جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
جان رالز از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی
جان بوردن رالز ، متفکر و فیلسوف سیاسی آمریکایی، شاخصترین چهره فلسفه سیاسیِ قرن بیستم است. اندیشه رالز به راستی دارای وجوه فراوانی است. فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، نظریه سیاسی، اندیشه سیاسی و نظریه اقتصادی از این جمله هستند. اما اهمیت اصلی رالز در حوزه فلسفه سیاسی است. فلسفه سیاسی حوزهای از فلسفه است که به سئوالات بنیادین در حوزه سیاست میپردازد. تجمع سیاسی یا مدنی موضوع مورد مطالعه در حوزه فلسفه سیاسی است. پدیده عضویت در تجمع سیاسی که امروزه همه جا فراگیر است سرچشمه اصلی سئوالات حوزه فلسفه سیاسی است. سئوالاتی از قبیل اینکه آیا انسان در شکل دادن به تجمع سیاسی نقش دارد؟ چه صورتی از تجمع سیاسی بهتر است؟ از زندگی در تجمع سیاسی چه انتظاراتی باید داشت؟ چگونه می توان از وضع (بالفرض) نامطلوب فعلی به حوزه مطلوب رسید؟ سیطره و حد حاکمیت حاکمان تجمع سیاسی چه قدر است؟ و..
برخی از فیلسوفان، جان رالز را در زمره نحله تحلیلی قرار دادهاند. البته آنها با ارائه یک قاعده و تطبیق مکتوبات رالز دست به این اقدام زدهاند. اما رالز، خود میگوید که از روش تحلیلی عدول نموده است. اگرچه نظریه عدالت رالز در واقع حاکی از گسیختگی در فلسفه تحلیلی است، با این وجود برخی آثار و بقایای فلسفه تحلیلی در آن هنوز باقی است.
چنانکه رالز پیوسته میکوشد که طریق استدلال و دقت در تمیز معانی و مفاهیم را رها نکند تا بتواند به تعریفی مستقل (از مبانی و مقدمات فلسفی و ایدئولوژیک) و واقعی از عدالت برسد که صِرف الفاظ نبوده و بتواند بعضی مسائل سیاسی و اجتماعی را روشن و نهایتا حل نماید. البته اگر چنانچه نظر اکثر تاریخ نگاران فلسفه و اندیشه معاصر را که برای رالز دو دوره فکری متفاوت را به رسمیت می شناسند مصاب بدانیم، حکایت این عدول بیشتر درک می شود. شارحان رالز فعالیت فکری وی را به دو دوره تقسیم کردهاند. دوره اول دورهای است که در آن به نوشتن نظریه عدالت مشغول بوده است. دوره بعدی رالز دورهای است که در ضمن گفتگو با منتقدان نظریه عدالت، دست به اصلاحاتی در ساختمان فکری خود زده و آثار جدیدی از جمله لیبرالیسم سیاسی و قانون مردمان را منتشر ساخته است.
رالز در دوره متاخر خود بیش از پیش به پراگماتیسم نزدیک شد و از این رو از فلسفه تحلیلی دورتر و دورتر شد. یکی از مهمترین تفاوتهای این دو دوره این است که رالز متقدم همچنان به تبعیت از کانت در سودای نظری ای فراگیر در مورد عدالت و سایر سئوالات اساسی فلسفه سیاسی است. اما در دوره متاخر سعی میکند از آرمانهای بلندپروازانه خود دست کشیده و به فکر حل عملی مشکلات جامعه امریکایی و هم چنین جامعه جهانی باشد. رالز در آثار خود بویژه، کتاب "نظریه عدالت"، قرائتی از لیبرالیسم عرضه مینماید که به زعمِ او محتوای عدالت اجتماعی را دربردارد. ادعای بلند پروازانه او آن است که عدالت به عنوان برترین فضیلت اجتماعی در اصول عدالت پیشنهادیاش تبلور یافته؛ اصولی که در تناسب کامل با سنتِ تفکر لیبرالی غرب است.
رضا جاودان