چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

خاك بوسان


خاك بوسان

همه می دانیم كه مبداء تاریخی و پیدایش آداب رایج در ورزش های باستانی و زورخانه ها زمان تسلط خلفای بنی امیه در ایران است كه از آن زمان تاكنون رواج داشته و دارد اما نكته مهم این است كه امروز این میراث گرانبها و ملی در حال كمرنگ شدن است

چندی قبل مطلبی به دستم رسید با این عنوان «یلان زاگرس نشین، تربیت شده گود زورخانه ها» كه در آن از میزان علاقه مندی و عشق و علاقه اهالی یكی از دورافتاده ترین مناطق مرزی كشور یعنی ایلام، فراوان سخن گفته شده بود. نویسنده در این مطلب قید كرده بود كه نهال جوانمردی، فتوت، خاك بوسی، رشادت و مردانگی توأم با طهارت و پاكدامنی در زورخانه های ایلام سربرافراشته و سجده گاه مردان حق و حقیقت و مریدان حلقه به گوش مولای متقیان و خاندان عصمت و طهارت گشته است.

همه می دانیم كه مبداء تاریخی و پیدایش آداب رایج در ورزش های باستانی و زورخانه ها زمان تسلط خلفای بنی امیه در ایران است كه از آن زمان تاكنون رواج داشته و دارد. اما نكته مهم این است كه امروز این میراث گرانبها و ملی در حال كمرنگ شدن است؛ آن هم میراثی كه پهلوانان تاریخ ایران در آن تن و روان خود را می پروراندند و درس تقوی و اخلاق و جوانمردی و انسان دوستی و وطن پرستی می گرفتند. بنابراین توجه به عمق وقایع و اتفاقاتی كه امروز ورزش های پهلوانی و باستانی ما با آنها شكل گرفته است، یك نیاز جدی است. نسل امروز باید بداند كه عامل عینی دستیابی به فضائل و كمالات معنوی، مبارزه با ناملایمات و مشكلات و احساس مسئولیت نسبت به نیك و بد زندگی مردم و درك صحیح از وظایف اجتماعی اش تماماً میراثی معنوی از ورزش های باستانی است كه برایش از زمان های دور به یادگار باقی مانده و او می تواند با بهره مندی از آنها خود را به كمال مطلوب برساند.

دریافت تجربیات و معلومات آن هم از زبان شخصیت هایی كه زندگی آنها با سرنوشت تاریخی ورزش های پهلوانی در مملكت ما رقم خورده است، می تواند برای نسل جوان ما عبرت آموز باشد. حرف های استاد كاظم كاظمینی را با هم می خوانیم:

▪ استاد، ابتدا از خودتان شروع كنید؟

- من كاظم كاظمینی اصالتاً در خانواده ای با ایمان، خداپرست، حق جو و دوستدار ایران و ایرانی در سال ۱۳۰۱ متولد شدم در شهر تهران بخش ۸ در محله بازار باغ ایلچی. در روزگار نوجوانی من، نهضت ورزشی اوج گرفته بود و مردانی چون شادروانان مهران، نادری، پادگرنی، ورزنده، صدقیانی و ده ها بزرگمرد كوشنده و جوشنده دیگر كه در راه اعتلای ورزش ایران تلاش می كردند، بنده نیز به ورزش گرایش و تحصیلات خود را در این رشته در سال ۱۹۶۰ در كشور كانادا به پایان رساندم.

در آن روزگار، بازماندگان پهلوانان راستین و جایگاه جوانمردان یعنی زورخانه مملو از جوانان خداجوی و ایران دوست بود. در چنین شرایطی من و همدوره های من از فضای كوشندگی، تلاش، شعارهای مردمداری و الگوهای پهلوانی و جوانمردی چون سید حسن رزاز، حاج محمد علی بلورفروش، پهلوان مسجد حوضی، پهلوان كمالی و ده ها ورزشكار شریف، متأثر و در فضای روحانی زورخانه به اعلای درجات حسی و عاطفی و انسان دوستی می رسیدیم. از آن روزگار شیفته مرام جوانمردی و پهلوانی، آراستگی ظاهری و باطنی ورزشكاران راستین شدم.

آن تأثیرات، منش ها و پهلوانی های مردان راستین زورخانه موجب شد تا در راستای اصالت های اسلامی و ایرانی زورخانه به نشر كتب و ایجاد زورخانه ای باشكوه در شأن این ورزش بی همتا و معرفی آن به جهانیان، خود را وقف بكنم و علاوه بر نشر ده ها جلد كتاب به زبان های فارسی، انگلیسی، آلمانی و فرانسه، موفق به نمایش ورزش های باستانی به شایسته ترین و تحسین برانگیزترین شكل به جهانیان در شهرهای بزرگ جهان بشوم و جهانیان به تحسین فرهنگ و تمدن ایرانی زبان بگشایند، بیش از ۸۰ شخصیت برجسته جهانی اعم از رؤسای جمهوری كشورها، پادشاهان، نخست وزیران، سفرا، دانشمندان و محققان برجسته از زورخانه بانك ملی ایران دیدن بكنند و به عظمت منش و فرهنگ ایرانی اعتراف بكنند.

این تشویقات و ستودن ها نه تنها نتیجه زحمات و مدیریت بنده بلكه همت ورزشكاران و همكاران و خصوصاً ارزش های عالی ورزش های زورخانه بوده و این ورزش آنقدر مایه و غنا، زیبایی و جلوه گری داشته و دارد كه چشم های جهانیان را ذخیره كند، اما افسوس آن تلاش و برنامه ها پیگیری نشد و كار به جایی كشید كه زورخانه ها یكی بعد از دیگری بسته شدند.

▪چرا ورزش های باستانی یا به عبارتی زورخانه كه پرورشگاه پهلوانان و مروج مرام جوانمردی است و صدها سال خاستگاه جوانمردان و میهن دوستان بوده است، امروزه تهی، مهجور و جاذب جوانان نیست و آیا امكان عمومیت بخشیدن به ورزش های باستانی وجود دارد؟

- رفت آن جانان ما از دست ما

ای دریغا دلبر سر مست ما

او برفت و پای او نگشوده ایم

تا ابد زلفش بود پابست ما

در یك كلام باید بگویم مدیریت ورزش باستانی یك قطعه جواهر است. آن را اگر به دست نااهل و به زرگر ناشی بدهید، بر سرش می كوبد و آن را خرد و خمیر می كند و مزد خرابكاری اش را هم می گیرد و مدعی هم می شود كه آن را خرد كرده ام؛ و كار یعنی خرد كردن آن، اما جواهرساز ماهر آن را پرداخت می كند به طوری كه تلألؤ آن چشم را خیره می كند. من خدمتم را كرده ام، به سن كهولت رسیده ام، به قول سلمان ساوجی:

«رشته عمرم به پایان آمد و تابش نماند

چاره ای اكنون به جز مردن نمی دانم چو شمع»

اما حاضر بوده ام و هستم چو شمع این آخرین رمق روشنایی را به محفل زورخانه بدهم. اما كو آن مدیری كه به خاطر آورد افرادی عاشق و با تجربه را، نه من، بلكه ده ها نفر خبره و تحصیلكرده هم وجود دارند و امروز ورزش به نیروی مدیریت، علم و خلاقیت های نو پیش می رود. خصوصاً در زورخانه كه باید خود را با شرایط روز هماهنگ كند و از سویی اصالت های خود را حفظ كند. اگر فدراسیونی رئیسش با باندبازی انتخاب شود، آن ورزش رشد نخواهد كرد؛ یكی از ده ها مصائب ورزش ما همین است.

وقتی كُشتی از زورخانه بیرون رفت و مستقل شد، انگیزه تمرین و ورزش كردن در زورخانه ضعیف شد. ورزش های رقابتی پرجاذبه، جوانان را به خود جلب كردند و روز به روز عمومیت بیشتری پیدا كردند، در تمام این مدت كه بیش از ۳۰ سال است، اقدامات و مطالعاتی برای جایگزینی كشتی و رقابت های همزمان و تن به تن و جذابیت و معنی بخشیدن به تمرینات در زورخانه صورت نگرفت، نه تنها این نشد، بلكه كشتی پهلوانی را هم منسوخ كردند، و بعد حركات رقص و دانش ایروبیك را توسط بچه های ده دوازده ساله در زورخانه رایج كردند و گود را از پهلوانان، اصول، ارزش، منش و مرام جوانمردی خالی كردند و همه اصالت های زورخانه را شدیداً پایمال كردند. در چنین شرایطی انتظار دارید یك عاقله مرد، یك پهلوان با بچه های ده دوازده ساله برقصد، آن هم در گود، آن هم باشلوارك پهلوانی؛ جامه ای كه تعهد می آورد و طی مراسمی خاص و باشكوه به پای پهلوان می كردند و هر كسی شایسته پوشیدن نطعی نبود. این همه بدعت های بی اساس و پایه غلط و من درآوردی، نتیجه اش خرد شدن جواهر است.

اینكه چرا زورخانه به این روز افتاده، باید قدم اول در درمان باشد و این مرحله شناخت است تا علت درد را نشناسی نسخه درمان آن را نمی توانی بنویسی، مدیریت یا مدیریت هایی كه در طول ۳۰ سال اخیر یا بیشتر، همت به شناخت علل درد نكرده اند، كی توانند طبیب شوند. بنده به لحاظ كهولت سن نمی توانم مثنوی هفتاد من مشكلات و علل انحطاط زورخانه و ورزش های باستانی را بگویم، اما بسیارند كسانی كه در این زمینه مطالعه كرده اند و نوشته های خود را دفتر كرده اند، اما كو خریدار و كو میدان تا عرضه كنند.

جاهل آسوده، فاضل اندر رنج

فضل مجهول و جهل معتبر است

«اوحدی»

* كسوت در ورزش باستانی یعنی چه؟

- كسوت واژه ای عربی و به معنی جامه پوشیدن است؛ یعنی لباس آن حرفه را به تن كردن.

كسوت در زورخانه تنكه و لنگ است، چون تن ورزشكار باید برهنه باشد. همانند همان برهنگی و خلوص كه در زیارت خانه خدا هست.

باید كه برهنه چو شمشیر شوی

اما ورزشكار پاك، توانمند و كاردان، خوشنام و مردمدار به كسوت می رسد و تنكه می پوشد، لنگ یا نطعی می بندد و طی مراحلی به ضرب و زنگ می رسد. الگو می شود، مربی و استاد می شود، به درجه پهلوانی می رسد و در اوج به درجه كهنه سواری مفتخر می شود. چقدر زیباست این القاب از مرحله تازه كار، نوچه و نوخاسته شدن یا پهلوانی و كهنه سواری. احترام پیشكسوت یعنی آنكه پیش از تو قدم به گود نهاده و بیش از تو در راه خدا، در راه حق گام برداشته و راه و روش را به ما آموخته است. حضرت علی علیه السلام می فرماید من بنده آنم كه كلمه ای به من بیاموزد . وظیفه پیشكسوت هم آموختن و نمونه بودن برای تازه كار و نوآموز است. از این رو پیشكسوت باید شایستگی خود را در مرام و منش و رسم و سلوك نشان بدهد و متأخر او باید پیروی كند، حرمت را نگه دارد و این در دعای آخر ورزش هم خوانده می شود؛ آنجا كه میاندار می خواند:

پیران را عزت آمین

جوانان را قدرت آمین

حق پیر آمین

مزد استاد آمین

برایش ذوالفقار آمین

تندرستی حضار آمین

نیستی جان كفار آمین

دم به دم، قدم به قدم، یكه سوار عرب و عجم، زبده اولاد بنی آدم، خواجه كائنات، احمد محمود ابوالقاسم محمد بلند و بی حد و بی عدد

صلوات

صلوات حضار

برای سلامتی بزرگتران صلوات

صلوات

برای شادی روح اموات صلوات

صلوات

دعای پیر در حق جوان

الهی آمین

دعای جوان در حق پیر

الهی آمین

دعای پیر و جوان در حق همدیگر

الهی آمین

می بینید كه حرمت نگه داشتن دو طرفه است و چقدر به همدلی و وحدت و دوست داشتن یكدیگر در دعا به طور ضمنی تأكید می شود.

اما افسوس كه این ادبیات و فرهنگ پایمال رقص هوازی نوجوانان در گود شده است و آن فضای معنوی به فضای شهوی و آن خلوص به این دورنگی و جلوه فروشی مبدل شده است.

▪چگونه زورخانه و ورزشكاران آن در گذشته به كمالات می رسیدند و به درجه پهلوانی نائل می آمدند؟

- زورخانه و آنچه در آن می گذرد عصاره چند هزار سال فرهنگ و جهان بینی ایرانی است. وقتی من به غنا و عظمت آن فكر می كنم، از اینكه این در گرانبها به دست نااهلان افتاده و زنده ترین سند فرهنگی ما نابود می شود، گریه ام می گیرد.

زیباترین بخش ادبیات فارسی در زورخانه ماندگار شده است، غنی ترین قصه های مردمی، منش ها و روش ها، نصایح جوانمردان داستان های پهلوانی، آداب و رسوم احترام، خلوص و بندگی و هر آنچه نیكو و زیباست، در زورخانه شعار شده و به رسم درآمده است.

اگر تو خوی خوش داری به هر كار

از آن خویت بهشت آید پدیدار

و گر خوی بدت اندر رباید

از آن جز دوزخت چیزی نیاید

در زورخانه و ورزش های پهلوانی، مردانی چون پوریای ولی داریم، علیشیر نوایی داریم، حسن رزاز داریم، امام شوشتری داریم. ده ها و صدها دانشمند، عارف، شاعر، طلبه و مجتهد در این مكان به ورزش پرداخته اند و یا دل سپرده اند.گزیده ادبیات درخشان ما در زورخانه ها هر روز خوانده می شوند. زورخانه و اهل زورخانه، همزادان عارفان، عیاران و خانقاه و تكیه گاه ها می باشند و در عمل از آنان كاری تر و مفید تر؛ كه اعتبار آنان در عملكردشان توسط جامعه تعیین می شده است.

با قوت پیل مور می باید بود

با ملك دوكون عور می باید بود

وین طرفه كه عیب هر آدمه ای

می باید دید و كور می باید بود

این مجموعه است كه زورخانه انسان را به سوی كمال انسانی رهنمون می كند.

و باز من دل می سوزانم بر این جگر گوشه ام زورخانه كه هر چه گشتیم لگدكوب سم ستوران شد و تشكر می كنم از فرزندان عزیزم كه گوشه چشمی به این یادگار نیاكان ما دارند و در این رهگذر بر من منت نهاده اند و یادی از خدمتگزار دلسوخته ارزش های اسلامی و ایرانی كرده اند؛ روزگار چنین شد كه باید به زورخانه بگویم:

مرا ز یاد تو برد و تو را ز خاطر من

ستم زمانه از این بیشتر چه خواهد كرد

«صائب»

محمدرضا منصوریان



همچنین مشاهده کنید