جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آزادی, فراری بزرگ تاریخ


آزادی, فراری بزرگ تاریخ

نقش و نگار شعارهای تمام جنبش ها و انقلاب های جهان, آزادی است شاید كمتر كشوری را بتوان یافت و یا اصلاً چنین جایی دست نیافتنی باشد كه در آن بنایی یا خیابان و میدانی به نام آزادی برپا نشده باشد در عین حال قطعاً كشوری را هم نمی توان یافت كه آزادی خواهان در بند نداشته باشد

نقش و نگار شعارهای تمام جنبش ها و انقلاب های جهان، آزادی است. شاید كمتر كشوری را بتوان یافت - و یا اصلاً چنین جایی دست نیافتنی باشد - كه در آن بنایی یا خیابان و میدانی به نام آزادی برپا نشده باشد. در عین حال قطعاً كشوری را هم نمی توان یافت كه آزادی خواهان در بند نداشته باشد.

در طول قرن ها، همچنان این سئوال باقی مانده كه چرا آزادی، زاده عزیزكرده جنبش ها و انقلاب ها، این قدر زود از بین می رود؟ چرا نهالی كه با خون آبیاری شده و برای بقای خود فقط به تابش نور ایمان و فشاندن عرق جبین تلاش نیاز دارد خیلی زود خشك می شود؟ هر كس فقط یك جان دارد كه با از دست دادنش ثمره تلاش خود را برای دیگران می گذارد. ولی هستند كسانی كه عاشقانه آن را تقدیم می كنند تا آزادی را برای دیگران به یادگار بگذارند. با این حال، چگونه است كه با پایان هر جنبش و انقلاب و برقراری ثابت نسبی در جامعه، آزادی اولین قربانی این ثبات می شود؟

نفس كشیدن در فضای قدرت طلبی و مصلحت جویی برای آزادی ناممكن است.

هر دولتی كه بر مسند قدرت تكیه می دهد برای بقای خود اقدام به وضع قوانین و دستورالعمل های مختلف می كند و همه را ملزم به رعایت آنها و عمل در چارچوب تعریف شده خود می نماید. هر كس كه خارج از این چارچوب عمل كند و یا به نقد قدرت حاكمه بپردازد، از نظر صاحبان قدرت خطرناك تشخیص داده شده و به شیوه های مختلف در پی خاموشی اش برمی آیند.

قدرت، خوراك اولیه نفس اماره انسان است. جسم او را قوی كرده، امكانات مادی اش را افزایش داده و شأن و شوكت ظاهری برایش به ارمغان می آورد، در حالی كه آزادی خواسته بزرگ روح آدمی است. آدمی كه اندازه اش از خاك تا افلاك است. نفس افلاكیان در آشفتگی خاك می گیرد، گرچه خود ریشه در خاك دارند، اما آنقدر رشد كرده اند كه به دنبال رقص شاخه های خود در زیر تابش نور افلاك باشند.

وقتی به آزادی می رسیم، نمی توانیم آن را حفظ كنیم! زیرا به محض در آغوش كشیدنش برای او دایه می گیریم. دایه ای كه شاخ و برگش خاكی است. دایه ای كه شایستگی پرورش دادنش را ندارد. دایه ای از جنس قدرت و برتری جویی. آزادی زیر فشار قدرت و برتری جویی خرد می شود و از بین می رود. گرچه دانه های آن به زمین می افتند تا با خون های دیگری آبیاری شده و رشد كنند، اما سرنوشت نهال بعدی نیز بهتر از پیشینیانش نخواهد بود. تاریخ این را گواهی می دهد.

صاحبان قدرت در اولین گام های استقرار خود به تعریف مفاهیم مختلف اجتماعی و سیاسی از دیدگاه خود می پردازند و معمولاً تاب تحمل تعاریف دیگر را ندارند، اگر چه بارها بنا به مصلحت خود را طور دیگری معرفی كرده و دیگران را دعوت به اظهارنظرهای مختلف می كنند. اینجا است كه برای محدود كردن كلمه آزادی، واژه هرج و مرج یا بی بند و باری را سپر خود می كنند و در این اندیشه نیستند كه این مفاهیم هیچ گاه مورد پذیرش انسان آزاداندیش، مترقی و حتی عوام الناس نبوده و نیست.

چشم پوشی مردم از حق اظهارنظر بر عملكرد صاحبان قدرت، وجود قدرت مطلقه و حتی قدرت بر پایه مصلحت جویی، سوءاستفاده از پایه های ایدئولوژیكی مردم، اصرار صاحبان قدرت به اندیشیدن و تصمیم گیری به جای مردم و پافشاری شان بر اینكه فقط آنها می توانند صلاح و مصلحت مردم را تشخیص دهند و احتمال خطا برایشان وجود ندارد، آزادی را به فرار وامی دارد. حتی اگر برای احیای آن برجسته ترین افكار و مظلوم ترین پیكرها قربانی شده باشند.

پروین حسن خانی



همچنین مشاهده کنید