پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

رفت و ماند


رفت و ماند

نقش آخر عسل بدیعی اهدای عضو

خبر کوتاه بود. عسل بدیعی دچار مرگ مغزی شد. ۱۲ فروردین ماه ناگهان تمام رسانه‌ها پرشد از اخبار ضد و نقیض درباره این واقعه. عده‌ای گفتند دروغ سیزده است، عده‌ای گفتند راست است و علت، مسمومیت دارویی است. عده‌ای دیگر گفتند خودکشی بوده و عده‌ای دیگر می‌گفتند سکته است اما رضا داوودنژاد، شوهر خواهر عسل بدیعی، با مصاحبه‌های متعدد اعلام کرد که مرگ عسل بر اثر مسمومیت دارویی نبوده است...

شایعات تمامی نداشت. همان روز خبر اهدای عضو عسل بدیعی همه جا پیچید، ناگهان همه «بودن یا نبودن» کیانوش عیاری و نقش‌آفرینی «بدیعی» را در آن فیلم به یاد آوردند. «بودن یا نبودن»، حکایت دختری بود که نیاز مبرمی به پیوند قلب داشت و پسر جوانی که در شب ازدواجش دچار ضربه مغزی شده و بعد از ماجراهای فراوانی سرانجام قلب داماد جوان در سینه دختر جوان شروع به تپیدن کرد. این هم تقدیر روزگار بود که«عسل بدیعی» با فیلمی درباره پیوند اعضا وارد سینما شود و با پیوند اعضای خود بازی زندگی را پایان دهد.

همین خبر و یادآوری آن فیلم، شایعات را کاهش داد اما برخی باز هم به دنبال حاشیه بودند. رضا داوودنژاد این‌بار از طریق دوربین‌های تلویزیونی این شایعه را تکذیب کرد و یادداشتی نوشت و به رسانه‌ها داد: «مادری مهربان به رحمت خدا رفت. خانواده‌ای داغی به سینه دارد. درد، درد سنگینی ا‌ست. عاجزانه خواهشمندم همدردی کنید یا از دور نگاه کنید یا رد بشوید. عسل بدیعی نازنینم با شور و شوق سرشار از زندگی از بین ما رفت. خانواده پیکر پاک او را به رضایت خود او بدون کوچک‌ترین مسمومیت برای اهدای عضو به بیمارستان مسیح دانشوری سپردند. لطفا اگر مرهمی نیستید، دردی اضافه نکنید که این درد بدتر از داغ است. عسل عزیزم! روحت شاد.»

برخی بار دیگر به آخرین پست عسل بدیعی در یکی از شبکه‌های اجتماعی استناد و بر مرگ او شبهه وارد کردند، چه آنکه بدیعی نوشته بود: «حس می‌کنم از گور برخاسته‌ام، تولدی در راه است و بوی عطرش در فضایم جاری است.» اما در روز ۱۶ فروردین، مسوول هماهنگ‌کننده تیم پیوند اعضای بیمارستان مسیح دانشوری رسما علت مرگ عسل بدیعی را اعلام کرد تا آبی باشد بر آتش شایعات. دکتر مجید درگاهی گفت: «مرحومه عسل بدیعی بعد از ظهر دهم فروردین به دلیل ابتلا به سردرد و حالت تهوع به‌وسیله اورژانس به بیمارستان منتقل شد در حالی که مسمومیت و اوردوز به هیچ‌وجه از علایم وی نبود. به همین دلیل و به‌خاطر تشخیص ندادن علت، شب یازدهم به بیمارستان لقمان منتقل شد. در بیمارستان لقمان ساعت ۱۲ ظهر مرگ مغزی وی را تایید کردند و علت مرگ هم طی بررسی‌های اولیه، پارگی عروق مغزی و به دنبال آن خونریزی مغزی اعلام شد. ایست تنفسی وی در این وضعیت مزید بر علت شد و وی را شب گذشته برای اهدای اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل کردند...»

ساعاتی بعد، امید قبادی، معاون مرکز فراهم‌آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، جزییات اهدای اعضای بدیعی را اعلام کرد و گفت: «تا ساعت ۱۴ امروز ۷ ارگان اصلی مرحوم عسل بدیعی، بازیگر سینما که روز گذشته به علت پارگی عروق مغز دچار مرگ مغزی شد، از بدنش خارج شد و حتما امشب همه این اعضا به ۷ بیمار نیازمند پیوند می‌شود تا جان آنها نجات ‌‌یابد. تقریبا تمام ارگان‌های حیاتی عسل بدیعی سالم است و قلب، ۲ ریه، ۲ کلیه، کبد و لوزالمعده وی به بیماران نیازمند پیوند می‌شود و با توجه به اینکه زمان نگهداری این ارگان‌ها محدود است، همه این اعضا باید حتما امشب پیوند شود. قلب مرحوم خانم بدیعی به‌وسیله تیم جراحی قلب دکتر ماندگار به یک بیمار نیازمند پیوند زده خواهد شد، ۲ ریه وی در بیمارستان مسیح دانشوری به عنوان تنها مرکز پیوند ریه کشور پیوند زده خواهد شد و اقدامات لازم برای پیوند ریه‌ها در این بیمارستان آغاز شده است. این عمل حدود ۷ ساعت طول می‌کشد. کبد و لوزالمعده وی نیز برای پیوند به شیراز ارسال می‌شود و کلیه‌های او نیز به ۲ بیمارستان در تهران برای پیوند فرستاده شده است.»

به گفته مسوولان این بیمارستان، علاوه بر اعضای ذکر شده، تمام نسوج شامل هر دو قرنیه، مردمک چشم، استخوان‌های پا به‌طور کامل، تاندون‌ها، غضروف‌ها، فاشیای عضلات (پوشش روی عضلات) و پوست عسل هم اهدا شده و در بانک اعضا نگهداری خواهدشد تا در موقع نیاز پیوند شود. از آن روز، تا روز تشییع باشکوه پیکر عسل بدیعی، دیگر سخن از چگونگی مرگ نبود، سخن از چگونه زنده ماندن عسل بود، پدرش گفت: «می‌دانید که با مرگ عسل چه حادثه‌ای بر ما رخ داده است اما اجزای بدن او امروز در وجود ۷ بیمار نیازمند جای گرفته است و من حالا ۷ فرزند دیگر دارم. این برای من افتخار است.»

● عسل بدیعی در یک نگاه

دختری ۲۱ ساله که با فیلم کیانوش عیاری ستاره شد، گرچه در سال‌هایی کم فروغ شد اما خاموش نشد. زاده سال ۱۳۵۶ در تهران بود، سال ۱۳۷۵ پایش به سینما باز شد و در نخستین تجربه‌اش خوش درخشید. کمی بعد در «دست‌های آلوده» سیروس الوند بازی کرد و به دلیل همین نقش‌آفرینی‌اش کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. سال‌ها بعد در «هفت پرده» فرزاد مؤتمن، «از صمیم قلب» بهرام کاظمی، «شمعی در باد»پوران درخشنده، «پروانه‌ای در مه» محمدجواد کاسه‌ساز و «سربلند»سعید تهرانی به نقش‌آفرینی پرداخت. او در تلویزیون هم حاضر شد؛ با «روز هشتم»، «مستانه»، «ششمین نفر» و «زمین انسان‌ها». اما خود را محدود به فیلم‌های بلند سینمایی و تلویزیونی نکرد و در فیلم‌های کوتاه«من تنها»، «آخرین ساعات زندگی یک مرد معمولی» و «اصغر، پیکان و همسرش» و «زندگی کمی غیرعادی‌تر» بازی کرد. ازدواجش با فریبرز عرب‌نیا و بعد از مدتی مادر شدن، او را تا مدتی از سینما دور نگه داشت. بدیعی در آن زمان گفت که لذت مادری را به لذت بازیگری ترجیح می‌دهد و ترجیح داد تا مادر «جانیار» باشد تا ستاره‌ای بر پرده نقره‌ای سینما. «به سلامت بانو» و «نیلا‌ زنده است» آخرین فیلم‌هایی هستند که در آنها بازی کرده است، فیلم‌هایی که بعد از مرگ بدیعی از شبکه تماشا و شبکه سوم پخش شد و جالب آنکه «نیلا زنده است» هم درباره پیوند بود، داستان زنی به نام فروغ، سرپرستار‌ بخش آی‌سی‌یو که پسرش در فهرست پیوند قرار دارد.

● آخرین یادداشت عسل بدیعی:

می‌دانم امسال،

سال من است!

روز تشییع عسل بدیعی، غزل، خواهرش، دست نوشته‌ای از او را خواند که روز اول فروردین ۱۳۹۲ نگاشته شده بود. بدیعی نوشته بود: «سال ۹۲ شد و در این گذر عمر چیزی قسمت همه ماست. حالا ۳۶ سالم است، دهه ۳۰ هم گذشت با سرعت مثل همه چیز همچون دهه ۲۰. شش سال را در رکود بودم. حالا می‌توانم مسلط باشم. ضعف درونی‌ام رنگ باخته است. اشتباه زیاد کرده‌ام. اشتباه زیاد دیده‌ام، اشتباه ارزش دادم و اشتباه بی‌ارزش کردم اما مهر خدا خواست که هنوز سالمم، توانمندم، ریشه دارم، جوانم، زیبایم، پسری دارم، عشق و مهر، خانواده‌ای مثل گوهر ناب و دوستانی مثل برگ گل و دنیایی که هر روزش واقعه است. حالا انرژی خفته‌ای دارم برای رسیدن به زندگی. تمام توانم امسال بر این است که شگفتی بیافرینم، شگفتی‌ای که پسرم «جانیار» و خانواده‌ام به آن افتخار کنند. من می‌دانم امسال سال من است.»

● عسل بدیعی چگونه عضو انجمن اهدای عضو شد؟

شاهرخ بدیعی پدر عسل بدیعی

اهدای عضو، علاقه باطنی عسل بود. موضوع اولین فیلمی هم که بازی کرد «بودن یا نبودن» به کارگردانی کیانوش عیاری، پیوند اعضا بود. فیلم دیگرش هم «به خاطر پسرم» بود که آن هم درباره پیوند اعضا بود. در جریان پیوند کبد آقای رضا داوودنژاد که داماد من هستند و همسر دخترم غزل، من و عسل به جشن اهدای عضو (جشن نفس) دعوت شدیم. عسل با اشتیاق فرم اهدای عضو را پر کرد و کارت اهدا برای او صادر شد.

خودش اصرار داشت و بارها به من گفته بود که اگر اتفاقی برایم افتاد، تمام اعضایم را اهدا کنید. همه اعضای خانواده ما عضو انجمن اهدای عضو هستند. تا جایی که بتوانم، دیگران را تشویق می‌کنم به عضویت انجمن اهدای عضو درآیند. خیلی فعالیت خوبی است برای جامعه و باید بسط پیدا کند. خانواده‌ها باید بپذیرند که اگر خدای ناکرده عزیزشان به مرگ مغزی دچار شد، این شهامت و دل را داشته باشند که با آن ذات بخشنده‌ای که در خداوند هست و در بشر به ودیعه گذاشته شده، رضایت دهند و اعضای عزیزشان را که قرار است زیر خاک بپوسد، به افراد نیازمند عضو اهدا کنند. علاوه بر اعضای عسل که آماده پیوند است، اعضایی که قابل نگهداری در بانک اعضاست هم اهدا کردیم تا اگر در آینده نیاز شد، به بیماران پیوند بزنند. من خوشحال هستم که اعضای بدن عسل به ۷-۶ نفر از نیازمندان عضو پیوند زده می‌شود و آنها جای عسل را برای من می‌گیرند. امروز عسل به آرزوی قلبی‌اش رسید.

● عسل بدیعی چرا و چگونه جان باخت؟

دکتر مجید درگاهی

هماهنگ‌کننده پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

خانم بدیعی ۱۱ فروردین از طرف بازرسان معاونت درمان به ما معرفی شدند. ایشان در بیمارستان کیان بودند. بنده ۱۲ فروردین در بیمارستان لقمان ایشان را دیدم و متاسفانه مرگ مغزی‌اش را در مراحل اولیه تایید کردیم و از خانواده اجازه انتقال به بیمارستان مسیح دانشوری را گرفتیم.

متاسفانه روند مرگ مغزی او از تاریخ ۱۰ فروردین شروع شده بود. او در منزل دچار سردرد ناگهانی و حالت تهوع و استفراغ شدید می‌شود. اورژانس تهران در منزل او را ویزیت می‌کند و دارو می‌دهد و به بیمارستان منتقل نمی‌شود. نوبت دوم که عصر روز دهم بوده، حال خانم بدیعی خیلی بدتر می‌شود و اورژانس تهران او را به صورت کاملا اورژانسی منتقل می‌کند به بیمارستان بهمن.

در بیمارستان کارها و اقدام‌های اولیه شامل سی‌تی‌اسکن انجام می‌شود که نتایج طبیعی بوده و آزمایش‌های اولیه گرفته می‌شود و به دلیل وخامت حال خانم بدیعی، از جانب بیمارستان اول درخواست می‌شود که او را به بیمارستان دیگری منتقل کنند. وی در بیمارستان کیان بستری و کارهای درمانی‌اش شروع می‌شود. متاسفانه هیچ تشخیصی برای خانم بدیعی نداشتند و درمان کامل انجام نمی‌شود. برای او شبانگاه از بیمارستان لقمان پذیرش گرفته و شب یازدهم فروردین برای انجام کارهای تکمیلی به بیمارستان لقمان منتقل می‌شود. من صبح ۱۲ فروردین بالای سر او در بیمارستان لقمان بودم. در بیمارستان لقمان علامت‌های ظاهری مرگ مغزی در او رویت شد. بعد از انجام بررسی‌ها و معاینات کامل و دقیق، ظهر روز ۱۲ فروردین کاملا مرگ‌مغزی از نظر ما محرز شده بود.

خونریزی مغزی علت‌های مختلف دارد و خیلی وقت‌ها علت آن برای ما هم مشخص نمی‌شود و پارگی عروق مغز خود به‌خود اتفاق می‌افتد، البته نه در یک آن و یک لحظه، بلکه عروق مغزی در طول زندگی ضعیف و ناگهان یکی از آنها پاره می‌شود.

با خانواده‌اش صحبت کردیم. طبق خواسته خود عسل و طبق آنچه در جشن نفس سال گذشته به ما گفته و تایید کرده بود که مایل به اهدای تمام اعضای خود است، ایشان را برای انجام تاییدات قانونی مرگ مغزی به بیمارستان مسیح دانشوری برای اهدای عضو منتقل کردیم.

● او ۷ نفر را از مرگ حتمی نجات داد

دکتر کتایون نجفی‌زاده

رییس واحد پیوند دانشگاه علوم پزشکی

شهید بهشتی

بسیاری از هنرمندان مانند مهراوه شریفی‌نیا، آنا نعمتی، برزو ارجمند، جواد یحیوی، محمد سلوکی، نیما کرمی و ژاله صادقیان عضو سازمان اهدای عضو هستند و همراه هنرمندان دارای تندیس اهدای عضو مثل داریوش ارجمند، جمشید مشایخی، پرویز پرستویی، مجید مظفری، محمد کاسبی، همایون ارشادی، گوهر خیراندیش، ژاله علو و... در عرصه اهدای عضو حضور فعال دارند.

عسل بدیعی بر اثر پارگی یکی از عروق مغز، مرکز تنفسی‌اش را از دست داد و بلافاصله بعد از انتقال به بیمارستان، لوله‌گذاری شد و اکسیژن مصنوعی وصل و تشخیص مرگ مغزی تایید شد و طبق وصیتش تمام ارگان‌های بدنش برای اهدا مورد استفاده قرار گرفت و با این عملش ۷ نفر را از مرگ حتمی نجات داد. ۲ ریه، ۲ کلیه، قلب، لوزالمعده و کبد شامل این اعضای بدن بودند و شخص اهداکننده می‌تواند در عین حال با نسوجش مثل پوست، استخوان از یک تا ۴۳ نفر را از معلولیت نجات بدهد. کاری که در مورد عسل بدیعی هم انجام شد و نسوجش هم به بانک این مرکز داده شد تا مورد استفاده قرار بگیرد.خوشبختانه بلافاصله بعد از مرگ مغزی، خانواده بدیعی به این کار رضایت دادند تا اعضای بدنش برای اهدا از بین نرود. رضا داودنژاد، شوهرخواهر عسل بدیعی، سال پیش نیازمند اهدای کبد بود و به‌وسیله این مرکز، کبد در اختیار دکتر ملک حسینی در بیمارستان نمازی شیراز برای پیوند قرار گرفت و بنابراین خانواده عسل بدیعی به صورت کامل در جریان فعالیت‌های آنی مرکز بوده‌اند.

● بنابراین از «بودن یا نبودن» تا «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه»

دکتر امید قبادی

معاونت فرهنگی واحد پیوند اعضای دانشگاه شهید بهشتی

طبق آمارهای دانشکده علوم پزشکی شهید بهشتی، آمار رضایت به اهدای عضو خانواده‌های بیماران مرگ مغزی از ۵ درصد در سال ۱۳۸۴ به حدود ۷۸ درصد تا پایان اسفندماه ۱۳۹۱ افزایش یافته. یکی از دلایل مهم چنین رویکردی کارهای فرهنگی است که انجام شده است، حدود ۴۰ طرح فرهنگی درباره بحث اهدای عضو طراحی و مورد استفاده قرار گرفته است و ۷۵ طرح دیگر در دست اجرا قرار دارد. مهم‌ترین بحث فرهنگی، طرح سفیران اهدای عضو است. تعداد زیادی از مردم نذر می‌کنند که بخشی از عمرشان را برای فرهنگ‌سازی اهدای عضو صرف کنند. این سفیران تخصص‌های مختلفی دارند و بخشی از این سفیران را هنرمندان و ورزشکاران جامعه تشکیل می‌دهند که یکی از عوامل مهم در نهادینه شدن این مساله مهم بوده است. سالی یکبار جشن نفس، ویژه خانواده‌های اهداکننده عضو و هنرمندان در روز ولادت حضرت زهرا برگزار می‌شود. حضور هنرمندان در این جشن تاثیرات مثبت فراوانی دارد. عسل بدیعی از جمله هنرمندانی بود که فرم اهدای عضو را چند سال قبل پر کرده بود و ایشان از دوران جوانی با حضور در فیلم «بودن یا نبودن» با اهدای عضو آشنا بود و درست در ۱۷ سالگی به شیوه‌ای هنرمندانه در اولین فیلم در رابطه با پیوند اعضا بازی کرد و با بازی خوب خود نقش مهمی در فرهنگ‌سازی برای اهدای اعضا و توجه مردم و اهالی هنر به پیوند اعضا داشت. ساخت فیلم‌هایی مثل «یکی می‌خواد باهات حرفه بزنه» ساخته منوچهر هادی که فیلمنامه آن در این مرکز تصویب و مورد مشاوره قرار گرفت هم از جمله آثاری بود که با حضور هنرمندانی مثل آنا نعمتی و شهاب حسینی تاثیر زیادی در نهادینه شدن این جریان فرهنگی داشت و به از بین رفتن تصویر غلطی که برخی مردم از اهدای عضو داشتند کمک کرد.

● چهار چهره پیوند اعضا

▪ حسین صرافی

عسل بدیعی با اهدای اعضای بدنش کاری کرد کارستان، الگو شد و الگو خواهد ماند. در کشورهای دیگر اما ستاره?ها بیش از آنکه دهنده اعضا باشند، گیرنده اعضا هستند. این نگاهی است به ۴ چهره معروفی که به دلیل بیماری گیرنده عضو شدند، درست مثل شوهر خواهر عسل بدیعی، رضا داودنژاد که سال گذشته گیرنده یک کبد اهدایی شد.

▪ استیو جابز و پیوند کبد

ماجرا از تابستان سال ۲۰۰۸ آغاز شد. زمانی که جابز حضار کنفرانس اپل در سانفرانسیسکوی کالیفرنیا را شوکه کرد. در این کنفرانس، جابز بسیار لاغر شده بود و بیمار به نظر می‌رسید. دن لاینز که به خاطر وبلاگ ضد جابزش شهرت دارد، نوشت: «سلامت جابز در خطر است و به زودی می‌میرد.» جابز تعادلش را از دست داده ‌بود و سرطان به کبدش نیز گسترش یافته بود. در این هنگام پزشکان دریافتند باید کبد جدیدی به بدن استیو جابز پیوند بزنند اما دریافت کبد جدید دشوار بود، چون ۳ هزار و ۴۰۰ کالیفرنیایی پیش از او در فهرست انتظار قرار داشتند.

جابز مجبور شد در هریک از بیمارستان‌های ایالات مختلف آمریکا آزمایش‌های پرهزینه، مراحل متعدد مشاوره و معاینه را انجام دهد تا نامش در فهرست دریافت کبد قرار گیرد. سرانجام در ابتدای ماه مارس، معجزه‌ای رخ داد؛ مدیران بیمارستان دانشگاهی متدویست در ممفیس تنسی اعلام کردند کبد جوان ۲۰ ساله‌ای که در سانحه رانندگی جان باخته، برای پیوند آماده است.

کبد اهدایی این جوان، در نیمه دوم ماه مارس سال ۲۰۰۹، پس از تلاش ۳ ساعته جراحان این بیمارستان به بدن استیو جابز پیوند زده شد.

▪ ولیعهد سوئد و پیوندکلیه

دانیل، در روز ۱۵ سپتامبر سال ۱۹۷۳ در خانواده‌ای اشرافی در شهر آربرو سوئد متولد شد. او پسر اولی وستلینگ (پادشاه فعلی سوئد) است. دانیل، پس از اتمام تحصیلات در ارتش سوئد مشغول به کار شد و در ۲۴ فوریه سال ۲۰۰۹ ازدواج کرد اما پس از گذشت ۳ ماه از مراسم ازدواج، به علت عود بیماری ارثی‌اش که به نارسایی کلیه می‌انجامد در بیمارستان دانشگاه کارولینسکا بستری شد و پزشکان پس از بررسی‌های متعدد و انتظاری ۴ ماهه توانستند کلیه جدیدی را با موفقیت به او پیوند بزنند.

▪ ایوان کلاسنیچ و پیوند کلیه

ایوان کلاسنیچ، مهاجم تیم فوتبال ماینس آلمان و تیم ملی کرواسی است. او که حین بازی با تیم فوتبال اینتراخت فرانکفورت از درد پهلو شکایت می‌کرد، در بیمارستان مونیخ بستری شد و پس از معاینه پزشکان دریافت به نارسایی کلیه مبتلاست. در روز ۲۵ ژانویه ۲۰۰۷، پزشکان کلیه مادرش را به او پیوند زدند اما بدنش آن را پس زد. چند ماه پس از پیوند نخست، پزشکان یکی از کلیه‌های پدرش را با موفقیت به او پیوند زدند و کلاسنیچ پس از ۶ ماه دوری از میادین فوتبال، در ۱۵ دسامبر سال ۲۰۰۷ در ترکیب تیم وردربرمن حضور داشت و ۸۵ دقیقه مقابل تیم بایرن لورکوزن بازی کرد. او در رقابت‌های یورو ۲۰۰۸ حضور فعالی داشت و در صعود تیم ملی کرواسی به مراحل بالای رقابت‌ها نقش مهمی ایفا کرد.

▪ دیک چینی و پیوند قلب

پزشکان دیک چینی، معاون جورج دبلیو بوش، رییس‌جمهور سابق ایالات متحده آمریکا، در سال ۲۰۱۱ مجبور شدند قلب جدیدی به بدن او پیوند بزنند. این سیاستمدار ۷۲ ساله و سیگاری که سابقه بیماری حاد قلب و عروق و ۵ حمله قلبی داشت، برای دریافت قلب پیوندی ثبت نام کرد و پزشکان پس از ۲۰ ماه انتظار، توانستند این قلب را در بیمارستان اینوا فرفکس ایالت ویرجینیا به بدن او پیوند زنند.

● سینماگران از عسل بدیعی می‌گویند

▪ پرواز در بهار

احمد محمد اسماعیلی

شنیدن خبر مرگ «عسل بدیعی» در نخستین روزهای سال ۱۳۹۲ شوک‌آور، تلخ و گزنده بود؛ بازیگری که هنوز در بهار عمرش زندگی می‌کرد و می‌توانست سال‌های زیادی در عرصه بازیگری درخشش داشته باشد و نقش‌های ماندگار بازی کند. به بهانه مرگ نابهنگام این بازیگر با تعدادی از همکارانش که سابقه همکاری با او را داشته‌اند، درباره روحیات، خصلت‌ها و از همه مهم‌تر، عمل زیبای اهدای اعضای بدنش، گفت‌وگو کرده‌ایم.

▪ نامش جاودانه شد

بهرام کاظمی

کارگردان

اولین شوک جامعه سینمایی در سال ۱۳۹۲مرگ نابهنگام عسل بدیعی بود و بابت مرگش متاثر و ناراحت هستم. عسل بدیعی شخصیت متفاوتی داشت، انسانی آرام و درون‌گرا بود؛ صاف، ساده، بی‌ریا، آرام و متین. او به هیچ‌وجه به مسایل حاشیه‌ای سینما توجهی نداشت و مثل یک هنرمند حرفه‌ای عمل می‌کرد.

در بازیگری به غریزه و حس‌هایش اعتماد می‌کرد و اهل بازی تکنیکی نبود. شاید به همین دلیل، مخاطبان با بازی‌هایش ارتباط خوبی برقرار می‌کردند و تا زمانی که هنگام بازی به آن حس درونی که مورد نیازش بود، نزدیک نمی‌شد، رضایت نمی‌داد بازی‌ را آغاز کند. اهل شو و تظاهر نبود و از مناسباتی که به هر حال در محافل هنری وجود دارد، دوری می‌کرد. به رفتار و اخلاق حرفه‌ای اعتقاد داشت و هنگام کار در این چارچوب کار و بازی می‌کرد. به موقع آمدن سرصحنه و برخورد خوب با همه، ویژگی‌های خاص او بود و سراغ حاشیه و جار و جنجال نمی‌رفت. هرگز نقشی را که از خود و احساسات درونی‌اش فاصله داشت، بازی نمی‌کرد. هنگام تمرین‌ها و شروع فیلمبرداری، با انرژی در مورد نقشش و چگونگی ایفایش بحث و گفت‌وگو می‌کرد ولی بعد از طی مراحل پیش تولید و شروع فیلمبرداری، دیگر در مورد نقشش هیچ بحث و جدلی انجام نمی‌داد و به قول معروف، خالصانه در خدمت نقش و حضورش در فیلم بود. ویژگی‌ای که این روزها متاسفانه بین بازیگران ما کمرنگ شده است.

روحیه ظریف و حساسش او را در برابر مسایل آسیب‌پذیر و شکننده‌تر می‌کرد. معمولا آدم‌های احساسی که به غریزه‌شان تکیه و اعتماد دارند، در برخورد با مشکلات و فراز و نشیب‌های زندگی هم رفتارهای حسی دارند و این کار آنها را مشکل می‌کند. در این دوره و زمانه، صاف و ساده بودن آسیب‌های جدی به آدم‌ها می‌زند. صداقت واژه گمشده این روزهای ماست.

یادم می‌آید زمان فیلمبرداری فیلمم (از صمیم قلب)، عسل بدیعی همسر فریبرز عرب‌نیا بود و در این فیلم هم نقش روبروی یکدیگر را بازی می‌کردند. در سکانسی در فیلم بین این دو شخصیت قرار بود بگومگویی وجود داشته باشد، هنگام تمرین به عسل بدیعی گفتم موقعی که در حس و حال این صحنه قرار گرفتی، من بر اساس آن دکوپاژ فیلمنامه را انجام می‌دهم. به اتفاق مجتبی رحیمی، فیلمبردار فیلم تمرین‌های عسل بدیعی را نگاه می‌کردیم و بعد از آماده شدن، فیلمبرداری را انجام دادیم و بعد از کات دادن دیدم همه عوامل پشت صحنه در سکوت کامل تحت تاثیر نوع بازی این بازیگر قرار گرفته‌اند. به راستی عسل بدیعی این صحنه را زیبا بازی کرد. اهدای عضو یک بحث انسانی است و معتقدم عسل بدیعی هم زیبا زندگی کرد و هم با عملی که بعد از مرگش برای اهدای عضو انجام داد، کاری زیبا و مثال زدنی انجام داد. بدیعی با این کار نامش را مانا و جاودانه کرد. خیلی‌ها در دور و اطرافمان حرف‌ها و شعارهای زیبا سر می‌دهند اما اهل عمل نیستند ولی بدیعی به اعتقاد قلبی‌اش با وصیتی که انجام داد، عمل کرد. مدتی دیگر وجود عسل بدیعی در بدن چند انسان نیازمند به اهدای عضو حضور پیدا می‌کند و این باعث جاودانه شدنش می‌شود و تحسین همه را برمی‌انگیزاند.

▪ وجودش خالص بود

مریم بوبانی

بازیگر سینما و تلویزیون

با عسل بدیعی در فیلم «بودن یا نبودن» به کارگردانی کیانوش عیاری و مجموعه تلویزیونی «زمین انسان‌ها» به کارگردانی ابوالحسن داودی، همبازی بودم. این بازیگر، انسان ساده، باشخصیت، آرام و مهربانی بود و میان بازیگران جوان، اخلاق و رفتارش مثال‌زدنی بود و به هیچ‌وجه غرور در رفتارش دیده نمی‌شد. فیلم بودن یا نبودن اولین تجربه بازیگری عسل بدیعی بود و با حضورش آرامشی به همه می‌داد و باوجود تازه کار بودنش، با اعتماد به نفس کار می‌کرد. سال‌ها بعد که در سریال زمین انسان‌ها دوباره با این بازیگر همبازی شدم، بسیار پخته‌تر و حرفه‌ای‌تر شده بود و مشخص بود به‌تدریج در کارش پیشرفت‌های خوبی داشته است ولی به بازیگری به‌عنوان یک شغل نگاه نمی‌کرد، بلکه آن را وسیله‌ای متعالی برای بیان حرف‌های مهم و جدی می‌دانست تا بتواند به رسالت هنری‌اش عمل کند.

خانواده این بازیگر هم همواره مشوق خوبی برای موفقیت در فعالیت‌های بازیگری‌اش بودند و به‌عنوان یک پشتیبان همواره کنارش حضور داشتند و در دوران جوانی زمانی که به حمایت روانی و معنوی نیاز داشت، از او حمایت می‌کردند. یادم می‌آید در زمان فیلمبرداری «بودن یا نبودن» مواقعی که شب کار بودیم، پدر عسل بدیعی دنبالش می‌آمد و او را به منزل می‌برد.

مهربانی، ویژگی و خصیصه اصلی بدیعی بود. او اهل حاشیه نبود و در وجودش رد و نشانی از غل و غش و ناخالصی دیده نمی‌شد.

امروز مهم‌ترین مساله که خیلی غم‌انگیز و دردناک است، این است که او دیگر میان ما نیست. جامعه هنری ما مثل یک خانواده است و باید از یکدیگر و احوال هم باخبر باشیم و نباید از یکدیگر غفلت کنیم. امیدوارم در سال ۱۳۹۲ با یکدیگر مهربان‌تر باشیم و سراغ هم برویم تا بتوانیم خیلی از مشکلات را حل کنیم. خاطره‌ای که از عسل بدیعی دارم مربوط به فیلم «بودن یا نبودن» است. بازیگر جوانی که در فیلم قرار بود نقش فردی که دچار مرگ مغزی شده بازی کند، زیاد به بازیگری شناخت نداشت و مدام از کارگردان می‌خواست فیلمنامه را در اختیارش قرار بدهد تا دیالوگ‌هایش را مطالعه کند. عسل بدیعی به شوخی می‌گفت دیالوگ‌ها را باید در آن دنیا بگوید زیرا در فیلم در کماست!اهدای عضو، مساله مهمی است که در جامعه ما چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. هنگام اکران و نمایش «بودن یا نبودن» بحث اهدای عضو به عنوان یک مساله جدی مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت. عسل بدیعی با وصیتی که انجام داد، در این زمینه اقدام به فرهنگ‌سازی موثری کرد. کارش خیلی قابل‌تقدیر و ارزشمند است. یادش بخیر.

▪ او جریان‌ساز شد

محمدجواد کاسه‌ساز

کارگردان

عسل بدیعی هنرمندی فرهیخته و آرام بود و مرگش ضایعه‌ای بزرگ برای جامعه هنری است. با عسل بدیعی در فیلم «پروانه‌ای در مه» فرصت همکاری داشتم. فیلمنامه‌ای زیبا و انسانی در حوزه دفاع مقدس و آدم‌های ایثارگری که با این مقوله در ارتباط بودند. عسل بدیعی نقش همسر رزمنده مفقودالاثری را بازی می‌کرد که ایثارگرانه منتظر بازگشت همسرش بود و باور داشت حتما همسرش بازمی‌گردد. او به خوبی با ویژگی‌های این زن ایثارگر عجین و همراه شد و بازی تحسین برانگیزی انجام داد.

این هنرمند برای کارش اهمیت خاصی قائل بود و برای درست درآمدن نقشش انرژی و زمان زیادی صرف می‌کرد. هر روز صبح زودتر از همه سرصحنه می‌آمد و با علاقه و اشتیاق کارش را انجام می‌داد. به هیچ‌وجه بازی‌اش را سرسری نمی‌گرفت و به دقت حتی جزییات را در کار رعایت می‌کرد. هرگز در طول کار رفتاری بروز نمی‌داد که باعث رنجش عوامل فیلم بشود.

اهدای عضو او هم یکی از انسانی‌ترین مسایلی است که باید به آن توجه داشته باشیم. یادم می‌آید اولین فیلمی که بازی کرد، «بودن یا نبودن» به کارگردانی کیانوش عیاری با موضوع اهدای عضو بود. این اتفاق جالبی است که عسل بدیعی با این موضوع کارش را در سینما آغاز کرد و در مرگش وفادار به موضوع اولین فیلمش عمل کرد و نشان داد عملگرا و متواضع است. هنرمندان، به‌خصوص بازیگران، الگوی افراد جامعه هستند و این اقدام عسل بدیعی می‌تواند باعث جریان‌سازی این پدیده بین افراد جامعه بشود. این عمل نیکو و خیرخواهانه عسل بدیعی نامش را در عرصه هنر ایران جاودانه کرد و در ضمن توشه خوبی برای آخرت این بازیگر است. اعمال صالح برای همه ما در آخرت اثر‌گذار است و امیدوارم بدیعی در آن دنیا با آرامش حضور داشته باشد.

▪ برسان سلام ما را

بهرام رادان

بازیگر

تو این هیاهوی رفتنت، حرفای مردمی که عاشقانه دوستت دارن و چرندیات یه سری جاهل، بی‌اختیار یاد خاطره‌ای افتادم مربوط به نوروز ۱۳۸۲، سر صحنه شمعی در باد (که اون موقع اسمش بود: سودای پرواز) تقریبا سه هفته از فیلمبرداری می‌گذشت و ما کماکان به دنبال بازیگر دختر بودیم. تعداد زیادی رو در نظر داشتیم ولی هیچ‌کدوم جدی نبودند، یادمه که توی پیاده‌روی خیابان ولیعصر، نزدیک میرداماد، تو خلوتی تهرون تو روزای اول بهار، با خانم درخشنده راه می‌رفتیم و اسامی رو مرور می‌کردیم که یهو من اسم تو رو آوردم.

وقتی خانم درخشنده دلیلم رو پرسیدن، گفتم، عسل بدیعی انگار واقعا خود این نقشه، آسمانیه و هیچ بدی‌ای در عمق چشماش نیست، درست مثل دختر قصه ما. حالا از اونموقع دقیقا ۱۰ سال می‌گذره و بیشتر از همیشه مشخص شد که روح پاک تو تا چه اندازه به کالبد خاکی این دنیا متصل نبود، که تا چه اندازه تو سودای پرواز داشتی. مطمئنم که در اون دیار خوشحال‌تری. سلام من رو به همه برسون، بخصوص خسرو شکیبایی که دلم تنگه برای اون خش صداش و علی حاتمی و فردین و خلاصه هر کسی که مثل خودت اینجا نیست، ولی یاد و خاطره‌اش ثبته تو تاریخ این سرزمین. به امید دیدار همکار نازنین.

▪ درباره عسل

جانیار عرب‌نیا:

از مادرم تشکر می‌کنم به‌خاطر کارهایی که برای من کرد. اگر او نبود من هم نبودم. او همه کار برای من کرد، حتی کارهایی که دوست نداشت. حالا از همه بیشتر دوستش دارم و دلم برایش بیشتر تنگ می‌شود. می‌دانم خوشحال است و اگر قرار باشد برگردد، اینجا برایش مثل زندان است. می‌خواستم جلوی همه شما از او تشکر کنم و قول می‌دهم کاری کنم که راضی باشد.

▪ عزت‌ا... ضرغامی:

ایفای نقش‌های ارزش‌مدار او در سریال‌های ماندگار و فیلم‌های تلویزیونی از خاطره‌ها محو نخواهد شد. «عسل بدیعی» با اهدای اعضای خود به بیماران نیازمند، هنرنمایی خود را تکمیل کرد.

▪ سیروس الوند:

من واقعا از ته دلم می‌گویم عسل بدیعی سرشار از زندگی و دختری پاک، منظم و نجیب بود. او به واقع بوی خانواده می‌داد. این دختر عمر زیادی در سینما نکرد و تلویزیون او را ربود اما کارهای بدیعی برای همه ما خاطره به جای گذاشت. حالا عسل بدیعی در وجود دیگران تکثیر شده است.

▪ ابوالحسن داوودی:

بدیعی جوانی ۳۵ ساله بود که به تازگی داشت هنرش شکوفا می‌شد و متاسفم از اینکه باید چنین عزیزی را از دست بدهیم. عسل بدیعی رفت و دیگر بازنخواهدگشت اما امیدوارم مسوولان در جهت این موضوع رسیدگی‌های لازم را صورت دهند تا دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم. بدیعی هم همچون بازیگران افسردگی و ناراحتی‌هایی را در جهت حوزه فعالیتش داشت اما توانست از عهده ۸ ماه کار مداوم و سخت «سرزمین انسان‌ها» برآید.

▪ مهتاب کرامتی:

مرگ غیرمنتظره عسل بدیعی بدترین خبری بود که در سال نو شنیدم. جامعه سینمایی و خانواده این هنرمند جوان داغدار مرگ یک مادر شد و تنها چیزی که به التیام این داغ برای خانواده بدیعی و خانواده سینمایی ایران کمک کرد، اهدای اعضای بدن او به بیماران نیازمند بود. کاری که عسل بدیعی کرد به گسترش فرهنگ اهدای عضو کمک می‌کند و این وظیفه‌‌ای است که همه ما بر دوش داریم. احساس تپیدن قلب عزیز از دست رفته ما در سینه دیگری، التیامی بر داغ ماست.

▪ امین زندگانی:

«عسل بدیعی» با اهدای عضوش جنس دیگری از ماهیت بازیگران را به نمایش گذاشت و امیدوارم تاثیری روی نگرش مردم در مورد بازیگران داشته باشد.

بهروز شجاعی



همچنین مشاهده کنید