سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

بی احترامی به افکار عمومی


بی احترامی به افکار عمومی

عصبانی و مثل برج زهرمار و با اخم و تخم از جلوی خبرنگاران رد می شوند در مواردی دست رد به سینه خبرنگاران می زنند و اگر خبرنگاری جرات کند و از آنان پرسشی بکند اولاً شیوه نامرضیه حضرات بر این است که پاسخ خبرنگار را ندهند, در مواردی حتی با بی احترامی به او, و ثانیاً اگر لطف کنند و دهان شان را باز کنند یکی دو کلمه می گویند و می روند من البته حساب بازیکنان باجنبه و مودب را در هر دو تیم از بقیه جدا می کنم

فوتبال ما ضمن همه دردهای بی درمانی که دارد، یک ایراد استثنایی و منحصر به فرد هم دارد و آن بی احترامی بازیکنان و مربیان (اکثر آنان، نه همه آنها) به افکار عمومی است. مربیان و بازیکنان دو تیم نازدانه دولت که با هر قهر و اخم مدیران آنها سر کیسه دولت برایشان باز می شود و حق و حقوق اقشاری که سیر صعودی قیمت ها (یعنی تورم) کمرشان را شکسته به آنان منتقل می شود، و یکی دو مربی دیگر، گویی قرار است هیچ گاه بازنده نباشند. هنگامی که در یک مسابقه برنده می شوند، مربیان و بازیکنان و در مواردی حتی بازیکنان ذخیره، سرخوش و خندان جلوی دوربین ها و در مقابل خبرنگاران حاضر می شوند؛ از توانایی های استثنایی خود در شناختن نقاط قوت و ضعف حریف سخن می گویند و دست آخر هم با ابراز احترام به هواداران و خبرنگاران، محل را ترک می کنند. ولی خدا نیاورد روزی را که این دو تیم و آن یکی دو مربی ببازند.

عصبانی و مثل برج زهرمار و با اخم و تخم از جلوی خبرنگاران رد می شوند. در مواردی دست رد به سینه خبرنگاران می زنند و اگر خبرنگاری جرات کند و از آنان پرسشی بکند اولاً شیوه نامرضیه حضرات بر این است که پاسخ خبرنگار را ندهند، در مواردی حتی با بی احترامی به او، و ثانیاً اگر لطف کنند و دهان شان را باز کنند یکی دو کلمه می گویند و می روند. من البته حساب بازیکنان باجنبه و مودب را در هر دو تیم از بقیه جدا می کنم. نمونه آقای طالب لو دروازه بان تیم استقلال که تیمش چهار گل باورنکردنی دریافت کرده بود، ولی او با برخوردی محترمانه با خبرنگاران سخن گفت.

خبرنگار کیست؟ چرا من می گویم رفتار حضرات با خبرنگاران بی احترامی به افکار عمومی است؟ خبرنگار را یکی از رسانه ها به ورزشگاه می فرستد و آن رسانه هزاران خواننده و در مورد رادیو و تلویزیون میلیون ها شنونده و بیننده دارد. خبرنگار (اعم از گزارشگر و گوینده و نویسنده و عوامل فنی و هنری) به جای این هزاران نفر و میلیون ها نفر به ورزشگاه آمده و وظیفه اش اطلاع رسانی به آنان است. یعنی اطلاع رسانی به مردم و این «مردم» همان کسانی هستند که وقتی تیم آقایان برنده می شود، آنها را به عرش اعلا می رسانند. خبررسانی و اطلاع رسانی وظیفه خبرنگاران است، و احترام به افکار عمومی (یعنی مردم) وظیفه کسانی است که روی صحنه می روند. در اینجا یعنی بازیکنان و مربیان در جای دیگر می شود هنرمندان، سیاستمداران و غیره. خبرنگار نماینده ملت است، نماینده همان ملتی که مثلاً دویست میلیون تومان از خزانه اش را می دهند به فلان بازیکن. حالا باید از این بازیکنان و مربیان پرسید چگونه به خودشان اجازه می دهند به این مردم اهانت کنند. اهانت کردن که فقط ناسزا گفتن نیست.

وقتی به خبرنگاران بی اعتنایی و بی احترامی می کنید و این خبرنگار حرفی برای مردم ندارد که به رسانه اش مراجعه می کنند، می شود بی احترامی به مردم. مردم مثلاً می نشینند پای تلویزیون که ببینند بازیکنان و مربیان و تیم محبوب شان پس از باخت چه حرفی برای گفتن دارند. آن وقت آقای مدیر فنی حرف نمی زند، مربی حرف نمی زند، بازیکن رویش را برمی گرداند، دیگری می گوید «ول کن بابا،» در کجای دنیا این طور رسم است؟ در همه جای دنیا خبرنگاران در جای تعیین شده قرار می گیرند (نه روی پله ها،) و مربیان و یکی دو بازیکن برگزیده می روند در کمال احترام به پرسش های خبرنگاران جواب می دهند. اگر به فرض خبرنگاری هم سوال پرت و پلایی بکند مربی به او نمی پرد، توجه کنید که اصل «مردم» هستند و یادتان نرود که خبرنگار یا روزنامه نگار نماینده مردم است و باز یادتان نرود که دوره علی اکبرخانی شما کوتاه است. چند سالی در اوج هستید و باید بروید گوشه یی بنشینید ولی «مردم» همیشه هستند. نمایندگان مردم هم ماشاءالله روز به روز بیشتر می شوند. اگر در روزهای اوج با «مردم» و نمایندگان آنها درست و صمیمانه و صادقانه برخورد کنید، می توانید امید داشته باشید که در روزهای گوشه نشینی هم به یادتان بیاورند.

وگرنه، نه، اما پیش از پایان کلام این موضوع را از دیدگاهی دیگر بررسی می کنم و آن اینکه چرا حضرات فکر می کنند همیشه باید پیروز باشند؟ در هیچ جایی ننوشته اند و چنین قراری اصلاً نداریم که فلان تیم در همه مسابقه هایش باید پیروز شود. توجه داشته باشید که فقط در سیرک است که همه تیرهای تیرانداز به هدف می خورد. در زندگی واقعی حتی اگر بهترین تیرانداز جهان هم باشید (که شما نیستید،) گاه تیرتان به خطا می رود.

پس، از نظر روانی، باید آماده چنین وضعیتی باشید. بزرگ ترین تیم های فوتبال جهان بارها و بارها شکست خورده اند. کافی است به نتایج تیم های بزرگ فوتبال جهان در چهار، پنج سال اخیر عنایتی بفرمایید. تیم فوتبال شما نه رئال مادرید است نه بارسلونا، نه منچستریونایتد نه آرسنال، نه اینتر، نه یوونتوس نه بایرن مونیخ. این تیم ها مانند آب خوردن شکست می خورند. قاعده این نیست که مربیان و بازیکنان این تیم ها با روزنامه نگاران و نمایندگان رسانه های گروهی به این زشتی که شما برخورد می کنید برخورد کنند. البته گاه اختیار را از کف می دهند و حرکات زشتی از آنها سر می زند اما نتیجه اش غوغایی است که در مطبوعات و رادیو و تلویزیون ها علیه شان به راه می افتد و آن بازیکن و مربی را به معذرت خواهی (همان «غلط کردم» خودمان) وادار می کنند. گاه مجازات هم می شوند و حرف آخر اینکه در روزهای شکست است که آدم های محترم و مودب و باجنبه و موقر از آدم های آن جوری متمایز می شوند. تمرین کنید که مودب و محترم باشید. تمرین کنید که در روزهای شکست خودتان را کنترل کنید. رودکی شاعر ایرانی فارسی گوی نزدیک به یک هزار و یکصد سال پیش فرموده است؛

اندر بلای سخت پدید آید

فضل و بزرگمردی و سالاری

آدم درست و حسابی و آقامنش و مردم دار کسی است که در روزهای سخت (یعنی روزهای شکست در مورد شما فوتبالیست ها و مربیان محترم) فضل و جوانمردی و بزرگمردی و سالاری خود را نشان بدهد. در روزهای پیروزی که همه الحمدلله آقای به تمام معنا هستند.

علی میرزایی



همچنین مشاهده کنید