پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

روایت حاج محمد کوثری از شهید شوشتری این آخرین مأموریت من است


روایت حاج محمد کوثری از شهید شوشتری این آخرین مأموریت من است

کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی روز قبل از شهادت ایشان به مسئولان سپاه و شهید شوشتری اعلام کرده بود تا دوشنبه در جلسه ای که برای رسیدگی به وضعیت امنیت منطقه برگزار می شود, حضور داشته باشند اعضای کمیسیون امنیت ملی وقتی برنامه های مکتوب شده شهید شوشتری را دیده بودند در صفحه آخر آن نوشته بودند, «شهادت»

از سال ۶۱ با شهید شوشتری در مناطق عملیاتی غرب آشنا شدم. آن زمان وی مسئولیت تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع) یا جانشین لشکر ۵ نصر بود و من هم که به عنوان مسئول سپاه ۱۱ در غرب بودم با سردار شوشتری و نیروهایش ارتباط داشتیم. از آن موقع وی را فردی دیدم که صبوری و آرامش خاصی در وجودش دارد.

بدین ترتیب به مرور زمان در عملیات های متعددی که انجام می شد، آشنایی ما هم بیشتر می شد. به خصوص از زمانی که مسئولیت لشکر ۲۷ حضرت محمد رسول الله (ص) را برعهده داشتم، در جلسات و ارتباطات کاری متعددی از نزدیک همدیگر را بیشتر می دیدیم و این باعث می شد تا ارتباط کاری تنگاتنگی بین ما بوجود آید. این روند ادامه داشت تا زمانی که شهید شوشتری در سال ۶۶ به عنوان جانشین قرارگاه نجف معرفی شدند. به همین علت به عنوان فرمانده لشکر ۷۲ براساس مأموریت ابلاغی باید به شمال غرب می رفتم. این موضوع باعث شد تا ارتباط من با این شهید بزرگوار بیشتر از گذشته شود. این عاملی شد تا در آن سال ها به واسطه حضور ما در شمال غرب خانواده های مان نیز در کرمانشاه با یکدیگر همسایه شوند. اطاعت پذیری، صبوری، متانت، ایمان و تعهد از ویژگی های اخلاقی و رفتاری وی بود. در عملیات های شمال غرب، شب های عملیات شخصاً به گردان ها و لشکرها سرمی زد و از نزدیک کارهای آنها را پی گیری و دنبال می کرد.

در زمان عملیات مرصاد، در قرارگاه نجف فعالیت می کرد و نیروهای ما هم در جنوب بودند. با این حال تعدادی از نیروهای ما در جاده اسلام آباد : کرمانشاه روبه روی قرارگاه نجف مستقر شده بودند و برای اینکه بتوانند جلوی حرکت منافقین را بگیرند، تعدادی از آنها را فرستادیم، رفتند از سردار شوشتری سلاح تحویل گرفتند و در تنگه «چهارزبر» در کنار سایر رزمندگان مستقر شدند و توانستند با فرماندهی این شهید والامقام منافقین را سرکوب کنند. در واقع وی به واسطه تجاربی که در کسوت فرماندهی تیپ، لشکر و قرارگاه تا آن زمان کسب کرده بود توانست در کنار صلابت، انگیزه الهی و توسل به ائمه معصومین (ع) کاری بسیار بزرگ انجام دهند به نحوی که این رشادت، شجاعت و مدیریت صحیح بعدها زبانزد، خیلی از فرماندهان دوران دفاع مقدس شد.

پس از اتمام جنگ تحمیلی مقطعی را در مشهد به عنوان فرمانده لشکر پنج نصر مستقر شدند. در این مدت در بعد آمادگی رزمی، رفتاری و اخلاقی ، نیروهای تحت امرش را به بهترین نحو ممکن تربیت کرد. علاوه بر این از نظر رسیدگی به وضعیت معیشت کارکنان لشکر نیز، هیچ گاه غافل نشد و در این زمینه نیز کارهای بزرگی را انجام داد.

در مدتی که وی مسئولیت این لشکر را بر عهده داشت، وقتی در جلسات متعددی یکدیگر را می دیدیم، احساس می کردم، همانند دوران دفاع مقدس آماده دریافت فرمان و دستور جهت انجام وظیفه در هر نقطه ای از کشور است. به تعبیری می توان گفت بعد از جنگ، پوتین هایش را هنوز از پای خود بیرون نیاورده بود، زیرا می دانست دشمن، برای نابودی این نظام مقدس قسم خورده است و از سوی دیگر مسئولیتی را پذیرفته بود که باید آن را به بهترین شکل ممکن انجام می داد.

در چند همایش فرماندهان سپاه که در مشهد مقدس برگزار شد، وی مسئولیت میزبانی را برعهده گرفت و همان گونه که به عنوان خادم امام رضا (ع) به زائرین حضرتش خدمت رسانی می کرد، برای رزمندگان و فرماندهان نیز خادمی می کرد به گونه ای که میهمانان از میزان فعالیت هایش شرمنده می شدند.

بعد از مدتی به وی فرماندهی قرارگاه حمزه ابلاغ شد و بدین صورت مجدداً به شمال غرب کشور عزیمت کرد. پس از استقرار در قرارگاه، آنچنان کارها را پی گیری و دنبال می کرد که در مدت کوتاهی نیروهای خارج از مجموعه سپاه شیفته اخلاق، رفتار و فرماندهی وی شدند و به وضوح در سفرهایی که به استان های آذربایجان غربی، کردستان و قسمت هایی از کرمانشاه داشتیم، میزان و شدت علاقه مندی به وی کاملاً مشهود بود. علت را هم می توان در یک موضوع جست وجو کرد و آن برقراری ارتباط عاطفی با نیروهای تحت امر همانند رابطه پدر و فرزندی بود.

طی مدت حضورش در منطقه شمال غرب، علاوه بر توجه به مسایل نظامی، از مردم بومی منطقه برای برقراری امنیت با هدف توسعه پایدار استفاده می کرد و به مباحث اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیز توأم با مسایل نظامی و امنیتی اهمیت می داد. زیرا وی انسانی چند بعدی بود.

پس از آنکه به عنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه معرفی شد، باز هم به مانند گذشته بیشترین وقت خود را در محل کار سپری می کردند و با زیردستان خود نیز پدرانه رفتار می کرد، یعنی هیچ تغییری در اخلاق، رفتار و منش وی حاصل نشد و این در حالی است که چنین ویژگی هایی در کمتر کسی پیدا می شود. به عبارت دیگر کمتر کسی را می توان یافت که در جایگاه چنین شخصی باشد و کاملاً فارغ از مسایل دنیوی باشد. بنابراین چنین روحیاتی فقط در انسان هایی همانند شهید شوشتری ها یافت می شود.

به همین دلیل وقتی در جنوب شرق کشور احساس خطر شد و مسئولیت برقراری و حفظ امنیت منطقه به سپاه واگذار شد، با اینکه جانشین نیروی زمینی سپاه را عهده دار بود، به سیستان و بلوچستان رفت و سعی کرد تا با استفاده از تجارب کسب شده، امنیت و آرامش را به منطقه باز گرداند. به همین منظور با برنامه ریزی که محور اصلی آن برقراری امنیت در شهرها و مرزهای جنوب شرق کشور با استفاده از مردم بومی و روسای طوایف استان بود، چهار جلسه عمده را با سران طوایف منطقه برگزار کرد و با در اختیار قرار دادن سلاح به افراد یاد شده از آنها می خواهد به حفظ امنیت مرزهای شرقی متعهد باشند.

نوع رفتاری که با مردم و سران طوایف حتی مسئولان استان داشت، باعث شده بود در این مدت کوتاه شش ماهه، اهالی منطقه را به خود علاقه مند سازد. زیرا تمام وقت خود را وقف برای برقراری امنیت و رفاه مردم کرده بود و این موضوعی است که نمایندگان مردم سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی به آن اذعان دارند.

شهید شوشتری همان گونه که در شمال غرب برای معیشت و خدمات رسانی بهتر به مردم فعالیت می کرد در این نقطه از کشور نیز از همان شیوه بهره می جست. به عنوان مثال بیمارستان صحرایی را در منطقه احداث کرده بود تا به وضعیت بیماری های محرومان و نیازمندان رسیدگی شود.

چنین اقداماتی باعث شده بود تا سران طوایف و مردم نسبت به وی احساس خوبی داشته باشند و برای شرکت در پنجمین نشست هم حضور پیدا کنند.

ما در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی روز قبل از شهادت سردار شوشتری به مسئولان سپاه و شهید شوشتری اعلام کرده بودیم تا دوشنبه در جلسه ای که برای رسیدگی به وضعیت امنیت منطقه در کمیسیون برگزار می شود، حضور داشته باشند، اما وقتی کسی عاشقانه و صادقانه برای خدا کار کند، شهادت نصیبش می شود. اعضای کمیسیون امنیت ملی وقتی برنامه های مکتوب شده شهید شوشتری را دیده بودند در صفحه آخر آن نوشته بودند، «شهادت».

حتی به برخی ها گفته بود سیستان و بلوچستان آخرین مأموریتش است. یعنی در اینجا به دیار معبود می شتابد و این گونه هم شد. چرا که وی بر اثر اقدام جنایتکارانه و ناجوانمردانه کسی که هیچ احساس مسئولیتی در راهش جز نادانی و بیراهه رفتن نداشت، چنین انسان بزرگواری را از ما گرفت و از بابت فقدان وی مسئولان و مردم محلی و کشوری را دچار خسران و زیان کرد.

اگرچه این باعث شد تا سردار شوشتری به خواسته قلبی خود یعنی شهادت در جهت خدمت به مردم، اسلام عزیز و ولی امر مسلمین دست یابد ولی تحقق این خواسته خیلی ها را از وجودش محروم ساخت.

البته کار کردن با مردم چنین تبعاتی را هم به دنبال دارد. با این وجود باید نکات حفاظتی هم رعایت شود زیرا معاندین نظام و دشمنان این ملت برای رسیدن به خواسته های ناحق خود اخیراً با اجیر کردن و فریب این فرد تروریست تهی مغز و در گذشته افراد دیگری، نشان داده اند از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نخواهند کرد. بنابراین نیروهای حفاظتی باید دقت بیشتری را در حادثه اخیر از خود نشان می دادند تا چنین واقعه اسفباری روی ندهد.

حادثه زمانی رخ داد که فردی در بیرون سالن محل تجمع به بهانه مطرح کردن موضوعی به سردار شوشتری نزدیک می شود و وقتی به وی می رسد، عمل انتحاری خود را انجام می دهد. این موضوع بیانگر آن است که برخی ها خود را به اسم مردم جا می زنند ولی نیت شان از بین بردن انسان هایی پاک همچون سردار شوشتری است.

در اینجا باید گفت علت وقوع حادثه حرکتی بود که سردار شوشتری آغاز کرده بود. به همین جهت استکبار جهانی و عوامل خود فروخته آنها از این حرکت ناراحت و عصبانی شده بودند. فلذا تعداد ز یادی از مردم سیستان و بلوچستان، اهل تسنن و تشیع را هدف قرار می دهند و این نشان دهنده میزان و شدت خباثت نیروهای اطلاعاتی تجهیز شده توسط استکبار جهانی است که برای رسیدن به اهداف شوم خود دست به چنین اقدامات تروریستی می زنند.

رحیم محمدی



همچنین مشاهده کنید