پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شر شیطان پرو ژه ایران هراسی


شر شیطان پرو ژه ایران هراسی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ و رویگردانی یک متحد و دوست از متحد آمریکا و دوست اسرائیل سابق خود, آرام آرام پروژه ای در غرب کلید خورد که می توان آن را پروژه «ایران هراسی» نامید یادداشتی از محمودرضا گلشن پژوه, کارشناس روابط بین الملل

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ و رویگردانی یک متحد و دوست از متحد (آمریکا) و دوست (اسرائیل) سابق خود، آرام‌آرام پروژه‌ای در غرب کلید خورد که می‌توان آن ‌را پروژه «ایران‌هراسی» نامید. در این پروژه که سررشته آن در اغلب موارد، در دستان عناصر تندرو در آمریکا و اسرائیل و گاهی به تدریج در برخی کشورهای اروپایی قرار می‌گرفت، استفاده شدید از ظرفیت‌های رسانه‌ای برای القای خطر ایران برای صلح و ثبات منطقه و از سال ۲۰۰۳ به بعد، ثبات و آرامش بین‌المللی بسیار پررنگ است. در حقیقت تلاش می‌شود اینگونه القا شود که مهم‌ترین عامل برهم‌زننده نظم و ثبات جهان کاملا آرام و پر از صلح و دوستی کنونی! جمهوری اسلامی ایران است.

در این میان،

۱) ایران به‌شکل بسیار مضحکی، عامل کلیدی ممانعت از به ‌سرانجام رسیدن صلح در خاورمیانه نشان داده می‌شود و در مقابل به سادگی از کنار احساس نفرت و بی‌اعتمادی عمیق فلسطینیان به اسرائیل، کشتار و سرکوب بی‌وقفه و استفاده نامتناسب از نیروی نظامی توسط اسرائیل، سرخوردگی افکار عمومی و در بسیاری مواقع حکومت‌های عرب از رفتارهای اسرائیل، کمک سنگین آمریکا به اسرائیل، مصر و سایر هم‌پیمانان منطقه‌ای آمریکا که هرلحظه شیب نظامی‌گری در منطقه را افزایش می‌دهد و ... گذشته می‌شود. ظاهرا اینگونه است که اگر ایران نباشد، فلسطینیان از فرداروزی به سرعت دست اسرائیلیان را می‌فشارند و شاد و سرحال در تکه‌ای ناچیز از سرزمین اجدادی خود زندگی می‌کنند!

۲) ایران عامل اصلی نقض حقوق بشر شمرده می‌شود و در کنار آن به آرامی از «خطاهای» حکومت‌هایی که حتی حضور یک مجلس از نمایندگان هم در ساختار سیاسی کشور، ثقیل و سخت است، چشم‌پوشی می‌شود.

۳) ترکیب روحیه تهاجمی و جنگجویانه اسرائیل، احساس ترس همیشگی آن از گرفتار بودن در میان همسایگانی دشمن یا دلخور، با زرادخانه‌ای نزدیک به ۲۰۰ کلاهک آماده هسته‌ای؛ به سادگی مورد بخشش قرار می‌گیرد، و در مقابل تلاش ایران برای کسب دانش هسته‌ای و بومی‌سازی آن به عنوان زنگ خطری برای تمامی کشورهای منطقه و جهان معرفی می‌شود.

نکته جالب آن است که عملکرد فضای رسانه‌ای در تکرار این موضوع که ایران در حال دنبال کردن برنامه نظامی هسته‌ای است و اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، ایران به بمب اتمی دست خواهد یافت تقریبا توانسته ذهنیت بخش قابل توجه از مخاطبان رسانه‌ها را شکل دهد. مرحله ظاهرا منطقی بعدی آنست که ـ بدون کوچکترین توجه و با بی‌اهمیت و نادرست دانستن تمامی دیدگاه‌ها و اظهارنظرهای مقامات و ملت ایران که عنوان می‌دارند به دنبال سلاح هسته‌ای نیستندـ پیش‌بینی شود ایران در صورت دارا بودن بمب اتم قرار است با این بمب چه کند؟ پاسخ نیز از قبل آماده است: قرار است این تسلیحات به دست گروه‌های تندرو و تروریست داده شود تا از آن در جهت محو تمدن آمریکا، اروپا و یا اسرائیل استفاده شود.

در این نقطه آمریکا وارد عمل شده، از یک‌سو طرح سنگین یک سپر دفاع موشکی در اروپا را می‌ریزد تا نشان دهد در برابر تلاش ایران برای محو و یا صدمه‌ رساندن به تمدن و ملت‌های اروپایی و آمریکایی، کاملا جدیت دارد و از سویی دیگر برای سرپوش نهادن بر گرفتاری‌های خود در افغانستان، خود با طالبان به مذاکره می‌نشیند تا شاید سریع‌تر بتواند از باتلاق افغانستان خارج شود. جالب آنست که طالبان همانانی هستند که عنوان می‌شود از نفرات نخست در صف دریافت تسلیحات هسته‌ای از ایران خواهند بود!

این‌گونه تبلیغات و تحلیل‌ها آن‌قدر تکرار می‌شود که خواننده و یا حتی بسیاری از کارشناسان بدون اینکه تامل کرده و یا یکبار کل موضوع را نزد خود مرور کنند، تحلیل‌ها و اظهارنظرهای خود را به جای آنکه از این سوال که «آیا اصالتا ایران توانمندی یا خواست دستیابی به تسلیحات هسته‌ای را دارد یا خیر؟» آغاز نمایند، ارزیابی‌های خویش را از آنجا آغاز می‌کنند که حال باید ایران را با جنگ متوقف کرد یا با تحریم‌هایی شدیدتر؟!

آیا واقعا نمی‌بایست به آفریننده این فضای دیدنی و خیالی آفرین گفت؟! جالب‌تر از همه آن است که در این میان بسیاری سعی می‌کنند نوع برخورد معترضان به نتایج انتخابات سال گذشته ایران را با موضوعات حمله نظامی به ایران یا گسترش روز به روز تحریم‌ها پیش‌بینی کرده، آن را تحلیل کنند؛ برخی تلاش می‌کنند واکنش افکار عمومی ایرانیان به حمله آمریکا یا اسرائیل را حدس بزنند؛ برخی سعی می‌کنند نشان دهند همسایگان ایران یا افکار عمومی مسلمانان جهان در هنگام درگیری ایران با آمریکا یا اسرائیل چه خواهند کرد؟ برخی تخمین‌های دقیقی از تاثیر حملات حتمی حزب‌الله و حماس و شیعیان عراق به منافع آمریکا و اسرائیل ارائه می‌کنند؛ برخی تاثیر متغیر افزایش قیمت نفت بر زندگی مردمان عادی آمریکا و اروپا را می‌سنجند و این داستان متاسفانه به همین شکل ادامه دارد. شاید لازم نباشد اشاره کنم که عبارت بهتر برای جایگزینی تمامی عبارات «جالب است» ذکر شده در این نوشته، کلمات « باعث تاسف است» و «دردناک است» می‌باشد.

دردناک است که فضای کنونی هر روز به سمت پیچیدگی و ابهام بیشتر سوق پیدا می‌کند؛ دردناک است که با وجود تمامی پیشرفتهای انسان امروز، هنوز یافتن حقیقت و واقعیت یک موضوع ساده، تا به این اندازه سخت می‌نمایاند؛ دردناک است که کلمه جنگ و حمله نظامی آنقدر تکرار شده که دیگر همانند حتی یک‌سال گذشته، فکر یک درگیری مجدد در منطقه خاورمیانه باعث اعتراض شدید کارشناسان سیاسی و حتی نظامی نمی‌شود؛ دردناک است که آرام‌آرام قطر واژه‌نامه‌های ادبیات نظامی بر واژه‌نامه‌های دیپلماسی و مذاکره پیشی می‌گیرد و باعث تاسف است که به‌نظر می‌رسد باز تاریخ در حال تکرار است.

جمله «شیطان شر می‌اندیشد و خیر می‌آفریند»، جمله مشهور گوته در تراژدی فاوست است. در همان صحنه اول نمایشنامه، فاوست، ابرقهرمان گوته از مفیستو (شیطان)، که می‌خواهد با او قراردادی ببندد، که در ازای آن‌که فاوست روح خود را به او بفروشد، به مدت بیست و چهار سال همه آرزوهای فاوست را برآورد، می‌پرسد: «خب، اکنون بگو ببینم تو کیستی؟» و مفیستو در پاسخ می‌گوید: «یک بخش از نیرویی که همیشه بدی می‌خواهد و همیشه خوبی می‌آفریند». این جمله گوته، یکی از مشهورترین جملات در سراسر ادبیات آلمانی است و تراژدی فاوست شاید می‌تواند نشان دهد که گاهی هر پدیده و رویدادی می‌تواند نتایجی ببار آورد که با انگیزه‌ها و اهداف و نیات درونی آغازین آن نه تنها متفاوت، بلکه حتی متضاد باشد. و شاید این وجه محتمل دیگری از داستان افزایش فشارهای بین‌المللی علیه ایران باشد.

این روزها «مردم» ایران هرچند می‌دانند با وجود اجرایی شدن تحریم‌ها، روزهای سختی را پیش رو خواهند داشت و می‌دانند که لفاظی‌های مقامات آمریکایی، روسی، انگلیسی، فرانسوی، چینی و بسیاری دیگر مبنی بر آنکه تحریم‌ها می‌بایست هوشمند بوده، بر مردم ایران فشاری وارد نسازند، را می‌بایست تنها در حد نوعی رفع عذاب وجدان آنان به‌حساب آورند! اما زندگی خود را می‌کنند؛ تفسیرهای خود را از وقایع داخلی کشورشان دارند؛ کَل‌کَل‌های مقامات کشور خود با مقامات آمریکا و اروپا را نظاره می‌کنند؛ انتقادهای همیشگی خویش از وضع اقتصادیشان را ادامه می‌دهند؛ با پیشرفت‌های جوانانشان در عرصه‌های هسته‌ای، تکنولوژیک، علمی و ورزشی باد به غبغب می‌اندازند؛ و در کل زندگی می‌کنند. گاهی آرام، گاهی متلاطم و گاهی هم سخت. اما می‌دانند گاهی شیطان نیز در حال آفرینش خیر است، حتی اگر خود نخواهد.



همچنین مشاهده کنید