جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پیرامون آخرین دفاعیه فرانتس فن گرلاخ


پیرامون آخرین دفاعیه فرانتس فن گرلاخ

اگر نگاه ژان پل سارتر را در آخرین بخش نمایش نامه گوشه نشینان آلتونا از باقی نمایش نامه جدا کنیم و آن را مجزا بررسی کنیم, مطمئنا به همان نگاه غالب به قرن بیستم می رسیم که در این جا با توانایی هنری سارتر جلوه می کند

متن زیر خلاصه ای است از بخش پایانی نمایش نامه «گوشه نشینان آلتونا» نوشته «ژان پل سارتر» :

ای قرن‌های آینده، اینک قرن من تنها و بی‌قواره بر کرسی اتهام نشسته است. قرن من نیکوکار می‌بود اگر انسان دشمن سفاکی نمی‌داشت که از عهد ازل در کمینش نشسته است. جانور موذی بی‌مویی که نامش انسان است.

یک و یک می‌شود یک. این است راز ما. من برای دفاع مشروع و حفظ جان خود، جانور را غافلگیر کردم و کوبیدم. یک انسان افتاد. در چشمان محتضر او جانور را دیدم که همچنان زنده بود و آن من بودم.

این طعم گس بی‌مزه، طعم قرن من است. ای قرن‌های خوشبخت، شما که با نفرت‌های ما آشنا نیستید ما را تبرئه کنید. ای کودکان زیبا، شما از ما بیرون آمده‌اید، آیا مادرانتان را می‌خواهید محکوم کنید؟ قرن سی‌ام جواب نمی‌دهد، شاید از پس قرن‌ها قرنی نباشد. شاید بمب، روشنی‌ها را خاموش کرده باشد، همه خواهند مرد، چشم‌ها، قاضی‌ها، زمان، و آنوقت شب می‌شود. ای دادگاه شب تو که بودی و خواهی بود و هستی، بدان که من بوده‌ام.

من فرانتس فن گرلاخ، اینجا، در این اتاق، قرنم را به دوش گرفتم و گفتم، جوابش با من در این روز و برای همیشه.

▪ آخرین دفاعیه فرانتس فن‌گرلاخ

۱۷دسامبر ۱۹۵۳

اگر نگاه ژان پل سارتر را در آخرین بخش نمایش‌نامه گوشه‌نشینان آلتونا از باقی نمایش‌نامه جدا کنیم و آن را مجزا بررسی کنیم، مطمئنا به همان نگاه غالب به قرن بیستم می‌رسیم که در این جا با توانایی هنری سارتر جلوه می‌کند.

این نگاه غالب به قرن بیستم را در اوضاع سیاسی فجایعی مانند جنگ‌های جهانی، روی کار آمدن کمونیست‌ها، جنایات استالین در شوروی، ماجرای سرو‌‌ها، آفریقای جنوبی و تشکیل اسرائیل و جنایات فلسطین، تشکیل می‌دهند. فجایعی بشری که تا به این قرن در تاریخ سابقه نداشته‌اند اما نگاه دیگر در حوزه اندیشه است. سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر، دشمنی خود را با ناتورالسیت‌ها که در اواخر قرن ۱۹ شکل گرفته بودند صریحا اعلام می‌کند. امیل زولا از معروف‌ترین چهره‌های ناتورالیست است و در حوزه واژگانی چون: «اجبار»، «فلاکت»، «سیاهی» و «فقر» قرار دارد و در مقابل او اگزیستانسیالیست‌ها با زنده‌کردن واژه مسئولیت کار خود را شروع کردند اما این مسئولیت سرانجام به واژگانی چون: «اضطراب»،«دلهره»، «ترس»، و «سرگردانی» تبدیل شد. رمان تهوع اثر سارتر این مطلب را کاملا نشان می‌دهد. در همین قرن و در زمان سارتر متفکران دیگری چون میلان کوندرا و آلبر کامو ظهور کردند و مخالفت‌هایی با اگزیستانسیالیسم اقامه شد. اما کامو هم در نهایت به شکلی اگزیستانسیالیسمی به واژه پوچی و بی‌معنایی رسید.

در حوزه فلسفه جدای اگزیستانسیالیست‌ها البته پیشرفت‌هایی وجود داشت، مکتب فرانکفورت، کار‌های پوزیتیویست‌های منطقی مانند «ایر» و بعد از آن‌ها ویتگنشتاین و حلقه وین در اروپا و به طور خاص در فرانسه دریدا، فوکو، مرلوپنتی و دلوز کار‌های پر‌ارزشی انجام دادند اما هر یک به بخشی از دلهره و ترس و بی‌معنایی قرن بیستم اشاره داشتند.

گرچه ما بخش پایانی نمایش‌نامه گوشه‌نشینان آلتونا را نگاه می‌کردیم اما این نمایش‌نامه به طور خاص به جنگ جهانی دوم اشاره داشت و در لحظات آخر جنگ دوم جهانی در کنار فجایع دیگر این قرن در قالب قرن بیستم تفسیر شد.

کمی بیشتر از ۸ سال است که قرن بیستم پایان یافته اما خوش‌خیالیست که فکر کنیم فجایع این قرن تمام شده. هنوز که هنوز است جنایات در فلسطین و افقانستان و عراق ادامه دارد و هنوز جنگ گرجستان از یادمان نرفته است. شاید باید مدت زیادی بگذرد تا به این‌ها با نگاهی دیگر همانند نگاهی که الان به جنگ‌های جهانی داریم نگاه بکنیم.

اما علت اصلی این حوادث هنوز هم در هاله‌ای از ابهام قرار دارد که چرا این فجایع در این قرن رخ داد. به عقیده من از دلایل اصلی آن می‌توان گفت که در قرن بیستم علم پیشرفت قابل توجهی داشته اما در مقابل آن علوم انسانی چنین شتابی نداشته‌اند و در مقایسه با علم خیلی بعید به نظر می‌رسد که به چنین پیشرفتی نائل شوند. فقر در علوم انسانی مانند حقوق و سیاست و حتی فلسفه و ادبیات و هنر در قرن بیستم با پیشرفت علم در تضاد قرار می‌گیرد و نتیجه چنین می‌شود. علت آنکه چنین نتیجه‌ای از آن مقدمات گرفته شد بیشتر در مفهوم زایش قدرت نهفته است. علم ابزاری شد که با آن بعضی از ملت‌ها به قدرت رسیدند و به اصطلاح ابرقدرت شدند اما چون علوم انسانی هنوز به پیشرفت قابل توجهی نرسیده بود نتوانست این قدرت را به اندازه کافی محدود کند و نتیجه شد آنچه شد.

والعاقبة لالمتقین!

عیسی حکمتی زاده



همچنین مشاهده کنید