پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دعوتگر و کارِ سیاسی


دعوتگر و کارِ سیاسی

سیاست در اصل به معنای رعایت مصالح مردم و اقدام برای انجام کارهای آنان به گونه ای که سود آنان باشد شرع گذار حکیم اطلاق واژه ی سیاست را به این معنا به کار برده است

سیاست در اصل به معنای رعایت مصالح مردم و اقدام برای انجام کارهای آنان به گونه‌ای که سود آنان باشد. شرع‌گذار حکیم اطلاق واژه‌ی سیاست را به این معنا به کار برده است. در حدیث صحیح از ابوهریره (رض) روایت شده که پیامبر خدا (ص) فرمود: «کار بنی اسراییل را پیامبرانشان می‌چرخاندند. هرگاه پیامبری در می‌گذشت، پیامبری دیگر جای او را می‌گرفت.

همانا پیامبری پس از من نیست و پس از من خلیفه‌های بسیاری برای اداره‌ی کارهای مردم خواهند آمد. گفتند: به ما چه دستور می‌دهی؟ فرمود: «با بیعت اولی بچرخید.»

آنچه از حدیث فهمیده می‌شود این است که کار مردم را پس از پیامبر، خلفا در دست دارند.

در حدیثی اسماء دختر ابوبکر صدیق (رض) گوید: «زبیر با من ازدواج کرد در حالی که در روی زمین هیچ مال و ملکی نداشت؛ جز یک اسب. من به اسب او علف می‌دادم. توشه و خرجی او را کفاف می‌کردم و زندگی او را می‌چرخاندم.»

جابربن عبدالله (رض) روایت می‌کند که: مردی به نزد پیامبر خدا (ص) رفت و گفت: همانا کنیزی دارم که خدمتگزار ماست و کارهای ما را انجام می‌دهد و کارهای زندگی ما را می‌چرخاند. من با او نزدیکی می‌کنم در حالی که بدم می‌آید او آبستن شود. پیامبر (ص) فرمود: «اگر خواستی از او عزلت گزین[آب نطفه را در رحم او نریز] اما آنچه از فرزندان بر او مقدر شده به دنیا خواهد آورد...»

این معنا که شارع واژه‌ی سیاست را بر آن اطلاق کرده است، در فقه اسلامی به «سیاست شرعی» معروف است. مقید ساختن سیاست به شرعی اشاره بر این دارد که سیاست‌ها‌ی گوناگونی وجود دارند که بر پایه‌ی شرع استوار نیستند، بلکه بر خواهش‌ها‌ی نفسانی و حیله و فریب استوار هستند. سیاست به این معنا در شرع وجود ندارد. این مفهوم همان چیزی است که امروزه آن چه مردم با زبان‌ها‌یشان آن را می‌گردانند و می‌پراکنند بر آن صدق می‌کند: «دین از سیاست جداست؛ و دین هیچ ربطی به سیاست و سیاست هیچ ربطی به دین ندارد. » یعنی سیاستی که امروزه حکام آن را اجرا می‌کنند، به دور از دین است؛ زیرا هیچ عدالت و صداقت و مراعات مصلحت امت در آن نیست؛ هم چنین در دین سیاستی از این گونه وجود ندارد زیرا دین به مکر و فریب و ضرر رساندن به دیگران و ظلم کردن و پیروی از خواهش‌ها‌ی نفسانی دعوت نمی‌کند، بلکه به سوی سیاستی که به دور از همه‌ی آن بدی‌هاست، دعوت می‌کند.

بنابراین، سیاست در معنای نخست: اقدام برای انجام کارهایی به سود مردم، جزو دین است؛ چون پیامبران چنین کار نیکویی را انجام می‌دادند؛ پیامبران تبلیغ‌کنندگان دین و شریعت خدا بودند.

درباره‌ی کاربرد واژه‌ی «ساس» در لغت آمده است:

صاحب قاموس گوید:

«کار مردم را چرخاندم و اجرا کردم. یعنی آن‌ها را امر به معروف و نهی از منکر کردم. فلانی تجربه‌دیده است، همانا سیاست به کار برده و در حق آن سیاست به کار برده شده است. ادب کرده و ادب شده است. »

کاربرد واژه‌ی «ساس» در لغت عربی در معنای مذکور روشن است، جز این که شارع آن را بر آنچه به نفع و مصلحت مردم است اطلاق کرده است اما غیر شارع آن را به طور مطلق، اقدام برای کاری به کار برده که در حق مردم انجام می‌گیرد، چه آن کار اصلاح کند، چه فاسد کند.

از آنچه بیان شد برای ما روشن می‌شود که مشغول شدن به سیاست به معنایی که شارع خواسته و قصد کرده است، گونه‌یی از عبادت به شمار می‌آید که بنده با انجام آن خودش را به خدا نزدیک می‌کند.

کسانی که می‌خواهند سیاست را ویژه و منحصر به خودشان گردانند و دیگران را -از کسانی که مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند- از مشغول‌شدن به آن منع می‌کنند. این گروه همان کسانی هستند که شعار «جدایی دین از حکومت» را سر می‌دهند و هدفشان از آن شعار، این است که بر مردم حکومت کنند و کار و امور آنان را بر پایه‌ی خواهش‌ها‌ی نفسانی خودشان بچرخانند و دین را از داشتن حق حکمرانی و تسلط بر همه چیز دور کنند تا جایی که آن‌ها در برابر اشتباهات و لغزش‌ها‌یشان مورد محاسبه قرار نگیرند و چیزی میان آن‌ها و شهوت‌ها‌یشان مانع نشود.

با این توضیح روشن خواهد شد، که مشغول شدن هر جماعتی بر امر سیاست بر پایه‌ی مقاصد شریعت و توجه به منافع مردم و رفع مشکلات آن‌ها کاری است که دین اسلام به سوی آن دعوت می‌کند و مردم را با آن بنده‌ی خدا و عابد می‌گرداند. کسانی که این گونه به کارگیری را بر جماعت خرده می‌گیرند و آن را ناپسند می‌دانند. به راستی در چنگال دعوت‌ها‌یی که علیه اسلام به پا خاسته‌اند، گرفتار شده‌اند و تحت تأثیر آنان قرار گرفته‌اند. دعوت‌ها‌یی که شعار و شریعت اسلامی را تحریف می‌کنند در واقع جهل و نادانی‌ای که نسبت به دین خدا دارند، آن‌ها را در این دام گرفتار کرده است و در جریمه‌ی دور کردن و به گوشه پرت کردن دین از مجال سیاست دچار شده‌اند، تا جایی که پیوسته اسلام را در چهاردیواری مسجد محصور می‌کنند.

در صورتی که مکاتب دیگری غیر از اسلام حکومت می‌کنند و بر امور جامعه و مردم تسلط دارند و کارها را در بیرون از مساجد می‌چرخانند. این سررشته همه‌ی مصیبت‌ها و بلاهایی است که مردم مسلمان گرفتار آن شده‌اند. همانا ربا و ظلم و رشوه و انتشار بی‌بند و باری و اختلاط و دیگر مفاسد متأسفانه به سبب نداشتن برداشت صحیح از سیاست در جامعه‌ی مسلمانان، شیوع پیدا کرده است. به سبب دور کردن دین از حق سیطره و سلطه‌یافتن بر همه‌ی شئونات زندگی جامعه اسلامی دچار مشکلات فراوان شده است.

هرگاه شایسته و لازم باشد که مسلمان- به طور انفرادی یا جمعی- با مفهوم شرعی به کار سیاسی بپردازد و با رعایت ضوابط شرعی وارد میدان سیاست شود. جماعتی که با این ضوابط کار سیاسی انجام می‌دهد، شایسته است که آن را به اندازه‌یی به کار ببرد و به اندازه‌ای مشغول آن شود که بر واجبات و وظایف دیگرش تجاوز نکند.

مشارکت جماعت در کار سیاسی، یعنی این که از راه سیاست و همکاری با دستگاه‌ها‌ی دولتی برای اصلاح جامعه تلاش کند. این کار امکان پذیر نیست، مگر زمانی که برخی از جایگاه‌ها‌ی قدرت و سلطه را داشته باشد که بتواند با آن‌ها تغییرات اصلاحی انجام دهد. در چنین صورتی تلاشی که در این زمینه به کار می‌گیرد وقت کمی را می‌برد و در اندازه‌ی توان آن خواهد بود و آن را از وظایف دیگرش باز نمی‌دارد اما هرگاه خودش را دور از اماکن تأثیرگذار بیابد، در حالی که دستگاه حاکم نیز آن را در گوشه کنار مقام‌ها‌ی مهم دولتی قرار داده باشد در اینجا بر جماعت واجب است که اگر می‌خواهد تغییری ایجاد کند، اندازه توان و نیروی خودش را درک کند و مواظب خودش باشد چون دارای توان و نیروی محدود است؛ اگر برنامه‌ریزی و دوراندیشی نکند، همه‌ی توان و نیروی آن بیهوده و بی‌سودآوری از بین خواهد رفت. این کارش به حساب دیگر وظایف اش که مهمتر هستند گذاشته خواهد شد. دیگر وظایفی که در شکل دادن جماعت بسیار مهم و حیاتی هستند مانند:

تربیت و ساختار شخصیت پیروان داخل صف: در صورت در حاشیه قرار گرفتن جماعت در میدان سیاسی، دارای امکانات محدود می‌شود، نه می‌تواند از راه سیاسی آنچه می‌خواهد تحقق بخشد و نه این که-برای مشغولیت به کار سیاسی- به داخل صف جماعت توجهی کند، تا برای ساختار و تربیت و توجه به کسانی که زیر دستش هستند، حرکت کند. در این صورت بر جماعت لازم است که از لحاظ سیاسی به اندازه‌ای مشارکت داشته باشد که به دنبال آن حمایت پیروان و مؤسسات اسلامی را به دست بیاورد و به اندازه‌ی توانش بر قراردادهای سیاسی با توجیهات سالمی که جانب مصلحت و دفع مفسده غالب هستند، تأثیر بگذارد و این کار با ادامه‌ی نصیحت دلسوزانه برای حاکمان- که در آن مصلحت حکام و مصلحت تمام مسلمانان هست - همراه باشد؛ اما زیاده‌روی در متمایل شدن و توجه کردن به کار سیاسی، پیش از فرا رسیدن زمان مناسبش و پیش از داشتن نیروهای کارآمد و کافی که همه‌ی شکاف‌ها‌ی داخل و خارج صف را پر کنند، جزو عمل عجولانه و شتابزدگی به شمار می‌آید و چیدن میوه، پیش از فرا رسیدن زمان برداشت آن است.

نتیجه این کار این خواهد شد که جماعت در بیابان برهوت می‌افتد و تمامی تلاش‌ها و فعالیت‌ها‌یش در آن پراکنده می‌شود. درهای فعالیت بسیاری بر روی آن گشوده می‌شود، که توان انجام همه‌ی آن‌ها را نخواهد داشت و نخواهد توانست بار مسئولیت را آنگونه که شایسته است حمل کند.

گاهی حکومت در برابر فراهم کردن فرصت و در اختیار قرار دادن اجازه فعالیت سیاسی به چنین جماعتی، هدفی دارد، این که جماعت مشغول انجام کارهای سیاسی شود تا فرماندهان و پیروان جماعت هم در کارهایی مشغول شوند و از حکومت غافل بمانند. حکومت می‌داند جماعت با امکانات محدودش نمی‌تواند در لابلای کارهای سیاسی‌اش در برابر امکانات حکومت چیزی را محقق سازد و در برابر آن قیام کند، بلکه این حکومت است که در سرگرم و غافل کردن جماعت از وظیفه خودش در داخل صف جماعت و ساختار صحیح آن-که سود و نیکی را برای جماعت و به دنبال آن سود و نیکی را برای همه‌ی امت مسلمانان، هرگاه آن ساختار کامل شود، به دنبال داشته باشد - موفق می‌شود.

نویسنده: دکتر عبدالوهّاب الدّیلمی

مترجم: محمّد جبروتی



همچنین مشاهده کنید