چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نبرد سیاسی جنوبی ها


نبرد سیاسی جنوبی ها

مشاهدات علی اكبر جوانفكر مشاور رئیس جمهور از فضای آمریكای لاتین

آمریكای لاتین، سرزمین غنوده درمیان دو اقیانوس آرام و اطلس است كه حوادث سیاسی آن نیز رنگی از موج های سهمگین اقیانوس را دارد. مردمانی كه به زبان اسپانیولی گویش می كنند، به سبك انقلابیون و چپگرایان می اندیشند و چونان ملت های خاورمیانه از ذخایر سرشار انرژی و منابع زیرزمینی ارتزاق می كنند.

بنابراین، این منطقه، قطعه ای كاملاً متفاوت از همه تصویری است كه ما از آمریكا در ذهن داریم و اكنون موج نوین تحولات برخاسته از این ناحیه، تفاوت های آمریكای لاتین را به رخ جهانیان می كشاند. از ۱۸۲۳ یعنی زمان اعلام دكترین مونروئه (رئیس جمهور وقت آمریكا) كه ایالات متحده پروژه «همسان سازی» سیاست و فرهنگ دوسوی قاره آمریكای شمالی و جنوبی را پی گرفت، یعنی نزدیك دو قرن، سلسله دولتمردان واشنگتن برای پیاده كردن وصیت سیاسی مونروئه كوشیده اند. دراین مدت ایالات متحده همه بازوهای قدرت خویش از ارتش و سازمان اطلاعات تا كمپانی ها و گروه های بازرگانی را برای تغییر چهره سیاسی ـ فرهنگی آمریكای لاتین به این ناحیه گسیل داشته است، اما رهبران كاخ سفید، هراندازه در وادی همسان سازی دو تیره سرخ پوستان جنوب نشین و شمال های سفیدپوست بیشتر كوشیدند كمتر نشانی از كامیابی یافتند . به این ترتیب مردمان آمریكای لاتین از پس چندین كودتا، جنگ، شورش و تهاجم، میراث تمدنی خویش را حفظ كردند. و آنها نه تنها گویش كلامی و سنن زندگی خود را كنار نگذاشتند كه پیشتاز جدایی از پیكره لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی شدند.

«ایران» در ادامه سلسله گزارش ها و گفت وگوهای خود پیرامون موج نوین تحولات آمریكای لاتین به گفت وگو با علی اكبر جوانفكر مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور پرداخته است. جوانفكر بیش از ۸ سال به عنوان نماینده ایرنا در مادرید مسئولیت پوشش خبری كشورهای اسپانیولی زبان آمریكای لاتین را برعهده داشته و از این نظر، مشاهدات و یافته های او شایان توجه است.

● گروه بین الملل

▪ به نظر می آید كه تحلیل جنبش های مردمی امروز آمریكای لاتین نیازمند شناختی از تاریخچه سیاسی این سرزمین است. گذشته سیاسی كشورهای اسپانیولی زبان آمریكای لاتین چگونه بود. شما چه دسته بندی از سرگذشت سیاسی این منطقه دارید و در مرور تحولات تاریخ این سرزمین چه نكاتی گفتنی است؟

آمریكای لاتین مركب از كشورهای آمریكای مركزی و جنوبی با جمعیتی بیش از ۴۰۰ میلیون نفر در نیمه دوم قرن گذشته، شرایط سخت و دشواری را تجربه كرده است كه این امر نیز عمدتاً متأثر از سیاست های استعماری آمریكای شمالی است. سایه سنگین حكومت های دیكتاتور و وابسته به نظام سلطه در آمریكای لاتین، در یكصد سال اخیر حاصلی جز مرگ، نابودی و سركوب آزادیخواهان، عقب ماندگی، فقر، گرسنگی، آوارگی، فساد مالی، اداری و اخلاقی، تبعیض و بی عدالتی برای مردم مظلوم این منطقه نداشته است.

در جولای ۱۹۵۴ آمریكا، دولت مردمی «جیكوب آربنز» را در گواتمالا سرنگون و در سال ،۱۹۵۹ آمریكا به پاناما تجاوز نظامی كرد. در اواخر سال ،۱۹۶۰ آمریكا با فرستادن ۲۰ هزار سرباز، قسمت هایی از جمهوری دومینیكن را اشغال كرد كه تا سال ۱۹۶۵ ادامه داشت. در سال ،۱۹۶۴ آمریكا با حمله مجدد به پاناما این كشور را اشغال و در سال ،۱۹۷۱ آمریكا از كودتای بولیوی حمایت و آن را رهبری كرد. در ۱۱سپتامبر سال ۱۹۷۳ دولت منتخب و مردمی سالوادور آلنده در شیلی، با كودتای نظامی كه سازمان سیا طراحی كرده بود، سرنگون شد. در این كودتا دكتر آلنده كشته شد و بیش از ۳۰ هزار نفر در خشونت های بعدی كشته شدند. در سال ،۱۹۷۳ آمریكا با اجرای كودتای نظامی در اروگوئه، دولت این كشور را سرنگون كرد. در سال ،۱۹۸۱ «سی آی ای» به همراه ارتش آمریكا، در حمایت از دولت دست نشانده خود در السالوادور به مقابله با انقلابیون پرداختند. این جنگ تا سال ۱۹۹۲ ادامه داشت. سازمان سیا از سال ۱۹۸۱ كمك های مالی و نظامی آمریكا را در اختیار گروه های مسلح و مخالف دولت ساندینیست نیكاراگوئه موسوم به كنتراها قرار داد تا مقدمات ساقط كردن دولت مردمی این كشور را فراهم كنند كه این حمایت ۹ سال به طول انجامید.

در اكتبر۱۹۸۳ ارتش آمریكا، گرانادا را به دلیل روی كار آمدن دولت چپ گرا در آن كشور، و البته به بهانه نجات چند دانشجوی آمریكایی اشغال كردند، در صورتی كه دانشجویان بعدها گفتند كه به كمكی احتیاج نداشتند.

اینك در سال های آغازین هزاره سوم میلادی، رهبران جنبش های آزادیخواه یكی پس از دیگری با رویكردهای عدالتخواهانه و مخالفت با تبعیض، فقر و فساد و ویژه خواری به قدرت می رسند و اساس كار خود را نیز بر مبارزه بی امان با سیاست های نئو لیبرالیستی متمركز می كنند. تحولات این منطقه با سرعت خیره كننده ای به زیان آمریكای شمالی شكل می گیرد به طوری كه در تازه ترین تحولات، اكوادور و نیكاراگوئه نیز به جمع كشورهای پیشرو مانند كوبا، ونزوئلا، برزیل و بولیوی پیوسته اند. درواقع می توان گفت كه الگوهای نئولیبرالی در آمریكای لاتین به پایان حیات خود رسیده است. دولت واشنگتن با این واقعیت آشنا شده است كه آمریكای لاتین مانند گذشته به صدای او گوش فرانمی دهد و گذشت زمان نیز نشان می دهد كه این بار، دولت آمریكاست كه باید گوش كردن به صدای آمریكای لاتین را تمرین كند.

▪ اطلاعات ما آسیایی ها از خلقیات سیاسی مردمان آمریكای لاتین چندان نیست. از روحیات سیاسی این ملت ها بگویید و این كه فرهنگ سیاسی این جوامع دارای چه عناصر و اجزایی است ؟

در واقع می توان گفت كه در یك قرن اخیر، آمریكای لاتین نقش حیات خلوت آمریكا را ایفا كرده است، اما روند رویدادها در سال های اخیر جهت حركت ملت های آمریكای لاتین را تغییر داده و با جرأت می توان گفت كه این حیات خلوت اكنون برای آمریكایی ها بسیار شلوغ شده است و هر روز كه می گذرد، عرصه بر دولت واشنگتن سخت تر و تنگ تر می شود.

مهاجران خارجی، ایفاگر نقش مهمی در كشورهای آمریكای لاتین هستند. میلیون ها مهاجر از خاورمیانه و شمال آفریقا و بویژه از لبنان و سوریه دراین منطقه رحل اقامت انداخته اند و البته در یك فرایند تدریجی در جامعه بومی این كشورها نیز حل شده اند. آمریكای لاتین به لحاظ سیاسی و اجتماعی از رویكردهای عمومی حاكم بر اروپا تأثیر می پذیرد و حتی گفته می شود كه چپ گرایی و ماركسیسم نیز از طریق اروپا، وارد این منطقه شده است. سیاست های نئولیبرالیسم در آمریكای لاتین كاملاً شكست خورده است و مردم این منطقه كه با زبان مشترك اسپانیولی با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند، ثمرات این شكست یعنی افزایش بدهی های خارجی، بحران های بزرگ مالی، عقب ماندگی، فقر و بیكاری را با همه وجود باور كرده اند. به همین دلیل شاهد بروز و ظهور جنبش چپگرایی نوین در این منطقه هستیم، اما روح حاكم بر اندیشه های این جنبش، هیچ سنخیتی با چپ گرایی از نوع تجربه شده آن در اروپا ندارد. آقای هوگو چاوز از یك سو از سوسیالیسم دم می زند و در همان حال خود را از الطاف و دعای خداوند بهره مند می داند و آقای كوره آ رئیس جمهور تازه برگزیده اكوادور نیز در گفت و گوی خود با دكتر احمدی نژاد تصریح می كند كه او فردی با ایمان بوده ونیازمند دعای خیررئیس جمهوری اسلامی ایران است. آنها با شجاعت وصراحت برمبارزه با بی عدالتی، تبعیض وفساد تأكید می كنند وسوسیالیسم را نیز با رویكردهای بومی مورد توجه قرار می دهند.

▪ در سیاست خارجی این كشورها در سالیان گذشته چه اتفاقاتی رخ داده و تا پیش از روی كار آمدن دولت های انقلابی چه رویكرد و گرایشی بر روابط خارجی این كشورها حاكم بوده است؟

در نتیجه حاكمیت نظام های سرمایه داری و نئو لیبرالی در كشورهای مختلف آمریكای لاتین، جوامع مختلف در این منطقه ناگزیر از اجرای سیاست های دیكته شده پولی از سوی بانك جهانی و صندوق جهانی پول بوده اند و این سیاست ها وضع زندگی مردم را بهبود نبخشیده، بلكه مردم هر روز بیش از گذشته از آسیب های ناشی از این سیاست ها رنج برده اند. بدیهی است در سایه حكومت های دست نشانده آمریكای شمالی، شركت های بزرگ آمریكایی به ثمن بخس، اقدام به چپاول منابع و ذخایر عظیم این كشورها كرده و اجازه نداده اند تا مردم به طور واقعی بر سرنوشت خویش تسلط یابند. سیاست خارجی اغلب این كشورها در گذشته تابعی از سیاست های واشنگتن بوده و هرگز قادر به اتخاذ سیاست مستقل برای تعامل و همكاری با كشورهای مختلف نبوده اند و شاید بتوان گفت كه همین امر از جمله دلایل مربوط به محدودیت های اعمال شده در مراودات آنها با جمهوری اسلامی ایران بوده است .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید