جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

نیکولو ماکیاولی؛ نظریه پرداز دولت ایتالیا


نیکولو ماکیاولی؛ نظریه پرداز دولت ایتالیا

از صاحب نظران فلسفه سیاسی دوره رنسانس اروپا می توان نیکولو ماکیاولی (‏Niccolo machiavelli‏) را نام برد. وی در سال ۱۴۶۹ در شهر فلورانس ایتالیا به دنیا آمد و در همین شهر بود که وارد شغل دولتی گردید. …

از صاحب نظران فلسفه سیاسی دوره رنسانس اروپا می توان نیکولو ماکیاولی (‏Niccolo machiavelli‏) را نام برد. وی در سال ۱۴۶۹ در شهر فلورانس ایتالیا به دنیا آمد و در همین شهر بود که وارد شغل دولتی گردید. چهار سال بعد به دبیری دیوان دوم منصوب شد و این دیوانی بود که تحت قانون اساسی آن روزی فلورانس بر امور جنگی و داخلی نظارت داشت و کارهای مربوط به این دو قسمت را اداره می کرد.‏

ماکیاولی تا سال ۱۵۱۲ در این سمت باقی بود و آن چهارده سالی که در این فاصله زمانی محصور است فعال ترین و پرثمرترین دوران زندگانی سیاسی وی را تشکیل می دهد. در عرض این سال ها راساً به خواندن و نوشتن گزارش های سیاسی، انجام ماموریت های سفارتی و تشکیل واحدهای نظامی ذخیره اشتغال داشت.

بعد از شکست فرانسه به دست اسپانیا در نبرد روانا، ماکیاولی شغل خود را از دست داد و از فلورانس تبعید شد و مدتی از زندگی خود را نیز در زندان سپری کرد. بعد از بیرون آمدن از زندان، سیاست را رها کرد و در مزرعه ای واقع در بیرون شهر گوشه نشین شد و در آنجا مشغول رسیدگی به امور کشاورزی و خواندن و نوشتن آثار ادبی گردید. مهم ترین آثار وی در همین دوره نگاشته شد، ولی مهم ترین آثار ماکیاولی را می توان دو رساله "گفتارهایی درباره ده جلد اول تاریخ تیتوس" و "پرنس یا شهریار" نام برد. این دو اثر در زمینه اندیشه سیاسی قابل توجه هستند.‏

گفتارها عبارت است از تفسیراتی آزاد درباره حوادث جمهوری روم که مولف از بطن آن حوادث درس هایی درباره سرنوشت این جمهوری گرفته است. اما رساله پرنس اثری است موجز که روی سخن مولف در آن با لورنتزو دوک دوریبنو از شهریاران داخلی ایتالیاست که درگاهش در آن تاریخ به دو دلیل قبله امید ماکیاولی شده بود: یکی اینکه احتمال می داد که وی سرانجام شغلی در دربار خود برایش تعیین و از رنج عزلت و بیکاری خلاصش کند و دیگر اینکه امیدوار بود که همین شهریار ایتالیایی سرانجام بتواند شهرها و جمهوری های ایتالیا را از گرداب آشفتگی و پراکندگی که باعث ضعف و تشنج داخلی آنها شده بود نجات دهد.

ماکیاولی کتاب هایی دیگر نیز نوشته است که مهمترین آنها عبارت اند از فن جنگ و تاریخ فلورانس.ماکیاولی به آن رکن اساسی اندیشه مسیحی که می گوید تقدیر انسان رسیدن به هدفی فوق الطبیعه است عقیده ندارد. در عین حال چنین قصدی هم ندارد که هدف انسان را در این دنیا فقط به تامین وسایل رفاه و کسب سعادت مادی منحصر سازد. اما ارزش هایی که به نظر او در ماورای سعادت مادی انسان، و در سطحی بالاتر از این سعادت، قرار گرفته اند عموماً ارزش‌های دنیوی هستند و نه ارزشهای آسمانی. این ارزش ها عبارتند از عظمت، قدرت و شهرت. به عقیده ماکیاولی شهرتی که بعد از فنای صاحبش باقی بماند تنها مظهر خلود و فناپذیری است که خلق کردنش از دست انسان فناپذیر ساخته است. پس اگر انسان، آن چنان که ماکیاولی فکر می کند، هدفی فوق الطبیعه ندارد، در آن صورت باری قانون یزدانی هم محلی برای انجام وظیفه باقی نمی ماند.‏

به عقیده ماکیاولی، مذهب، برای سلامت و خوشبختی دولت لازم است. وی مقامی بس والا برای مذهب در داخل تشکیلات دولت قائل است و ارزش آن فقط از جنبه خدمتی است که مذهب به شکل یک ابزار موثر برای تسهیل و تکمیل هدف های دولت انجام دهد.

عقاید ماکیاولی به شدت متاثر از اتفاقات و حوادث زندگی شخصی و شغلی است که وی در دوران حیات خود تجربه نموده است. نظریات وی درباره دولت تداعی گر همان حوادثی است که وی نظاره گر دوران اوج و حضیض دولت ایتالیا بود. عزلت و بیکاری که وی در اواخر عمر خود با آن روبرو بود ماکیاولی را به گرایش های مذهبی نه از نوع مسیحیت، سوق داد و در نظریات و کتاب های وی دیده می شود.

منابع:‏

کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجف آبادی، تهران: انتشارات سمت: ۱۳۸۹.

سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۸۵.

تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، مترجم: نجف دریابندری، تهران: پرواز، ۱۳۶۵.‏

سیر تاریخی اندیشه های سیاسی در غرب (از افلاطون تا نیچه)، دکتر احمد بخشایشی اردستانی، تهران: انتشارات آوای نور، چاپ چهارم ۱۳۸۸.



همچنین مشاهده کنید