پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تلاش خُرد برای رسوایی بزرگ علوم سیاسی مدرن


تلاش خُرد برای رسوایی بزرگ علوم سیاسی مدرن

مسئلة وظیفة سیاسی, موضوع کتاب کرول پِیتمن, از جمله کتاب های تئوری های سیاسی است با این امید و هدف از سوی نویسنده که از طریق نقد فردگرایی انتزاعی رایج در نظریات نظریه پردازان گذشته و امروز لیبرال دموکراتیک, آن را بیانیه ای پژوهشی نظری برای رسوایی بزرگ علوم سیاسی مدرن سازد

مسئلة وظیفة سیاسی، موضوع کتاب کرول پِیتمن، از جمله کتاب‌های تئوری‌های سیاسی است با این امید و هدف از سوی نویسنده که از طریق نقد فردگرایی انتزاعی رایج در نظریات نظریه‌پردازان گذشته و امروز لیبرال دموکراتیک، آن را بیانیه‌ای پژوهشی- نظری برای رسوایی بزرگ علوم سیاسی مدرن سازد. «وظیفه» یا «تعهد» کلماتی رایج در زبان روزمره است. کلماتی که شاید آن‌چنان برای ما بدیهی و پیش‌پاافتاده باشد که در نگاه نخست احساس نیاز به معنا کردن آن هم نداشته باشیم چه رسد به این‌که بخواهیم کتابی ۴۰۰ صفحه‌ای دربارة آن بخوانیم. هر یک از ما در زندگی خود شخصی خود بارها در قبال دیگران، یا مسائل و روابط و مسئولیت‌های خویش احساس وظیفه کرده‌ایم یا نسبت بدان تعهد داشته‌ایم و این مفهوم را از این زاویه نگریسته و تجربه کرده‌ایم.

برای همین شاید به این اصطلاح و معانی آن یک‌جور خاصی عادت کرده‌ایم و در مقابل آن نه ذهن خود را تیز و فعال‌تر کنیم و نه واکنشی خاص از سر ناسازگاری یا مخالفت یا تلخ‌کامی در قبال آن بروز دهیم. اما اگر کمی فراتر از این عادات خنثی به اصطلاح «وظیفه» یا «تعهد» بنگریم و مدتی را به تفکر دربارة آن بپردازیم متوجه پیامدهای گوناگون آن در زندگی روزمره خویش خواهیم شد. شاید با هزاران وظیفه‌ای که در قبال خویش، دیگران و حتی اشیای بی‌جان داریم مواجه شویم. گستره‌ای از سطحی‌ترین وظایف و تعهدات تا وظایف و تعهدات سنگین و جدی قانونی که دولت‌های محصور در مرزهای سیاسی هر کشور از شهروندان و افراد مقیم در آن دارند.

این گستردگی بدین معناست که اصطلاح «وظیفه» بارمعنایی گسترده‌ای دارد و خود‌به‌خود از اصطلاحی آشنا و ملموس در زبان و زندگی روزمره می‌تواند به یکی از کلیدی‌ترین و در عین‌حال چالش‌برانگیزترین مفاهیم علوم سیاسی و فلسفه سیاسی تبدیل شود و به عنوان امر سیاسی بار معنایی سیاسی به خود بگیرد. کتاب پِیتمن قرار است علاقه‌مندان به سیاست، تفکر سیاسی و فلسفه سیاسی را با مفهوم مساله‌برانگیز «وظیفه» به عنوان یک امر سیاسی آشنا کند و ما را با چالش‌هایی که این مفهوم در نظریه‌پردازی سیاسی ایجاد کرده همراه سازد.

همان‌طور که این کتاب به ما می‌گوید، مسئلة «وظیفه» به عنوان امر سیاسی برای نخستین‌بار از حدود قرن هفدهم میلادی به صورت مفهومی مرکزی در تفکر سیاسی در غرب ظاهر شد. در واقع تا قبل از دوران مدرن در مرکز تفکر سیاسی این مفهوم جایگاه خاصی نداشت. پیش از این دوران حیات سیاسی با مفاهیم پررنگ‌تری چون «فضیلت» معنا و مفهوم می‌شد نه وظیفه. به‌طور مثال تفکر سیاسی یونان باستان فاقد مسئولیت اخلاقی فردی بود که اساس پذیرش وظیفة سیاسی است.

نویسندة کتاب برخوردی انتقادی به مفهوم «وظیفة سیاسی» و شیوه‌های بحث کردن رایج دربارة این مفهوم دارد. برای همین است که در پیش‌گفتار به خواننده تذکر می‌دهد که بحث دربارة «وظیفة سیاسی» دارای تاریخچه‌ای مشخص در تفکر سیاسی است در حالی که امروزه گروهی از نظریه‌پردازان گرایش دارند تا به این مسئله با رویکردی غیرتاریخی بپردازند و باعث تقویت این فرض شوند که فقط چند مشکل کلی دربارة وظیفة سیاسی در دولت لیبرال دموکراتیک وجود دارد. از همین تذکر خواننده می‌تواند متوجه شود که اساس این کتاب، همان‌طور که در عنوان فرعی آن آمده، نقدی بر مفهوم وظیفة سیاسی و اجزای نظری مرتبط با آن در فلسفه سیاسی و متن نهادهای لیبرال دموکراتیک است.

در حقیقت قصد نویسنده گذر از لیبرال دموکراسی است چون اساس فرضیات خود را بر این مسئله می‌گذارد که وظیفة سیاسی که با تفکر فردگرایانة لیبرالی قرن هفدهم شکل گرفت، نه تنها آن‌گونه که مباحث جدید پیرامون اقتدار سیاسی در دولت لیبرال دموکراتیک و وظیفة شهروندانش فرض می‌کنند مسائل کلی وظیفة سیاسی حل شده یا به سادگی قابل حل است یا این‌که اصلاً چنین مسئله‌ای وجود ندارد، همه باطل و بی‌پایه است.

پِیتمن در این کتاب می‌خواهد بگوید اتفاقاً وظیفة سیاسی موضوعی ذاتاً مسئله‌برانگیز است. هدف اساسی او، آن‌طور که خود ادعا دارد، این است که نشان دهد وظیفة سیاسی در دولت لیبرال دموکراتیک مسئله‌ای لاینحل است و بر این نظر است که تنها از طریق پروراندن نظریه و عمل دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی خودگردانی می‌توان این مسائل لاینحل را حل کرد.

به نظر نویسندة کتاب، مفهوم «وظیفة خودپذیرفته»، مفهومی سیاسی است که از درون فردگرایی لیبرالی بیرون آمده و بخشی از مفاهیم گسترده‌تر جامعة لیبرالی یا بازاری قرن هفدهم به بعد است. با این وجود در تحلیل نظریه‌پردازان علوم سیاسی و فیلسوفان اخلاق، «وظیفه» مانند بسیاری از مفاهیم اجتماعی و سیاسی به گونه‌ای ارائه می‌شود که انگار در حال بحث کردن از ایده‌ای انتزاعی هستند که در هر دورة تاریخی یا در هر بافت اجتماعی دارای معنای یکسان است و در نقد آنان اضافه می‌کند: «با مفاهیم بدان‌گونه برخورد می‌شود که گویی در جهانی مستقل و ابدی از آنِ خویش وجود دارند؛ به جای آن که به آن‌ها این‌گونه برخورد شود که بخشی از مناسبات اجتماعی معین و اشکال معین زندگی اجتماعی را تشکیل می‌دهند و در به وجود آمدن آن‌ها نقش دارند.» (ص ۲۷) پِیتمن با انتقاد صریح از این برخورد غیرتاریخی به مفاهیم سیاسی در بین نظریه‌پردازان، بر این نظر است که این شکل از برخورد، به آنان اجازه می‌دهد تا نهادهای لیبرال دموکراتیک معاصر را امری بدیهی تلقی کنند و به عنوان زمینه‌ای ضروری و نقد نشده به این مفاهیم انتزاعی بپردازند و توجه نکنند که این مفاهیم بخشی از زندگی خود آنان را تشکیل می‌دهد.

بدین شکل است که آنان متوجه نمی‌شوند وظیفه امری بدیهی نیست، برای همین در چشم‌انداز غیرتاریخی، ایدة وظیفة سیاسی مسائل تازه یا چشمگیری را در پی ندارد. نویسنده در فصل اول با عنوان «مشکلات و پرسش‌ها» طرحی کلی از مسئلة وظیفة سیاسی و شیوة برخورد نظریه‌پردازان قبلی با این مفهوم و ایده‌های لیبرالیسم را به خواننده ارائه می‌کند. در فصل دوم، «وظیفة خودپذیرفته و فرد تجریدی»، مسئلة فرد انتزاعی در قلب نظریة لیبرال دموکراسی و وظیفة سیاسی مورد نقد نویسنده قرار می‌گیرد. فصل سوم، «وظیفة سیاسی و شمشیر لویاتان» برای نویسنده یعنی وارد شدن به چالش با نظریات توماس هابز، یکی از جدی‌ترین نظریه‌پردازان لیبرالیسم و فردگرایی لیبرالی است. پِیتمن برای وارد کردن نقدهای خود به وظیفة سیاسی در تفکر سیاسی لیبرالی به مسئلة فرد در وضعیت طبیعی هابزی می‌پردازد و از این طریق قصد دارد تا ادعاهای لیبرالی را مورد سنجش قرار دهد. فصل چهارم، با عنوان «هیچ بیانی از چیزی نیست» نویسنده بر نظریات جان لاک، دیگر نظریه‌پرداز جدی لیبرالیسم، تمرکز می‌یابد و به دنبال سنجش و به چالش کشیدن مفاهیم تفکر لاکی است.

در فصل‌های پنجم و ششم، یعنی «نظریة رضایت دادن معاصر» و «اختیارباوری فرضی و استدلال مفهومی»، مسئلة وظیفة سیاسی و برداشت خودخواسته و رضایت‌مندانه از آن در نوشته‌های نظریه‌پردازان متأخر لیبرال دموکراسی است. البته در فصل ششم نویسنده پیش از بررسی نظریات لیبرالی جان رالز، فیلسوف لیبرال معاصر، به تعبیری از دولت هگلی نیز می‌پردازد و سعی می‌کند آن را با بحث دولت لیبرالی یکی انگارد. در فصل هفتم، با عنوان «قرارداد اجتماعی دموکراتیک» پِیتمن به برهان آنارشیست‌های فلسفی و فیلسوف فرانسوی ژان ژاک روسو دربارة وظیفة سیاسی روی می‌آورد. یعنی تفکراتی که همچون نظریه‌پردازان لیبرال بحث‌های خود را از اصل مسلم آزادی و برابری فردی شروع می‌کنند ولی به نتایج متفاوتی از آن چه نظریه‌پردازان دولت لیبرال دموکراتیک برداشت کرده‌اند، می‌رسند. آنارشیست‌ها که اقتدار سیاسی و وظیفة سیاسی را رد می‌کنند و روسو نیز مسئلة وظیفة سیاسی را در انجمن مشارکتی و سیاسی قابل حل می‌داند که پِیتمن نیز سر موافقت با چنین ایده‌ای در نزد روسو دارد. در فصل هفتم خواننده می‌تواند این ایده را دنبال کند.

فصل هشتم، «اطاعت سیاسی یا وظیفة سیاسی» مروری دوباره بر نظریة لیبرالی و بحث دربارة نظریة دموکراتیک جماعت‌محور انجمنی از وظیفة سیاسی است. در این‌جا، پِیتمن از فردگرایی انتزاعی لیبرالی به جماعت سیاسی درون انجمن‌های سیاسی روی می‌آورد. دیدگاهی که وظیفة سیاسی را مناسبات افقی میان شهروندان تلقی می‌کند که با برداشت لیبرالی از امر سیاسی سَر آشتی ندارد. به این شکل که شهروندان باید همه با هم وظیفة سیاسی و اقتدار خود را از طریق رأی‌دهی مشارکتی در جماعتی دموکراتیک بیافرینند.

به این ترتیب دیگر واگذاری وظیفة سیاسی به نمایندگان که دولت نمایندگی لیبرال دموکراتیک مدعی آن است، لزومی ندارد که در گام بعدی وظیفة سیاسی نامیده شود. پِیتمن مدعی است که در این صورت مجادلة اصلی نظریة قرارداد اجتماعی لیبرالی، مبنی بر ضرورت دولت لیبرالی برای زندگی دموکراتیک نظام‌یافته، معنای خود را از دست خواهد داد. در این صورت حوزة سیاسی تبدیل به عرصه‌ای اجتماعی خواهد شد که در آن شهروندان با مناسبات افقی و چندجانبه با یکدیگر به طور خودخواسته همکاری و از زندگی مشترک و تعهدات مشترک خویش حفاظت می‌کنند. در نگاه پِیتمن از امر سیاسی، بعد زندگی اجتماعی هر روزه مستقل از زندگی سیاسی نیست، ولی با آن متفاوت است.

یعنی در این‌جا نویسنده قصد ندارد تعبیر خویش از زندگی اجتماعی و امر سیاسی را به شعار مردم‌پسند «امر شخصی امر سیاسی است» وسعت بخشد. در حقیقت دموکراسی خودمدیریتی و زندگی اجتماعی به مانند طرحی خودخواسته، که مورد نظر پِیتمن در این کتاب است، از درون چنین طرحی بیرون می‌آید.

همان‌طور که در آغاز این نوشتار گفته شد، هدف کرول پِیتمن رسوایی علوم سیاسی مدرن از طریق به نقد کشیدن فردگرایی انتزاعی نظریه‌پردازان لیبرال و دولت لیبرال دموکراتیک و برخورد چالش‌انگیز با مسئلة وظیفة سیاسی لیبرالی است. اما نمی‌توان گفت او در هدف خود توفیق یافته است. نویسنده رویکرد خود را در برابر رویکرد غیرتاریخی نظریه‌پردازان علوم سیاسی در برخورد با مفاهیم مدرن قرن هفدهم به بعد، از جملة همین مفهوم وظیفة سیاسی، تعریف می‌کند ولی خود نیز جماعت سیاسی، انجمن سیاسی، دموکراسی مشارکتی، دموکراسی خودمدیریتی و ایدة زندگی اجتماعی به مانند طرح خودخواسته را به شکلی انتزاعی استنتاج می‌کند و حتی در بخش «پس‌گفتار» خویش که در چاپ جدید کتاب بدان افزوده خواننده وقتی که با ادعای نویسنده مبنی بر رد فرضیات لیبرالی که فراسوی اجتماع خاصی بدنبال پایدار ساختن نظرات خود هستند روبرو می‌شود، انتظار دارد دموکراسی خودمدیریتی مورد نظر نویسنده نیز شرایط اجتماعات مختلف را لحاظ کند و ایده‌های خود را در چشم‌انداز جوامع همگون‌تر یا جوامع خاصی درنظر گیرد اما او خود نیز از این امر سر باز می‌زند.

باید این‌جا به متن فارسی کتاب نیز نقدی وارد کرد و آن شیوة سنگین ترجمة فارسی آن است. طبعاً کتاب به قلمرو نظریات سیاسی و فلسفه سیاسی تعلق دارد و خود ‌به خود حاوی اصطلاحات، مفاهیم و عبارت‌های تخصصی این حوزه‌های خاص است و کسانی جذب این قلمرو از فرهنگ خواهند شد که آشنا به مفاهیم و متون نظری و فلسفی سیاسی هستند. شاید برای این دسته از خواندن این کتاب آن‌چنان سنگین و دیریاب نباشد، اما مترجم وظیفه داشت تا با دقت و ظرافت بیشتری به ترجمة مفاهیم و عبارت‌ها می‌پرداخت و از اصطلاحات فارسی ساده‌فهم‌تری برای بعضی از مفاهیم استفاده می‌کرد تا دایرة علاقه‌مندان و اهل کتاب برای مراجعه و مطالعة چنین کتابی را گسترده‌تر کند.

نویسنده : مجید ادیب‌زاده



همچنین مشاهده کنید