سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

شهر و جهان را زیباتر آرزو می کند


شهر و جهان را زیباتر آرزو می کند

به بهانه نمایشگاه کامران کاتوزیان در گالری ماه مهر

کامران کاتوزیان بیشتر به عنوان گرافیست شناخته شده است تا نقاش، اگرچه سال های درازی در هیئت نقاشی نوآور، آثار ارجمندی به قلمرو هنر مدرن ایران ارائه کرده است؛ تازه این دیوارهای قراردادی بین نقاشی و گرافیک چیست، اگر سازنده تمامی این آثار، ذهنی خلاق باشد که آفرینش کاری اش از آغاز به ابداع فضایی بدیع قادر بوده و روند تکاملی کارش نمایانگر مهارت هرچه بیشتر دست و ظرافت او بوده است. هنرمند از آغاز جوانی به مدد قریحه یی آزموده راه و رسم ویژه اش را یافته بود و گذشت زمان تنها به تکامل آن دیدگاه و پرداخت های دقیق تر یاری رسانده است.

کاتوزیان در متن جنگ جهانی دوم- ۱۳۲۰- زاده شد و در متن نسلی قرار گرفت که نمایندگان فرهنگی اش با ادراک مدرنیته و ارزش های پویای فرهنگ خود توانستند شاخه نیرومندی از ادبیات و هنر مدرن را در ایران بگسترانند در ارتباط هرچه بیشتر با مخاطبان فرهنگی شهرنشین نواندیش. این نسل تعلقات جزمی نسل پیش از خود را نداشت؛ حزب باز و سنت پرست نبود اما گوهر اخلاقی نسل پیشین را که آرمانگرایی معطوف به ارتقای جامعه با ابزارهای مادی و معنوی فرهنگی است همچنان با آثارش حفظ کرده بود.

کامران بعد از پایان دوره دبیرستان به امریکا رفت و با احراز مقام ممتاز دوره دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه ویندهام را به پایان برد و به ایران بازگشت. نخستین نمایشگاه انفرادی اش را در گالری صبا برگزار کرد. در بی ینال چهارم (۴۳) تابلوهای آبستره «پدر پدرم وقتی که جوان بود» و «طرح با دورنگ» و همچنین مجسمه آهنی «جیغ» برنده جایزه ممتاز آن دوسالانه شد. پس از آن تابلوهایش در بی ینال های ونیز و پاریس به نمایش درآمد و پس از یک دوره فعال نمایش آثار در گالری های معتبر داخلی و خارجی اهتمام به کارهای گرافیک او را در متن پیشروان این حرفه نام آور کرد.

اعتلای کیفیت زندگی شهری و تاثیرگذاری در ارتباطات جدید موضوعی بود که او در پیام های گرافیکی اش دنبال می کرد، با دید نوتری به محصولات صنعتی نگریستن و آن را به شهرنشین بی اعتنا و شتاب زده ارائه کردن پایه کار بود و این توجه ربایی خلایق، با کارکردی هنری همراه بود. هنرمند می خواست در عین قالب کردن جنس به مشتری طبق درخواست صاحب کالا، سلیقه او را در نگاه کردن به دور و بر و زیباتر دیدن این جهان فرورفته در شبکه مادیات بالاتر ببرد. در دهه های ۶۰ و ۷۰ که شهر بی ذوقی و کدورتی ناگزیر را بر در و دیوارش تحمل می کرد و هنوز زیباسازی شهری آغاز نشده بود که اعتباری برای تربیت ذوق اهالی پایتخت قائل شود، بنرها و آگهی های دیواری کاتوزیان و یارانش هوایی تازه به خیابان ها و میدان های تهران وزاند. افراد در ماشین های خود با نمونه هایی از هنر گرافیک روبه رو می شدند که اگرچه کالایی را تبلیغ می کرد اما آنها را به نوتر و زیباتر دیدن اشیا و موضوعات برمی انگیخت. شهر پوششی تازه از نگاه و تماشا می یافت.

● نگاهی به دو دوره متفاوت

نمایشگاه اخیر کاتوزیان که با تاخیری چندماهه عرضه می شود گزیده یی از نقاشی های تازه اش را که حاصل تامل او در هنرهای تجریدی است به ما می شناساند. با نگاهی به نقاشی های پیشین او که قبل از دهه ۶۰ کار شده اند، چند زمینه را مشخص می یابیم؛ نخست زنان آلامد که انگار از مجله های مد و زیبایی جدا شده و در متن دیگری قرار گرفته اند تا نهایتاً خود آن زنان در حیات واقعی، نه نمایشی بودن شان، به دید آید.

در تابلویی زنان مراقب تجلی خود هستند و در جای دیگر به سر و وضع خود و گرفتاری های اندام شان توجه می کنند، در تابلویی زنان با هم نجوا دارند و فریاد می کشند؛ هر یک به طرزی برای درک فردیت خود- توسط خود و دیگری- می کوشند. در تابلویی مشخص زنی به ستوه آمده با نیمرنگی آبی (شبیه فروغ) را بین دو چنبره از حجم های آواری سیاه می یابیم که نه در سطحی بومی بلکه در نمایی جهانی مفهومی اجتماعی را در خلاصه ترین شکل طنزآمیزش تجسم می بخشد.

در زمینه دیگر، نقاش حجم هایی از طبیعت را به شیوه یی انتزاعی به رنگ و خط خلاصه کرده و با نوعی شوخ چشمی این پاره های برگزیده را به مصاف هم برانگیخته و از آن هماهنگی یا بی آهنگی رنگ ها و سطح های درگیر، زیبایی ویژه یی مراد کرده است. با حرکات سریع و آشوبگرای قلم مویش، رنگ های گرم و شاد تابستانی و پاییزی را در متن خاکستری/ سفید زمستانی آزموده است. این حرکات بازیگر قلم مو که افزاینده رنگ های فورانی بر متن یک دست یا کاهنده و خراشنده متن برای بازنمایی لایه زیرین رنگ متن است در عین حال که دو لایه رویی و زیرین تابلو را به چرخش و بازی می خواند، گاه تعارض حجم های هندسی با بی نظمی های ناهندسی را نشان می دهد که خالی از تعمدی کنایه آمیز نیست. حرکات هذیانی و هذلولی خطوط مقطع، گاه شاخه های یک جنگل را یادآور می شود، گاه توده یی از الفبای مغشوش را می نمایاند که از روشنا به تاریکی در می شوند یا در روشنا ظاهر می شوند.

این خطوط درهم پیچنده و مغشوش که آشوب های رنگی را آزادانه نشان می دهد در عین حال نوعی رقص الفباست که به تجرید آنها از شکل اصلی شان نزدیک است. این الفبای کنایی و نمادپردازانه، قصیده یی مغشوش از کلمات ناخوانا است که تناسب و هماهنگی رنگ و خط شان پیام های ناشناخته اما جذابی را مجسم می کند، بی آنکه از کنایت رمزی به صراحت معنایی برسد.

مشخصه سوم کارهای پیشین حجم های سیاهی است که گاه به عنوان متن محوری و زمانی به عنوان عامل هجوم آور به متن، همواره درگیر با نیروهای رنگی درون یا بیرون از خود است. این فضای تعارض آمیز مرا به یاد آن افسانه مانوی می اندازد که اهریمن فرزندان اهورا را بلعیده اما نتوانسته است آنها را در هاضمه نفرت خود بگوارد. آنها درون معده تاریک او چون نقطه های دوار روشن مقاوم، همواره تمامیت ظلمت را خدشه دار می کنند. همواره بیم آن هست که تاریکی آنها را درون خشم خود بگوارد اما همواره این امید هم می ماند که این اجزای کوچک و پراکنده اما پویا حجم تاریکی را بردرند و ظلمت از درون هبا و هدر شود.

اما در آثار دوره جدید، رنگ ها شفاف تر و نیرومندتر در ترکیب استوار فضای تابلوها ظاهر شده اند، طوری که ترکیب بندی هم تراز آزادی از قاطعیت برخوردار است. عنصر زن که یکی از محورهای تامل بود غایب شده است اما دو عنصر اصلی پیشین یعنی خطوط درهم بافته آشوبی از یک سو و حجم های رنگی بازیگر که طبیعتی انتزاعی را یادآور می شدند گاه در امتزاج با هم، زمانی فارغ از یکدیگر، کمپوزیسیون نیرومند، ظریف و متعادلی را می سازند که زیبایی شاعرانه و حسرت انگیزی را موضوع اساسی تابلوهایی می کنند که از طرح موضوع گریزان است. جایی بازی چرخان حروف واره ها، نماد درختی در برف می شود از نور و رنگ مواج که از آشفتگی زمینی سر عروج به هوای آبی پاک بالای سر دارد. گاه ضربه های سفید و سیاه بر این خط گون ها، افقی خون رنگ بر نطع خاکستری زیرین می گستراند. زمانی این الفبای پیچنده هیجانی، شاخ و برگ ساقه یی توانا و برآینده تا اعماق فضا را زینت می بخشد و رنگ سفید و سبز در متن خاکستری، نشاطی بهاری را در چشم اندازی شادمانه، رویان و متجلی می کند. این خط نگاره گاه با نمودهایی چون نام نقاش، رنگ تخته یی را کتیبه می بندد به طعنه در برابر سنگ نبشته های نامیرای نیاکان، زندگی محوشونده یی دارد. شباهت دور کارهای او به پاره از تابلوهای گل و سنگ حسین کاظمی بیشتر از باب ترکیب رنگ هاست نه موضوع و کارکرد. این شباهت را بیشتر در تابلویی با ستون عمودی آبی بر ستون افقی رنگین متعارضش می بینیم.

اگرچه بعضی از این تابلوها در ترکیب بندی معمارانه اش شباهت به بخشی از ترکیب آزاد طبیعت دارد و بازی پاره رنگ ها و حرکت های نور و خط، درختی، دره یی، جنگلی و دشتی را به ایما یادآور است، اما این شباهت بیشتر از مقوله یک انس و عادت دیداری است و باید به یاد داشته باشیم که در سپهر زیبایی شناسی نقاش، اهتمام مدام او در نمایاندن ارزش های خلاق رنگ پاره ها در بازی خط ها و سایه روشن ها برای آفرینش ساختاری تازه و لذت بردن از آفریدن حجم های متحرک رنگ و نور است که بیننده را در این بازی چالاک و شادخویانه سهیم می خواهد. او طبیعتی خلاصه تر و زیباتر از طبیعت پیرامون می خواهد بسازد که این طبیعت ایمایی در عالم نقاشی معنا و شکل می یابد و ارجاعی به بیرون ندارد.

این نمایشگاه جشن رنگ بازی های نقاشی است که جوانی می کند در کلانسالی اش و می خواهد آنچه را از جهان دیده است به خلاصه ترین شکل بیانی اش فضایی سازد از رنگ و نور که نوستالژی و شاعرانگی او را بازتاب دهد. با تصویر کردن جهانی شاد و آرزویی از انکار ملال و اندوه هجوم آورنده غافل نیست.

برای لذت یافتن در عالم نقاشی صادقانه و شورمندانه کوشیده است، با کوشش برای ادراک دگرباره جهان و در آغوش کشیدن هیجان جوان آن، او همواره دیدی جهانشهری داشته است؛ نوآوری آزاد که نقاشی را در یک سرزمین و سنت هایش محدود نمی یابد. لکن در زیبایی رنگ ها و خط ها و حجم های تجریدشده اش از طبیعت غنی ایران اثری دیده می شود و این اثر بی واسطه و شاید ناگزیر بوده است. آفتاب ایران رنگ ها را شفاف تر و درخشان تر می نمایاند و این نور و جلای رنگی وقتی با عناصری چون الفبای رقصان و کنایاتی از چشم اندازهای بیرون شهرهایمان می آمیزد، لحن و طعم ترجمه شده به نور و رنگ فرهنگی، فاصله می اندازد با حال و هوای تابلوهایی که او در جوانی اش به عصری دیگر می پرداخت.

جواد مجابی



همچنین مشاهده کنید