چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

دوره رفاقت سرآمده


دوره رفاقت سرآمده

درباره محاکمه در خیابان

«محاکمه در خیابان» به عنوان بیست و پنجمین فیلم کارنامه کیمیایی علاوه بر اینکه وامدار مولفه های آشنای مضمونی و ساختاری سینمای او است، چند وجه تعدیل شده دارد که مخاطبانش را به بازنگری در چند فیلم متاخر این فیلمساز وامی دارد.

تم رفاقت های مردانه بین طبقه فرودست جامعه از وجوه مشترک مضمونی است که همواره در فیلم های کیمیایی نمودی برجسته داشته و حرف اول و آخر را می زند به طوری که در فیلم هایی چون «ضیافت»، «مرسدس» و «سربازهای جمعه» اساس ماجرا بر مبنای ریشه دار بودن این رفاقت ها بنا شده است. در فیلم های دیگری چون «اعتراض»، «سلطان»، «رئیس» و... نیز این رابطه به گونه یی تعدیل شده به عنوان بستر شکل گیری ماجرا مورد توجه قرار گرفته و حذف نشده است.

این تم به خصوص با تکیه بر شناسنامه خاص خود در فیلم های کیمیایی مطرح شده و از دست رفتن این جنس رفاقت ها نیز به شدت تحت تاثیر جهش های ناموزون طبقاتی است. در واقع طبقه فرودست به عنوان قشر ایده آلی ترسیم می شوند که جنس روابط بین آنها خالص تر و طبعاً ریشه های آن عمیق تر و قابل استنادتر است. همین مولفه مشترک در فیلم «محاکمه...» با شناسنامه یی که اشاره شد محور قرار گرفته،اما به عنوان جرقه آغاز ماجرا که تبعات آن تا پایان دامنگیر قهرمان قصه است. امیر (پولاد کیمیایی) جوانی است از طبقه فرودست که شناسنامه گذشته او در رویارویی با رفیقش (حبیب- حامد بهداد) برجسته می شود. دامادی که رویای جهش و ازدواج با دختر رویاهایش (مرجان) را با همت رفیقش عملی کرده ولی در آستانه وصل با نهیب حبیب از رویا بیرون می آید. امیر از ابتدا تا انتهای فیلم دنبال کشف صحت حرف های حبیب است و در انتها به این نتیجه می رسد که مرجان معصوم است. اما نمای پایانی علاوه بر غافلگیری مخاطب این وجه را هم برجسته می کند که حرف های حبیب حقیقت داشته و نگرانی های او برای امیر بی اساس نبوده است.

این شیوه یی غیرمستقیم برای ارزشگذاری بر رفاقتی است که به نظر می آید امیر با پشت پا زدن تلویحی به آن (با پذیرش دروغ معصومیت مرجان)، از دستش داده و احتمالاً این دوستی در هاله یی از بدبینی و تیرگی فراموش خواهد شد. در واقع شاید بتوان داستانی را که در زیر لایه فیلم جریان دارد رسیدن این رفاقت یا این جنس رفاقت ها به ته خط دانست. اما یک روی دیگر سکه رفاقت اصیل بین امیر و حبیب که بستر اصلی فیلم است، قرینه پردازی آن با دوستی بین نکویی (محمدرضا فروتن) و شریکش است؛ دوستی که بین طبقه مرفه و بر مبنای شراکت بنا شده و به نقطه پایانی مرگبار می رسد. شریکی که از موقعیت ورشکستگی نکویی استفاده کرده، همسر او (نسیم- نیکی کریمی) را تصاحب کرده و با دزدی از گاوصندوق و قتل نکویی مهر پایان را بر دوستی و شراکت قدیمی می زند. در واقع می توان رابطه محوری این خط قصه فرعی را به نوعی آیینه رابطه امیر و حبیب دانست که طبعاً می تواند آینده روابط اینچنینی برای امیر در طبقه تازه یافته اش هم باشد.

از دیگر وجوه مضمونی که در فیلم های کیمیایی به تدریج تغییر مسیر داده و به تصویری سیاه در فیلم «محاکمه...» رسیده، نوع حضور زن و نگاه حاکم بر اوست. این کارگردان که در آثار قبل از انقلاب خود معصومیت و اغواگری (وجوه دوگانه زنانه) را به نسبت بین شخصیت های زن تقسیم می کرد، در فیلم های بعد کفه ترازویش هر از گاهی به سویی سنگینی کرد. اما به تدریج زنان معصوم، قربانی، زخم خورده و فریب خورده جای خود را با تصویری تخت و سیاه عوض کردند تا بالاخره در فیلم جدید وی حاکمیت با زنان فریبکار و خیانتکار است که عشق و وفاداری را با خیانت و دروغ مبادله کرده اند و هیچ اعتباری به مایه های انسانی (نه صرفاً زنانه) آنها نیست.

این وجه را می توان به خوبی در شخصیت های مرجان، نسیم و آمنه مورد توجه قرار داد. مرجان عروس معصوم نمایی است که خود را از تهمت خیانت مبرا می داند و در انتها هم مهر تاییدی بر خیانتکاری او زده می شود. نسیم هم هنگام ورشکستگی شوهرش را ترک کرده و با شریک او همراه شده و حالا هم در راه سفر است. هرچند در این میان او با ایجاد زمینه یی برای گیر افتادن قاتل، می خواهد خود را تطهیر کند اما ... واقعاً این می تواند دیالوگ زنی باشد که عاشق شوهر سابقش (نکویی) بوده آن هم خطاب به قاتل او؛ «ما خیلی به اون بدی کردیم»،

در این میان آمنه (همسر عبد- شقایق فراهانی) هرچند خیانتکار نیست اما زنی نیمه مجنون و درشت گو است که از بیماری روحی رنج می برد و با تصویری که از او ارائه می شود در واقع مجوزی به عبد (حمیدرضا افشار) داده می شود که به این زن خیانت کرده و عشق مرجان را به قلبش راه داده است.

در واقع زخم خوردگی همیشگی قهرمان فیلم های کیمیایی از عشق که وجهی همراهی برانگیز است در این فیلم هرچند عمیق و کاری تر از پیش شده اما این تاثیرگذاری به واسطه نگاه تیره و یکسویه به زن حاصل شده نه زاویه دید متعادل و منصفانه.

در کنار مولفه های مشترک مضمونی در آثار کیمیایی که به چند مورد آن اشاره شد و وجوهی چون نمایشی بودن - در همه ابعاد که دیالوگ های شعر و شعارگون آن را به اغراق زدگی نزدیک کرده و باورپذیری کلیت کار را زیر سوال می برد- را نیز می توان به این مجموعه افزود.یک مولفه ساختاری را نیز مورد توجه قرار می دهیم تا نسبت «محاکمه...» با فیلم های قبلی این کارگردان روشن تر شود. فیلم های متاخر کیمیایی همواره از وجه ساختارشناسی روایت از مشکل چندپارگی رنج می برند که نمونه برجسته آن در «ضیافت»، «سربازهای جمعه»، «حکم»، «رئیس» و «اعتراض» مشهود است. خطوط داستانی متعدد که گاه به سختی می توان نخ تسبیحی کمرنگ برای پیوند آنها پیدا کرد از موارد بارزی هستند که همراهی مخاطب را با کلیت کار قطع می کنند.

این گونه است که در این آثار معمولاً می توان با یک خط داستانی، یک شخصیت، یک موقعیت یا چند دیالوگ برجسته همذات پنداری کرد و باقی کلاف سردرگم روابط و ماجراها را به راحتی فراموش کرد.

اما «محاکمه...» توانسته این معضل مزمن را تا حد زیادی تعدیل کند و با تمرکز بر خط اصلی روایت که جست وجوی امیر برای کشف حقیقت است، خط فرعی روایت نکویی را وارد کار کرده و در مقطع لازم با برخورد دو خط داستانی به یکدیگر پیوستگی بین مضمون و ساختار ایجاد کند. هرچند درخصوص جزییات این پرداخت، فضای خالی که روایت امیر در آن متوقف مانده، وجوه نمایشی و دراماتیک خط فرعی نکویی که غیرواقعی می نماید و... حرف همچنان باقی است.

سحر عصرآزاد



همچنین مشاهده کنید