شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

تفاوت ماهیت وحی با تجربه ی عارفانه


تفاوت ماهیت وحی با تجربه ی عارفانه

وحی بارش رحمت است بر كویر پژمرده ی زندگی انسان, سپیده ی امید است برای رهایی انسان از زندان طبیعت, عروج انسان است تا آفاق بلند بی كرانگی و رهایی اش از گرداب تكرار و پوچی به ساحل نجات

وحی بارش رحمت است بر كویر پژمرده ی زندگی انسان، سپیده ی امید است برای رهایی انسان از زندان طبیعت، عروج انسان است تا آفاق بلند بی كرانگی و رهایی اش از گرداب تكرار و پوچی به ساحل نجات; و پیامبر واسطه ی فیض است تا انسان در پرتو هدایت خداگونه اش این سفر روحانی را آغاز نماید و خود را از فرش حیات خاكی، به عرش اعلای الهی صعود دهد; و این ارتباط توسط "وحی" سامان می یابد.

● واژه شناسی

كلمه ی وحی و مشتقات آن معانی متفاوتی نظیر اشاره، الهام، نوشتن، تفهیم و القای پنهانی به كار می روند; و وجه مشترك همه ی این معانی ?تفهیم و القای سریع و پنهانی? است.[۱] این كلمه و مشتقات آن در قرآن به معنای ارتباط خداوند با پیامبران و القای پیام هدایت تشریعی استعال شده، ولی گاهی به بیان ارتباط خداوند با دیگر انسان ها - نه در قالب وحی - یا با دیگر موجودات است; در مجموع كاربردهای وحی در قرآن شامل موارد زیر است:

۱) تقدیر و تدبیر عام آفرینش;

۲) تدبیر غریزی حیوان;

۳) الهام و در دل افكندن;

۴) اشاره;

۵) وحی تسدیری;

۶) وحی تشریعی در قالب ارتباط مستقیم یا با واسطه ی خدا با پیامبر;

موضوع سخن، وحی الهی، به معنای ارتباط خدا با انسان در قالب پیام دهی و پیام گیری است. در تحلیل سرشت وحی، این شعور مرموز، دانشمندان نظرهای مختلفی بیان داشته اند كه هر كدام به نوعی نارسایند كه در این مختصر تنها به عناوین آنها اشاره می كنیم.

۱) تحلیل عقلی وحی

این دیدگاه وحی را استكمال و بالندگی عقل نظری و عملی، و پیامبر را كسی می داند كه تمام مراتب عقل نظری و عملی وی در پرتو ارتباط با عقل فعال به فعلیّت تام رسیده است. گویا معرفت وحیانی مرتبه ای از معرفت عقلانی است.

دانشمندانی مانند فارابی، غزّالی، ابوعلی سینا، شهاب الدین سهروردی، ملاصدرا و حكیم لاهیجی هر كدام به گونه ای كوشیدند تا از این ارتباط، تحلیلی عقلانی داشته باشند.[۲]

۲) تحلیل روان شناختی و جامعه شناختی از وحی

برخی از دانشمندان بر اساس مبانی و داده های نوین علوم اجتماعی و روان شناسی، به منظور جمع و سازگاری میان علوم مادی جدید و عقیده به نبوت و وحی، گاه وحی را تبلور شخصیت پیامبران و گاه نبوغ اجتماعی آنان می شمارند. اینان به زعم خویش پیامبران را افرادی می دانند كه در خبردادن از آنچه دیده و شنیده اند راست گویند، اما سرچشمه ی آگاهی های آنها تراوش شخصیت باطنی آنهاست، نه ارتباط با عالم غیب و ماورای طبیعت.[۳] این دیدگاه، همان گونه كه پیداست، به انكار وحی و نبوت منجر می شود.

۳) وحی، گونه ای از الهام و مكاشفه

اكثر دین پژوهان غربی در عصر حاضر وحی را نوعی الهام و مكاشفه ی درونی و تجربه ی نفسانی می دانند. برخی از روشن فكران مسلمان، با تأثیر از چنین برداشتی، دیدگاه اهل سلوك و متصوفه از وحی را بر آن تطبیق می دهند.

این دیدگاه كه به نام ?تجربه ی دینی? مشهور شده است خود نوعی دور كردن انسان از چشمه ی زلال وحی است كه در نهایت به نفی وحی منجر می شود. شكل گیری این دیدگاه در غرب عوامل متعددی داشته است; هم چون:

۱) شكست الهیات طبیعی;

۲) تعارض علم و دین;

۳) نقادی كتاب مقدس.

تجربه ی دینی به عنوان راه حلی برای این مسائل مطرح شد، ولی متأسفانه ثمره اش كوتاه شدن دست بشر از ساحت الهی است.[۴]

تردیدی نیست كه یكی از راه های معرفت، ?كشف یا شهود باطنی? است و از این طریق انسان حقایقی از جهان غیب را مشاهده می كند كه حقیقت نمایی آن به مراتب بیشتر از محسوسات و معقولات است. همان معرفتی كه قرآن انسان را مشتاق آن می سازد:

(كَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ)[۵];

به تعبیر علامه طباطبایی این مشاهده و علم در همین دنیاست، نه پس از مرگ.[۶] حال سؤال این است كه آیا پدیده ی وحی در همان قلمرو مكاشفات عارفانه و الهامات درونی جای می گیرد، یا سنخ دیگری از شهود است كه از هر حیث قابل مقایسه با مكاشفات عارفانه یا یافته های ریاضت پیشگان نیست؟

● فرق مكاشفات عرفانی با وحی نبوی

به دلایل ذیل به اختصار بیان می گردد كه وحی نبوی و تجارب عرفا ماهیت جداگانه ای دارند.

۱) الهام و كشف عرفانی در حیات فردی عارف نمود می یابد و فاقد هرگونه برهان اقناعی و التزام آور برای دیگران است، ولی وحی نبوی در متن خود متضمن برهان اطمینان بخش برای صاحب وحی و مخاطبان خویش است;

(قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَهٔ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی)[۷]; بگو این راه من است كه با بینایی به سوی خدا می خوانم; من و هركه از من پیروی كند.

برخلاف كشف عرفانی كه فردی است، صاحب وحی به بعثت و كوشش در هدایت همگان وا داشته می شود.

۲) وحی نبوی دارای عنصر ?اطمینان بخشی? است، برخلاف مكاشفه ی عرفا كه مجمل و گاهی مبهم و فاقد خصیصه ی اطمینان بخشیِ لازم است:

(ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْكِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٔ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ)[۸]; و نتواند كه این قرآن برخاسته ی غیر خداوند باشد; بلكه همخوان با چیزی است كه پیشاپیش آن است و روشنگر آن كتاب است كه درآن تردیدی نیست و از پروردگار جهانیان است; یا می گویند كه (پیامبر) آن را برساخته است. بگو اگر راست می گویید سوره ای همانند آن بیاورید و هركس را كه می توانید در برابر خداوند (به یاری) فراخوانید.

۳) مكاشفه محصول تلاش عملی و فكری طولانی صاحب آن است، ولی وحی آگاهی ناگهانی و پیش بینی نشده و اكتساب ناپذیری است كه از مبدأ غیبی افاضه می شود و گیرنده ی آن دخالتی در آن ندارد و آن را به طور مطلق می پذیرد:

(تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ)[۹]; این از اخبار غیبی است كه بر تو وحی می كنیم; نه تو و نه قومت پیش از این آنها را نمی دانستید.

۴) دریافت های متصوفه و اهل طریقت، هم چنان كه ممكن است راستین باشند، ممكن است محصول القائات و وسوسه های شیطانی باشند; مثلاً به محی الدین بن عربی منسوب است كه:

?رجبیون را دریافتی است كه از آثار آن، رؤیت رافضیان (شیعیان) به صورت خوك در مكاشفه است.?

در حالی كه حریم وحی نبوی مصون از رهیافت جنود شیطانی و پندارهای باطل است و خداوند حكیم تمام ضمانت های لازم را برای صیانت آن تدبیر كرده است:

(عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصی كُلَّ شَیْء عَدَداً)[۱۰]; اوست دانای نهان; كسی را در غیب خویش آگاه نمی سازد، مگر آن كس را كه به پیامبری برگزید كه پیشاپیش و پشت سر او نگاهبانی می گمارد تا معلوم بدارد كه پیام های پروردگارشان را رسانده اند و خداوند بر آنچه نزد ایشان است احاطه دارد و عدد همه چیز را شمار كرده است.

این آیه و مانند آن[۱۱] تبیین كننده ی صیانت وحی از مبدأ تا انتهاست كه بیانگر عصمت پیامبر در مقام دریافت و ابلاغ وحی به مخاطبان است.[۱۲]

● وحی از زبان وحی

میزان شناخت ما از وحی تشریعی تنها از طریق آثار و علایم آن است; بنابراین باید از طریق متن وحی و آورنده ی آن به تبیین پرتوی از آن دست یافت.

اعتراف شخص پیامبر به خدایی بودن وحی،[۱۳] غیر ارادی بودن وحی،[۱۴] عدم قدرت پیامبر بر تغییر و تبدیل وحی،[۱۵] هم سطح نبودن معارف قرآن با فرهنگ عصر نزول،[۱۶]سیره ی صادقانه و پایبندی پیامبر به آیین خود،[۱۷] اتقان و خلل ناپذیری قرآن،[۱۸]هماوردجویی ها و پیش گویی های غیرمتعارف متن قرآن،[۱۹] گویای اشراق و افاضه از یك غیب مطلق بوده، جستوجو برای پیدا كردن مصدر و منشأ انسانی برای وحی محمدی(صلی الله علیه وآله)تلاشی بی ثمر است.

یافته های زیر گزارشی است از تبیین ماهیت وحی:

۱) وحی از رابطه ی خداوند در ربوبیت سراسر گیتی، اعم از قوانین جاری در طبیعت، هدایت غریزی موجودات و هدایت تشریعی انسان ها حكایت می كند:

(رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی كُلَّ شَیْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی)[۲۰]; پروردگار ما كسی است كه هر موجودی را آفریده و راه رسیدن به مقصود را به او نشان داده است.

۲) حقیقت وحیِ تشریعی، تجلّی علم الهی است كه ناشی از علوّ عظمت، عزّت و حكمت خداوند است; بنابراین حامل آن حقیقت وزین سینه ی انسان كامل است.

(و إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِكَ)[۲۱]; و این قرآن نازل شده از جانب پروردگار جهان است كه آن را روح امین بر قلبت نازل كرد.

وجود مبارك حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)بدون آن كه ابزارهای حسی و یا تفكر عقلانی در آن مداخله داشته باشد گیرنده ی وحی بوده است.[۲۲]

۳) وحی نازل شده از مقام علم الهی است و لباس لفظ و كتابت به آن پوشانده شده تا در خور فهم مردم گردد:

(إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْكِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَكِیمٌ)[۲۳]; ما قرآن را به زبان عربی قرار دادیم تا در آن اندیشه كنید، در حالی كه قرآن در لوح محفوظ نزد ما والامرتبه و استوار است.

دریافت حقیقت قرآن و وحی كه فراتر از مفاهیم و سطح خرد و اندیشه ی بشری است و در مرتبه ی ?لوح محفوظ? و ?ام الكتاب? است، جز با عروج و صعود پیامبر(صلی الله علیه وآله) از عوالم طبیعی و حسی و عقلانی و ترقی به عالم ملكوت میسر نمی گردد.[۲۴]

۴) معرفت وحیانی منشأ بعثت پیامبر است و مخاطبان را به برهان و استدلال و همانندآوری فرا می خواند.

۵) راه وحی با تلاش فكری و ریاضت عملی طی نمی شود، بلكه موهبت و فضل خداست كه برای تكمیل امر هدایت انسان به سوی سعادت، افراد شایسته ای را انتخاب می كند. البته این امر هرگز با خردپذیری اهداف و نتایج آن منافات ندارد; از این رو قرآن از نظر مطالب، مضامین و اهداف و روش هایی كه به مخاطبان خویش القا می كند امری قابل سنجش و ارزیابی است و مكرر از انسان ها می خواهد كه در مضامین آن تدبر كنند.

(أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً كَثِیراً)[۲۵]; آیا در قرآن نمی اندیشند، كه اگر از نزد غیر خدا بود در آن ناسازگاری و ناهمگونی بسیار می یافتند.

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ)[۲۶]; و ما قرآن را بر تو نازل كردیم تا برای مردم بیان كنی آن چه را برای ایشان نازل شده است و تا خود آنان نیز تفكر كنند.

آنچه گذشت خلاصه ای است از تبیین ماهیت وحی و فرق آن با تجارب عارفان.[۲۷]

و به عبارت دیگر می توان گفت: قرآن در مكه مدّت بیست و سه سال، از راه وحی زبانی و ارتباط گفتاری بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نازل شده است.

اساساً وحی بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) دو گونه است: یكی القایی و گزاره ای كه دارای الفاظ و جمله بندی خاصی نبوده، تنها محتوی و مضمون آن از سوی خدا بر قلب پیامبر نازل می شد و پیامبر نیز آن را به زبان خود تلفظ می كرد، مانند حدیث قدسی، حدیث نبوی و... . دیگری وحی زبانی و گفتاری كه تجلی آن در قرآن ظاهر شد.

قرآن مجموعه ای است كه افزون بر محتوا، الفاظ و نظم و نثر و جلمه بندی و ترتیب آن نیز از سوی خداوند نازل شده است و اراده و عقل و تفكر بشر در متن آن دخالتی ندارد و در اعجاز آن همین بس كه تا به حال كسی نتوانسته است مانند آن را به رشته تحریر در آورد.

سید محمد حسین میری

پاورقیها:

[۱]. محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، الجزء الاول، (مؤسسه ی انتشارات اسلامی چ سوّم، سال ۱۴۱۶ ق)، ص ۲۵ - ۳۱.

[۲]. ر.ك: محمدباقر سعیدی روشن، تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت، (مؤسسه ی فرهنگی اندیشه، چ اوّل، مهر ماه ۱۳۷۵).

[۳]. همان.

[۴]. ر.ك: علیرضا قائمی نیا، وحی و افعال گفتاری، (زلال كوثر، چ اوّل، بهار ۱۳۸۱) و رضا حاجی ابراهیم، نگاهی بر بسط تجربه ی نبوی، (زلال كوثر، چ اوّل، زمستان ۱۳۸۱).

[۵]. سوره ی تكاثر، آیات ۵ - ۶.

[۶]. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (بیروت: منشورات مؤسسهٔ الاعلمی)، ج ۲۰.

[۷]. سوره ی یوسف، آیه ی ۱۰۸.

[۸]. سوره ی یونس،آیه ی ۳۷ - ۳۸.

[۹]. سوره ی هود، آیه ی ۴۹.

[۱۰]. سوره ی جن، آیات ۲۶ - ۲۸.

[۱۱]. سوره ی نجم، آیات ۱ - ۴; سوره ی اعلی، آیه ی ۶; سوره ی طور، آیه ی ۴۸; سوره ی حجر، آیات ۹۴ - ۹۵; سوره ی شعراء، آیات ۲۱۰ - ۲۱۲.

[۱۲]. ر.ك: محمدباقر سعیدی روشن، وحی شناسی، (مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه ی معاصر، چ اوّل، بهار ۱۳۷۸)،و همان.

[۱۳]. سوره ی مزمل، آیه ی ۵ و سوره ی اعراف، آیه ی ۱۸۴.

[۱۴]. سوره ی احزاب، آیه ی ۳۷.

[۱۵]. سوره ی الحاقه، آیات ۴۳ - ۴۷.

[۱۶]. سوره ی شوری، آیه ی ۵۲.

[۱۷]. سوره ی اعراف، آیه ی ۶ و سوره ی احقاف، آیه ی ۹.

[۱۸]. سوره ی نحل، آیه ی ۸۹ و سوره ی بقره، آیه ی ۲.

[۱۹]. سوره ی اسراء، آیه ی ۸۸ و سوره ی مائده، آیه ی ۶۷.

[۲۰]. سوره ی طه، آیه ی ۵۰.

[۲۱]. سوره ی شعراء، آیات ۱۹۲ - ۱۹۴.

[۲۲]. علامه طباطبایی، همان، ج ۱۵، ص ۳۱۷.

[۲۳]. سوره ی زخرف، آیات ۳ - ۴.

[۲۴]. علامه طباطبایی، همان، ج ۱۸، ص ۸۳ و آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی (مركز نشر اسراء) ج ۳، ص ۱۴۲، ۱۶۰.

[۲۵]. سوره ی نساء، آیه ی ۸۲.

[۲۶]. سوره ی نحل، آیه ی ۴۴.

[۲۷]. ر.ك: سعیدی روشن، تحلیل وحی.

منبع: مجله ی صباح - شماره ۱۳ و ۱۴



همچنین مشاهده کنید