پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

واقعا مساله فقط بر سر اقتصاد است


واقعا مساله فقط بر سر اقتصاد است

تمام تحلیل های کنونی درباره سرنوشت انتخابات آمریکا بر مساله اقتصاد تمرکز کرده اند

تمام تحلیل‌های کنونی درباره‌ سرنوشت انتخابات آمریکا بر مساله‌ اقتصاد تمرکز کرده‌اند. خود نامزدها نیز تاکنون بیش از هر چیز دیگری بر اقتصاد آمریکا و به خصوص وضعیت اشتغال و بیکاری در این سرزمین مانور داده‌اند.

رامنی جزوه‌ای منتشر کرده است و در آن تمرکز خود را بر مساله‌ شغل‌آفرینی قرار داده و با توجه به آمارها، به شدت از باراک اوباما انتقاد کرده است. اوباما و کمپین تبلیغاتی‌اش نیز بیکار ننشسته‌اند و با حمله به سابقه‌ شرکت بیل، شرکت مهم میت رامنی، مدیریت او در این شرکت را به پرسش گرفته‌اند و وی را چهره‌ای سرمایه‌دار نشان داده‌اند که از اخراج کارگران خود هیچ ابایی ندارد. حتی کار تا آنجا پیش رفت که رامنی مجبور شد در مورد اتهامات مربوط به فرار مالیاتی شرکت خود جواب پس بدهد. با این حال، برخی نیز وجود دارند که می‌گویند اگرچه اقتصاد بسیار مهم است، اما بحران‌های کنونی جهان ــ به خصوص در اروپا و خاورمیانه ــ می‌توانند نقشی اساسی در سرنوشت انتخابات آمریکا ایفا کنند. نویسنده‌ مقاله یکی از این افراد است که این مسائل مربوط به سیاست خارجی و اهمیت تاریخی آنها را شرح داده است.

دیگر همه ایمان آورده‌اند که در این انتخابات اقتصاد است که تکلیف همه‌چیز را مشخص خواهد کرد. انگار می‌توان ادعا کرد «به من نرخ بیکاری را در اکتبر بگویید و به شما خواهم گفت چهار سال بعد رییس‌جمهور آمریکا چه کسی است!» قطعا بحث و جدل بر سر بیمه‌ خدمات درمانی نیز نیروها را بین دو جبهه‌ دموکرات و جمهوری‌خواه تقسیم می‌کند و مهم است، اما موضوعات دیگری همچون مهاجرت، کنترل حمل اسلحه، حقوق اقلیت‌ها و غیره فقط برای بعضی رای‌دهندگان جذابیت دارند. بله، به‌رغم تمام تلاش‌های میت رامنی برای اینکه مساله‌ اروپا و اسرائیل را به مساله‌ اصلی انتخابات بدل کند، باید گفت او شکست خورده است. سیاست خارجی قطعا موضوع محوری نخواهد بود، بلکه صرفا موسیقی پس‌زمینه‌ رقابت‌های انتخاباتی است. با این حال تاریخ چیز دیگری به ما می‌گوید. در نیم قرن اخیر در تمام انتخابات‌های ریاست‌جمهوری این مملکت روابط خارجی و امنیت ملی تاثیر بسیار مهمی بر نتیجه‌ انتخابات گذاشته است؛ خواه انتخابات مزبور در دوران رکود بوده باشد، یا رونق، یا جنگ.

شاید این مساله بیشتر به ایده‌ رهبری و نیز این مساله‌ حیاتی باز می‌گردد که رییس‌جمهور یا نامزد ریاست‌جمهوری به نظر رای‌دهندگان مدیر و رهبر خوبی خواهد بود یا خیر. بری گولدواتر در ۱۹۶۴ با یک تبلیغ هوشمندانه از سوی رقیب خود، لیندون بی.جانسون شکست خورد: این تبلیغ کودکی خردسال را در حال بازی با گل آفتابگردان نشان می‌داد که پشت سرش قارچ بزرگ انفجار اتمی به هوا رفته بود. فهمیدن پیام این تبلیغ به زیرکی خاصی نیاز نداشت. قضیه بر سر این بود: می‌خواهیم انگشتان چه کسی بر دکمه‌ پرتاب بمب‌های اتم باشد گولدواتر افراطی یا لیندونِ محتاط؟ و این گونه بود که افراطی‌گری گولدواتر اضطراب را به جان همه انداخت و شکست او را قطعی کرد.

همین اتفاق در انتخابات پس از ریگان رخ داد. [مایکل دوکاسیس به خاطر عدم توجه به سیاست‌های دفاعی مورد انتقاد واقع شده بود و به همین خاطر به پادگانی نظامی رفت تا با ورود به تانک عکسی از خود را که جایگاه هدایت‌گر تانک را اشغال کرده است، بیندازد و به این ‌ترتیب، اهمیت موضوعات نظامی را گوشزد کند. اما این عکس درست خلاف این نیت‌ها کار کرد]. کمپین تبلیغاتی جورج اچ. دبلیو. بوش علیه نامزد دموکرات‌ها و فرماندار ماساچوست، مایکل دوکاکیس، عکس او با تانک را داخل تبلیغات خود به سخره گرفت و با ابلهانه‌خواندن ژست وی روی تانک به همه ثابت کرد که دوکاسیس مدیر، رهبر یا فرمانده‌ خوبی نیست.

در انتخابات‌ دیگر نیز موضوعات مربوط به جنگ و صلح بسیار مهم بوده است. جنگ ویتنام دو انتخابات سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲ را به شدت ــ و به نفع نیکسون ــ تحت تاثیر قرار داد. نیکسون در انتخابات دوره‌ اول وعده‌ صلح و نظم را داد، زیرا کشور به خاطر خشم علیه جنگ به آشوب کشیده شده بود. نارضایتی از جنگ با عراق نیز در سال ۲۰۰۸ قطعا در انتخاب باراک اوباما بسیار موثر بود.

دست آخر، رویدادهای فاجعه‌بار و بحران‌ها نیز بر هر انتخابات ریاست‌جمهوری تاثیر گذاشته‌اند و نتایج آنها را تغییر داده‌اند. رییس‌جمهور جیمی‌کارتر پیش از بحران سفارت آمریکا در سال ۱۹۷۹ هم دچار مشکل بود، اما با این اتفاق و نیز به خاطر ترتیب‌دادن یک نقشه‌ نجات ناموفق به شدت دچار مشکل شد و همه‌چیز را به ریگان باخت. کمپین او برای انتخابات دوباره دشوارترین و البته ناموفق‌ترین کمپین انتخابات دوباره در تاریخ ریاست‌جمهوری آمریکا بوده است. و قطعا اتفاقی که در ۱۱ سپتامبر افتاد، حال و هوای عمومی پس از آن و نگرانی‌های مردم، و نیز روزهای ابتدای جنگ عراق نقش موثری در انتخاب دوباره‌ بوش در سال ۲۰۰۴ داشت.

بنابراین باید نقش سیاست خارجی در انتخابات را جدی بگیریم و همه‌چیز را منوط به اقتصاد ندانیم. بی‌شک اقتصاد مهم‌ترین عامل خواهد بود، اما تنها عامل نیست. اوباما در مورد سیاست خارجی دست بالا را دارد. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد او نسبت به رامنی در مورد امورات بین‌المللی دست کم ۲۰ امتیاز بیشتر از رامنی دارد. اوباما از خلال قضیه‌ اوباما و القاعده خودش را یک فرمانده‌ بسیار خوب نشان داده است و با گرفتن تصمیمات قاطع در مورد افغانستان و لیبی، بهبودبخشیدن وضعیت آمریکا در جهان، بخشیدن توازنی جدید به روابط این کشور با کشورهای آسیایی و چیزهایی از این دست توانسته قابلیت‌های رهبری خود را به خوبی نشان دهد. او تیم خوبی در این رابطه تشکیل داده است که همه می‌گویند تیمی درجه یک و از بهترین تیم‌های کشور آمریکا در مورد روابط خارجی تاکنون بوده است؛ تیمی متشکل از: کلینتون، گیتس، پانه‌تا و پترائوس.

علاوه بر این، باید در نظر بگیریم که رخدادهای جهانی در پنج ماه آینده می‌توانند سرنوشت انتخابات پیش رو را مشخص کنند. این رخدادها را می‌توان در ۵ مورد زیر خلاصه کرد:

▪ آیا اروپا کماکان می‌تواند سر خود را بالای آب نگه دارد یا خفه خواهد شد و منطقه‌ یورو فرو می‌پاشد؟

▪ آیا مسائل مربوط به برنامه‌ هسته‌ای صلح‌آمیز ایران حل و فصل خواهند شد؟

▪ آیا سوریه به جنگی داخلی فرو خواهد غلتید که از مرزهای آن فراتر برود؟

▪ آیا کره‌ شمالی علیه کره‌جنوبی به اقدامی دست خواهد زد که نتوان نادیده‌اش گرفت؟

▪ آیا حمله‌ای تروریستی به ایالات متحده صورت خواهد پذیرفت یا نه؟

اوباما و رامنی در مورد همه‌ این موضوعات باید آزمون خود را پس بدهند. و آنگاه معلوم خواهد شد که آیا مردم آمریکا به رییس‌جمهور کنونی خود اعتماد خواهند کرد یا بدیلی را انتخاب می‌کنند که به نظرشان قدرتمندتر است؟

بی‌شک کمپین این دو نفر بیش از همه در مورد اشتغال و بیکاری است. اما نمی‌توانید موضوعات بقیه‌ جهان را نادیده بگیرید.

نویسنده: ساموئل ر. برگر

مترجم: امین گنجی

منبع: فارن پالیسی



همچنین مشاهده کنید