شنبه, ۱۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 30 March, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم خوب, بد, زشت


نگاهی به فیلم خوب, بد, زشت

خوب, بد, زشت دومین فیلم وسترن سرجیو لئونه است وسترن های او كه ملیت ایتالیایی دارد به «وسترن اسپاگتی» معروف است كه تركیبی از فرهنگ ایتالیایی و آمریكایی را دارا است و نسبت به نوع آمریكایی اش دارای خشونت بیشتری است

خوب، بد، زشت دومین فیلم وسترن سرجیو لئونه است. وسترن های او كه ملیت ایتالیایی دارد به «وسترن اسپاگتی» معروف است كه تركیبی از فرهنگ ایتالیایی و آمریكایی را دارا است و نسبت به نوع آمریكایی اش دارای خشونت بیشتری است. لئونه دنیای خاص آدم هایی را به تصویر می كشد كه در فاصله میان خوبی و بدی، راستی و ناراستی، اعتماد و عدم اعتماد و كشتن و نكشتن همدیگر برای بقا در تردیدند. او سه شخصیتی را نشان می دهد كه تنها هستند و برای باقی ماندن باید بجنگند. آنها انسان هایی یك بعدی بار آمده اند و نوعی دیگر از زندگی را نیاموخته اند و مجبور به اینگونه زندگی اند، پس به ناچار سعی دارند همین هویت نصفه نیمه خود را حفظ كنند. كافی است در چنین فضایی یك لحظه احساسات بر عقل قهرمان غلبه كند و این مساوی است با نیست شدن به همین راحتی. پس نوع زندگی آنها ایجاب می كند كه از عواطف دوری كنند. البته آنچه در ذهن این آدم ها حكمفرما است مطلق گرایی است چیزی كه به سبب زندگی در بیابان و بدویت به وجود آمده است ولی می توان ردپای نسبی گرایی را هم در لابه لای آن دید، مثلاً شخصیت بلوندی با بازی تكرار نشدنی كلینت ایستوود با وجودی كه جزء همین افراد است و محیط زندگی اش ایجاب می كند كه كاملاً مثل آنان رفتار كند، گاهی ترجیح می دهد كه اندكی هم تساهل به خرج دهد و چندین بار ماریو رومرو را كه به عنوان كاراكتر زشت از او یاد می شود در برابر آن همه بلایی كه سرش آورده ببخشد و در آخر فیلم او را در بیابان تنها ول نكند. در واقع این افراد مغلوب جغرافیا و محیط اطراف خویشند و چاره ای جز اینگونه زندگی ندارند. این مفهوم را از دیالوگ دو نفره رومرو با برادرش كه لباس مذهبی پوشیده و رومرو را سرزنش می كند هم می توان شنید كه در جواب او می گوید: «تو برای این كشیش شدی كه جرأت نداشتی شغل پرخطر مرا انتخاب كنی.» در آن بیابان كه هر طور شده باید برای بقا جنگید شاید كشیش شدن نوعی عافیت طلبی و برگزیدن كار ساده تر باشد تا اعتقاد درونی و این عقیده رومرو است. خوب، بد، زشت از بین آن همه آدم روی سه نفر زوم می كند كه در یك تقسیم بندی ساده شاید بشود باطن آنها را به خوب و بد و زشت تقسیم كرد اما اگر بخواهیم پیچیدگی های روحی انسان و شرایطی كه از اطراف به آنها تحمیل می شود را در نظر بگیریم احتمالاً این تقسیم بندی زیاد درست نباشد. این سه نفر سه وجه مثلثی را تشكیل می دهند كه ظاهراً خباثت و پلیدی در آنها به اوج خودش می رسد و البته باید اضافه كنیم مهارت و زیركی منحصر به فرد آنها را كه به واسطه آن تا پایان ماجرا زنده می مانند و تن به مرگ نمی دهند. از رفتار آنها نوعی پوچ گرایی را می توان در ذهنیت شان حدس زد. انگار برای آنها زندگی و مرگ زیاد فرقی نمی كند، بارها تا یك قدمی مرگ جلو می روند ولی نمی میرند و با این حال نوعی اعتمادبه نفس یا شاید آسودگی خیال به خصوص در بلوندی وجود دارد كه تحسین تماشاگر را برمی انگیزد. نقش قسمت و سرنوشت در این فیلم قابل اهمیت است. انگار نیرویی نمی خواهد در بین این همه كشت و كشتار این سه نفر بمیرند و باید زنده بمانند تا به آن دوئل سه نفره در پایان فیلم در گورستان میان مردگان برسند، این درحالی است كه در این بیابان كه مرگ از هر سو می بارد، هر آن امكان دارد سرنوشت این آدم ها تغییر كند كه یا مسیر زندگی شان عوض شود و یا اصلاً با مرگ پایان یابد. در حقیقت زندگی آنها هیچ ثباتی ندارد كه بر روی آن برنامه ریزی كنند و به نظر می رسد تقدیر محتوم آنها چنین است.


نگاهی به فیلم خوب, بد, زشت

مجتبی عبداللهی



همچنین مشاهده کنید