پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
دل, بیوک فناوری
هر کس که مقاله خواندنی مارکتواچ، که به بررسی وضعیت خودروی بیوک میپردازد، را خوانده باشد احتمالاً ذهنش حسابی درگیر شده است:
یک خودرو ساخته شده که از لحاظ کیفیت و ایمنی به لکسوس پهلو میزند ولی باز هم در چشم همه خودروی پیرمردهاست و جنرال موتورز هم هیچ کاری از دستش برای تغییر این تصور بر نمیآید. گفته میشود که سن متوسط دارندگان خودروی بیوک ۶۵ سال است. داشتن چنین مخاطبانی برای یک ماشین، «بازار هدف» نیست بلکه «خانه سالمندان» و نشانه دوره بازنشستگی است؛ به عبارت دیگر خودرویی که چنین بازاری داشته باشد دیگر کارش تمام است.
تصوری که مصرفکنندگان از یک محصول در ذهن دارند خیلی مهم است. ما عین همین رویه را در صنعت فناوری میبینیم که چطور همه چیز با سرعت نور میآیند و اگر دلیلی برای باقی ماندن در ذهن مصرفکنندگان نداشته باشند، کهنه میشوند و از یادها میروند. این عامل که باعث نابودی محصولات میشود را میتوانیم «عامل زمختی» بنامیم.
وقتی محصولی با تصور «زمخت» یا «کهنه» در ذهن مصرفکنندگان عجین شد دیگر واقعاً مشکل است که کسی از شر این تصور خلاص شود. بیشتر تلاشهایی که برای خلاصی از عامل زمختی انجام میشود ناموفق هستند؛ چرا؟ چون کسانی که این تلاشها را انجام میدهند خودشان زمخت هستند!!!
جداً من نمیدانم چه تعداد جوانان بیست و چند ساله که تازه از مدرسههای هنری بیرون آمده باشند، در طراحی بیوک نقش دارند ولی اگر چنین افرادی در طراحی بیوک نفش داشتند هیچوقت چنین بلایی سر این ماشین نمیآمد. فقط کافی است جنرال موتورز از خودش بپرسد که از دهه ۱۹۵۰ که بیوک گل سرسبد ماشینهای آمریکایی بود چه تغییری اتفاق افتاده است؟
بیوکهای جدید اگر چه به نظر باکیفیت و خوشساخت میرسند اما ظاهرشان طوری است که گویی یک متعصبِ بنیادگرا آن را برای هیوندای طراحی کرده باشد؛ من بهشخصه کمتر ماشین جدیدی دیدهام که از این ماشین بیکلاستر و زمختتر باشد.
برای من متناظر بیوک در دنیای فناوری، «دل» است. خودم به تازگی یک رایانه مک را برای کارهای شخصی انتخاب کردم؛ فقط به این دلیل که گزینه دیگری که در اختیار داشتم یکی از مدلهای دل بود.
استیو جابز و مایکل دل همسن هستند ولی تفاوتی که در دیدگاه و سلیقه این دو نفر وجود دارد به خوبی در محصولات شرکتشان دیده میشود. جابز همیشه به دنبال محصولات جدید و متفاوت و زیباست در حالی که دل همیشه مثل قبل است: کسلکننده.
لپتاپهای دل همیشه یادآور لپتاپهای ارزانقیمتی هستند که شرکتها به کارمندانشان میدهند در حالی که حتی IBM و توشیبا هم با ThinkPadها و Protegeهای خود به سمبل لپتاپهای جدی و کارآمد مدیران تبدیل شدهاند؛ یعنی بهگونهای خود را متمایز کردهاند. حالا لپتاپهای اپل ماشینهایی هستند که متفاوت بودن و استقلال صاحبشان را نمایش میدهند در حالی که دل هنوز هم به همان لپتاپ استاندارد کاری شرکتها بودن بسنده کرده است.
البته شکی نیست که دل به این نقص خودش آگاه است چون اگر غیر از این بود هرگز شرکت تولیدکننده لپتاپهای مطابق مد روز و زیبایی مثل AlienWare را نمیخرید. AlienWare تولیدکننده لپتاپهای متفاوت و پرطرفدار و گرانقیمت است. جالب اینکه در دوره رایانههای ۸۰۲۸۶ دل یک شرکت سازنده رایانههای متفاوت و پرطرفدار بود (دقیقاً مثل بیوک در دهه ۱۹۵۰ با مدلهای سدان و اسپورتی که داشت.) چه چیزی تغییر کرده است؟
البته تعدادی از طراحیهای مخصوص AlienWare به تازگی در رایانههای دل دیده میشود ولی هنوز هم آن تصور «رایانه مخصوص پیرمردها» در میان مصرفکنندگان تغییر نکرده است. با گذشت زمان «اوووه، داری یه دل میخری؟!!!» تبدیل شده است به «ایبابا، داری دل میخری که.»
البته نمیخواهم در اینجا فقط دل را در مظان اتهام قرار بدهم چون دل تنها شرکتی نیست که دچار سندروم «رایانه مخصوص پیرمردها» شده است. مایکروسافت سالهاست که در این مسیر قدم گذاشته و اینتل هم همین مسیر را در پیش گرفته است.
اینتل با تبلیغات نارسا و کسلکنندهای که برای محصولاتش میسازد، دارد خودش را به سمت این پرتگاه سوق میدهد. آگهی تلویزیونی جدید این شرکت با چند جوان لوس که حرکات جلف مثلاً قرار است این حرکات رقص باشند؟!- انجام میدهند مثال خوبی برای گفتههای من است. یکی پیدا بشود به گوش اینتل برساند که این نوع رقص مال ۲۰ سال پیش بود، یک کمی با زمان پیش برو اینتل!
در مورد مایکروسافت این نزول کمی پنهانتر و زیرکانهتر بوده است. برای نمونه این روزها هر جا تصویری از بیل گیتس دیده میشود کنار رهبران کشورهای جهان سوم و افراد اینچنینی است انگار که او فقط با چنین افرادی وقت میگذارد. مهم نیست که این تصاویر مربوط به فعالیتهای بشردوستانه او هستند؛ به هر حال این تصویری نیست که رهبر یک شرکت فناوری بخواهد در میان مخاطبانش ایجاد کند.
بیشتر شرکتهای ژاپنی تولیدکننده وسایل الکترونیکی هم به آستانه «زمختی» رسیدند ولی فعلاً به نحوی توانستهاند از افتادن در پرتگاه جلوگیری کنند. هیتاچی اولین شرکتی است که محصولاتش به عنوان زمخت به ذهن من میرسد؛ بهخصوص وقتی در نظر بگیریم که در داخل ژاپن این شرکت بهعنوان یکی از پیشرفتهترین شرکتهای مهندسی شناخته میشود.
سؤال پاسخ داده نشده درباره سندروم زمختی یا سندروم بیوک این است که «آیا میتوان این تصور ا در ذهن مصرفکنندگان تغییر داد؟» پاسخ این است که بلی میتوان ولی کار بسیار مشکلی است. مثلاً به نظر میرسد که HP موفق به تغییر این تصویر شد ولی چند مدیر بزرگ مثل خانم کارلی فیورینا یا خانم پاتریشیا دان در این مسیر قربانی شدند. این دو نفر با ایجاد یک اغتشاش تمام و کمال توانستند تغییر لازم را ایجاد کنند. شاید دل و بیوک باید آنها را استخدام کنند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا توماج صالحی کارگران رهبر انقلاب حجاب پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور
کنکور سیل سازمان سنجش تهران شهرداری تهران فضای مجازی هواشناسی پلیس سلامت قتل فراجا وزارت بهداشت
قیمت خودرو قیمت طلا خودرو قیمت دلار دلار بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو قیمت سکه سایپا بورس تورم
تلویزیون سریال ترانه علیدوستی کتاب سینمای ایران فیلم شعر تئاتر سینما
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل آمریکا غزه رژیم صهیونیستی فلسطین روسیه جنگ غزه چین طوفان الاقصی عملیات وعده صادق ترکیه اتحادیه اروپا
فوتبال پرسپولیس لیگ برتر انگلیس استقلال فوتسال بازی تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال بارسلونا تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید
هوش مصنوعی همراه اول فیلترینگ ناسا ایلان ماسک اپل تیک تاک تبلیغات فناوری سامسونگ
سلامت روان فرونشست زمین داروخانه پیری سرکه سیب یبوست