پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

به یاد غلامرضا تختی


به یاد غلامرضا تختی

دی ماه ۱۳۹۰, ۴۴ سال از مرگ جانگداز و تکان دهنده جهان پهلوان غلامرضا تختی, ورزشکار بزرگ, انسان والا, آزاد مرد سیاسی و شخصیت محبوب مردم ایران, می گذرد

دی ماه ۱۳۹۰، ۴۴ سال از مرگ جانگداز و تکان دهنده جهان پهلوان غلامرضا تختی، ورزشکار بزرگ، انسان والا، آزاد مرد سیاسی و شخصیت محبوب مردم ایران، می گذرد. فقدان این قهرمان افتخارآفرین، پیامدهای بسیار، و از جمله پیامدهای فرهنگی نیز داشت، پیامدهایی که شاید کمتر کسی بدان توجه کرده است، چرا که پژوهش های گسترده و تاملات عمیقی لازم است تا بتوان این گونه تاثیرها را به گونه ملموس و مستند نشان داد. آنچه در پی می آید، بخش هایی از مقاله ای از عبدالحسین آذرنگ، نویسنده و پژوهشگر برجسته معاصر، است تا یادی از جهان پهلوان در چهل وچهارمین سال درگذشتش باشد.

غلامرضا تختی، ملقب به "جهان پهلوان"، از قهرمانان بنام ورزش کشتی ایران و از شخصیت های بسیار محبوب مردم. مرگ مشکوک او و واکنش های گسترده و آمیخته به خشم مردم در برابر آن، و اعتراضها و تظاهرات خود انگیخته، و گاه نیز بعضا هدایت شده، در شمار جنبش های مردمی بر ضد حکومت پهلوی و از جمله رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر ایران است. در پنجم شهریور ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد. به روایتی اجدادش اهل همدان و به روایتی دیگر اهل کرمانشاه بودند. چون پدربزرگش، حاج قلی بنشن فروش، در دکانش بر تخت بلندی می نشسته، به حاج قلی تختی شهرت یافته است. او در سفر مکه به دست راهزنان کشته شد. پدرش، حاج ارباب رجب در جنوب تهران یخچال طبیعی داشت. در جریان احداث راه آهن در عصر پهلوی اول، یخچال های او را تصرف کردند و انبار توشه راه آهن را در زمین های او ساختند. وی ناگزیر خانه و زندگی اش را فروخت، و در پی آن، وضع روحی اش دگرگون و در سال های پایانی عمر وضع دماغی اش هم مختل شد. می گویند ظلم و ستمی چنین آشکار که بر پدرش رفته بود یکی از علتهای گرایش سیاسی غلامرضا تختی به ضدیت با نظام حاکم و یکی از دلایل نوع دوستی و کمک او به دیگران بوده است.

تختی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی و دوره اول متوسطه را در دبیرستان منوچهری گذراند، اما تحصیلات خود را به پایان نبرد و نزد استاد ابراهیم نجار به آموختن نجاری پرداخت و ظاهرا به راهنمایی او، که ورزشکاری باستانی کار بود، به ورزشهای باستانی روی آورد و در این ورزش چنان مهارت یافت که سالها بعد زنگ زورخانه ها به نشانه احترام، برای او به صدا درآمد و در سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ خورشیدی. بازوبند پهلوانی ایران به او تعلق گرفت و پهلوانی صاحب زنگ و ضرب شناخته شد.

تختی از ۱۶ سالگی به آموختن کشتی آزاد و فرنگی روی آورد. حسین رضی خانی، مسوول باشگاه پولاد، به استعداد خاص او در کشتی پی برد. عبدالحسین فیلی نخستین مربی رسمی او بود و عباس زندی، کشتی گیر معروف دیگر، با او به مدت طولانی تمرین کرد و این تمرینها از بهترین تجربه های حرفه ای تختی بود. آغاز کشتی گیری حرفه ای با شکست تختی و تمسخر از سوی تماشاچیان همراه بود تا آنجا که وی ناگزیر تهران را ترک کرد و به مسجدسلیمان رفت و در شعبه شرکت نفت آنجا مشغول به کار شد و ظاهرا پس از حدود یک سال به خدمت سربازی رفت و با مساعدت فرماندهش تمرینهای ورزشی را دنبال کرد. در ۱۳۲۸ در مسابقه جام فرانسه در وزن پنجم شرکت کرد، اما موفقیتی کسب نکرد. یک سال بعد در وزن ششم کشتی آزاد و فرنگی قهرمان کشتی ایران شد. نخستین پیروزی چشمگیر او غلبه بر ضیا» میرقوامی، از کشتی گیران پرآوازه، بود. کشتی وی با علی غفاری، معروف به"علی بالا"، در مسابقات قهرمانی کشوری، نظر اهل فن را به سوی او جلب کرد. پیروزیهای پی در پی، نام وی را بر سر زبانها انداخت. در ۱۳۳۰ ش برای شرکت در مسابقات جهانی کشتی آزاد در هلسینکی (۱۹۱۵، فنلاند) به عضویت تیم ملی درآمد و در این مسابقات مقام دوم قهرمانی جهان را کسب کرد. تختی پس از بازگشت از هلسینکی، در ایران شهرت یافت. او از ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۵ عضو تیم ملی کشتی ایران بود و در چند مسابقه المپیک و جهانی شرکت کرد و مدال گرفت. در تاریخ کشتی و سایر ورزشهای ایران، هیچ ورزشکار ایرانی نتوانسته است هفت مدال المپیک و جهانی به دست آورد. وی در ۱۳۳۴ بهترین ورزشکار سال کشور معرفی شد. در بازیهای المپیک ملبورن بر شش حریف غلبه یافت، به اوج شهرت رسید و در این بازیها ستاره مسابقات شناخته شد.

تختی کشتی گیری قدرتمند و چالاک بود. با هوشمندی و موقع شناسی کشتی می گرفت، اما حتی روی تشک هم اصول جوانمردی را از یاد نمی برد و هیچگاه دیده نشد که از ضعف حریف سو» استفاده کند. الکساندر مدوید، رقیب سرشناس روسی اش، بر مزار تختی در حال گریه گفته است: "در طول مدتی که کشتی گرفته ام شجاع تر، خوش خلق تر و مهربان تر از تختی ندیدم." تختی در مسابقه ها بسیار خونسرد و تسلط روحی اش در اجرای فن های کشتی شهره و زبان زد بود. از رقیبان سرشناس او در عرصه کشتی جهان، که کشتیهای مشهوری با تختی داشته اند، عصمت آتلی، آناتولی آلبول، احمد آئیک و حمید کاپلان، کشتی گیران ترک، و جیما کوریدزه، بوریس کولایف، بوریس گورویچ و الکساندر مدوید، کشتی گیران روس، بوده اند.

تختی از جوانی به مبارزه سیاسی با حکومت متمایل بود.ظاهرا از ۱۳۳۰ به همراه گروهی از ورزشکاران از مبارزات مردم در جریان نهضت ملی و از دکتر محمد مصدق حمایت می کرده است.هنگامی که سید مجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام، در زندان قصر بود، تختی به ملاقات او رفت. به آیت الله سید محمود طالقانی ارادت خاصی داشت و گه گاه در مسجد هدایت پشت سر او نماز می خواند و پای صحبت هایش می نشست. عکس های مشترکی از این دو در منابع مختلف چاپ شده است. در کنگره جبهه ملی ایران که در دی ۱۳۴۱ در تهران برگزار شد، به نمایندگی ورزشکاران شرکت کرد و با کسب ۱۰۰ رای به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب گردید. تختی پس از بازگشت پیروزمندانه از مسابقات جهانی یوکوهاما در ۱۳۴۰ در گفت وگو با روزنامه های داخلی به عضویت خود در جبهه ملی ایران اشاره کرد. او تا آن زمان از فعالیتهای سیاسی خود علنا یاد نکرده بود. انعکاس این خبر پیامدهای سنگینی برای وی داشت و فشارهای سیاسی را بر وی شدت بخشید. گویا محمدرضا پهلوی، شخصی را نزد وی فرستاده و از او خواسته بود که ورزش را با سیاست در نیامیزد و به دخالت در سیاست نپردازد. منصور مهدیزاده، قهرمان کشتی و عضو تیم ملی کشتی ایران، گفته است که چون افسر شهربانی بوده، اطلاعات شهربانی به او اخطار کرده بوده که در المپیک با تختی تماس نداشته باشد، با او تمرین نکند و هم اتاق او نشود.در سفری به آلمان، سپهبد تیمور بختیار، از تختی خواسته بود که با هم ملاقات کنند. تختی پیشنهاد او را نپذیرفت و تیمور بختیار را جنایتکار خواند. از جمله مقامات مهم سیاسی که ظاهرا به تختی علاقه داشته اند یا اظهار علاقه می کرده اند، از حسین علا» و علی امینی یاد می کنند که از تختی خواسته بودند در سیاست مداخله نکند.

گفته اند که تختی در آن سال ها محبوبترین چهره در میان مردم پس از دکتر محمد مصدق بوده است. بازی ظریف مردم با نام او و نام غلامرضا پهلوی، برادر محمدرضا شاه، در مراسم ورزشی، که گاه هر دو حضور داشتند، نشانه آگاهی وسیع مردم از مشی سیاسی تختی و تلویحا حمایت از او و ترغیب او بوده است. نیز اشاره کرده اند که غلامرضا پهلوی به نشانه اعتراض به حضور غلامرضا تختی در جمع تماشاگران که از تختی به شدت استقبال و به او بی اعتنایی کرده اند، ورزشگاه را ترک گفته است. تختی به ویژه در میان دانشجویان محبوبیت عظیمی داشت. در ۱۳۴۰ با آنکه در مسابقات میان ایران و شوروی شکست خورده بود، به هنگام استقبال مردم از ورزشکاران ایرانی در ایستگاه راه آهن تهران، روی دست دانشجویان استقبال کننده حمل شد. تختی در پاسخ به محبت های دانشجویان به دانشگاه رفت و در آنجا با احساساتی روبه رو شد که در تاریخ استقبال دانشگاه تهران از میهمانان خود سابقه نداشت. بار دیگری هم که در ۱۳۴۲ به دانشگاه تهران رفت با احساساتی از سوی دانشجویان روبه رو گردید که مهارکردن آن بسیار مشکل بود.

ویژگی های فردی و شخصیتی تختی، ادب، فروتنی، حجب و حیا، پایبندی به آیین جوانمردی و سنتهای پهلوانی، دستگیری از فرودستان و نیازمندان، نیکخواهی، حق شناسی، احترام به بزرگان و پیش کسوتان و ارزشهای ملی-مذهبی جامعه، همراه با چهره دلنشین و لبخند زیبا و گرمش -که تقریبا هر کسی که او را از نزدیک دیده به آن اشاره کرده است و قصه ها و افسانه هایی که از عزت نفس و بلندنظری و کمک های او به دیگران در میان مردم رواج یافته بود، از او چهره ای فوق العاده محبوب ساخته است. پس از زلزله بوئین زهرا در شهریور ۱۳۴۱، مردم به نشانه اعتراض به بی کفایتی حکومت وقت در کمک رسانی به زلزله زدگان و نیز بی اعتمادی به دولت، از تختی خواستند اعانات مردم تهران را جمع کند و به زلزله زدگان برساند. تختی با جمعی از ورزشکاران، کمکهای نقدی و جنسی مردم تهران را جمع کرد و به زلزله زدگان رساند. اوصافی که از استقبال مردم و بخشش های آنان به تختی در آن روز آورده اند، به افسانه بیشتر شباهت دارد.

حکومت وقت که محبوبیت گسترده تختی را برنمی تافت و تطمیع و تهدیدهایش نیز کارگر نمی افتاد، تضییقاتی را به زبان وی آغاز کرد، تا جایی که دستور داد او را به ورزشگاهها راه ندهند. تختی کارمند ساده راه آهن بود که به سازمان برنامه منتقل شده بود و با حقوق کارمندی زندگی خانواده اش را اداره می کرد. در آبان ۱۳۴۵ با شهلا توکلی ازدواج کرد و سال بعد فرزندش، بابک، به دنیا آمد. قطع شدن درآمدهای او، برای جوانمردی که به بخشندگی خو کرده بود، وی را در فشار مالی قرار داد، تا آنجا که از پرداختن اجاره ماهانه منزل بازماند و به بانکها مقروض شد. وی ناگزیر منزل استیجاری را پس داد و همراه همسر و فرزندش با مادر و خواهرش در یک منزل زندگی کرد. واپسین ناکامیها در المپیک توکیو (کسب مقام چهارم) و مسابقات جهانی تولیدو (کسب مقام چهارم) در سالهای پایانی عمر او و دورشدن از مسابقات و ورزش، اهانت به او از سوی اراذل و اوباش تحریک شده وابسته به حکومت، رفتار نامناسب شماری از کشتی گیران و مسئولان وابسته ورزشی با وی، و بروز اختلافات و کشمکش های خانوادگی، او را به سمت نابودی سوق داد.

دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۴۶ خبر مرگ تختی بازتابی بسیار گسترده یافت. براساس گزارشهای مطبوعات، وی در ۱۵ دی ۱۳۴۶، ظاهرا در پی مشاجرات خانوادگی، به هتل آتلانتیک رفته و اتاقی گرفته و شب ۱۷ دی با سم خودکشی کرده بود. کارکنان هتل که ظنین شده بودند، ساعت ۱۰ صبح ۱۸ دی در اتاق را شکستند و با جسد او روبه رو گردیدند. تختی در نامه کوتاهی در ۱۶ دی خطاب به دادستان، از جمله این نکات را متذکر شده بود: خودش تصمیم به خودکشی گرفته، از هیچکس شکایت و گله ندارد، مهریه همسرش را بپردازند. نیز معلوم شد که در ۱۶ دی ۱۳۴۶ در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ وصیتنامه رسمی خود را تحت شماره ۳۴۲۸ امضا کرده و به ثبت رسانده است و مهندس کاظم حسیبی را، از بستگانش و از اعضای جبهه ملی، قیم فرزندش قرار داده است. دوستان تختی که توانسته اند جسد او را پس از کالبدشکافی در پزشکی قانونی در غسالخانه ببینند، به شکستگی و شکافی در پشت سر او اشاره کرده اند. به گفته مدیر هتل آتلانتیک، جسد در حین انتقال بر اثر سنگینی به زمین افتاده و این شکستگی را به بار آورده است. انتشار خبر شکستگی پشت سر تختی در میان انبوه مردم در برابر پزشکی قانونی و بعد به هنگام تشییع و دفن گورستان ابن بابویه، احتمال مرگ تختی را نه بر اثر خودکشی، بلکه به دست عمال ساواک و نظام حاکم، شدت بخشید. از گزارش های مختلف برمی آید که کمتر کسی از دوستداران تختی خودکشی او را باور کرده است.

تختی را با حضور شماری عظیم از مردم دفن کردند. تلاش بازماندگان جبهه ملی در انتساب تختی به خود در تمامی مراسم و مجالس گرامیداشت تختی به چشم می خورد; محبوبیت و مرگ فاجعه آسای او می توانست دستاویز همه گونه رفتار سیاسی قرار گیرد و برای ابراز مخالفت با نظام حاکم و در شرایط اختناق سیاسی رویدادی دگرساز باشد. نخستین مجلس ترحیم از سوی خانواده تختی و مردم خانی آباد در مسجد محل (قندی) برگزار شد. کاظم حسیبی نیز در مسجد فخرالدوله مجلسی برپا کرد که آیت الله طالقانی، مهدی معظمی، طرفدارانی از جبهه ملی و گروه های سیاسی دیگر در آن شرکت کردند و مجلس چهره ای کاملا سیاسی داشت. تقریبا در سراسر کشور و به ویژه از سوی کشتی گیران و ورزشکاران بنام مجالس متعددی برپا شد. مجالسی که دانشجویان دانشگاهها برگزار کردند، معمولا با توزیع اعلامیه و گاه شعارهای سیاسی و نوشته ها و اشعار نمادین و کنایی همراه بود. دانشگاه تهران دو روز تعطیل شد و دسته هایی از دانشجویان به حکومت اعتراض کردند. به تخمین روزنامه فرانسوی اومانیته بیش از ۴۰۰ هزار تن از مردم کشور در مراسم او شرکت کردند.

مجالس ترحیم تختی بیشتر خودانگیخته و نشانه ای از علاقه و احترام بی شائبه مردم بود، اما مراسم شب هفتم، که برگزارکنندگان و شرکت کنندگان فرصت سازماندهی و تدارکات داشتند، کاملا رنگ سیاسی به خود گرفت.

شمار کثیری از مردم برای شرکت در مراسم شب هفتم از شهرستانها به تهران آمدند. تجمع مردم در ابن بابویه، همراه با حجله ها، تاج های عظیم و دسته های انبوه گل، تصاویر بی شمار تختی، توزیع اعلامیه های سیاسی و بیانیه های تند و شعارها، در تاریخ این مکان بی سابقه بوده است. گزارش های انتشار یافته ساواک هم نشان می دهد که دستگاه امنیتی همه جا را زیر نظر داشته است . در مراسم چهلم، که به رغم ممنوعیت و جلوگیری دستگاه امنیتی، در ابن بابویه و بر سر مزار تختی برگزار شد، تظاهرات سیاسی شدت یافت و گروه های سازمان یافته ای از ملی گرایان و چپ گرایان، با دادن شعارهای ضد حکومتی، از ابن بابویه به سوی تهران آمدند و ظاهرا می خواستند در برابر ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان، تظاهرات کنند، اما نیروهای انتظامی جمعیت را متفرق ساختند. محافل ایرانیان در خارج از کشور مراسم تختی را بی پرواتر برگزار کردند و در این مراسم گروه های سیاسی مخالف دولت سخنرانی های تندی بر ضد حکومت پهلوی و نظام استبدادی ایراد کردند. در مراسم تختی عده زیادی در سراسر کشور به اتهام های مختلف تحت تعقیب و مورد آزار دستگاه امنیتی قرار گرفتند و شمار بسیاری از دانشجویان سیاسی، بازاریان و فعالان وابسته به جبهه ملی ایران دستگیر شدند. پیامدهای ناشی از مرگ تختی، نخستین موج گسترده سیاسی پس از کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، و واپسین تحرک خودجوش مردمی پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود و در جنبش ضد استبدادی و بیداری جمعی تاثیر داشت.

در تاریخ معاصر ایران کمتر شخصیتی به شهرت و محبوبیت تختی دست یافته است. مجموع شعرهایی که در رثا و تجلیل او سروده شده و نوشته ها درباره او، که بعضا در چند اثر گردآوری شده است، به حدی است که می توان اصطلاح "ادبیات تختی" را برای آن به کار برد.

هنرمندان مختلفی او را موضوع داستان، نمایشنامه، فیلمنامه، طراحی، نقاشی، تندیسگری، سرودهای حماسی و رزمی و سیاسی قرار داده اند، از جمله علی حاتمی فیلمنامه ای به نام جهان پهلوان نوشت و براساس آن ساختن فیلمی را آغاز کرد، اما چون درگذشت، بهروز افخمی، آن را به پایان برد. این فیلم در ۱۳۷۸ در سینماهای ایران به نمایش درآمد. در سراسر ایران شمار بسیاری خیابان، میدان و ورزشگاه به نام تختی است. چند تمبر با تصویر او انتشار یافته است. نام "مسابقات کاپ آریامهر" پس از پیروزی انقلاب اسلامی به "مسابقات جام جهان پهلوان تختی" تغییر یافت. از راهپیمایی های منجر به انقلاب اسلامی ایران، تصویرهایی از تختی، گاه در ابعادی بسیار بزرگ در کنار تصاویر رهبران محبوب مردم و مبارزان مشهور سیاسی، حمل می شد. نشان ها، بازوبند پهلوانی و یادگارهایی از تختی در موزه آستان قدس رضوی در مشهد نگهداری می شود. چندین کتاب درباره تختی تالیف و تدوین شده است که مشخصات شماری از آنها در فهرست منابع این مقاله آمده است. براساس اعلام کمیته ملی المپیک، نام غلامرضا تختی در کنار نام برترین ورزشکاران جهان در قرن بیستم جای گرفته است.

منابع در دفتر روزنامه موجود است.

نویسنده : عبدالحسین آذرنگ



همچنین مشاهده کنید