جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

شور یک آموزگار


شور یک آموزگار

یادداشتی بر نمایش «درس» نوشته «اوژن یونسکو» و کارگردانی «پری نازآل آقا»

پیژامه توشار در کتاب تئاتر و اضطراب بشر درباره نمایشنامه «درس» چنین می نویسد: این نمایشنامه در برآیندی کاملا مضحک، روح تسخر و سایه انداز رابطه استاد و شاگردی را نشان می دهد. آنچه در پایان می بینیم قتل دختر است به دست معلم خود که در واقع کمکی است به وی که دیگر به درس ملال آور و اعصاب خراب کن پروفسور گوش ندهد. این الگوی تمام عیار اشکال گوناگون استبداد است.

به هر حال پس از غوغایی که «مارتین اسلین» بعد از دیدن نمایش «آوازه خان طاس» به راه انداخت، انتظار می رفت که «درس» نیز ربطش به مقوله درس و آموزش به همان بی ربطی اسم «آوازه خان طاس» در نمایش قبلی یونسکو باشد، که نه آوازخوانی داشت و نه طاسی. اما درس این بار مسلما به همین مضمون می پرداخت. یک ساعت رابطه آموزشی میان یک شاگرد و پروفسور که به او درس می دهد . یونسکو در «درس» همان قدر علم و اصوات پر طمطراقش را به ضحک و تلخند می گیرد که در کرگدن، آدم ها را، اصالتمندی آن ها و رویاهاشان را.

یک رساله دراماتیک که به تقریب طعنه، به درس گفتارهای هایدگر در نقد تکنولوژی شباهت دارد. از منطق آغاز می کند، از محاسبات عقلی و نقلی که ریاضی است تا زبان شناسی که علم جدیدالتاسیس قرن یونسکو بوده است. علمی که بر آن است تا ریشه های ساختاری زبان را در قالب های متعدد پر اگماتیستی، مدلولی نظام مند کرده و از این استنتاج به کشف جوهره اشتراک کاربردهای علمی گفتار و نوشتار برسد. آرامش استاد و فضای قصه در ابتدا، نوید چنان جنون تراژیکی را در آخر خواهد داد. مخصوصا که هشدارهای «ماری» در این وسط بر التهاب ذهنی مخاطب می افزاید. این سیر رابطه که در آخر به واسطه بی خردی دکتر انجام می پذیرد و دختر که مانند سی و نه نفر واپسین خود به قتل می رسد، توسط یک شی میانجی برای مثال ممکن می گردد.

چاقو، ابزاری که برای تبیین درس و فهم آن برای شاگرد استعمال می شود. چاقو برخلاف ذات خود این جا در ابتدا قرار است کارکردی آموزشی داشته باشد. غرضی که به واسطه آن کسی چیزی را بیاموزد. اما سرانجام از او همان استفاده ای می شود که برای آن ساخته شده است. این یک نقد و گلایه تلویحی است به جوهره واگزیستانس بشر، که در آن آشوب پس از جنگ ذکرش پر بی راه نبوده است.

یونسکو یک خطابه «لاکی» وار را در دهان دکتر می گذارد که در نگاهی فلسفی مآبانه مقوله پیام، انتقال، اصوات، سبکی و سنگینی آن ها را از مد نظر می گذراند، چیزی که این جا در اجرای درس نبود. یک سخنرانی که ناطق از بیان آن کاملا مطمئن است. چیزی شبیه به صحبت های رایش با همان تندی، آتشینی و حجم. این صعود خشن جنون که در فضا شکل می گیرد و پیچ می خورد، در اجرای «پری ناز آل آقا» خالی بود. حذف تعمدی کیف ها، بلندگویی های پروفسور از اضطراب بدخیم سلولی اجرا کاست. این جنون یکهو آمد انگار کن فاجعه ای را بجهی. پلکان تخدیر و بی خردی استاد، در عین صحبت او از خرد و هوش و منطق و استدلال و مثال، کنتراست تابلویی است که یونسکو نقش می زند.

یعنی همان طنز گفتاری که وی به گونه ای دیگر برای دختر لحاظ کرده. او در جمع و ضرب عالی است، اما از تفریق، حتی ساده ترین نمونه آن، عاجز است. این پارادوکس های موجود در آدم ها و سوپاپ خطری که «ماری» آن را برعهده دارد، همه امکانی ایجاد می کند که به جامعه وحشتناک جهانی چشمی به احتیاط بدوزیم.

طراحی صحنه در اجرای این «درس» موفق عمل می کند. می تواند جای خالی کیف ها را پرکند. پارچه های سفید آویزان. این رومیزها که بدل به کفن می شوند، بکراست.

تعدد آن ها در همان ابتدا نشانگر چه هجم از خونریزی است و کف شطرنجی شکل یک دست سیاه صحنه که به واسطه رنگ مخالف خود، یعنی سفید مرزبندی می شود، گویای شاید یک بازی از پیش معلوم و یک طرفه باشد. سلطه زهرآگین سیاه. در یک ناتئاتر معرکه. جنگ «خدایی که اگر قربانگاه» بنامیمش، شرفمان راضی تر است.

متن ژرف اندیش درس در اجرای «پری ناز آل آقا» با کمی سهل انگاری مواجه شده است. کارگردان بنا داشته متن را موجز کند و از این نحله از جرح و تعدیل های بعضاً نامنصفانه دریغ نورزیده. مرد بودن «ماری» در این جا از دیگر بر آیندهای اجرایی است که البته توانسته تا حد مطلوبی به گروتسک منوی این کاراکتر بیفزاید. آنچه اما جای بحث است. جنس بازی پروفسور است که اصلا جور ناهمجوری است با حرف متن. چه در لحن، چه در استایل و چه در موقعیت سنی که از خود نشان می دهد. در کل می توان نمایش و درس را اجرایی شسته رفته و اکازیون از متن درس دانست که می توانست بسیار از این بهتر عمل کند.

علی شمس



همچنین مشاهده کنید