌نامشروع ‌و ‌شناخته ‌نشده ‌را ‌ساخت، ‌علیه ‌کشور ‌دیگری ‌تحریم‌هایی را ‌اعمال ‌می‌کند ‌که ‌سلاح ‌هسته‌ای ‌ندارد ‌و ‌اعلام ‌می‌کند ‌که ‌قصد ‌ساخت ‌آن ‌را هم ‌ندارد! ‌جالب اینکه کشوری ‌را ‌که ‌به ‌ادعاهای ‌هسته‌ای ‌اثبات ‌نشده ‌متهم ‌می‌کنند، آن را ‌با ‌جنگ نیز ‌تهدید ‌می‌کنند.

اظهارات ‌محمود ‌احمدی‌نژاد ‌مبنی ‌بر ‌اینکه ‌ایران، ‌اسراییل ‌را ‌از ‌روی ‌صفحه ‌روزگار محو خواهد کرد، ‌یکی ‌از ‌علل ‌دیگر ‌تشدید ‌احساسات ‌و ‌تمهیدات ‌نظامی علیه تهران ‌محسوب ‌می‌‌‌شود. ‌کارشناسان ‌زبان‌‌شناس بر این باورند ‌که ‌روزنامه‌نگاران ‌اظهارات ‌او ‌را ‌تحریف ‌کرده‌اند. ‌وی ‌در ‌واقع ‌گفته است؛ ‌«امام ‌(خمینی) ‌فرمودند ‌که ‌رژیم ‌اشغالگر ‌قدس ‌(اورشلیم) ‌باید ‌از ‌صفحه ‌روزگار ‌محو ‌شود». ‌درست ‌است ‌که ‌این ‌اظهارات نیز ‌دوستانه ‌نیست، اما در ‌این ‌اعلام، ‌قصدی مبنی بر ‌نابود ‌کردن ‌دولت ‌دیگر ‌به ‌وسیله ‌زور ‌هم وجود ندارد. ‌اگر ‌به ‌یک ‌قسمت ‌دیگر ‌همان ‌سخنرانی ‌محمود ‌احمدی‌نژاد ‌توجه ‌کنیم، ‌در ‌آن ‌اتحاد ‌شوروی ‌به ‌عنوان ‌نمونه ‌رژیمی ‌ذکر ‌شده ‌که ‌از ‌صحنه ‌تاریخ محو شده است. ‌ولی ‌کسی ‌اتحاد ‌شوروی ‌را ‌از ‌صفحه ‌روزگار ‌محو ‌نکرده، ‌بلکه ‌این ‌کشور ‌به ‌دلایل ‌دیگری ‌از ‌صحنه ‌روزگار خارج ‌شده است. در این میان، ‌ایران هیچ ارتباطی با فروپاشی شوروی نداشته و باید خاطر نشان کرد ‌که ‌ایران ‌و ‌اتحاد ‌شوروی ‌با ‌هم ‌روابط ‌حسن ‌همجواری ‌و ‌به دور ‌از ‌غرض ‌سیاسی نیز ‌داشته‌اند.

باید به این نکته نیز اشاره کرد ‌که ‌مخالفان ‌ایران ‌نیز ‌ساکت ‌ننشسته‌اند. ‌آن‌ها ‌مدت‌هاست ‌که ‌درباره ‌سرنگونی ‌رژیم تهران ‌و ‌بمباران‌ها ‌صحبت ‌می‌کنند. ‌این اظهارنظرهای «‌لطیف» ‌به ‌قدری ‌زیاد ‌است ‌که ‌می‌‌توان ‌یک ‌کتاب ‌قطور از آنها نوشت. اما ‌شاید بشود ‌به ‌همین جا ‌بسنده ‌کرد، ‌جلوی ‌ادامه ‌این ‌حرف‌ها ‌را گرفت ‌و ‌درباره ‌تعلیق ‌اظهارات ‌خصمانه ‌نیز توافق ‌کرد؟ لحن ‌شدید ‌محمود ‌احمدی‌نژاد ‌بدان ‌معنی ‌نیست ‌که ‌او ‌خواهان جنگ است. ‌او ‌و ‌اعضای ‌دیگر دولت ‌ایران ‌از ‌تجربه ‌شخصی ‌شرکت ‌در ‌جنگ ‌برخوردارند ‌و ‌می‌دانند ‌جنگ ‌چیست. ‌آن‌ها ‌از ‌تناسب ‌توان ‌نظامی ‌طرفین ‌هم ‌اطلاع ‌دارند ‌و ‌می‌دانند ‌که ‌هر ‌عملیات ‌جنگی ‌به ‌ابتکار ‌ایران ‌موجب ‌بسیج ‌ناتو ‌و دیگر خواهان جنگ ‌خواهد ‌شد.

در ‌عین ‌حال، باید به ‌بدترین ‌سناریوی ممکن که ‌تکرار مورد ‌عراق در مورد ‌ایران است، اشاره کرد. در این زمینه، ‌همه ‌مهارت‌ها و فناوری‌های ‌سیاسی ‌به ‌کار ‌گرفته ‌شده ‌که ‌از این ‌جمله ‌می‌توان به عملیات ‌فعال ‌درباره ‌برنامه ‌هسته‌ای ‌ایران ‌(انتشار ‌اطلاعات ‌کاذب)، ‌شیطانی ‌جلوه ‌دادن ‌رژیم تهران ‌و ‌قهرمان ‌اعلام ‌کردن ‌مخالفان دولت ایران ‌(استفاده ‌از ‌فناوری‌های ‌«نارنجی»، ‌برپایی ‌ناآرامی‌‌ها ‌و تنش‌های داخلی) اشاره کرد. در همین راستا ‌تحریم‌هایی از سوی ‌سازمان ‌ملل ‌و ‌واشنگتن ‌علیه ایران اعمال ‌شده ‌است. ‌تهدیدهای نظامی نیز علیه ایران به تکرار ‌شنیده ‌می‌شود. ‌در ‌واشنگتن ‌بیش ‌از ‌پیش ‌اعلام ‌می‌کنند ‌که ‌همه ‌گزینه‌ها ‌روی ‌میز ‌گذاشته ‌شده ‌‌و ‌اینکه ‌اگر ‌‌روش‌های مسالمت‌آمیز به حل مسئلة ایران ‌کمک ‌نکنند، روش‌های دیگر از جمله جنگ نیز به کار گرفته خواهد شد.

اما روند تحولات به چه سویی است؟ ‌هیچ دورنمای مثبتی ‌در ‌پیش ‌نیست. ‌نیروهای ‌آمریکایی ‌ پیرامون ‌ایران در ‌افغانستان، ‌عراق ‌و ‌خلیج ‌فارس ‌مستقر ‌شده‌اند. ‌گروه ‌ناوهای ‌نیروی ‌دریایی ‌آمریکا ‌افزایش ‌یافته ‌و ‌رزمناوهای ‌موشک‌بر ‌«ایجیس» ‌در ‌حال ‌آماده‌باش هستند ‌و ‌انتظار ‌می‌رود ‌که ‌ناوهای دیگری نیز وارد ‌منطقه ‌شوند ‌که ‌این مسئله بیش از هر چیز ‌سمبولیک ‌خواهد ‌بود. ‌سامانه ‌ضدموشکی ‌پاتریوت ‌برای ‌دفاع ‌در ‌برابر ‌«حمله ‌احتمالی» ‌ایران ‌در ‌بعضی ‌کشورهای ‌حاشیه ‌خلیج ‌فارسی ‌نصب ‌شده ‌یا ‌در ‌حال ‌نصب است. ‌در ‌ژانویه ‌سال ‌جاری ‌ژنرال ‌پترائوس، ‌رئیس ‌فرماندهی ‌مرکزی ‌آمریکا ‌گزارش ‌داد ‌که ‌نیروهای ‌تحت ‌فرماندهی ‌او ‌حاضرند ‌هر ‌فرمان ‌باراک ‌اوباما، ‌فرمانده ‌کل نیروهای مسلح امریکا را در مورد ایران به اجرا بگذارند. ‌نیروی ‌هوایی ‌اسراییل نیز ‌آماده ‌می‌شود ‌و ‌در ‌بعضی ‌قسمت‌‌های ‌آن ‌ماسک ‌ضد‌گاز ‌توزیع شده ‌که ‌چند ‌سال ‌پیش ‌بی‌‌مصرف ‌شمرده ‌و ‌جمع ‌شده ‌بود.

نویسنده ‌این ‌مقاله ‌اطلاعات ‌غیررسمی ‌در‌‌باره ‌تأخیر ‌صدور ‌سامانه ‌اس۳۰۰ ‌به ‌ایران ‌را ‌دریافت ‌نکرده است. ‌گویا ‌به ‌طرف ‌روس ‌اعلام ‌شده ‌که ‌اگر ‌کشتی‌‌های ‌حامل ‌اس-۳۰۰ ‌به ‌سوی ‌ایران ‌حرکت ‌کنند، ‌بمباران ‌خواهند ‌شد. ‌امیدوارم ‌که ‌این ‌اطلاعات ‌درست ‌نباشد. ‌یعنی ‌می‌‌خواهند ‌ما ‌را ‌بمباران ‌کنند؟ ‌باور ‌نمی‌‌کنم ‌که ‌کسی ‌چنین ‌چیزی ‌را ‌گفته باشد، ‌ولی انتشار ‌این ‌اطلاعات ‌خود ‌به ‌خود ‌نشاندهنده وجود ‌ذهنیت‌های منفی ‌و ‌سطحی از ‌تنش ‌است. ‌در ‌گذشته ‌نه ‌چندان ‌دور انتشار چنین اخباری اساساً غیر منطقی به نظر می‌رسید. در ‌این ‌شرایط ‌فقط ‌باید ‌به ‌انتظار ‌حوادث ‌و ‌تحریکاتی بود ‌که ‌در ‌رسانه‌‌های ‌گروهی ‌منعکس ‌شده ‌و ‌با ‌اعتراضات ‌و ‌خواست‌های ‌شدید ‌توأم ‌باشند و ‌این ‌امر ‌اجتناب‌ناپذیر ‌است. ‌باید توجه داشت که چهره‌سازی ‌منفی و ‌همه‌‌جانبه علیه ایران ‌باعث ‌گسترش ‌دامنه ‌خصومت‌ها ‌می‌شود.

جنگجویانی ‌که ‌در ‌اطاق‌های ‌کار ‌خود ‌نشسته ‌و ‌جنگ‌ها ‌را ‌برنامه‌ریزی ‌می‌کنند، اما ‌هرگز ‌نجنگیده‌اند، ‌اعتقاد ‌دارند ‌که ‌جنگ ‌آمریکا ‌و ‌اسراییل ‌با ‌ایران ‌از ‌هر ‌نظر ‌مفید ‌خواهد ‌بود. ‌خطر ‌ظهور ‌بمب ‌از ‌بین ‌رفته ‌و ‌رژیم تهران ‌سرنگون می‌شود. ‌ایران ‌از ‌حمایت ‌خود ‌از ‌فلسطینی‌های ‌افراطی ‌دست ‌خواهد ‌کشید و امورات خاورمیانه نیز سامان بهتری خواهد یافت. ‌جنگ ‌امکان ‌تنظیم ‌امور ‌مالی، ‌احیای ‌اقتصاد ‌و ‌فراموش ‌کردن ‌بحران ‌را ‌خواهد ‌داد. ‌جنبه ‌داخلی ‌جنگ با ایران اهمیت ‌خاصی برای کاخ سفید ‌دارد، ‌زیرا ‌جنگ ‌سطح ‌مقبولیت ‌رهبران ‌و ‌مقامات ‌رسمی ‌را ‌بالا ‌برده ‌و ‌با ‌حل ‌همه ‌مشکلات ‌موجبات ‌وحدت ‌ملی ‌را ‌فراهم ‌خواهد ‌کرد. «پایپس»، ‌کارشناس ‌سیاسی ‌امریکایی ‌به ‌باراک ‌اوباما ‌توصیه ‌صادقانه ‌جالبی کرد؛ «‌جنگ ‌را ‌شروع ‌کن ‌تا ‌همه ‌مشکلات ‌مقبولیت ‌خود ‌را ‌حل ‌کنی».

‌بوش ‌هم ‌اوایل ‌دوره ‌اول ‌ریاست ‌جمهوری خود احساس بلاتکلیفی می‌کرد، اما ‌بعد ‌از رخداد ‌حوادث ‌۱۱ ‌سپتامبر ‌همه چیز سامان یافت. ‌باراک ‌اوباما ‌به ‌ظاهر ‌جنگ ‌جدید ‌را ‌نمی‌‌خواهد، اما ‌این ‌پیشنهادها روز به روز ‌بیشتر ‌می‌شوند. ‌به ‌عقیده ‌شاهین‌‌های ‌جنگ‌طلب، ‌جنگ ‌ایده‌آل ‌این ‌است ‌که ‌آمریکایی‌‌ها نصف ‌شب ‌سامانه ‌ضد ‌هوایی ‌ایرانی ‌را ‌گول ‌زده ‌و ‌به ‌تأسیسات ‌هسته‌ای ‌ایران ‌ضربات ‌برق‌آسایی ‌وارد ‌کنند ‌و ‌صبح، ‌خود ‌را ‌به ‌عنوان ‌پیروزمندان ‌صلح‌طلب ‌در ‌برابر ‌جامعه ‌جهانیِ شگفت‌‌زده ‌معرفی ‌کنند. ‌گزینه ‌پیچیده‌تر ‌با ‌کاربرد ‌موشک‌‌ها ‌و ‌نیروی ‌هوایی، ‌تجاوز ‌زمینی ‌و ‌نبردهای ‌نیروی ‌زمینی ‌محاسبه ‌شده ‌است. ‌کسی ‌به ‌فکر ‌تلفات ‌نیست. در این میان هدف و ‌نتیجه ‌مهم ‌است و ‌تلفات ‌جانبی نیز همیشه وجود دارد و بخشی از هزینه‌های دستیابی به هدف خواهد بود. ‌آنچه ‌که اکنون ‌برای ‌طراحان ‌فناوری‌های ‌سیاسی ‌دغدغه ‌اساسی است، ‌ایجاد ‌مبانی ‌بهتر ‌برای ‌جنگ ‌با ‌ایران ‌تا ‌جنگ ‌با ‌عراق ‌است. ‌به ‌عبارت ‌دیگر ‌باید ‌«تپانچه ‌گرم ‌ساخت ‌ایران ‌را ‌پیدا ‌کرد».

این مشکل نیز بدون راه‌حل نیست. ‌ژنرال ‌پترائوس ‌حتماً ‌همه ‌چیز ‌را ‌آماده ‌کرده ‌است. ‌فراموش ‌شده ‌که ‌جوزف ‌بایدن، ‌نامزد ‌مقام ‌معاون ‌رئیس ‌جمهور ‌در ‌سال ‌۲۰۰۸ ‌دو ‌هفته ‌قبل ‌از ‌انتخابات ‌در ‌آمریکا، ‌در ‌میان ‌اعضای ‌حزب ‌دمکرات ‌گفت ‌که ‌بزودی ‌در ‌یکی ‌از ‌کشورهای ‌محور ‌شرارت ‌بحران ‌تصنعی ‌رخ ‌خواهد ‌داد ‌و ‌اینکه ‌آمریکایی‌‌ها ‌باید ‌برای ‌جنگ ‌آماده ‌شوند. ‌به ‌گفته ‌وی، ‌اوباما ‌خود ‌را ‌نشان ‌خواهد ‌داد. ‌حتی ‌اگر ‌در ابتدا اقدام نظامی مورد قبول جامعة بین‌الملل واقع نشود، اما ‌یکی ‌دو ‌سال ‌بعد ‌همه ‌خواهند ‌گفت ‌که ‌حق ‌با ‌ما ‌بوده است. ‌بایدن ‌گفته ‌بود ‌که ‌چند ‌سناریو برای ایجاد ‌این ‌بحران ‌مصنوعی ‌وجود ‌دارد. ‌جنجال ‌کوچکی ‌بر ‌پا ‌شده ‌بود، ‌ولی ‌هنگامی ‌که ‌کالین ‌پاول ‌و ‌شخصیت‌های ‌معتبر ‌دیگر ‌احزاب ‌دمکرات ‌و ‌جمهوری‌خواه ‌اعلام ‌کردند ‌که ‌در ‌آینده ‌بسیار ‌نزدیک ‌بحرانی ‌می‌تواند ‌بروز ‌کند، ‌این ‌صحبت‌ها ‌فروکش ‌کرد. ‌به ‌نظر ‌می‌آید ‌که ‌این ‌بحران ‌در ‌دست ‌تهیه بوده ‌است.

«تپانچه ‌گرم» ‌باید ‌ابعادی ‌قابل ‌مقایسه‌ای ‌با حادثة ‌۱۱ ‌سپتامبر ‌داشته ‌باشد. ‌این ‌باید ‌یک ‌عمل ‌تروریستی ‌یا ‌رویدادی ‌دیگر ‌با ‌تعداد ‌زیاد ‌تلفات ‌باشد و ‌سر ‌نخ ‌آن نیز ‌باید ‌در ‌ایران کشف شود. ‌بعد ‌از ‌آن ‌جواب ‌دندان‌شکنی ‌داده ‌خواهد ‌شد. ‌فناوری‌‌های ‌تولید ‌این ‌«بهانه ‌برای ‌جنگ» ‌بارها ‌امتحان ‌شده ‌است. ‌منظورم ‌این ‌نیست ‌که ‌باراک ‌اوباما ‌یا ‌کسی ‌در ‌دولت ‌وی ‌واقعاً ‌به ‌این ‌کار ‌پرداخته ‌باشد. ‌آمریکا ‌حرفه‌‌ای‌های ‌مجربِ ‌میهن‌دوست ‌و ‌مستعفی (از کار دولتی) ‌زیادی ‌دارد ‌که ‌ممکن ‌است ‌بخواهند ‌به ‌مقامات ‌رسمی ‌کشور ‌خود ‌کمک کرده ‌و ‌عملیاتی ‌را ‌طراحی ‌کنند ‌که ‌بعد ‌از ضربة قدرتمند به ایران، این اقدام ‌از ‌نظر ‌مردمِ ‌آمریکا ‌و ‌جهان ‌به ‌یک ‌امر ‌موجه، طبیعی ‌و ‌عادلانه ‌تبدیل ‌شود. ‌رئیس ‌جمهور ‌و ‌دولت ‌آمریکا ‌چاره‌ای ‌جز ‌آغاز ‌این ‌عملیات ‌نخواهند ‌داشت. در این بین، ‌در ‌جوِ ‌خشم ‌و ‌غضبِ ‌عادلانه، ‌دعوت ‌به «‌عجله ‌نکردن ‌و ‌تحقیق ‌در ‌پرونده»، ‌شنیده ‌نخواهد ‌شد. حاضر ‌نیستم ‌به ‌بررسی ‌جزئیات ‌عواقب ‌فیزیکی ‌این ‌جنگ ‌برق‌آسا ‌و ‌تمام ‌عیار ‌منطقه‌ای ‌بپردازم. ‌معلوم ‌است ‌که ‌عواقب ‌آن ‌وحشتناک ‌خواهد ‌بود، ‌ولی ‌در ‌عصر ‌تصاویر ‌مجازی ‌کسی ‌تحت ‌تاثیر ‌قرار ‌نخواهد ‌گرفت. ‌انسان‌دوستی ‌در ‌سیاست ‌و ‌رسانه‌‌های ‌گروهی ‌جهان ‌از ‌مد ‌افتاده ‌است.

با این وجود، ‌عواقب ‌این ‌جنگ ‌برای ‌نظام ‌جهانی را می‌توان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد. جنگ ‌بزرگ ‌در ‌خاورمیانه، ‌گسترش ‌عملیات ‌جنگی ‌به ‌خارج ‌از ‌خاک ‌ایران، ‌تلفات ‌حساس ‌برای ‌ایران، ‌اسراییل ‌و ‌سایر ‌کشورهای ‌منطقه ‌و ‌اعضای ‌اروپایی-آتلانتیک ‌این ‌مناقشه از جمله تبعات منفی اولیه این جنگ خواهد بود. باید به این نکته نیز توجه داشت که ‌ائتلاف ‌ضد‌‌ایرانی ‌می‌تواند ‌شکست ‌بخورد ‌که ‌در ‌این ‌صورت ‌نظام ‌مناسبات ‌بین‌‌المللی ‌دچار ‌تحولات ‌محسوسی ‌خواهد ‌شد. در مقابل، پیروزی ‌بر ‌ایران ‌نیز ‌به ‌تبعات ‌جدی در پی ‌خواهد داشت. ‌بازگشت ‌سیاست ‌دوران ‌جرج ‌بوش، ‌سلطه‌‌جویی ‌و ‌نظام ‌تک‌‌قطبی، ‌مشروعیت ‌بین‌المللی ‌حملات ‌و ‌جنگ‌های ‌پیش‌گیرانه، تغییر ‌رژیم‌های ‌غیر‌‌دمکراتیک، ‌کنترل ‌الکترونیکی ‌همه ‌چیز ‌و ‌معرفی ‌موازین ‌«جهان ‌آمریکایی» ‌(به ‌تعبیر ‌محافظه‌کاران ‌جدید، نظم ‌جدید ‌جهانی) ‌از ‌جمله ‌عواقب پیروزی ائتلاف امریکایی علیه ایران ‌خواهد ‌بود.

اطلاعات ‌درباره ‌عواقب ‌زیست‌‌محیطی ‌این ‌جنگ ‌احتمالاً ‌بهتر ‌از ‌همه ‌توسط ‌ذهنیت محدود ‌ما ‌قبول ‌خواهد ‌شد. ‌ضربات ‌بمب‌های ‌نافذ ‌آمریکایی ‌و ‌اسراییلی ‌به ‌استحکامات ‌زیرزمینی ‌ایران ‌باعث ‌ایجاد ‌«ابرهای ‌پودر ‌هسته‌ای» ‌خواهند ‌شد ‌که ‌نه ‌تنها ‌از ‌اورانیوم ‌با ‌غنای ‌پایین، ‌بلکه ‌از ‌بمب‌های ‌ضد‌استحکامات ایجاد ‌خواهد ‌شد ‌(این ‌بمب‌ها ‌در ‌عراق ‌و ‌افغانستان ‌نیز ‌به ‌کار ‌گرفته ‌شده‌اند). ‌بعد ‌از ‌این ‌گونه ‌بمباران‌‌ها ‌ساکنان مناطق ‌آلوده به ‌رادیواکتیو ‌دستخوش ‌سرطان‌های ‌بسیار ‌نادر در ‌چند ‌عضو ‌بدن ‌می‌شوند. ‌کودکانی ‌با ‌معلولیت‌های ‌وحشتناک ‌به ‌دنیا ‌می‌‌آیند ‌و ‌زنان ‌از ‌باردار ‌شدن ‌می‌‌ترسند. ‌این ‌نتیجه ‌فقط ‌پودر ‌شدن ‌بمب‌های ‌هسته‌ای، ‌بدون ‌احتساب ‌تأثیر ‌انفجار ‌سانتریفیوژهای ‌ایرانی ‌و ‌تراوش‌های ‌بالقوه ‌از ‌بمب‌های ‌هسته‌ای ‌اسراییل ‌در ‌داخل ‌اسراییل ‌در ‌صورت ‌ضربات ‌موشکی ‌مقابله ‌ایران ‌است.

‌نقشه ‌تقریبی پخش ‌آلودگی ‌رادیواکتیوی ‌با ‌احتساب ‌جهت‌گیری ‌وزش ‌باد ‌در ‌ارتفاعات ‌مختلف ‌تهیه ‌شده ‌است. ‌خاورمیانه ‌بزرگ ‌کانون ‌آلودگی ‌شده، ‌ولی ‌همه ‌مناطق ‌دیگر ‌از ‌جمله ‌ایالات ‌متحده زیر ‌تاثیر ‌آن ‌قرار ‌خواهند ‌گرفت. ‌در ‌روسیه ‌همه ‌مناطق ‌غیر ‌از ‌مناطق ‌قطب ‌شمال ‌به ‌صورت متراکمی ‌آلوده ‌خواهند ‌شد. ‌بخشی از تبعات حمله به ایران مسائل بازگفته است، اما جای ‌تعجب ‌است ‌که ‌کارشناسان ‌در ‌این ‌مورد ‌بحث ‌نمی‌‌کنند. ‌در حالی ‌که ‌شخصیت‌های ‌رسمی ‌ایالات ‌متحده ‌و ‌متحدانش ‌اخم کرده ‌و ‌جهانیان ‌را ‌به ‌شرکت ‌در ‌تحریم‌ها ‌متقاعد ‌می‌‌کنند، مردان ‌عاقلی ‌نیز هستند ‌که ‌حوادث ‌وحشتناک‌تر ‌از ‌۱۱ ‌سپتامبر ‌را ‌تهیه ‌می‌کنند. ‌بعد ‌از ‌آن ‌جنگ ‌شروع ‌خواهد ‌شد. ‌متوقف ‌کردن ‌شمارش معکوس ‌ساعت ‌با ‌منافع ‌ملی ‌روسیه ‌سازگار ‌است. لذا ‌ما ‌باید ‌برای ‌برقراری ‌صلح ‌تلاش ‌کنیم. به این منظور، ابتدا باید از این «تئاتر پوچ» خارج شویم و بیش از این امیدوار نباشیم که بتوانیم در نمایشنامه موسوم به «تحریم‌ها» به اجرای ایالات متحده آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان نقش مثبتی بازی کنیم. ما به نمایشنامه دیگری نیاز داریم. کیفیت روابط بین روسیه و ایران از یک سو و بین آمریکا و اسراییل از سوی دیگر نشان می‌دهد که می‌‌توان نمایشنامه را عوض کرد.

نویسنده: دمیتری - روری‌کوف

منبع: سایت - ایراس - تاریخ شمسی نشر ۵/۷/۱۳۸۹ - به نقل از روزنامه زافترا



همچنین مشاهده کنید