جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

كارنامه ی شاهنامه پژوهی بهار


كارنامه ی شاهنامه پژوهی بهار

طبقه بندی پژوهشگران معاصر فرهنگ و ادب ایران, شادروان استاد محمد تقی بهار ملك الشعرا متعلق به نسلی از استادان و محققان هستند كه افزودن بر فضل تقدم, در مجموع از نظر محتوا و كیفیت تحقیقات نیز بر اَخلاف خویش یعنی نسل دوم و سوم برتری یات به تعبیری تقدم فضل دارند

در طبقه بندی پژوهشگران معاصر فرهنگ و ادب ایران، شادروان استاد محمد تقی بهار (ملك الشعرا) متعلق به نسلی از استادان و محققان هستند كه افزودن بر فضل تقدم، در مجموع از نظر محتوا و كیفیت تحقیقات نیز بر اَخلاف خویش یعنی نسل دوم و سوم برتری یات به تعبیری تقدم فضل دارند۱ویژگی نمایان و تا اندازهای منحصر به فرد مرحوم استاد بهار این است كه ایشان، هم در عرصه پژوهشهای ادبی _ با توجه به زمان زندگی خویش _ جزو شخصیتهای برجسته به شمار می روند و هم در شعر و سخنوری به ویژه قصیده سرایی بی گمان از شاعران توانا و نامدار تاریخ ادبیات ایران هستند و از آنجایی كه: «جمع میان محقق و شاعر از مقوله اضداد است.»۲و به نوشته زنده یاد دكتر زرین كوب: «حق آن است كه كمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی احراز كند.» ۳استاد بهار را باید از چهرههای استثنایی دانست چنانكه دكتر شفیعی كدكنی را در میان پژوهندگان امروزین كه یكی از نتایج درخشان پیوند درست همت، استعداد و پرورش در خاندانی ادیب و فرهنگ پرور(محیط مناسب) است و براثر همین عوامل است كه بهار در هفت سالگی، شاهنامه را نزد پدر (مرحوم كاظم صبوری، ملك الشعرای آستان قدس رضوی) می خواند و مشكلات آن را حل می كند و پس از یك دوره خواندن كامل شاهنامه با تأثیر از آن بیتی به بحر متقارب می سراید و از پدر پاداش می گیرد. تهمتن بپوشید ببر بیان

بیامد به میدان چو شیر ژیان۴

استاد بهار به صراحت می نویسند كه: «این كتاب [منظور شاهنامه] به طبع و ذوق من در فارسی و لغت تاریخ ایران كمك بی نظیری كرد كه هیچ وقت فواید آن را از خاطرم نمی توانم برد.»۵و بر بنیاد چنین آشنایی و بهره مندی دیرینی بوده است كه به نقل از دختر ایشان، خانم چهرزاد بهار:«وی همواره شاهنامه را در كنار داشت و حتی در زندان و تبعید و به وقت بیماری در تخت بیمارستان آن را از خود جدا نمی ساخت.»۶و در طول زندگانی پر فراز و نشیبشان به گفته خویش ، دوازده بار شاهنامه را بازخوانی كرده بودند. كه با رویكرد بدین نكته افسوس آمیز كه بیشتر فارغ التحصیلان دوره های عالی و مدرسان ادبیات دانشگاههای روزگار ما حتی یك بار نیزشاهنامه را به طور كامل و دقیق نخوانده اند علاقه، پشتكار و اشراف استاد بهار به خوبی آشكار و ثابت می شود. نمونه عملی عشق بهار به فردوسی و شاهنامه۸در قالب مقالات و اشعار گوناگون گواه استواری است تا ایشان را در كنار زنده یادان سید حسن تقی زاده، عباس اقبال آشتیانی ، علامه قزوینی، رضا زاده شفق، فروغی و چند تن دیگر، ۹از پیشگامان شاهنامه پژوهی علمی و نوین در ایران بدانیم. كارنامه شاهنامه پژوهی استاد بهار به طور كلی در سه بخش قابل بحث و بررسی است. نخست مقالات و یادداشتهای تحقیقی ، دوم نكات مربوط به تصحیح شاهنامه كه در اصل شاخه ای از بخش اول است و سه دیگر : از اشعار ایشان در باب فردوسی و شاهنامه. در این یادداشت آثار و آرای مرحوم بهار در هر سه دسته مذكور به كوتاهی مرور خواهد شد و اگر اشاره یا نكته ای برای اصلاح و تكمیل ذكر شود صرفاً برای آگاهی بیشتر و دقیقتر خوانندگان است چون بر اهل فن هرگز پوشیده نیست كه اعتبار تحقیقات استاد بهار به مناسبت زمان نگارش آنهاست و ارزیابی مقالاتی كه به هنگام تحریر و چاپ آكنده از نكات جدید و بعضاً معتبر بوده اند بر اساس یافته های شصت یا هفتاد ساله بعد از آن، هیچ گاه درست و از سر انصاف علمی نخواهد بود بلكه : «باید دید بهار آن را در چه موقع نوشته با چه وسایلی و در چه محیطی؟ آن گاه می توان فهمید این بحث در آن وقت تا چه حد تازگی داشته و در مجامع ادبی عصر چه تأثیری گرفته است؟»۱۰

در فهرست آثار(كتاب شناسی)، روانشاد بهار، هفت مقاله ی مستقل و یك خطابه در حوزه شاهنامه شناسی دیده می شود كه در مجموع آنها جز از مقاله ای كه در ادامه اشاره خواهد شد و خطابه ای كه در كنگره هزاره فردوسی (۱۳۱۳ ش) ایراد كرده بودند و ظاهراً در جایی چاپ نشد به همراه اشعار ایشان در موضوع مربوط، در كتاب فردوسی نامه بهار به كوشش آقای محمد گلبن(تهران، مركز نشر سپهر ۱۳۴۵) گرد آمده است. در معرفی و بررسی این مجموعه یادداشتی به امضای (ش.ك) كه محتملاً دكتر شفیعی كدكنی است در مجله سخن(دوره ۱۷، شماره ۴، تیر ۱۳۴۶) به چاپ رسیده كه در بخشی از آن به درستی اشاره شده است: «[با توجه به] تاریخ نگارش این مقاله ها و نیز توجه به این كه بعضی مسائل مربوط به زندگی فردوسی، سالها بعد حل شده و عقیده های تازه ای ابراز گردیده، در این كتاب نكته های بسیار جالب درباره ی زندگی و شعر استاد توس می توان یافت.» ۱۱نخستین مقاله ی فردوسی شناختی استاد بهار، «قبر فردوسی، نوبهار هفتگی، ۱۳۰۱- ۱۳۰۲» نام دارد كه در آن ایشان از ویرانی گورجای فردوسی انتقاد كرده و خواستار ساخته شدن مقبره ای در خور شأن والای حكیم توس شده اند و گویا پیشتر از این یادداشت نیز ساختن قبر فردوسی را به سردار سپه پیشنهاد كرده بودند كه با مخالفت برخی از پایتخت نشینان رو به رو شده بود.(فردوسی نامه، صص۷ و۱۴)

به هر حال ظاهراً مرحوم بهار در پیشنهاد آبادانی مقبره فردوسی بر دیگران مقدم دارند چنانكه در همین مقاله (ص۱۴) نوشته اند: «افتخار داریم كه در این پیشنهاد بر سایر هم وطنان خود مقدم بوده ایم.» نكته جالب گفتار مورد بحث درباره عظمت جهانی مقام فردوسی این اشاره است كه:«در لندن مجسمه فردوسی علیه الرحمه را بر سر قبر شوهر ملكه ویكتوریا ساخته و آن پیكر با عظمت را .....محترم شمرده و به آن سلام می دهند.» (ص۱۵) مقاله ی «فردوسی و شرح حال فردوسی از روی شاهنامه باختر ۱۳۱۳» چنانكه مرحوم دكتر مهرداد بهار نیز اشاره كرده اند« یكی از بهترین تحقیقات استاد بهار در عرصه ی فردوسی شناسی ۱۲ و پس از مقالات شادروان تقی زاده در مجله كاوه(چاپ برلین) از نخستین پژوهشهای مفصل و مستند درباره سرگذشت فردوسی و نظم شاهنامه در ایران است كه بسیاری از محققان بعدی از آن بهره گرفتهاند. ۱۳

در این مقاله به افسانه آمیز بودن زندگانی فردوسی در مقدمه های شاهنامه و اختصار و پوشیدگی حقایق مربوط به این موضوع اشاره شده و خلاصه بسیار كوتاهی از داستان سرایش شاهنامه، به زغم و استنباط ایشان آمده است كه رئوس آن عبارت است از: ۱- ۳۵ سال زمان نظم شاهنامه ۲- تقدیم كتاب به محمود كه در آن مقاصدی چون عزت، شهرت و ثروت نیز منظور بوده است ۳- ماندن نسخه ای از شاهنامه در غزنین ۴- گردآوری و ضبط شاهنامه توسط سلطان غوری به روایت چهار مقاله ۵- احتمال نظم یوسف و زلیخا در روزگار پیری ۶- تولد فردوسی در (۳۲۸- ۳۲۹) و وفات(۴۱۱- ۴۱۶)، تا جایی كه نگارنده جست و جو كرده، نكته چهارم در چهار مقاله نظامی عروضی نیست و تنها در حكایت نخست مقالت دوم به شاهنامه خوانی علاءالدین غوری اشاره شده است. ۱۴مثنوی یوسف و زلیخا(نكته ۵) نیز به استناد تحقیقات مستدل كسانی چون: مرحوم عبدالعظیم قریب، استاد مینوی، حافظ محمود خان شیرانی، دكتر ریاحی و.....از فردوسی نیست و چندین سده بعد به استاد توس نسبت داده شده است.۱۵همان گونه كه خود استاد بهار در جای دیگر از این مقاله (فردوسی نامه، ص ۵۷) نوشته اند: « من مشكل است كه باور كنم كه یوسف و زلیخا از فردوسی است.» این مقاله طولانی (فردوسی نامه، صص۲۱- ۷۹) پس از مقدمه در هفت بخش جنبه های گوناگون زندگینامه فردوسی و شاهنامه سرایی او را بررسی می كند كه بعضی از نكات آن قابل ذكر و بررسی است از جمله اینكه: به درستی تأكید كردهاند كه بهترین منبع احوال فردوسی، متن مصحح و مقابله شده شاهنامه است(ص۲۳) درباره كیستی«یكی مهتری بود گردن فراز» در دیباچه شاهنامه با طرح احتمالات: ابو منصور محمد بن عبدالرزاق منصور بن محمد بن عبدالرزاق و ابو علی سیمجور و رد آنها بر پایه دلایلی، موضوع را «بسی پیچیده و غیر قابل حل» شمرده(صص ۲۶ و ۲۷) و در یكی از حواشی تاریخ سیستان و سبك شناسی (ج۱، ص ۱۶۷) به دلیل ذكر نام امیرك طوسی یكی از یاران طاهر بو علی، در مقدمه دوم شاهنامه او را به عنوان «مهتر گردن فراز» حامی فردوسی محتمل تر دانسته اند. ۱۶ در صورتی كه بررسیهای بعدی تقریباً ثابت كرده كه این شخص، منصور بن محمد بن عبدالرزاق بوده است. ۱۷

این دو بیت را:

نبیند كسی نامه پارسی

نوشته به ابیات صد پارسی

اگر باز جویی در او بیت بد

همانا كه كم باشد از پانصد

(مسكو ۹/۲۱۰/۳۳۷۱ و ۳۳۷۲)

كه بیشتر محققان و حتی برخی از شاهنامه پژوهان نادرست و مربوط به شاهنامه معنی كرده اند، درست و دقیق توضیح داده اند (صص ۲۹ و ۵۲) كه متأسفانه مورد مراجعه یا دقت نظر پژوهشگران قرار نگرفته است: «در هر نامه پارسی كه سه هزار بیت در آن باشدكمتر از پانصد شعر بد دیده نخواهد شد.) در یكجا (ص۳۰) این احتمال درست را مطرح كرده اند كه فردوسی به غزنین نرفته و كتاب را توسط یكی از سالاران به دربار محمود فرستاده است اما در جایی دیگر (ص۵۳) معتقدند كه عاقبت به غزنین رفته و مأیوس بازگشته است، در شاهنامه سالهای متفاوتی از عصر فردوسی آمده است مرحوم بهار در این باره احتمال داده اند(ص۳۷) كه شاید برخی از آنها تحریف شده باشد یا پس از ختم كتاب به تفاریق افزوده شده و یا اینكه ناشی از نظم نامرتب و جداگانه داستانهاست. در این میان ظاهراً پذیرفته تر این است كه سنوات گوناگون عصر فردوسی از افزوده های تدوین دوم شاهنامه(۳۸۴ – ۴۰۰ یا چند سال بعد) است در جایی (ص۳۸) آمده است: «تنها آنچه از خود شاهنامه بر می آید وی از مردم طابران بوده كه قصبه بلوك معروف به طوس است.» اما همان گونه كه خود نیز در حاشیه به چهار مقاله ارجاع دادهاند، این آگاهی از آن متن به دست می آید و در شاهنامه از زادگاه فردوسی ذكری نیست. استاد بهار درباره ی سوگ سروده ی فردوسی در مرگ فرزند جوانش( مسكو ۹/۱۳۸/۲۱۶۷- ۲۱۸۴) معتقدند كه: «در ادبیات فارسی منحصر به فرد» است و : «به تمام دیوانهای نوحه سازان مزیت دارد ص۴۳»كه این دریافت و نظر با توجه به شعر شناسی مرحوم بهار بسیار قابل عنایت است. در این بیت:

می لعل پیش آور ای هاشمی

زخمی كه هرگز نگیرد كمی

(مسكو ۷/۲۵۶/۶۵۸)

«هاشمی» را نام ندیم و دوست فردوسی دانسته اند(ص۴۸) كه به نظر نگارنده شاید بهتر از برخی تأویلهای دیگر درباره این شخص و بیت باشد.۱۸ گرچه در هیچ منبعی از كسی به نام هاشمی به عنوان یكی از یاران فردوسی نامی نیامده است، همچنین در این بیت از داستان رستم و سهراب:

چنین گفت بهرام نیكو سُخَن

كه با مردگان آشنایی مكن

(خالقی ۲/۱۹۹/۱۰۱۰)

«بهرام نیكو سخن» را همان بهرام بن مردانشاه موبد شهر شاپور انگاشته اند كه كتاب او مأخذ حمزه بن حسن و مجمل التواریخ بوده است(ص۴۹) ولی به زغم نظریات دیگری نیز كه در این باره وجود دارد.۱۹ هویت«بهرام» در اینجا دقیقاً مشخص نیست و نهایتاً باید او را حكیمی اندرزگو دانست. مرحوم بهار با دقتی كه در سبك نظم و به ویژه لغات عربی نامأنوس داستان اسكندر در مقایسه با بخشهای دیگر شاهنامه كردهاند به این نتیجه رسیدهاند(صص ۶۳ و ۶۴) كه: «فردوسی این داستان را از مأخذ عربی گرفته یا از مأخذ عربی در متن منثوری كه پیش دست شاعر بوده نقل شده است.» كه گویا احتمال دوم درست تر است و بخش اسكندر از ترجمه وارد شاهنامه ابومنصوری و به واسطه آن، اثر فردوسی شده است. به اعتقاد استاد بهار: «فردوسی با زبان پهلوی آشنا نبوده است/ ص۶۵» و این نظری است كه محققانی مانند نولدكه، دكتر خالقی مطلق و دكتر دبیر سیاقی آن را می پذیرند و در مقابل، دار مستتر، ژول مول، لازار، دكتر ماهیار، نوابی، دكتر ریاحی، و دكتر زرین كوب رد می كنند این یادآوری هوشمندانه كه: «اشاراتی كه فردوسی به دهقان یا به آزاد سرو و ماهو و بهرام و غیره دارد، اشاراتی است كه در اصل نسخه بوده و مشارالیه عیناً آن راویان را نام برده است.» (ص۷۰) استنباط درستی است كه دقیقاً در برابر فرضیات دیك دیویس (D. Davis) و اُلگا دیویدسون (O. Davidsoon) قرار دارد كه با دریافت ظاهری از این ارجاعات فردوسی آنها را دلیل شفاهی و شنیداری بودن منابع شاهنامه پنداشته اند. ۲۰ شادروان بهار در بحث از آن دسته داستانهای پهلوانی كه فردوسی به نظم در نیاورده است. در باب انتساب سام نامه به خواجوی كرمانی با تردید سخن گفته اند «سام نامه كه ظاهراً خواجو كه درست معلوم نیست كدام خواجو است آن را به نظم آورده...در كلیات خواجوی كرمانی آن كتاب دیده نشده است.» (ص۷۴) احتمالاً ایشان نخستین كسی و یا حداقل جزو اولین محققانی هستند كه این موضوع را مطرح كرده اند و سپس در مورد بحث دیگران واقع شده است ۲۱و سرانجام اینك در بیت:

چو بگذشت سال از بزم شصت و پنج

فزون كردم اندیشه دردو رنج

(مسكو ۹/۳۸۱/۸۴۳)

شصت و پنج را به اشاره مرحوم فروغی سال(۳۶۵) و منظور از بیت را بیان زمان آغاز نظم شاهنامه دانستهاند (صص ۷۶ و ۷۷) در صورتی كه تقریباً به یقین، مراد ۶۵ سالگی فردوسی و تصمیم وی برای اهدای كتاب به محمود غزنوی است. ۲۲

در مقاله كوتاه «فردوسی بزرگترین شاعر ایران است، مجله مهر ۱۳۱۴» زنده یاد بهار به هفت دلیل فردوسی را برترین سخن سرای ایران محسوب كرده اند: ۱- كهنترین شاعری است كه اثر وی كامل به دست ما رسیده است. ۲- فردوسی، مردی میهن دوست و ایران ستا بوده است. ۳- در راه اثر بزرگ خویش رنجها دیده است . ۴- كار بزرگ او از سر اندیشه و آگاهی بوده است. ۵- بدون اینكه پادشاهی از فردوسی حمایت كند آوازه اش عالم گیر شده است و شاعران نامدار دیگر او را به استادی ستوده اند. ۶- در شاهنامه مجموعه ای از فنون شعری گوناگون در حد اعلای مهارت آمده و این كتاب از نظر نكات حكمی و اخلاقی در میان آثار شعرای جهان بی مانند است. ۷- شاهنامه، افزون بر ظرایف زبانی، عظمت دارد.

نیازی به گفتن ندارد كه در عین پذیرش ویژگیهای مذكور، اسناد عنوان«بزرگترین شاعر ایران» به فردوسی را باید برخاسته از شور و احساس فراوان مرحوم بهار یا به تعبیر دكتر زرین كوب، عشق به فردوسی و حماسه ملی ایران دانست وگرنه هر یك از بزرگان سخن پارسی در جایگاه خود بزرگترین و غیر قابل مقایسه اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید