جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به كتاب سفر سبز نوشته منصور اوجی


نگاهی به كتاب سفر سبز نوشته منصور اوجی

اكتاویو پاز, شاعر نامدار مكزیكی و برنده نوبل ادبی سال ,۱۹۹۰ در كتاب «كودكان آب و گل» می گوید «وقتی می گوییم شعر ترجمه پذیر نیست, یعنی به تمامی می توان آن را ترجمه كرد » پاز به نكته ای اشاره می كند كه بحث فراوانی را در بین شاعران و مترجم ها ایجاد كرده است بسیاری از مترجم ها و شاعران اعتقاد دارند كه نمی توان شعر را به زبان دیگری برگرداند

اكتاویو پاز، شاعر نامدار مكزیكی و برنده نوبل ادبی سال ،۱۹۹۰ در كتاب «كودكان آب و گل» می گوید: «وقتی می گوییم شعر ترجمه پذیر نیست، یعنی به تمامی می توان آن را ترجمه كرد.» پاز به نكته ای اشاره می كند كه بحث فراوانی را در بین شاعران و مترجم ها ایجاد كرده است. بسیاری از مترجم ها و شاعران اعتقاد دارند كه نمی توان شعر را به زبان دیگری برگرداند. یعنی وقتی شعر را به زبان دیگری برگردانیم، روح آن را گرفته ایم و اثر به دست آمده دیگر شعری نیست كه در زبان مبدا به وجود آمده است.یعنی آن اثر دیگر روح شاعرانه آن را ندارد. حتی برخی پیشتر می روند و معتقدند كه شعر ترجمه شده را نمی توان اصلاً شعر نامید. این دسته از منتقدها، شعرا و مترجم ها بیش از هر چیزی ذات شعر را به زبان وابسته می دانند. اما پاز این نظریات را قبول ندارد. به نظر او شعر را می توان ترجمه كرد و اتفاقاً خوب هم می شود این كار را انجام داد. او معتقد است وقتی شعری ترجمه می شود، ممكن است تفاوت هایی با شعر اولیه داشته باشد، اما در نهایت اثر خلق شده همان كاركردی را پیدا می كند كه در كشور مرجع انجام شده است. البته قطعاً مراد پاز در اینجا هر ترجمه ای را شامل نمی شود. او به ترجمه هایی نظر دارد كه نه سطر به سطر و كلمه به كلمه، كه با درك و شناخت مناسبی از شعر انجام شود؛ خواه كلمه به كلمه ترجمه شده باشند و خواه مثل ترجمه های شاملو، درست به اندازه آزادی و رهایی شعر، آزاد و رها باشند. البته حرف كسانی كه شعر را ترجمه ناپذیر می دانند، آن چنان نیز دور از حقیقت نیست.این نكته به ذات شعر برمی گردد. شعر بیش از هر مقوله ادبی دیگر به زبان وابسته است. مراد نه آن است كه شعر حتماً باید در دام بازی های زبانی بیفتد. اما كیست كه نداند شعر برای حیات به استعاره، تشبیه، جناس، تصویر زبانی و ... احتیاج مبرم دارد. هر شعری دست كم چندتا از این ترفندهای زبانی را به كار می گیرد. اما آیا این نكته ها در همه زبان ها دقیقاً شبیه هم است؟ مثالی می زنم. در زبان فارسی ما برای ساختن آهنگ، فیلم و آلبوم از فعل «ساختن» بهره می گیریم. اما در همین كشور همسایه ما تركیه، به جای ساختن از «كشیدن» استفاده می شود. آنها می گویند فلان خواننده، آلبوم جدیدش را «كشید.» یعنی ساخت. این یك مثال ساده است برای تفاوت زبانی. همان نكته ای كه ترجمه شعر را دشوار می كند.بی راه نرویم. این خصوصیت شعر، نكته هایی دیگر را نیز برایش در پی می آورد. یكی از مهمترین نكته ها این است كه می گویند شعر را نمی توان یاد گرفت یا یاد داد. این گفته نیز تا حدی درست است. یعنی تا آنجایی درست است كه «شعر را نمی توان به شیوه ای آموزش داد كه برای مثال شیمی و فیزیك را.» شعر، قریحه ای نخستین می خواهد و در این شكی نیست. اما چه چیز این قریحه را تقویت می كند؟

در قدیم كسانی كه می خواستند شاعر شوند مدتی طولانی نزد بزرگان به شاگردی می پرداختند. نه به آن گونه كه استاد، هر روز درسی تازه را به شیوه ای آكادمیك به آنان بیاموزد. آنها نزد استاد بودند و از رفتار روزانه او می آموختند. از خاطره های استاد، درس شاعری می گرفتند. از لباس پوشیدن و چای خوردن استاد می آموختند. اما امروزه از این حالت ها خبری نیست و شاید هم نباید باشد. ما امروزه در عصر دیگری به سر می بریم. امروز شاعری چون ریلكه، تجربیات و خاطره هایش را در قالب نامه هایی به یك نویسنده جوان منتشر می كند. همین كار را افراد دیگری چون یوسا نیز انجام می دهند. شاید برخی از خواندن كتاب یوسا برآشوبند كه این كتاب خاطره ای بیش نیست. اما اهل فن می دانند كه او راه بهتری برای تجربه نوشته هایش نداشته است. او یوسایی ترین راه را برگزیده است. منصور اوجی نیز می خواهد همان راهی را برود كه ریلكه، یوسا و دیگران رفته اند و در آینده نیز دیگران خواهند رفت. كتاب سفر سبز چهار بخش دارد كه هركدام به نوعی تجربه های شاعرانه اوجی را در اختیار ما می گذارد. در بخش اول شاعر در مورد دیگران نوشته است و خاطراتش را از این افراد به نمایش می گذارد. همان طور كه خود نیز در مقدمه كتاب می نویسد، اینها بیشتر جنبه شخصی و خصوصی دارند: «به جز از نیما كه ندیده بودمش و فروغ را كه تنها یك بار و با درد این داغ بر دلم كه چرا تنها یك بار و برای همیشه دیدمش، با بقیه كسانی كه نامشان در این دفتر- به خصوص آنهایی كه نامشان در فصل اول و دوم آمده، سال های سال آشنا بوده ام و دوستی داشته ام و برخاست و بده بستان فرهنگی، هنری و ادبی. اما شما در این دفتر طی چهار عنوان مطالبی را به شرح زیر از صاحب این قلم خواهید خواند.» اوجی فصل اول كتابش را «در آئینه دیدار » نام نهاده و در توضیحش می گوید: «در این فصل در مورد پاره ای از این دوستان و عزیزان، در زمان حیاتشان و پاره ای دیگر نیز بعد از درگذشتشان مطلب و مقاله نوشته ام كه این مقاله ها و مطالب بیشتر برداشت های شخصی و خصوصی آن هستند از تصاویری كه اینها در آئینه دل و ذهن و خیال من بر جای گذاشته اند و در این نوشته ها بیشتر ویژگی های شخصیتی آنها برایم مطرح بوده است تا ویژگی آثار این بزرگان.» فكر می كنم توضیح شاعر به اندازه كافی روشن و رساست. او در این فصل دیدار ها و خاطره هایش را از جلال آل احمد، فروغ فرخزاد، شاملو، مهدی اخوان ثالث، غلامحسین ساعدی، سیروس طاهباز، بیژن جلالی، شاپور بنیاد، هوشنگ گلشیری، محمد بیابانی، سیمین دانشور، پرویز خائفی و برادران فقیری به روی كاغذ آورده است. خاطره ها جالبند و خواندنی و هرچندگاهی نكته هایی تكرار می شود، اما هركدام نكته ای جالب و درخور دارند كه می توان از آنها درس زندگی و شاعری گرفت. در خاطره اول ماجرای رد وبدل شدن نامه ای را بین اوجی و آل احمد می خوانیم. آل احمد مقاله ای نوشته بود در ماهنامه «آرش» كه «صمد و افسانه عوام » نام داشت. «از آن مقاله چنین برمی آمد كه صمد را غرق كرده اند و كشته اند» و منصور اوجی در نامه ای به آل احمد می نویسد كه «با شواهد و قرائنی كه در دست است فكر می كنم صمد خودش را به آب زده و غرق شده است.» بعد از این شرح مختصر پاسخ جلال آل احمد به همراه دستخطش به چاپ رسیده است. حدس می زنم كه آل احمد، نامه اش را با خودنویس نوشته باشد. خط او زیباست. شاید بین جوان های دوره ما كمتر كسی پیدا شود كه خوش خط بنویسد. اصلاً كمتر كسی پیدا می شود كه این روزها نامه بنویسد. و چه رسم خوبی بود نامه نوشتن. و چقدر ماندگار و با هویت. چیزی كه نمی توان یك هزارمش را در این تلفن هایی كه باد می شوند و به هوا می روند دید یا ای میل هایی كه هویتی ندارند و دیگر بوی جوهر خودنویس ازشان بلند نمی شود. خاطره دوم كتاب به فروغ برمی گردد. اوجی در این متن و چند متن دیگر نمونه ای از خاطره شاعرانه را به نمایش می گذارد. خاطره به شكل یك فلاش بك روایت می شود. راوی با عباس معروفی در یكی از روزهای اردیبهشت سال ۱۳۷۴ می رود سر قبر فروغ. او به گذشته برمی گردد، نخست روزهایی كه فروغ تصادف كرد و رفت و سپس كمی قبل تر كه نویسنده با او دیداری به یاد ماندنی داشت. اوجی دیدارش را با فروغ این گونه شرح می دهد: «... فروغ از سفر ایتالیا برگشته بود.سلامی كرد و شروع كرد به دست دادن. پرسید: شما؟ جلال [آل احمد] گفت: اوجی! فروغ پرسید: پس اوجی شما هستید؟ بله ای گفتم و گفت: و تو یك روز غروب بی صدا خواهی مرد. و افزود: اوجی! از این شعرت خوشم آمده، زبان راحتی دارد و خواند: و به مرز شب و روز، چشمه می روید چون غم به كویر و به شب....» آن وقت راوی به سینما می رود سینما. اما آنجا نیز فكر دیدار فروغ رهایش نمی كند و شعری كه همراه دیدن فیلمی از ساتیا جیت رای می آید. این دیدار می تواند درس خیلی مهمی برای شاعران جوان باشد. فروغ به اوجی جوان نمی گوید كه تصویر خوبی در كارت آورده ای. گرچه تصویر نیز بسیار زیبا و شاعرانه است، فروغ فرخزاد می گوید كه «از این شعرت خوشم آمده، زبان راحتی دارد.» چه چیزی مهم تر از سادگی. و چه چیز دشوارتر از سادگی: «و تو یك روز غروب / بی صدا خواهی مرد/ .../ دیده ات، چشمه شدن خواهد/ موی چون دود تو، ابریشم/ گونه ات لاله عباسی./ .../ و تو یك روز غروب/ بی صدا خواهی مرد/ .../ و به مرز شب و روز:/ چشمه می روید چون غم به كویر/ و به شب، ابریشم/ و به تك مانده ترین باغ جهان/ لاله عباسی.» در یادداشت سوم سه خاطره از شاملو آمده است. هر سه زیبایند و قابل تامل. یكی شان اما درخور توجه بیشتری است. در یكی از سفرها كه شاملو به شیراز رفته بود، یكی از دوستان شیرازی اوجی، از شاملو می پرسد: «همه ما شما را شاعری مسئول و متعهد می شناسیم. ولی سئوالی برای من مطرح است؛ در چنین شرایطی كه جوان ها روبه روی حكومت می ایستند و به زندان می افتند و شكنجه می شوند شما می آئید و اسم كتابتان را آیدا، درخت، خنجر و خاطره می گذارید.» شاملو هم بعد از كمی سكوت، خیلی راحت و خودمانی می گوید: «من سه بار ازدواج كرده ام. زن اولم كه بچه هایم از اوست، پدرم برایم گرفت (اشرف را می گفت)، هیچ توافقی نداشتیم. جدا شدیم. زن دومم را خودم دوست داشتم و گرفتم( طوسی حائری را می گفت)، از او هم جدا شدم. كاری به سرم آورد كه مجبور شدم كل كتاب هایم را خانه او بگذارم و بارانی و كیف دستی ام را بردارم و برای همیشه بیایم بیرون.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید