پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

حقیقتِ گم شده


حقیقتِ گم شده

قلعه نویی می گوید چرا از دیگر مربیان ایرانی كه از من بزرگ تر بوده اند و باخته اند به اندازه من انتقاد نشد, این همان عیب اوست كه دوره مربیگری پروین و برخورد مطبوعات با او را فراموش كرده یا دوره حضور مربیگری مایلی كهن و جفاهایی كه به او شد را فراموش كرده و مدام به دنبال مظلوم نمایی است

این روزها تمامی تلاش امیر قلعه نویی حول این محور چرخ می زند كه لقب مربی بازنده را به خود نگیرد، این از خصلت های انسان است كه دوست ندارد باخت، شكست و اشتباه را بپذیرد.

او هر روز كه بیشتر حرف می زند عیب و هنرش بیشتر عیان می شود و این برای فردی كه می خواهد سال ها در عرصه فوتبال ایران مربیگری كند به مثابه یك سم، مهلك و كشنده است.

قلعه نویی می گوید چرا از دیگر مربیان ایرانی كه از من بزرگ تر بوده اند و باخته اند به اندازه من انتقاد نشد، این همان عیب اوست كه دوره مربیگری پروین و برخورد مطبوعات با او را فراموش كرده یا دوره حضور مربیگری مایلی كهن و جفاهایی كه به او شد را فراموش كرده و مدام به دنبال مظلوم نمایی است.

واقعیت این است كه قلعه نویی راه را گم كرده و در كنار خود مشاوران قوی و واقع گو ندارد. او هنوز هم نمی داند كه با مردم و مخاطبان فوتبال چگونه سخن بگوید. متهم كردن این و آن و وسیع تر كردن دایره تقصیرات نه تنها او را از اشتباهات تبرئه نمی كند بلكه طبیعی است كه در مقابل هر حرف و هر عملی عكس العمل و پاسخی مشاهده شود. روند ماجرا هم نشان می دهد كه ادامه این كار به سود او نخواهد بود.

او یكی از مشكلات خود را نداشتن رابطه خاص با مطبوعات دانسته و معلوم نیست كه منظور او از رابطه خاص چیست؟ كلی گویی و مبهم بودن حرف های سرمربی تیم ملی هر روز عیار و وزن او را در مواجهه با مشكلات نشان می دهد و هر روز او را با سؤالات جدیدتری روبرو می كند.

هیچ عیب و ایرادی در كار وارد نیست كه سرمربی تیم ملی كشورمان از علم و تجربه برخی افراد شاغل در مطبوعات استفاده كند، اگر این نوع روابط شفاف و اصولی باشد می تواند منشأ خیر باشد اما همگان می دانند كه روابط خاص را در فوتبال ما چه كسانی دارند.

این حق مسلم مطبوعات است كه پرسش های خود را با سرمربی تیم ملی مطرح كنند اما قلعه نویی به خوبی می داند كه ادبیات و گفتمان او در چه سطحی قرار دارد. جالب اینكه قلعه نویی تغییر سیستم تیم ملی را به فشار مطبوعات و انتقاد آنها ربط داده و این جای كار عیب دارد كه سرمربی یك كشور از خود چه طرح و سیستمی دارد و اگر بر اعتقادات خود ایمان دارد چطور راضی می شود كه آنها را تغییر داده و طبق میل مطبوعات سیستم را انتخاب كند؟

آنچه واضح است اینكه اگر فوتبال ما در شرایط عادی سیر كرده و دچار تعلیق و نابسامانی نمی شد سرمربی امروز برای نشستن روی نیمكت تیم ملی در كجای صف قرار داشت. متأسفانه شرایط و واكنش ها به صورتی است كه كمتر كسی به خود اجازه می دهد از سرمربی مغموم دفاع كند. او با ردیف كردن یكسری مسائل بیرونی قصد دارد عدم نتیجه گیری تیم ملی را به دایره ای بیرون از كادر فنی تعمیم بدهد اما واقعیت این است كه فوتبال ما در حد و اندازه های ستاره هایش در زمینه تربیت مربی و مربیگری پیشرفت نداشته و برای پذیرش ستاره های فوتبال ما سنگین است كه یك نفر از جنس داخلی را بالای سر خود ببینند.

لژیونرهای ما در حد و اندازه های خود ظاهر نشدند، این افت به انگیزه های بیرونی و درونی ارتباط پیدا می كند. آنها از نظر پول و شهرت به بالاترین حد خود رسیده و دیگر نیازی به تلاش برای فتح دروازه های جدید نمی بینند، در چنین شرایطی نیاز به یك مربی بزرگ و طراز اول احساس می شود تا بتواند انگیزه های درونی آنها را تحریك كرده و وادار به حركت و تلاش كند. آیا كادر فنی تیم ملی كشورمان این دید و تفكر را داشت؟

متأسفانه به جای نقد و بررسی كارشناسانه مشكلات تیم ملی مشاهده می شود كه افكار شخصی و سلیقه های گروهی ملاك قرار گرفته و هر طرف به دنبال این است كه گروه مقابل را محكوم كند. آنچه مسلم است اینكه در جست وجوی علل شكست و ناكامی تیم ملی به شكل فعلی حقیقت گم شده و حاشیه ها نمود پیدا می كنند.

مسائل اصلی و ریشه ای جای خود را به بحث های جدلی و گفت وگوهای نفر به نفر و مقابله مستقیم می دهد، یعنی واقعیت فراموش شده و هر كس به دنبال تثبیت موقعیت خود است. هیچكس بدون رودربایستی و ملاحظه حرف نمی زند و همگان با احتیاط كامل به حفظ موقعیت خود فكر می كنند. با این روند همین بلبشو و همین شكست ها همیشه در فوتبال ما خواهد بود.

علی قراخانلو



همچنین مشاهده کنید