جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

۲۸۷صفحه ای که تکرار می شوند


۲۸۷صفحه ای که تکرار می شوند

نگاهی به رمان «زمستان با طعم آلبالو»

در ادبیات معاصر ما، مرز بین رمان‌های عامه پسند و خاص پسند همیشه مرزی پررنگ بوده، هرچند هیچ‌‌گاه به صورت کامل ویژگی‌های هریک از این دو حیطه مشخص و تبیین نشده است. برای مثال همه می‌دانند که بوف کور صادق هدایت اثری خاص پسند است و پنجره فهیمه رحیمی‌عامه پسند اما کمتر پیش‌ آمده که کسی با مقایسه این دو دلیل این امر را بگوید.

ضرورت این کار شاید در مواردی اینچنین مشخص و مثال زدنی چندان حس نشود اما مشکلاتی به‌دنبال خواهد داشت که نسل‌های جدید منتقد و نویسنده آنها را حس خواهند کرد.

این مشکلات امروز شروع به نمایان شدن کرده‌اند آن‌هم با زیاد شدن تعداد کتاب‌های جدید و ناشران جدید. امروزه بسیاری از ناشران به چاپ همزمان رمان‌های عامه پسند و خاص پسند روی آورده‌اند. درحالی‌که تا بیست‌سال پیش‌ کتاب‌های عامه پسند را ناشرانی مخصوص منتشر می‌کردند و بسیاری از ناشران هم با وسواس زیاد سطح کیفی آثار را می‌سنجیدند و معیارشان در این زمینه کیفیت ادبی اثر بود و نه فروش آن. اما به‌تدریج و به دلایل بسیار (از جمله افت کار ناشران) وسوسه تیراژهای بالا و فروش خوب در روزگار کسادی بازار کتاب بر هرچیز دیگری غالب شد.

از طرفی هم نسل جدیدی از نویسندگان جوان ظهور کرده‌اند که دارای تحصیلات بالای دانشگاهی هستند و علاقه‌مند به نویسندگی. این جوانان می‌خواهند به سرعت معروف شوند پس دست به قلم می‌برند و رمانی می‌نویسند و آن را به ناشرانی دارای اسم و رسم که حالا معیارهایشان تغییر کرده ارائه می‌دهند و نتیجه بسیار جالب است: آثاری با کیفیت ادبی متوسط، اندیشه‌ها و احساسات کمابیش نپخته، گرایش‌های روشنفکرانه بی‌پشتوانه، نام نویسنده‌ای ناشناخته و مهر ناشری مطرح و شناخته شده، بازار کتاب را پر کرده است. آثاری که مرزهای ادبیات عامه پسند و خاص‌پسند را کمرنگ کرده و از قضا این از جهاتی هم بد نیست زیرا می‌تواند پله‌ای باشد برای بالا بردن سطح کیفی ادبیات عامه پسند. اما روی منفی این سکه این است که این نویسندگان جوان که مایه‌هایی برای تولید آثار ماندگار ادبی دارند تلاشی برای بهتر شدن ندارند زیرا از طرفی عامه پسندند پس اشتباه تاریخی منتقدان شامل حالشان می‌شود و نقد نمی‌شوند و از طرفی عامه پسند نیستند چون به وفور در آثارشان گرایش به ساختارهای مدرن و متفاوت اندیشیدن دیده می‌شود.

این مقدمه‌ای بود برای نگاهی کوتاه به رمان «زمستان با طعم آلبالو» نوشته الهام فلاح. رمان ساده ای‌است با داستانی سر راست: زنی شاعر (راوی) با مردی زندگی می‌کند که فقط به فکر پول است و از عواطف و احساسات هیچ‌ نمی‌داند و به زن بی‌تفاوت است. درحالی‌که زن پیش‌ از ازدواج عاشق جوان شاعری بوده که برای تحصیل به خارج از کشور رفته و هرگز برنگشته. زن حالا با خیال این مرد حرف می‌زند و او را همه جا می‌بیند. رمان زبان شسته و رفته‌ای دارد و روایتش در هم تنیده از زمان حال و گذشته است که علاقه نویسنده را به استفاده از شیوه‌های روایی مدرن نشان می‌دهد. علاوه بر این نویسنده تلاش کرده که به جزئیات اهمیت دهد و از آنها در توصیفات و فضاسازی‌های اثرش بهره بگیرد.

اما ضعف اصلی داستان که آن را شبیه رمان‌های عامه پسند می‌کند شخصیت‌هاست. شخصیت‌های رمان فلاح تخت و یک بعدی هستند. آنها شبیه عروسک‌هایی برنامه‌ریزی شده‌اند که مدام یک کار را تکرار می‌کنند: زن همیشه توی خانه است (مثل اکثر رمان‌های نویسندگان زن) و مدام به مرد رویاهایش فکر می‌کند و او را با همسرش مقایسه می‌کند. مرد، در یک کلام مرد بدی است آنقدر بد که نمی‌بیند زنش به خاطر او به ناخن‌هایش لاک زده. مرد رویاها خیلی خیلی خوب است چون برای زن شعر می‌گوید و به احساسات او اهمیت می‌دهد و او را می‌فهمد. این عناصر محدود طی ۲۸۷ صفحه تکرار می‌شوند و تکرار می‌شوند. دست آخر هم مسئله‌ای که برای اثبات بد بودن مرد لازم بود، اتفاق می‌افتد: زن می‌فهمد که مرد به او خیانت می‌کند. رمان با یکسری جمله‌های بسیار احساساتی و رمانتیک به پایان می‌رسد و ظاهرا هم پایانی باز دارد.

برای دانستن حد و مرز تفکرات زن راوی این چند سطر نمونه خوبی است: «توی آینه به موهایم نگاه می‌کنم، برای خودش مدلی شده. فکر نمی‌کنم سارا کامکاریان هم از عهده اینطور درست کردن موها بربیاید. از این مدلهای ماهواره‌ای که انگار صد‌سال است هیچ‌ نوع‌شانه‌ای به موها نخورده و خیلی هم کلاس دارد. از فکرم خنده‌ام می‌گیرد و اولین لبخند امروزم به همین مسخرگی متولد می‌شود.»(ص ۴۱)

نویسنده اینگونه رمان‌ها انگار نمی‌تواند خارج از شیوه‌های غالب زندگی کند. اتفاقات داستانهای آنها محدود است و این بیش از هرچیز ناشی از تجربه‌های اندک زندگی است. حقیقت این است که نویسنده جوان امروز ما دلش می‌خواهد خوب بنویسد اما نه مطالعه کافی و صحیح دارد و نه جسارت وارد شدن به اجتماع و کسب تجربه‌های بیشتر و شناخت آدمهای گوناگون را. نویسنده امروز کشور ما با تنبلی به درون خودش فرو‌می‌رود و با فرار از اجتماع می‌خواهد درونیات ثابت و محدودش تبدیل به شاهکارهای ادبی شود فارغ از اینکه مواد اولیه‌اش کافی نیست.

مریم گودرزی



همچنین مشاهده کنید