پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خُلقش بسیار نرم بود


خُلقش بسیار نرم بود

رسول خدا ص مردی بود که در چشم هر بیننده بزرگ و موقر می نمود و روی نیکویش در تلالو چون ماه تمام و قامت رعنایش از قامت معتدل بلندتر و از بلند بالایان کوتاهتر بود, سری بزرگ و موئی که پیچ داشت و اگر هم گاهی موهایش آشفته میشد شانه می زد, و اگر گیسوان می گذاشت از نرمه گوشش تجاوز نمی کرد

در معانی الاخبار به یک طریق از ابی هاله تمیمی از حسن بن علی (ع) و به طریق دیگر از حضرت رضا، از آباء گرامش ‍ از علی بن الحسین از حسن بن علی (ع) و به طریق دیگری از مردی از اولاد ابی هاله از حسن بن علی (ع) روایت شده که گفت: از دائی خود هند بن ابی هاله که رسول خدا را برای مردم وصف می کرد تقاضا کردم که مقداری از اوصاف آن حضرت را برای من نیز بیان کند، بلکه به این وسیله علاقه ام به آن جناب بیشتر شود او نیز تقاضایم را پذیرفت و گفت:

«رسول خدا (ص) مردی بود که در چشم هر بیننده بزرگ و موقر می‌نمود و روی نیکویش در تلالو چون ماه تمام و قامت رعنایش از قامت معتدل بلندتر و از بلند بالایان کوتاهتر بود، سری بزرگ و موئی که پیچ داشت و اگر هم گاهی موهایش آشفته میشد شانه می زد، و اگر گیسوان می گذاشت از نرمه گوشش تجاوز نمی کرد.

رنگی مهتابی و جبینی فراخ و ابروانی باریک و طولانی داشت و فاصله بین دو ابرویش فراخ بود، بین دو ابروانش رگی بود که در مواقع خشم از خود پر می شد و این رگ به طوری براق بود که اگر کسی دقت نمی کرد خیال می کرد دنباله بینی آن جناب است و آن حضرت کشیده بینی است، محاسن شریفش پر پشت و کوتاه و گونه‌هایش کم گوشت و غیر برجسته بود.

دهانش خوشبو و فراخ و بیشتر اوقات باز و دندانهایش از هم باز و جدا و چون مروارید سفید، و موی وسط سینه تا شکمش باریک بود، و گردنش در زیبائی چنان بود که تو گوئی گردن آهو است، و از روشنی و صفا تو گوئی نقره است، خلقی معتدل، بدنی فربه و عضلاتی در هم پیچیده داشت در حالی که شکمش از سینه جلوتر نبود، فاصله بین دو شانه اش زیاد و به اصطلاح چهار شانه بود، مفاصل استخوانهایش ضخیم و سینه اش گشاد و وقتی برهنه می شد بدنش بسیار زیبا و اندامش متناسب بود، از بالای سینه تا سره خطی از مو داشت، سینه و شکمش غیر از این خط از مو برهنه بود ولی از دو ذراع و پشت شانه و بالای سینه اش پر مو، و بند دستهایش کشیده و محیط کف دستش فراخ و استخوان بندی آن و استخوان بندی کف پایش ‍ درشت بود.

سراپای بدنش صاف و استخوانهایش باریک و بدون برآمدگی بود، و گودی کف پا و دستش از متعارف بیشتر و دو کف قدمش ‍ محدب و بیشتر از متعارف برآمده، و هم چنین پهن بود، به طوری که آب بر آن قرار می گرفت، وقتی قدم برمی داشت تو گوئی آنرا از زمین می کند و بارامی گام برمی‌داشت و با وقار راه می پیمود، و در راه رفتن سریع بود، و راه رفتنش چنان بود که تو گوئی از کوه سرازیر می شود، و وقتی بجائی التفات می کرد با تمام بدن متوجه می‌شد، چشمهایش افتاده یعنی نگاهش بیشتر به زمین بود تا به آسمان، و آنقدر نافذ بود که کسی را یارای خیره شدن بر آن نبود، و به هر کس برمی خورد در سلام از او سبقت می جست.

راوی گفت: پرسیدم منطقش را برایم وصف کن، گفت: رسول خدا (ص) دائما با غصه ها قرین و دائما در فکر بود و یک لحظه راحتی نداشت، بسیار کم حرف بود و جز در مواقع ضرورت تکلم نمی فرمود، و وقتی حرف می زد کلام را از اول تا به آخر با تمام فضای دهان ادا می‌کرد، این تعبیر کنایه است از فصاحت، و کلامش همه کوتاه و جامع و خالی از زوائد و وافی به تمام مقصود بود.

خلق نازنینش بسیار نرم بود، به این معنا که نه کسی را با کلام خود می آزرد و نه به کسی اهانت می نمود، نعمت در نظرش بزرگ جلوه می نمود، اگر چه هم ناچیز می بود، و هیچ نعمتی را مذمت نمی‌فرمود، و در خصوص طعام ها مذمت نمی کرد و از طعم آن تعریف هم نمی نمود.

دنیا و ناملایمات آن هرگز او را به خشم در نمی آورد، و وقتی که حقی پایمال می شد از شدت خشم کسی او را نمی شناخت، و از هیچ چیزی پروا نداشت تا آنکه احقاق حق می کرد، و اگر به چیزی اشاره می فرمود با تمام کف دست اشاره می نمود، و وقتی از مطلبی تعجب می کرد دست ها را پشت و روی می کرد . وقتی سخن می گفت انگشت ابهام دست چپ را به کف دست راست می‌زد، و وقتی غضب می فرمود، روی مبارک را می گرداند در حالتی که چشمها را هم می بست، و وقتی می‌خندید خنده اش تبسمی شیرین بود به طوری که تنها دندانهای چون تگرگش نمایان می شد.

منبع: تفسیر المیزان



همچنین مشاهده کنید