پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

محمد پارسا, بابک معصومی, فردا نوبت کیست


محمد پارسا, بابک معصومی, فردا نوبت کیست

در ستایش عکس گرفتن کنار تخت بیمار

۱) عکس گرفتن کنار تخت بیمارستان با یک «مرد افتاده» لذت بخش است نه؟ کلی تبلیغ مثبت برای بعضی هاست، ژست دلسوزی، مهربانی، به فکر هم نوع بودن، چه عضوی به درآورد روزگار، مدیر مدبر! و... وعده معالجه در فلان جا و بهمان جا، و هزار وعده وعید دیگر... آخرین باری که این تصویر تکراری و ظاهراً قشنگ و باطناً چندش آور را دیده اید کی بوده؟ آخرین تصویر بابک معصومی بازیکن تیم ملی فوتسال بود، حدود ۱۰ روز تیتر یک تمامی مطبوعات ورزشی بود از رئیس سازمان تربیت بدنی تا بازیکنان فوتبال همگی در آن قاب عکس حضور پیدا می کردند و همه چیز مثبت و روشن بود و دکتر معالج معصومی با توجه به انگیزه و انرژی ای که از دیدار مسئولان و دوستان دریافت کرده بود، بسیار به روند بهبودی معصومی خوشبین بود و... امروز معصومی کجاست؟ امروز دیگر او«مد» نیست!

۲) محمد پارسا را که یادتان هست؟ از حدود ۱۶ سال پیش تا به هر حال هر برنامه ورزشی ای که از سیما پخش می شود، هرازچندگاهی از محمد پارسا به عنوان چاشنی و ادویه برنامه استفاده می شود، به خانه محقر آنان می روند با مادر پیر تکیده اش صحبت می کنند،« تصویر برادران پیر شده در جوانی اش» را نشان می دهند و محمد مانند مرده ای متحرک نظاره گر این اتفاقات است، اتفاقاتی که هر بار که تکرار می شود، جزخرد کردن ته مانده غرور محمد و خانواده اش ثمری برای آنان نداشته و ندارد. محمد ۱۶ سال پیش پرید که ضربه سر بزند، وقتی پرید اصلاً تصورش را هم نمی کرد که این آخرین پرش او باشد، می گویند در فوتبالی که اکثر فوتبالیست هایش یک پایشان فلج است، محمد فوتبالیست ۲ پایی بوده، آری... او می خواست به بالاترین قله ها بپرد، اما... حیف، بالهایش چیده شد، آنهم در ۱۷ سالگی، ۱۷ ساله باشی و دیگر نتوانی بپری؟ برای پرنده ای که پریدن و «بالا» رفتن آرزویش بود، بدترین اتفاق افتاد اما بدتر از آن ۱۶ سال بعدی بود که او خانه نشین شد، تصورش هم دردناک است.

۳) محمد بعد از ضربه روی زمین می افتد، شخصی که روپوش سفید پزشکی پوشیده بر بالین او حاضر می شود، او که بعداً مشخص شد راننده تاکسی بوده! و اصلاً تخصص اینکار را نداشته، یک کیسه یخ را روی گردن محمد می گذارد، غافل از اینکه محمد خونریزی مغزی کرده و این کار باعث لخته شدن خون و فشار به مغز محمد می شود، محمد پارسا که خود متوجه وضعیت اش نبوده به بازی ادامه می دهد و بعد از بازی در حالی او را از باشگاه به بیمارستان انتقال می دهند که سرگیجه شدیدی داشته، تا به برادرش اطلاع دهند و او خودش را برساند محمد می رود به کما! کمایی که ۴ماه ادامه داشت و وقتی به هوش آمده دیگر نشانی از آن محمد سابق نداشت!

۴) بعد از این اتفاق خیلی ها پیش قدم شدند که به محمد کمک کنند اما غیر از ماهیانه ناچیزی که باشگاه پیام (که محمد در عضویت این تیم بود) به محمد می داد، او با کمک و کار شبانه روزی برادرانش تا به اینجا هم دوام آورده است. فدراسیون که تعهد داده بود که هزینه فیزیوتراپی او را تأمین کند تا ۶ ماه پیش به تعهدش پایبند بود اما بعد از آن محمد پارسا که توانسته بود چند کلمه ای حرف بزند و دستانش را تا حدودی تکان دهد، به حالت قبل برگشت و حالا یک بیماری دیگر هم گرفته: هپاتیت! اوضاع او این روزها از همیشه بدتر است!

۵) از قِبَل این فوتبال خیلی ها به همه چیز رسیدند، ثروت، شهرت، محبوبیت، پست و مقام اما محمد پارسا جز درد و رنج همیشگی برای خود و خانواده اش سودی از این فوتبال نبرده است، جای سؤال اینجاست: فدراسیون و باشگاه ها که هزینه هدایا و جایزه هایی که بی دلیل و با دلیل به فوتبالیست ها می دهند سر به میلیون ها تومان می زند، تقبل هزینه فیزیوتراپی و گفتار درمانی محمد پارسا که بارها و بارها نیز می توانند از آن استفاده تبلیغاتی کنند، چقدر هزینه روی دست آنان می گذارد؟ در این فوتبالی که مقدار پول های رد و بدل شده برای حاشیه و نه متن آن، هوش از سر می رباید، چه فکری برای محمد پارسا و خدای ناکرده محمد پارساهای آینده می شود؟ البته انتظاری نباید داشت، اینجا همان جایی است که در موردش گفته اند: «پهلوان زنده را عشق است» به نظر شما محمد پارسا امروز زنده است؟!



همچنین مشاهده کنید