پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

حوزه و اخلاق جامعه


حوزه و اخلاق جامعه

اشرف علوم کدام است و ملاک تقدم و تاخر علوم چیست این پرسشی است که در طبقه بندی ارزشی علوم مطرح است گاه به ملاک خود مسائل علوم متعلق آن به آن پاسخ گفته می شود و گاه به ملاک ارتباط میان علوم و گاه در مقام تعلیم و گاه به لحاظ اولویت گذاری در تعلم

اشرف علوم کدام است و ملاک تقدم و تاخر علوم چیست این پرسشی است که در طبقه بندی ارزشی علوم مطرح است . گاه به ملاک خود مسائل علوم متعلق آن به آن پاسخ گفته می شود و گاه به ملاک ارتباط میان علوم و گاه در مقام تعلیم و گاه به لحاظ اولویت گذاری در تعلم . زین الدین بن علی عاملی معروف به شهید ثانی (قدس سره ) در کتاب ارزشمند « منیه المرید » به این موضوع هم پرداخته است . وی برای فراگیری علوم مختلف ترتیبی ویژه را پیش رو گذاشته اما در پایان تاکید می کند این ترتیب برای کسانی است که شایستگی برای علوم مختلف و توانایی تحصیل آنها را دارند و سپس محدوده هایی را برای کسانی که چنین قابلیتی ندارند برمی شمارد و اگر فرد تنها برای یک علم قابلیت یا وقت دارد وی برای او « فقه » را مقدم می شمارد چرا که « به قامت النبوات وانتظم امرالمعاش والمعاد » . اما علاوه می کند بر آن بخشی از دانش پزشکی روح و علم اخلاق را. یعنی علم تهذیب نفس و اصلاح قلب تا « عدالت » را که آسمان و زمین بر آن استوار شده و « تقوایی » که ملاک کار است به دست دهد :

« لیترتب علیه العداله التی بها قامت السماوات والارض والتقوی التی هی ملاک الامر » . (۱ )

اگر فقه از این نظر که قوام رسالت پیامبران (ع ) به آن بوده و « انتظام » معاش و معاد آدمیان وابسته به آن است مقدم می شود تهذیب نفس واصلاح اخلاق شرط آن است چرا که « عدالت » که قوام آسمان و زمین در سایه آن است جز به آن تحقق نخواهد یافت .

این که فقه برتر است یا اخلاق فقه زیربناست یا اخلاق و اساسا نسبت میان این دو چیست پرسش یا پرسش هایی است که از دیرزمان کم و بیش مطرح بوده و هر طرف مدعیانی داشته و اینک نیز از جمله در برخی محافل روشنفکری مورد توجه و بحث است اما مشکل کنونی جامعه ما بحث از تقدم و تاخر فقه یا اخلاق نیست . مشکل بسی فراتر از این مباحث نظری و مدرسه ای است . مشکل فقدان « انتظام » امر معاش و معاد و ضعف « عدالت » و تقوایی است که اسلامیت واقعی جامعه و آحاد آن به آن شناخته می شود. اگر هم پرسشی باشد ـ که هست ـ این است که چرا اخلاق و عدالت در میان ما دچار آسیب شده است

اگر روزی عالم بزرگوار و ریزبین ما شهید ثانی « قده » در راهنمایی طلاب حتی خواهان رعایت ادب در چینش کتاب های علوم مختلف در قفسه کتاب می شود و به آنان توصیه می کند کتاب ها را به اعتبار ارزش و شرافت علوم و نویسندگان آن بچینند و « اشرف » از همه را که قرآن کریم است بالاتر از همه قرار دهند و به همین ملاک با سایر کتاب ها رفتار کنند و در زیر قرآن به ترتیب کتاب های حدیث تفسیر قرآن تفسیر حدیث اصول دین اصول فقه فقه و ادبیات را بگذارند(۲ ) امروز در برابر تنزل برخی مظاهر اخلاقی و ارزش های اسلامی و انسانی در جامعه چه مسئولیتی متوجه عالمان و فاضلان و روحانیان و حوزه هاست و اگر آن شهید سعید امروز در میان ما بود چه می گفت و چه می نوشت .

● عدالت اخلاقی در جامعه ما

آیا به راستی برآیند کلی جامعه ما در معنای عام و فراگیر آن « عدالت اخلاقی » است اگر حتی مرز « عدالت فقهی » را کاملا متمایز از « عدالت اخلاقی » کنیم و در محدوده حاکمیت فقه نیز پاسخ مثبت باشد اما آیا در عرصه اخلاق و « حکمت علمی » و زیبایی ها و زشتی های اخلاقی نیز می توان به راحتی و یا آرامش پاسخ « آری » داد .

یک واقعیت شیرین وافتخارآمیز این است که انقلاب مبارک اسلامی و الگوهای ماندگاری چون حضرت امام خمینی « قده » ارزش ها و هنجارهای بسیاری در جامعه ما به وجود آورد تا سر حد قربانی کردن عزیزان و شهادت و جانبازی صدها هزار نفر انسان پاکباخته . وصف این همه فداکاری و آن همه تحول اخلاقی و رشد عملی که در جامعه ما به برکت بستری که انقلاب اسلامی برای توجه و پای بندی به آموزه های شریعت فراهم ساخت کار آسانی نیست . خدای را بر آن شاکریم ; اما اینک دست کم در نگاه برخی کسان در کنار آن همه ارزش ها و حسنات واقعیت دیگر این است که درجامعه در یک ارزیابی کلی « عدالت اخلاقی » حتی در برایند کلی از وضعه خواص در سطح مورد انتظار وجود ندارد و دست کم مورد تردید است . این امر در لایه ها و اصنافی از جامعه مانند مسئولان و روحانیان و رسانه ها که طبیعت جایگاه و مسئولیتشان توقع بیشتری را دامن می زند و از آنان با عنوان « خواص » یاد می کنیم بیشتر مورد سئوال و حتی انکار است . پرده پوشی و تعارف و نگفتن و یا تاختن به کسانی که هشدار می دهند نیز واقعیت را عوض نمی کند.

برخی تلاش می کنند به هر انگیزه همه چیز را سفید یا نزدیک به آن نشان دهند و برخی هم همه چیز را سیاه و نابهنجار می بینند و نشان می دهند. واقعیت نه این است و نه آن . اما افول اخلاق و تنزل عدالت اخلاقی به ویژه در میان اقشاری که از آنان انتظاری دوچندان و بلکه صدچندان می رود به اندازه ای هست که هشداردهنده باشد. آیا به راستی عدالت اخلاقی در میان خواص در سطح مطلوب است عدالتی در طراز جامعه ای انقلابی و در سطح یک جامعه فرهیخته و الگو.

● مسئولیت سنگین حوزه ها و خواص

سخن گفتن از مسئولیت حوزه ها در عرصه اخلاق جامعه از فرط وضوح آن امری تکراری و چه بسا ملال آور باشد اما تکرار به قصد تاکید خالی از فایده نیست .

اگر دین بر سه پایه عقاید احکام و اخلاق شکل گرفته و حوزه ها و عالمان عهده دار تفسیر و تبلیغ علمی و عملی دین می باشند پیداست یکی از سه ضلع وظیفه هدایت و تبلیغ و تلاش حوزوی و اجتماعی آنان پایه اخلاق و دعوت به فضایل اخلاقی و پرهیز دادن از رذایل اخلاقی بر پایه متون و آموزه های اسلامی و الهی است . قرار گرفتن در جایگاه دعوت انبیا(ع ) و وارث ییامبران (ع ) شدن مسئولیت خطیر تعلیم و تربیت را یکجا بر دوش آنان می گذارد. آیا می توان وظیفه « تزکیه » جامعه را از « تعلیم » جدا کرد و آیا بدون « تزکیه » خود می توان به « تادیب » و « اصلاح » جامعه روی آورد

اگر در ادبیات سیاسی روز سخن از اصلاح طلبی و یا اصول گرایی می رود اما نیک می دانیم که اصلاح طلب و اصول گرای واقعی و جامع باید حوزه ها باشند چرا که فلسفه وجودی آنها چیزی جز « اصلاح » وضع آدمیان برپایه « اصول » و چارچوب های دین و شریعت نیست . این سخن و شعار همه انبیاست که « مااریدالا الاصلاح ما استطعت » . کدام عنصر حوزوی است که خود را در جرگه وارثان انبیا(ع ) بداند و وظیفه « اصلاح » گری را برعهده خود نبیند و کدام تربیت شده حوزه هاست که خود را دنباله کاروان هدایت و دعوت پیامبران (ع ) بشمارد و بتواند از مبانی و « اصول » دعوت و مرزهای شریعت آنان دست بشوید و بی شک اصلاح اخلاق جامعه بر مبنای آموزه های دین یک رکن از ارکان دعوت انبیا و اولیا است .

وقتی پیامبر اکرم (ص ) معاذبن جبل را برای تبلیغ و ارشاد مردم یمن می فرستاد از جمله فرمود :

« یا معاذ! علمهم کتاب الله واحسن ادبهم علی الاخلاق الصالحه ; ای معاذ! کتاب خدا را به آنان بیاموز و در چارچوب و برپایه اخلاق صالحه آنان را به نیکی بارآور . » (۳ )

اسلام و در پی آن انقلاب اسلامی برای بار آوردن مردم بر پایه اخلاق کریمه و دوری از زشتی های اخلاقی و رفتاری است . حوزه ها وارث رسالت پیامبران و در راس همه وارث رسالت تبلیغی و تربیتی پیامبراکرم (ص ) می باشند. پیامبراکرم (ص ) آن گونه که امیرالمومنین (ع ) در وصف حال آن حضرت فرموده « پزشکی سیار بود که دواها را به خوبی فراهم ساخته و ابزار جراحی را گذاخته و آماده کرده بود و می گشت تا نیازهای اخلاقی و رفتاری را بیابد و دردها و زخم ها را ببیند و بر آنها مرهم بگذارد; از دل های کور گرفته تا گوش های کر و زبان های لال . او دوا در دست در پی غفلت گاه ها و حیرت خانه ها بود تا به علاج بپردازد :

« طبیب دوار بطبه قداحکم مراهمه و احمی مواسمه یضع ذلک حیث الحاجه الیه من قلوب عمی و آذان صم والسنه بکم متتبع بدوائه مواضع الغفله ومواطن الحیره . » (۴ )

پیداست مسئولیت حوزه ها فقط تبلیغ و ترویج زبانی نیست این روایت شریف از حضرت صادق (ع ) را که با سندی صحیح نقل شده بارها گفته و شنیده ایم که « کونوا دعاه للناس بالخیر بغیرالسنتکم لیروا منکم الاجتهاد والصدق والورع ; دعوت گر مردم به خوبی ها با غیرزبانتان باشید تا تلاش و راستی و پرهیزگاری را در شما ببینند . » (۵ ) در نقل دیگر با این افزوده آمده : تا پرهیزگاری و تلاش و نماز و خیر را از شما ببینند زیرا این کار دعوت گر واقعی است : « فان ذلک داعیه . (۶ )

اگر چون پزشکی سیار در جامعه از جمله میان خواص بگردیم و چشم تیزبین خود را بر واقعیت ها نبندیم در کنار آن همه خوبی ها و « حسنات » آفت ها و بیماری های اخلاقی چندی را نیز خواهیم دید که حتی اگر اینک محدوده آن کم و پی آمدهای آن ناچیز باشد اما صرف احتمال گسترش آن نگران کننده و هشداردهنده است . اگراین آفات و « سیئات » عدالت اخلاقی جامعه را از طراز یک جامعه اسلامی و انقلابی و به عبارت دیگر « شیعی » و « جعفری » پایین نیاورده باشد دست کم این است که در معرض تهدید قرار داده است . نیازی نیست این تهدید مثلا از ناحیه یکصدگونه آسیب و آفت اخلاقی باشد. چند مورد محدود نیز می تواند چهره جامعه اسلامی را آلوده کند. چرا که برای خدشه کردن در این چهره پاک و از میان بردن زلالی این چشمه مبارک یک مشت خاک و گل نیز بس است . باور کنیم گسترش سیئه دروغ گویی یا تملق گرایی یا تهمت زنی و یا تنگ نظری و حسادت و یا ریاست طلبی و افزون خواهی و یا ریاکاری و زهدفروشی هر یک به تنهایی برای مخدوش کردن عدالت اخلاقی جامعه کافی است .

برای دیدن برخی واقعیت های آزاردهنده اخلاقی در جامعه نیازی به گشتن و تلاش زیاد نیست ; تنها نباید چشم ها را برهم گذاشت . هرکس قبول ندارد در جامعه ما چنین واقعیات تلخی نیز وجود دارد اگر نویسنده را « ارشاد » به واقع کند بر او منت گذاشته است .

● گوشه ای از واقعیت های اخلاقی

در یک رسانه عمومی طبعا نمی توان به راحتی درباره واقعیت های اخلاقی جامعه داوری کرد و سخن گفت و مصادیق عینی آن را برشمرد. اما پرده پوشی کامل و کلی گویی نیز نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه مایه گمراهی مربیان و مسئولان اخلاق و عمل جامعه می شود. ذکر نمونه هایی اجمالی از آنچه می گذرد و طرح این پرسش که این ها در کدام بستر و با کدام الگو شکل می گیرد حوزه ها و روحانیت معظم را دربرابر مسئولیتی که در این زمینه برعهده دارند برای برخورد با آن و اصلاح وضع آگاه تر و مصمم تر خواهد کرد.

۱) محافظه کاری و منفعت طلبی

یکی از عمده ترین مشکلات اخلاقی و بلکه شرعی و فقهی در جامعه و عملکرد خواص محافظه کاری و سکوت و بی تفاوتی در برابر ناهنجاری ها و حتی تلاش برای توجیه گری و حفظ وضع موجود است . که به طور نسبی ولی به شکل آزاردهنده ای وجود دارد. خاستگاه اصلی این آفت منفعت طلبی است . اگر خوی منفعت طلبی و عافیت خواهی دنیوی در میان نبود و اگر دانایی و شجاعت ابراز حق و مقابله با رفتار و گفتار باطل در آحاد جامعه بویژه رسانه ها و شخصیت هایی که چشم و گوش جامعه به سوی آنهاست وجود داشت وضع چنان نبود که آن همه فاصله میان آگاهی از واقعیت های جامعه از یک سو و لزوم احساس مسئولیت و عکس العمل به فراخور آن از سوی دیگر وجود داشته باشد. چه اینکه تبعیض و دوگانگی در برخورد با کاستی ها و دعوت به خوبی ها از سر همین رذیله منفعت طلبی و در واقع دنیاگرایی است .

حوزه ها و روحانیت معظم مسئولیت اول را در این باره دارند که وظیفه دینی و مصلحت جامعه و رشد اخلاق و تقویت دین داری مردم و گسترش ارزش های همه جانبه انقلاب و نظام اسلامی را بر هرچیز مقدم بدارند و دیوار بلند مجامله و مصانعه و رودروایستی را از میان بردارند.

در ذهن بخشی از جامعه این تصور شکل گرفته که وابستگی معیشتی و حفظ منصب و موقعیت بخشی از روحانیون آنان را به ورطه محافظه کاری و سکوت و تایید وضع موجود کشانده است و « حریت » آنان را محدود ساخته یا زیر سئوال برده است . اگر چنین است باید خود را اصلاح کرد و اگر نیست باید در عمل نشان داد این امر آفتی فراگیر نیست .

راحت طلبی رفاه زدگی بده و بستان های مستقیم و غیرمستقیم و ترس و زبونی از عوامل محافظه کاری و توجیه گری در برابر نابسامانی ها و مفاسد است .

راستی چرا نباید حوزه ها وامدار کسی و جایی و قدرتی باشند چرا آن همه بر اصل اصیل و قاعده متین استقلال حوزه ها و روحانیت تاکید می شود و چرا در برابر کسانی که به نام خیرخواهی در پی وابسته کردن حوزه ها هستند باید مقابله و مقاومت کرد و سختی را بر خود خرید تا آنان در کار خود راه به جایی نبرند چون حوزه وابسته به قدرت و پول این و آن به نسبت وابستگی اش به سوی محافظه کاری و توجیه گری و دور شدن از مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر در معنای وسیع آن کشانده خواهد شد حتی اگر با چنین انگیزه ای صورت نگیرد چه رسد به اینکه با چنین هدفی صورت گیرد.

مایه تاسف است که جسارت به جایگاه حوزه ها به جایی رسیده است که کسانی از اصحاب قدرت ـ با هر انگیزه ای که باشد ـ به خود اجازه می دهند اعلام کنند دولت قصد دارد فلان تعداد مدرسه طلبگی ـ و در واقع حوزه علمیه ـ بسازد. دولت ها با هر ترکیب و در هر جایگاهی که باشند حق نزدیک شدن به حریم چنین اموری را ندارند و عالمانی که بر مدار و در منظومه چنین مدارس و محافلی پرورش یابند پیداست توقع مقابله با انحرافاتی چون اختلاط زن و مرد در « ورزشگاهها » را از آنان نمی توان داشت .

آفت محافظه کاری و توجیه گری منفعت طلبانه فقط دامن اشخاص را نمی گیرد; مراکز و موسسات و حتی جریان های مختلف علمی فرهنگی و سیاسی نیز در معرض این آسیب قرار دارند. وقتی فلسفه آمدن برخورداری و ماندن است و این نیز در حفظ وضع موجود است چرا نباید محافظه کاری کرد و چرا نباید نان به هم قرض داد !.

مثال ها فراوان است اما تنها مقایسه میان عملکرد « الازهر » مصر در برابر معاهده ننگ آور کمپ دیوید و مقابله روحانیت ایران به رهبری امام خمینی « قده » با قانون مصونیت مستشاران آمریکایی (کاپیتولاسیون ) تفاوت « وابستگی » و « عدم وابستگی » را نشان می دهد.

همراهی با وضع موجود که هزینه چندانی ندارد; طلاب عزیز را باید با اخلاق و روحیه « نقد » عالمانه و دلسوزانه کاستی ها و مفسده ها در هر کس که باشد بار آورد. و « نقد » پیداست به معنای پرخاشگری نیست .

نیز همه نیک می دانیم تشخیص درست مصالح کلی جامعه و نظام و ملاحظه آن ها در موضع گیری ها با مجامله و مصانعه و توجیه گری به انگیزه جلب منافع و حفظ موقعیت و منصب کاملا فرق می کند.

۲) تملق خواهی و مداحی گری

قرآن کریم به مسلمانان فرمان می دهد خود را تمجید و ستایش نکنند; خداوند خود به پرهیزکاران آگاه تر است : « فلاتزکوا انفسکم هوا علم بمن اتقی . » (۷ ) در جامعه ای که تملق خواهی و چاپلوس پروری رونق داشته باشد پیداست ستایشگری و چاپلوسی رشد می کند . آیا در جامعه ای که به دستور پیامبر اکرم (ص ) به دهان « ستایشگران » و چاپلوسان خاک می پاشند و آنان را از خود می رانند باز جایی برای عرض اندام چاپلوسان و ستایشگران ضعیف النفس و نان به نرخ روز خور می ماند این دستور پیامبر(ص ) بود که به چهره مداحان خاک بپاشید. چنان که مردی مقابل عثمان به ستایشگری وی پرداخت جناب مقداد که حاضر بود مشتی خاک برداشت و به چهره آن مرد پاشید و گفت : رسول خدا(ص ) فرمود :

« اذا لقیتم المداحین فاحثوا فی وجوههم التراب ; وقتی با ستایشگران برخوردید به چهره اشان خاک بپاشید . » (۸ )

فرقی نمی کند که آدمی خود به ستایش خود پردازد یا دیگران را به آن وادارد یا با سکوت خود آن را « تقریر » و تثبیت کند. وقتی جناب جمیل بن دراج از حضرت صادق (ع ) درباره آیه یادشده (فلاتزکوالله) پرسید حضرت مصداق آن را مواردی از این دست شمرد که انسان بگوید دیشب نماز خواندم و دیروز روزه گرفتم و مانند آن . سپس افزود : دسته ای بودند که صبح که می شد می گفتند دیشب نماز خواندیم و دیروز روزه گرفتیم . اما علی (ع ) فرمود : « لکن من شب و روز می خوابم و اگر میان آن نیز فرصتی یابم می خوابم ! » (۹ )

در کدام جامعه بازارفروش القاب مبالغه آمیز یا دروغین رونق دارد و شاعران حرفه ای و مادحان و فروشندگان سخن و مبادله کنندگان « اوصاف » و « القاب » کامروایی می کنند در جامعه ای که افرادی کم مایه و اصلاح ناشده و برده حس ریاست خواهی و افزون طلبی و برتری جویی و برخاسته از حقارت درونی در پی دستیابی به قدرت و موقعیت یا حفظ آن هستند و روحیه تملق گویی و پدیده ستایشگری را در جامعه تقویت کرده و گسترش می دهند. و کار به جایی می رسد که کم گذاشتن از اندازه متوقع در ستایش اهانت به شمار می رود و حتی به تعبیر قرآن کریم « دوست دارند به خاطر کارهایی که نکرده اند نیز ستایش شوند . » (۱۰ ) مظاهر و ابزارها و فرصت های تملق گویی و چاپلوسی نیز امروزه ـ چنان که می دانیم ـ بسیار فراوان است . ستایشگری از خود نیز آفتی شایع و کم هزینه است . اگر در میان خود و جامعه در پی نشانه این آفت اخلاقی و رفتاری هستیم تنها نگاه به وضع و موقعیت متفاوت « مادحان » و « ناقدان » کافی است . کدام دسته وضعشان پررونق تر و حالشان بسامان تر است .

راستی چرا خود را گرفتار عناوین و القاب توخالی کرده ایم و دیگران را با آن حساب می کشیم که چه گفته اند و چه نگفته اند اگر برخی رسانه ها نان عناوین و القاب این گوینده و آن صاحب نظر را می خورند به آن فخر می فروشند اما چرا باید این « تلقینات کاذب » در ما اثر کند و خود را مرهون رسانه ها و عنوان پراکنی آنها بسازیم یا بدانیم چرا اولیای دین (ع ) به ما آموزش داده اند که وقتی کسی در مقابل تو به ستایشت پرداخت فلان جمله دعا را بخوان . (۱۱ ) چون به فرموده حضرت عسکری مومن از این گونه گفته ها و ستایش ها می ترسد و از شماره اعمال نادرست خود نگران است . لذا همان جا از چیزهایی که دیگران آگاهی ندارند استغفار می کند و مواظب است فریب تمجید و ستایش دیگران را نخورد :

« ان زکی خاف مما یقولون ویستغفرالله لما لایعلمون لایغره قول من جهله ویخاف احصا ما عمله . » (۱۲ )

متاسفانه مدتی است به مدد برخی مدارک رایج وارداتی مبتلای به بعضی عناوین وارداتی در حوزه ها شده ایم و حتی گاه آن را بر ادبیات و عرف خودمان نیز ترجیح می دهیم .

اینکه دیگران خود را موظف بدانند با انگیزه درست به تجلیل و تعظیم بپردازند یک امر است و اینکه ما خود در پی آن باشیم و دوری و نزدیکی دیگران را با ملاک عناوین و القاب و تقدم و تاخرهایی که به ما می دهند تعیین کنیم امر دیگر است . به راستی کدام یک در نگاه ما عظیم تر و شایسته تر و وارسته تر جلوه می کند : آن کسی که حتی روی جلد رساله عملیه اش فقط می نویسد « محمدتقی بهجت » یا تابلوهایی که اینجا و آنجا خودنمایی می کند وجویندگان را « هدایت »

سیدضیا مرتضوی

پاورقی :

۱ ـ منیه المرید ص .۳۸۹ اشاره شهید « قده » به حدیث شریف « بالعدل قامت السماوات و الارض » است .

۲ ـ همان ص ۳۴۵

۳ ـ بحار الانوار ج ۷۴ ص .۱۲۸

۴ ـ نهج البلاغه خطبه .۱۰۸

۵ ـ کافی ج ۲ ص .۱۰۵

۶ ـ همان ص ۷۸

۷ ـ نجم آیه ۳۲

۸ ـ سنن ابی داود ج ۴ ص ۲۵۴

۹ ـ بحارالانوار ج ۷۲ ص ۳۲۴

۱۰ ـ آل عمران آیه ۱۸۸

۱۱ ـ نک : نهج البلاغه خطبه ۱۹۳ و نیز بحارالانوار ج ۷۷ ص ۶۶

۱۲ ـ بحارالانوار ج ۶۷ ص ۲۷۰ به نقل از کافی شریف .

۱۳ ـ تحریرالوسیله ج ۱ ص ۲۷۶

۱۴ ـ قصص آیه ۸۳

۱۵ ـ نورالثقلین ج ۴ ص ۱۴۴

۱۶ ـ همان .

۱۷ ـ بحارالانوار ج ۷۲ ص ۲۶۳

۱۸ ـ کافی ج ۲ ص ۳۳۹

۱۹ ـ مراه العقول ج ۱۰ ص ۳۲۹

۲۰ ـ بحارالانوار ج ۷۲ ص ۲۱۶

۲۱ ـ همان ص ۲۶۰

درجامعه در یک ارزیابی کلی « عدالت اخلاقی » حتی در برایند کلی از وضع خواص در سطح مورد انتظار وجود ندارد و دست کم مورد تردید است

برای دیدن برخی واقعیت های آزاردهنده اخلاقی در جامعه نیازی به گشتن و تلاش زیاد نیست ; تنها نباید چشم ها را برهم گذاشت

راحت طلبی رفاه زدگی بده و بستان های مستقیم و غیرمستقیم و ترس و زبونی از عوامل محافظه کاری و توجیه گری در برابر نابسامانی ها و مفاسد است

تنها مقایسه میان عملکرد « الازهر » مصر در برابر معاهده ننگ آور کمپ دیوید و مقابله روحانیت ایران به رهبری امام خمینی « قده » با قانون مصونیت مستشاران آمریکایی (کاپیتولاسیون ) تفاوت « وابستگی » و « عدم وابستگی » را نشان می دهد

آیا در جامعه ای که به دستور پیامبر اکرم (ص ) به دهان « ستایشگران » و چاپلوسان خاک می پاشند و آنان را از خود می رانند باز جایی برای عرض اندام چاپلوسان و ستایشگران ضعیف النفس و نان به نرخ روز خور می ماند

اگر برخی رسانه ها نان عناوین و القاب این گوینده و آن صاحب نظر را می خورند به آن فخر می فروشند اما چرا باید این « تلقینات کاذب » در ما اثر کند و خود را مرهون رسانه ها و عنوان پراکنی آنها بسازیم یا بدانیم

آیا می شود از میان حس مسئولیت خواهی و تن دادن به بار مسئولیت دینی و شرعی این همه تهمت و افترا و دروغ و حسادت و کینه و استهزا و محرومیت و محکومیت آن هم میان قومی که باید « رحما بینهم » باشند سر برآورد

باور کنیم با ملاک هایی که در حوزه ها سال ها ما را به آن خوانده و بر آن پرورش داده اند دستیابی به مناصب و موقعیت ها هرچه باشد اگر تسلیت گفتن نداشته باشد دست کم تبریک و تهنیت ندارد

مشکل کنونی جامعه ما بحث از تقدم و تاخر فقه یا اخلاق نیست . مشکل فقدان « انتظام » امر معاش و معاد و ضعف « عدالت » و تقوایی است که اسلامیت واقعی جامعه و آحاد آن به آن شناخته می شود

تهذیب اخلاق و رفتار مردم و هدایت به سوی عدالت اخلاقی در گفتار و نوشتار وظیفه ای منحصر به حوزه ها نیست اما در درجه نخست این مسئولیت متوجه آنان است که جامعه بویژه خواص را با زشتی دروغ بشر آشنا کنند و از آن برحذر دارند.

در محیطی که هزینه بیان حقایق و حتی شناخت آن زیاد شود و شجاعت و مناعت افراد دستخوش نفع طلبی و زیاده خواهی این و آن گردد رشد افراد دو چهره و فرصت طلبان بی ریشه امری طبیعی خواهد بود .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید