چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آینه​ای در برابر درون


آینه​ای در برابر درون

مهارت خودشناسی, قدم اول برای آموختن تمام مهارت های زندگی است

همه اتفاقات بزرگ از آنجا شروع می‌شود که ما به گوشه‌های خانه وجودمان دوباره سرک بکشیم، از دور نظاره‌اش کنیم، از طرح زیبایش لذت ببریم و از رنگ کدرش دل‌مان بگیرد. منفذهایی را که باعث نفوذ سرما می‌شود، پیدا کنیم و باروت‌هایی را که می‌توانند منفجرمان کنند حداقل بشناسیم. پی‌هایش را بکاویم و به محکم‌‌بودن یا نبودن ستون‌هایش مطمئن شویم. همه اتفاقات بزرگ از نگاه کردن به آینه شروع می‌شود. این را حتما بارها در فیلم‌ها دیده‌اید.

واقعا کسی که الان هستیم ریشه در کجا دارد؟ این سیستمی‌ که جور خاصی فکر می‌کند، ارزش‌های خاصی دارد، جور خاصی احساس‌هایش را بروز می‌دهد‌ و علاقه‌ها و انگیزه‌های خاصی دارد، چگونه به وجود آمده؟ روانکاو‌های جدیدتر می‌گویند همه چیز از مرحله آ‌ینه‌ای شروع شده است. وقتی ما برای اولین‌بار طی شش ‌ماهگی تا دو سالگی‌مان خودمان را در آینه نگاه کردیم و دانستیم این موجود عجیب و غریب توی آینه خود ماییم، چیزی درون ما تشکیل شده است به نام «من». بعدها ما هر وقت خواسته‌ایم به خودمان فکر کنیم، این «من» برآمده از آینه، محور همه چیز بوده و حداقل به گمان خودمان همه چیز را او راه می‌انداخته است.

● عبور از مرحله بحرانی

اگر مرحله آینه‌ای یادمان نباشد، بحران نوجوانی حتما در حافظه‌مان مانده است. در نوجوانی وضع دوباره قرمز می‌شود و آ‌ینه باز پررنگ‌تر می‌شود. آینه برمی‌گردد تا این بار مناسب بودن یا نبودن هیکل‌مان را در آن تخمین بزنیم و همزمان به قوانین لعنتی اطراف‌مان فکر کنیم. خیلی‌ها می‌گویند اصل قضیه همینجاست. اینجاست که ما بعضی از ارزش‌های پدر و مادر را می‌گیریم و بعضی را نفی می‌کنیم و این رد و قبول‌ها می‌شوند پایه هویت‌مان. اینجاست که یک تصویر ثابت بدنی از خودمان در ذهن‌مان شکل می‌گیرد که یا دوستش داریم یا از آن متنفریم یا بی‌خیال با آن کنار آمده‌ایم. در عبور از مرحله بحران هویت است که ما تصمیم می‌گیریم در این دنیا چه کاره شویم، با چه جور آدمی ‌زندگی کنیم و چه جور به دنیا نگاه کنیم. روان‌شناسان آمریکایی سال‌های اوج این بحران هویت را بین هجده تا بیست و دو سالگی می‌دانند، البته با این فرض که فرد وارد دانشگاه شود. خیلی‌ها متاسفانه بیشتر از حد طبیعی در این بحران می‌مانند و هویتشان همچنان پا در هوا می‌ماند. یکی از مهم‌ترین دلایل این قضیه این است که احتمالا آنها یک بار ننشسته‌اند درست و حسابی سنگ‌هایشان را با خودشان وابکنند و به مهارت خودآگاهی برسند. خودآگاهی، توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قدرت، نیازها و ترس‌ها و انزجارهاست. با هم سری به دنیای خودمان بزنیم:

● راه‌های درست‌تر پی‌بردن به شخصیت

خودتان، خودتان را بشناسید. هیچ‌کس از خودش به خودش نزدیک‌تر نیست. تنها کافی است قسمتی از شخصیت‌تان را از قلم نیندازید، منظم فکر کنید و عادلانه در مورد خودتان به قضاوت بنشینید.

از دوستان صمیمی‌و قدیمی ‌بپرسید. دوستانی که از کودکی یا نوجوانی شما را می‌شناسند و فراز و نشیب‌های زندگی شما و رفتار شما را در موقعیت‌های مختلف دیده‌اند، ملاک‌های خوبی برای ارزیابی شخصیت شما هستند، به شرطی که هنوز صمیمیت گذشته وجود داشته باشد و در مراحل مهمی ‌مثل بحران هویت از هم دور نبوده نباشید. البته همیشه باید توجه داشت شخصیتی که دوست‌تان دارد به هر حال در قضاوت در مورد شما تأثیرگذار است و به قول دانشمندان تفسیرش سوگیری دارد.

از ابزارهای معتبر استفاده کنید. شما همیشه برای حل مشکلات روانشناختی سراغ روان‌شناس یا مشاور نمی‌روید. روی تابلوی مراکز مشاوره یک عبارت دیگر هم با عنوان «سنجش هوش و شخصیت» حک شده است. روان‌شناس‌ها ابزارهایی علمی‌تر از آزمون‌های بازاری دارند. این ابزارها از سال‌ها تحقیق در مورد ابعاد شخصیتی آدمی‌ به دست آمده است. یکی از معتبرترین آزمون‌هایی که ممکن است روان‌شناس روی شما اجرا کند، آزمون پنج ‌عامل شخصیت است. نگاهی به ماده‌های این پنج عامل می‌تواند به شما کمک کند بدانید وقتی می‌خواهید شخصیت‌تان را بسنجید باید دنبال چه چیزهایی باشید. روان‌شناسانی که به الگوی پنج عاملی شخصیت معتقدند، می‌‌گویند در هر یک از ما درجه‌هایی از ویژگی‌های زیر وجود دارد:

ثبات هیجانی: آیا شما آدم دمدمی‌مزاجی هستید؟ آیا شما همیشه ‌غمگین‌اید؟ آیا شما اغلب خوشحالید؟

برونگرایی: شما از بودن با دیگران بیشتر لذت می‌برید یا در خود بودن، یا این‌که میان این دو طیف قرار دارید؟

باز بودن در مقابل تجارب جدید: شما از جاهای جدید، افکار جدید و هنرهای جدید لذت می‌برید یا کلا آدمی کلاسیک هستید؟

توافق‌پذیری: وقتی در یک جمع قرار می‌گیرید، دوست دارید ساز خودتان را بزنید یا معمولا نظر گروه را می‌پذیرید؟

وظیفه‌شناسی: آیا در مقابل مسئولیتی که به شما می‌سپــــــارند با وجدانید یا اهمال‌کاری می‌کنید؟

جواب دادن به این پنج سوال می‌تواند کلیت شخصیت‌تان را برایتان معلوم کند، اما اگر می‌خواهید ریزتر شوید در مورد ویژگی‌های زیر هم فکر کنید. یادتان باشد هر کسی در طیــفی از این ویژگی‌ها قرار می‌گیرد.

● در مورد ثبات هیجانی

اضطراب: آیا شما دلشوره زیادی تجربه می‌کنید؟

خصومت: آیا شما آدمی‌ کینه‌ای هستید؟

افسردگی: آیا معمولا احساس غمگینی می‌کنید؟

خودآگاهی: آیا بعد از انجام فعالیت‌ها در مورد خود فکر می‌کنید؟

تکانش‌گری: آیا یکدفعه عصبانی می‌شوید؟

آسیب‌پذیری: آیا کلا آدم حساس و زودرنجی هستید؟

● در مورد برونگرایی

گرمی: آیا کلا با دیگران گرم می‌گیرید؟

گروهگرایی: ترجیح می‌دهید کارها را بیشتر گروهی انجام دهید؟

جرأتمندی: آیا براحتی می‌توانید حق خودتان را بگیرید بدون این‌که احترام کسی را خدشه‌دار کنید؟

فعالیت: آیا کلا آدم فعالی هستید؟

هیجان‌جویی: زیاد دنبال موقعیت‌های هیجان‌ برانگیز می‌روید؟

هیجان‌های مثبت: آیا کلا آدم خوشبین و شادی هستید؟

● در مورد پذیرش تجربه‌های جدید

تخیلی‌بودن: آیا زیاد در تخیلات خودتان در مورد گذشته و آینده سیر می‌کنید؟

زیبایی‌شناسی: آیا قدرت درک زیبایی‌های موجود در اشیای زندگی روزمره یا آثار هنری را دارید؟

احساسی: آیا به رمانتیک بودن معروفید؟

جدیت: آیا در انجام دادن کارها حسابی پیگیر هستید؟

اندیشمند بودن: آیا در مورد خیلی از چیزها یا حوادث اطراف، نظریه‌های خاص خودتان را دارید؟

ارزشی‌بودن: به ارزش‌های خاص خود زیاد اهمیت می‌دهید؟

● در مورد توافق‌پذیری

اعتماد: آیا کلا آدمی ‌هستید که به دیگران اعتماد دارید؟

خلوص: آیا زیاد در کارهایتان نقص و کمبود دارید؟

نوعدوستی: آیا فعالیت‌های بشردوستانه برایتان مهم است؟

اجابت: آیا وقتی قولی را دادید به آن وفادار هستید؟

فروتنی: کلا آدم متواضعی هستید یا مغرورید؟

مهربانی: آیا دیگران شما را آدم دلرحمی ‌می‌دانند؟

● در مورد وظیفه‌شناسی

صلاحیت: آیا در کاری که دارید صلاحیت حرفه‌ای دارید؟

منظم‌بودن: آدم با‌نظمی هستید یا نظم برایتان مهم نیست؟

فرمانبرداری: آیا در کار جدیت دارید یا معمولا نسبت به آن بی‌اهمیت هستید؟

تلاش‌های پیشرفت: آیا سعی می‌کنید در تحصیل یا کارتان قدم‌های روبه جلویی بردارید یا به موقعیت فعلی رضایت داده‌اید؟

خود انضباطی: آیا هر از گاهی خودتان را مجبور به منظم‌کردن کارهایی که بهتان محول‌شده می‌کنید؟

تامل‌گری: آیا گاهی در مورد کارهای محوله منتقدانه فکر می‌کنید؟

● شناخت شخصیت کافی نیست

جواب دادن به همین۳۰ سوال می‌تواند حسابی زیر و بالای شخصیت شما را در بیاورد،‌ اما این کافی نیست. دانستن شخصیت و خودآگاهی گرچه قدم اول است، اما هیچ‌گاه کافی نیست. این که ما صادقانه با خودمان روبه‌رو شویم، وقتی ارزش پیدا می‌کند که ما جاهایی از وجودمان را که دوستشان نداریم یا موجب آزار دیگران می‌شود، بشناسیم و در مورد تغییرشان فکر کنیم. بعضی چیزها تغییرناپذیرند. این که قد من کوتاه است یا یک قسمت از بدنم را از دست داده‌ام چیزی نیست که بتوانم برایش کاری کنم، حتی اگر دوستش نداشته باشم‌، اما بسیاری از خصوصیات‌مان را می‌توانیم تا حدی تغییر دهیم. رویکردی که در این صفحه به عنوان مهارت‌های مقابله‌ای یا مهارت‌های زندگی دنبال می‌شد و می‌شود، برای انجام همین تغییرات است. وقتی تغییر کردیم ـ حتی کم ـ دوباره می‌توانیم به خانه وجودمان سرک بکشیم، از رنگ روشنش لذت ببریم و فکری برای طرحش که کمی ‌کج و کوله شده است بکنیم، سوراخ سمبه‌هایش را یک بار دیگر نگاه کنیم و باروت‌هایش را در یک جای بی‌خطر منفجر کنیم.

● راه‌های غلط پی‌بردن به شخصیت

۱‌ـ انجام یک آزمون ساده روان‌شناسی رنگ‌ها یا کشیدن یک نقاشی یا دستخط یا آزمون‌های بازاری دیگر. جواب این آزمون‌ها مثل فال‌ها یا آنقدر کلی هستند که در مورد همه درست در می‌آید! یا آنقدر جزئی که در واقع چیزی در مورد شخصیت‌تان به شما نمی‌گوید. اعتبار علمی ‌آنها هم که سال‌هاست زیر سوال است.

۲ ـ سوال‌کردن از دوستان تازه یا هم اتاقی جدید یا همکاران. ما خودمان می‌دانیم که هیچ‌وقت کسی که تنها دو روز است با ما آشناست، نه شناخت کافی از ما دارد و نه آنقدر صمیمی ‌است که ضعف‌هایمان را بگوید. معمولا ما در اوایل هر رابطه با ارائه ویترینی از خودمان، جنس‌های بنجل را در انباری پنهان می‌کنیم. نظر همکاران، همکلاسی‌ها و هم‌انجمنی‌هایتان در یک محفل ادبی هم ملاک خوبی برای شناسایی شخصیت شما نیست. آنها فقط معمولا یک بعد از زندگی شما را می‌بینند؛ بعد کاری، بعد تحصیلی یا بعد هنری. هیچ‌گاه نمی‌توان قضاوتی را که آنها در مورد ناتوانی یا توانایی‌تان مثلا در تحصیلات می‌کنند به کل شخصیت تعمیم داد.

سعید بی‌نیاز

روان‌شناس بالینی



همچنین مشاهده کنید