سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

اعتماد به چشمهای کاپیتان


اعتماد به چشمهای کاپیتان

کریم باقری دستیاراول افشین قطبی

۱) فوتبال و اداره یک تیم فوتبال، پروژه ای بزرگ و پیچیده شده است. پروژه های پیچیده و بزرگ مهندسی، با این استراتژی ساده می شود که مدیر پروژه، آن را به پروژه های کوچک تقسیم می کند تا بازدهی بالا برود. در واقع یک پروژه بزرگ با یک مدیر، تبدیل می شود به ۱۰ پروژه کوچک با ۱۰ مدیر متفاوت. فوتبال هم به این سمت در حرکت است. به سمتی که چند ماه پیش از یورو ۲۰۰۴ سون گوران اریکسون پیشنهاد دیوید بکام را می پذیرد و انگلیس را با آرایش ۲-۴-۴ دیاموند ارنج می کند.

به جایی که استیون جرارد در برنامه های تاکتیکی لیورپول و بنیتس، صاحب حق رأی و قدرت اجرا می شود. به جایی که بحث و جدل چند ساعته فان باستن با نیستلروی، فان درسار و اسنایدر، آرایش هلند را تعیین می کند.

۲) فوتبال با شتاب جالبی به سمت دموکراسی در حرکت است. البته دموکراسی ای که زهر و ضعف چندانی در مقایسه با فرمولهای کلی حکومت براساس دموکراسی ندارد. فرگوسن به سولشیائر و گیگز اعتماد می کند و بخش ویژه ای از وظایف و جزئیات سرنوشت ساز کوچینگ را به کارلوس کرش واگذار می کند. اریکسون وابسته به مغز بکام می شود و فان باستن به فان درسار اعتماد می کند. افشین قطبی همین استراتژی کلی را انتخاب کرده است. او در چشمهای بی حالت کریم باقری این حقیقت را دیده که با ذهن سالمی سر و کار دارد؛ سلامتی که در ذهن اغلب ستاره های «ایرانی»، در حد صفر است. سلامت و تجربه کریم، سرمربی پرسپولیس را به این نتیجه رسانده که دستیار حقیقی اش، کاپیتانش باشد، نه افشین پیروانی.

۳) قطبی در حالت کلی اهل مباحثه و مفاهمه است. اهل تقسیم یک پروژه بزرگ و پیچیده، به چندین پروژه کوچک با مدیران مختلف و اهل بخشیدن. و اهل بهره برداری از تاکتیک بخشیدنش. اما ضربه های ذهنی بزرگی که از استیلی و مرزبان خورد؛ چشمش را ترساند.

امروز قطبی فقط به چشم و افکار کریم باقری اعتماد دارد. پس در فصل نقل و انتقالات بیشتر با کاپیتانش در ارتباط است تا با پیروانی و مصطفوی. سرمربی پرسپولیس فرم تازه ای از پیشبرد پروژه تیمداری را می خواهد اجرا کند؛ فرمی که تازه چند سال است در اروپا متداول شده؛ اما فوتبال ایران که هنوز در دل موقعیت کمدی-تراژیک خود زندگی می کند؛ توان هضم این سبک کاری را دارد؟ تجسم کنید یک بچه ۶،۷ ماهه چلوکباب برگ بخورد.

احتمالاً این غذای خوشمزه و مقوی، پس از چند دقیقه مرگ را به جسم نوزاد تقدیم می کند. مثال: دموکراسی در جنگل شدنی است؟ وقتی چند بازیکن تیم ملی انگلیس به رابطه «بسیار نزدیک» اریکسون با بکام حساس می شوند و اعتراض می کنند؛ مهره های اسمی پرسپولیس چگونه با مشورت تاکتیکی قطبی با کریم کنار می آیند؟

۴) ما عادت به «این چیزها» نداریم. خیلی که مقیاس نگاهمان را بالا بیاوریم؛ به این جا می رسیم که مثل نوزاد ۶ ماهه هستیم و نمی توانیم غذای سنگین را هضم کنیم. قطبی البته عکس فصل قبل، نه مهره های جریان ساز و مشکل ساز دارد، نه دستیارانی که متخصص تکل از پشت باشند. محیط کار اما عوض نشده است؛ این جا هنوز ایران است. اصلاً به واژه «افشاگری» توجه کنید.

این واژه در سیاست، بیش از واژه های دیپلماتیک به کار می رود و در فوتبال هم به گوش آشناتر از «توپ» و «دروازه» است؛ همه وعده افشاگری می دهند. رابطه قطبی و باقری را چه کسی می خواهد افشا کند؟

۵) این کریم باقری است که به مصطفوی تأکید می کند باید هافبک دفاعی بخرد. چند روز بعد امضای مازیار زارع و علوی پای برگه قرارداد با پرسپولیس می خورد. این کریم باقری است که می گوید: «کرکری مصطفوی و فتح ا...زاده را نمی پسندم.» و این کریم باقری است که دستیار قطبی شده است.توان هضم این استراتژی خوب را داریم؟

۶) قطبی فعلاً نیامده و در ایران نیست، اما وقتی بیاید؛ طراحی کارش را بر اساس «تماشا» قرار می دهد .مثل استراتژی بازی لیورپول و میلان که بازیشان بر اساس زمانی که حریف صاحب توپ است؛ طراحی شده. مسؤولیت راهنمایی روی دوش کریم باقری است و تبدیل راهنمایی به برنامه، را قطبی انجام می دهد. کریم حتی مصطفوی را هم با تیتر تند مصاحبه اش راهنمایی می کند. به چشم و ذات و تجربه کریم می توان اعتماد کرد. به چشم و ذات فوتبال ایران چطور؟

امیروفایی



همچنین مشاهده کنید