جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

انسان, در میان دو آزادی پیروزی نهایی


انسان, در میان دو آزادی پیروزی نهایی

انسان, خسته از جنگ و خونریزی و برتری طلبی های نظامی و منزجر از كشورگشایی های زمان ماقبل صنعتی و عصر صنعتی است

●مقدمه:

انسان، خسته از جنگ و خونریزی و برتری طلبی های نظامی و منزجر از كشورگشایی های زمان ماقبل صنعتی و عصر صنعتی است.

جامعه ی بشری در عصر اطلاعات و فراصنعتی، فرصتی می خواهد تا هویت انسانی خویش را بروز دهد. این هویت در دو زمینه قابل بیان و درك متقابل است. یكی در زمینه عقلانیت و اندیشه پروری به شیوه ای جدید تا به تولید انبوه بپردازد و تمامی نیازهایی را برآورده كند كه در طول تاریخ همواره تنها گروه های خاصی (آنهم بسیار محدود) از آن بهره مند بودند. دیگری بیان احساسات و عواطف انسانی خویش كه سرچشمه ی جوشان عشق و الفت و نوع دوستی است. رشد فناوری و دانش، بویژه نانو تكنولوژی و امید به پیشرفت در زمینه میكرو ربات ها از یكسو چنان آینده ی روشنی را در مقابل انسان به نمایش می گذارد كه تنها در اسطوره های یونانی، آنهم با خدایانش قابل قیاس است. از سویی دیگر رشد سرسام آور و انتقال سریع اطلاعات چنان به رویای دیرینه ی انسان جامه ی عمل پوشانده كه جادوگران افسانه ای را تداعی می كند.

این دست آوردها كه حاصل تلاش چند هزار ساله ی تمدن بشری است، نیازمند بستری مناسب برای بهره برداری از آن است. صلح و امنیت نیاز امروز بشریت است تا در سایه ی آن هویت واقعی و انسانی خود را نشان دهد. این نوشته چنین دست آوردی را پیروزی نهایی بشریت می داند و در حد توان به تشریح آن خواهد پرداخت

●جنگهای كهنه

در جنگ جهانی اول، دول پیروز شرایط سخت و تحقرآمیزی را بر آلمان شكست خورده تحمیل كردند.

در آنزمان هیتلر جوان، یكی از سربازان دون پایه و تهی دست ارتش آلمان بود. وی درك عمیقی از احساسات تحقیر شده ی مردم آلمان داشت و خودش نیز مظهر بروز آن بود. هیتلر در مدتی كوتاه یكه تاز عرصه ی احساسات تحقیر شده مردم و هیجانات ناشی از آن شد و بر اریكه ی قدرت تكیه زد. نیروها را بازسازی و امكانات كشور را بسوی قدرت نظامی هدایت كرد و برای جنگ آماده شد.

چون لحظه ی عمل فرارسید، فرماندهان را جمع و نقشه ی تهاجم به لهستان را تشریح كرد. طبق نقشه ی از پیش تعیین شده، می بایست عده ای آلمانی (احتمالاً از محكومین) لباس نظامی ارتش لهستان را بر تن كرده، وارد خاك لهستان شده و از آنجا به نیروهای آلمانی حمله كنند. پاسخ چنین یورشی دفاع و هجوم متقابل بود. ماشین نظامی آلمان می بایست بسرعت، یك تهاجم همه جانبه و تمام عیار را علیه لهستان آغاز و آن كشور را تسخیر كند.

یكی از فرماندهان در مقام سئوال پرسید كه اگر این نقشه افشا شود، ما چه پاسخی خواهیم داشت؟ هیتلر با صراحت تمام گفت: "زمانیكه ما پیروز شدیم، كسی در این باره سئوالی نخواهد كرد

یورش ارتش آلمان به لهستان سر آغاز جنگی شد كه ده ها میلیون انسان كشته شدند، تفریباً نیمی از شهرهای جهان تخریب و آمار آوارگان بیشتر از كشته شدگان بود. كشتار غیر نظامیان بطور وحشتناكی نسبت به جنگهای گذشته افزایش داشت. قحطی، گرسنگی و بیماری یك پدیده ی عادی بشمار می رفت

تا جاییكه تاریخ نشان می دهد، جنگ و خونریزی با سرنوشت انسان گره خورده است. متاسفانه تلاش می شود این پدیده ی منحوس را امری طبیعی و اجتناب ناپذیر جلوه دهند.

●شكست مداوم

امروزه تمام حدود و اطراف زمین شناخته شده و تقریباً تمام منابع و امكانات زیست محیطی آن نیز مشخص شده است. یكطرف انسان است كه می خواهد روی زمین به حیات خود ادامه دهد و طرف دیگر محیط زیست. اما در گذشته چنین شناختی از زمین وجود نداشت. حكومتها شكل می گرفتند، برای تصاحب امكانات به مصاف هم می رفتند، یكی پیروز و دیگری در هم می شكست. هزینه ی این جنگها و كشت و كشتارها را مردم می دادند.

حاكمی احساس قدرت می كرد، بهانه ای می تراشید و به كشور همسایه یورش می برد و جنگ آغاز می شد. تامین نیروی انسانی و هزینه های آن با مردم عادی بود. اگر پیروز می شد، مردم تقریباً از این پیروزی سهمی نداشتند به جز یك احساس كاذب و زود گذر كه پیروز شده اند. اگر شكست می خورد، اسارتها و پرداخت باج و خراج بر دوش مردم بود. در هر دو صورت (پیروزی یا شكست) فقر و بیماری، قحطی و قتل عام نصیب مردم می شد.

برخی اعتقاد دارند كه این جنگها موجب تحرك جوامع و عامل پیشرفت بشریت است. اگر این گفته را درست فرض كنیم، باز جای بحث بسیار دارد كه با تعریف جدیدی از دشمن واقعی انسان می توان موتور تحول و پیشرفت چامعه را پرتوان تر از گذشته بكار انداخت. علاوه بر آن، موضوع مهم این است كه نتیجه همه ی این جنگها درد و رنج زایدالوصفی است كه به انسان تحمیل می شد. در حلیكه با نگرش جدید درد و رنج ناشی از جنگهای گذشته تكرار نخواهد شد

بررسی تاریخ جوامع مختلف نشان می دهد كه كم و بیش همه ی مردم در سراسر جهان، بار مصیبتها و آلام ناشی از جنگها را تحمل كرده اند. علاوه بر آن انسان بطور كلی در حال تكرار دایم شكست هایش بوده است. آیا زمان آن فرانرسیده كه به خود آییم و مانع تكرار این اشتباه مصیبت بار شویم؟

●ارضای كاذب

به ایران توجه كنیم كه روزگاری بزرگترین امپراطوری جهان بود. تمام فتوحات آن را با شكست ناشی از حمله مغول در دو كفه ی داوری قرار دهیم، با این شكست وحشتناك از نظر ارضای حس تفوق طلبی آیا قابل مقایسه است؟ دیگر شكستها از جمله، حمله ی اسكندر، حمله ی اعراب و .. و در این اواخر حمله ی افغانها را به آن اضافه كنیم، چه جای مباهات به پیروزی های زودگذری است كه در این پیروزی ها هم مردم سهم چندانی نداشتند؟ گذشته ی سایر ملل اگر از مردم ایران اگر بدتر نباشد، بهتر هم نیست

دوباره به جنگ جهانی دوم برگردیم كه در آن اروپا بسرعتی باور نكردنی تخریب شد. شوروی با خطرشكست كامل رو به رو شد. یاس و نا امیدی همه جا را فراگرفته بود. در چنین شرایطی آمریكا وارد جنگ شد و به یاری متفقین شتافت. ورود آمریكا به صحنه ی جنگ، امید تازه ای به دل مردم رنج دیده از جنگ (كه تقریباً شامل اكثریت مردم جهان می شد) ریخت. در چنین شرایطی همه ی جهانیان خسته و درمانده از جنگ، روحیه خود را باخته و اعتماد به نفس جهانی تا حد زیادی از بین رفته بود. همگان به دنبال یك آرامش خالی از صدای انفجار بودند تا بتوانند قوت لایموت خود را تهیه كنند. بنابراین طبیعی بود كه آمریكا را به عنوان یك ناجی جهانی بپذیرند

پس از تسلیم آلمان، ژاپن تنها كشوری محسوب می شد كه مانع صلح جهانی بود. لذا از نظر روانی، جهانیان آمادگی آن را داشتند كه یك اسلحه ی قوی تر سرنوشت جنگ را رقم بزند تا زندگی مردم به حالت عادی بر گردد و كمی به آرامش برسند. شش سال جنگ و خون ریزی، آنهم با استفاده از تجهیزاتی كه تا آن زمان بیسابقه بود، از مردم، غریقی ساخته بود كه به هر تخته پاره ای چشم امید می بستند و برای آن حاضر به پرداخت هر هزینه ای بودند. مجروحین بی دارو و درمان، كودكان یتیم و آواره، مزارع نیمه سوخته، كارخانه ها تخریب شده و از همه مهمتر، مردم ناامید و خودباخته بودند. در چنین شرایطی قهرمان تازه از راه رسیده ی جنگ، بمب اتم را بر سر مردم هیروشیما و ناكازاكی انداخت

تسلیم ژاپن پس از بمب باران اتمی هیروشیما و ناكازاكی، نوید بخش صلح جهانی بود و درد ناشی از انفجارات اتمی، چندان حس نشد. در واقع بشریت خسته تر و فرسوده تر از آن بود كه زخم و عفونت ناشی از انفجارات اتمی را احساس كند. و این بزرگترین شانس دولتمردان آمریكا بود كه به موقع در مقابل وجدان بشریت به پای میز محاكمه نروند. زمانی هم كه جامعه ی جهانی از درد انفجارات اتمی ناله سر داد، مسببین آن در این جهان نبودند كه پاسخگو باشند.

بشریت قبل از جنگ جهانی دوم تقریباً همه چیز داشت، مزارع با استفاده از ماشین و دانش كشاورزی بازده خوبی داشت، بسیاری از بیماری ها تحت كنترل و درمان بود، ارتباطات رو به گسترش بود. تولیدات صنعتی روز به روز بیشتر می شد. اما در دوران شش ساله ی جنگ دوم جهانی، از هرسو ناله ی گرسنگان و فریاد زخمی ها و اشك خانواده های عزیز از دست داده، دل هر انسانی را می آزرد. انسان همه چیز از دست داده بود و بمب اتمی با آن همه تلفات و خسارات شومی كه داشت، پیام آور صلحی بود كه جهان به آن نیاز داشت تا انسان نفسی راحت بكشد و به فكر غذا و دارو و درمان باشد. بنابراین انفجارات اتمی هیروشیما و ناكازاكی بیش و پیش از آنكه چهره ی شیطانی خود را نشان دهد، در ماشین تبلیغات سیاستمداران هدیه ی فرشتگان معرفی شد و همگان را بطور موقتی و كاذب راضی كرد

●آیا بمب اتمی دوباره بر سر مردم خواهد افتاد؟

هنگامیكه نخستین بمب اتمی علیه انسان بكار گرفته شد، آثار ناشی از انفجارات اتمی حتی برای دانشمندان نیز چندان روشن و معین نبود. تحقیقات بعد از جنگ جهانی دوم نشان داد كه استفاده از تسلیحات اتمی زیانبار تر و برای محیط زیست مخرب تر از آن است كه تمام ابعاد آن قابل توضیح باشد. تسلیحات اتمی برخلاف تسلیحات متعارف، آثار مخرب جهانی دارد و محیط زیست را كاملاً تحت تاثیر قرار می دهد. گوشه های كمی از این آثار در دهه ی اول پس از جنگ جهانی دوم مشخص شد

آشنایی با عمق فاجعه چنان اثر عمیق و دردناكی داشت كه اپنهایمر، مسئول پروژه ی ساخت نخستین بمب اتمی تا آستانه ی چنون پیشرفت. شدت افسردگی وی به حدی بود كه با مشاهده ی آتش سیگار به یاد انفجارات اتمی هیروشیما می افتاد و منقلب می شد. گزارشها نشان می دهد كه خلبان حامل بمب اتمی سرنوشتی دهشتناكتر از اپنهایمر داشته است.

پس از جنگ جهانی دوم بتدریج سران همه ی كشورهای مقتدر وحشت كردند. ترس ناشی از بمب اتمی پیش از آنكه به مردم عادی سرایت كند، تن سران قدرتهای جهانی را لرزاند و در یك مسابقه ی لجام گسیخته تلاش كردند خود را به تسلیحات اتمی مجهز كنند. زرادخانه های اتمی جهان بسرعت گسترش یافت. اما چیزی كه به آن توجه نشد این است كه در شرایط عادی جهانی، هیچ دولتمردی جرات استفاده از بمب اتمی را نخواهد داشت. زمانی این تجهیزات قابل استفاده خواهد شد كه وضع روحی بشریت حداقل به سطح سال پایانی جنگ جهانی دوم تنزل كند. تنها در شرایطی استفاده از تسلیحات اتمی امكان پذیر است كه جامعه ی جهانی از نظر روحی آمادگی پذیرش آن را داشته باشد. یعنی موقعیت اقتصادی و روانی جامعه ی جهانی به مرحله ای برسد كه استفاده از بمب اتمی را تنها راه نجات خود بداند.

حسین جوادی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید