سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

رویكرد جدید كاركرد دین و چالش بین اسلام و مدرنیته


رویكرد جدید كاركرد دین و چالش بین اسلام و مدرنیته

در ربع قرن اخیر در رویكرد اسلام تحولی بسیار عظیم اتفاق افتاد و آن رویكرد این است كه اسلام در حیات اجتماعی و در عرصه حكومت, مطرح شده است گاهی اسلام به عنوان یك سلسله اعتقادات التزامی, موضوع بحث و دفاع قرار می گیرد و گاهی به عنوان دین در عرصه اجتماعی تحقق می یابد

متن حاضر سخنرانی حجت‌الاسلام دكتر میرباقری در جمع اساتید معارف اسلامی است كه در اردیبهشت ماه سال جاری در مركز برنامه‌ریزی و متون درسی ایراد شده است.

در ربع قرن اخیر در رویكرد اسلام تحولی بسیار عظیم اتفاق افتاد و آن رویكرد این است كه اسلام در حیات اجتماعی و در عرصه حكومت، مطرح شده است گاهی اسلام به عنوان یك سلسله اعتقادات التزامی، موضوع بحث و دفاع قرار می‌گیرد و گاهی به عنوان دین در عرصه اجتماعی تحقق می‌یابد. طبیعتاً توقعات و سؤالاتی كه پیدا می‌شود كاملاً با دوره‌های گذشته متفاوت است. به تعبیر دیگر، ما مدعی اسلام در اداره حیات اسلامی بشر هستیم. و این مبدأ چالش‌های عظیم فكری می‌شود.

برای اینكه این سؤالات، پاسخ جدی خود را پیدا كند باید رویكرد جدیدی به علم كلام و اخلاق و فلسفه و عرفان و حتی فقه داشته باشیم. به طوری‌كه در این رویكرد جدید، كاركرد دین در همه این حوزه‌ها گسترش پیدا كند. همچنانكه غربی‌ها بعد از رنسانس تصمیم گرفتند كه تفسیر دین را در حیات اجتماعی بشر تنزیل داده و در نتیجه جایگاه دین را تنزل دهند و دین را به یك پدیده فردی تبدیل كنند و ناچار بودند كه كلام جدید و اعتقادات دینی و فرهنگ مذهبی آن جامعه را تغییر دهند به گونه‌ای كه با این تصمیم‌گیری‌ها سازگار باشد؛ ما هم دقیقاً در نقطه مقابل باید عمل كنیم. یعنی وقتی مدعی هستیم كه نقش دین بیش از چیزی است كه تاكنون در جامعه ما ایفا می‌شده نیاز به این است كه كاركرد دین در عرصه حیات اجتماعی افزایش یابد و این می‌طلبد كه تلقی ما از دین، جدید باشد بر همین اساس حتماً می‌بایست كلام را دستخوش تحول كنیم و كلام جدید، كلام شامل‌تر و كامل‌تری باشد. كما اینكه در حوزه فقه هم باید همین تحول اتفاق افتد. یعنی سؤالاتی كه در دوره گذشته متوجه ما بوده است، كاملاً با سؤالات امروزی فاصله گرفته نه اینكه آن سؤالات از بین رفته است ولی سؤالات بسیار جدیدتر با اعماق و گستردگی بیشتری متوجه ما هست كه حتماً باید به حل آنها پرداخت یعنی فرض كنید سؤالاتی كه در باب موضوعات بوده است در گذشته پاسخ داده می‌شده اما سؤال درباره ساختارهای اجتماع و از آن بالاتر سؤال در باب توسعه و تكامل كه ساختارها باید بر محور اندیشه توسعه شكل بگیرد سؤالات نوینی است كه طرح می‌شوند و طبیعتاً تفكر دینی باید به اینجا بپردازد و پاسخ دهد. ولی حتماً باید رویكردمان به كلام و عرفان با فلسفه و فقه، جدید باشد نه به این معنا كه از گذشته‌مان جدا شویم بلكه در معرفت‌های دینی تكامل ایجاد كنیم و این تكامل در معرفت دینی باید تا حد تكامل در منطق معرفت دینی یعنی علم اصول استنباط هم ساری و جاری شود. ابزاری كه ما برای استنباط از منابع دینی در اختیار داریم ابزاری نیست كه در عرصه پاسخگویی به مسائل كلامی كافی باشد. بنابراین باید تحولی ایجاد شود.

آنچه ما به جوان می‌دهیم باید اولاً یك نظام فكری باشد. مقصود از نظام فكری این است كه گاهی اوقات ما جزیره‌های مستقلی در ذهنیت یك جوان ترسیم می‌كنیم كه این جزیره‌های مستقل ممكن است بحث‌های خوبی در هر یك از آنها شكل گیرد اما رابطه بین اینها به صورت یك نظام فكری و منظومه‌ای كه با هم تعامل داشته باشند و نقش آنها در همدیگر دیده شود نیست. برای اینكه یك چنین نظامی اتفاق بیفتد باید مبنای واحدی داشته باشیم و آن مبنای واحد در همه عرصه‌ها ساری و جاری شود. دوم اینكه حتماً این نظام فكری علاوه بر اینكه پاسخگوی مسائل خود و به تعبیر دیگر "موضوعات" هست رابطه رفتار انسان با موضوعات را تبیین كند، باید موضوعات كلان اجتماعی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی و نظام فرهنگی كشور را هم بتواند تحلیل كند و در ذهنیت جوان، رابطه بین اعتقادات و عمل اجتماعی را به خوبی تبیین كند. این نكته مهمی است. گاهی ما در عمل می‌گوییم كه مثلاً فقه كنونی ما رابطه عمل فرد را با اعتقاداتش تمام می‌كند اما نه به شكل كامل و به شكلی كه موضع‌گیری پدیده‌های اجتماعی را در آن ایجاد كند. به عنوان مثال: تاجری كه تجارتی انجام می‌دهد متوجه نیست كه این تجارت در مجموع به نفع قدرت اقتصادی اسلام ختم می‌شود یا به نفع قدرت نظام‌های سرمایه‌داری و سلطه.

این آدم كسی نیست كه نخواهد به دستورات دین عمل كند و فرهنگ دین را در زندگی خودش جاری كند؛ ولی آن میزانی از فرهنگ كه به او داده می‌شود رابطه منطقی بین فعل خود و رفتار اجتماعی‌اش برقرار نمی‌كند. وقتی از او می‌پرسید كه این كار شما جایز است. می‌گوید بله طبق فقه كار جایزی است. این عملكرد به میزان فرهنگ و تكالیف و حقوقی كه در اختیار او قرار دادیم برمی‌گردد. ارزش‌هایی كه برای او بیان كرده‌ایم ارزش‌هایی نیست كه رابطه بین فعل او و رفتار اجتماعی‌اش را دقیقاً تمام كند. می‌خواهد در شركتی كار كند نمی‌داند واقعاً كدام شركت را انتخاب كند كه با فرهنگ مذهب تناسب بیشتری داشته باشد. زیرا كه ما برای او معین نكرده‌ایم.

دوستی داشتیم كه می‌فرمود ماركسیسم‌ها اگر می‌خواستند در كارخانه‌ای مثلاً تولید خودرو كار كنند دقت می‌كردند كه بروند در كارخانه‌ای كه مالكیت عمومی دارد در آنجا كار می‌كردند نه در كارخانه‌ای كه مالكیت شخصی دارد. این رابطه بین عمل اجتماعی در زندگی و اعتقاداتشان بود. ما باید همه شئون زندگی خود را بر پایه این اندیشه سامان دهیم. بنابراین در درجه اول باید كلام، كلام جدید و اخلاق، اخلاق جدید باشد همچنین به فلسفه و فقه یك نگرش جدید بدهیم كه در این نگرش جدید كاركرد دین افزایش پیدا كند و در این نگرش به نسل جدیدمان یك نظام فكری بدهیم كه همه موضوعاتی كه مورد ابتلای اوست را به صورت منسجم مورد توجه قرار داده باشد و این نظام فكری بتواند رابطه فرد با مسائل كلان اجتماعی و موضع‌گیری آن را در حیات اجتماعی تبیین كند.

یكی از مهمترین موضوعاتی كه در نظام فكری جدید به نسل جوان می‌دهیم چالش بین اسلام و تجدد یا مدرنیته است. یعنی چیزی كه الآن وارد عرصه حیات اجتماعی ما شده و فضای زیست ما را تحت تأثیر قرار داده است. طبیعتاً جوان ما باید به راحتی موضع‌گیری خود نسبت به شئون مختلف تجدد بر محور دین را بفهمد. یك روشنفكری سكولار داریم و یك روشنفكری دینی كه هر دوی اینها به رابطه اسلام و تجدد پرداخته‌اند.

جوهر اصلی تفاوتی كه بین این دو رویكرد است این است كه در روشنفكری سكولار اصول و پیش‌فرض‌های اصلی تفكر بر مبنای تجدد و نوگرایی غربی شكل می‌گیرد. در نگاه آنها واقعاً تجدد یك امر محكم، مقدس، بایسته و شایسته است و سپس بر محور تجدد، اندیشه اسلام را تحلیل و تجزیه می‌كنند. روشنفكری دینی در نقطه مقابل است یعنی در تعامل اسلام و تجدد دقیقاً اسلام‌گرا است و اسلام را بر مدار تجدد می‌شناسد به طوریكه حاكمیت دین در فضای زندگی بشر پذیرفته شده باشد. بنابراین روشنفكر دینی، روشنفكری است كه از طرفی ناظر به تكامل و توسعه و از طرف دیگر ناظر به پیشرفت است و می‌خواهد عرصه‌های جدید را فتح كند و افق‌های جدیدی را برای آینده دنبال می‌كند و دغدغه تكامل اجتماعی دارد. اما در عین داشتن دغدغه تكامل اجتماعی بیش از آن دغدغه اسلام را دارد یعنی دغدغه اصلی و همّ و غم او اسلام است و می‌خواهد تكامل و توسعه بر محور اسلام واقع شود. از همین منظر با تجدد و جریان مدرنیته تعامل برقرار می‌كند. یكی از رویكردهایی كه در روشنفكری سكولار از دوره‌های گذشته بوده و الان هم هست همین است كه می‌خواهد بین اسلام و تجدد تعامل برقرار كند. اما نقطه عطف این تعامل جریان تجدد است. كاری كه این جریان روشنفكری می‌كرده این بوده كه اصول تجدد را می‌پذیرفته بعد می‌خواسته اسلام را بر مبنای آن تفسیر و تأویل كند. تأویل‌های حسی كه در دوره گذشته نسبت به دین شكل گرفته ناشی از این است كه ایده‌های تجدد، منبعی بر تفسیر دین بودند. در دوره معاصر این امر شكل منظم و منسجم‌تری به خود گرفته است و بر محور تجدد، كاركرد دین را تفسیر می‌كنند و حتی روش‌های معرفت‌شناختی كه سامان‌دهی معرفت دین را بر مبنای اندیشه‌های مدرن تحلیل می‌كند هم وارد فضای روشنفكری معاصر ما می‌شوند. مثل اندیشه‌های ملوتیكی كه نمونه‌اش نظریه قبض و بسط است.

كاركرد نظریه قبض و بسط همان كاركرد تأویل در دوران گذشته است. كه همه اندیشه‌های حسی را در قالب روشنفكری بیان می‌كردند یعنی در واقع به مفاهیم روشنفكری فقط یك ردای اسلامی می‌پوشاندند و فرهنگ اسلامی را بر مبنای آن تفسیر می‌كردند. طبیعی است این رویكردی است كه از آغاز ورود روشنفكری به كشورهای شرقی به خصوص كشور ما وجود داشته و همیشه طرفداران این تفكر اپوزیسیون نبودند. خیلی وقت‌ها داخل حاكمیت بودند و گاهی هم از بیرون حاكمیت داعی اسلام داشتند. به تعبیر دیگر یكی از شاخص‌های مهم روشنفكری سكولار تكیه به پروتستانتیسم دینی یا پروتستانتیسم اسلامی بوده است.

منبع:ماهنامه معارف، شماره ۳۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید