سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

سرباز شش ماهه


سرباز شش ماهه

هنگامی كه همه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند, ندای غریبانه امام بلند شد

هنگامی كه همه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، ندای غریبانه امام بلند شد:

«هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله ... هل من مغیث ‏یرجوا الله باغثتنا»؛ «آیا حمایت كننده‏ای هست تا از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله حمایت كند؟ آیا فریادرسی است كه برای امید ثواب ما را یاری كند؟»

وقتی كه این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صدای گریه و شیون آنها بلند شد. امام كنار خیمه آمد و به زینب علیهاالسلام فرمود: فرزند كوچكم را به من بده تا با او وداع كنم، كودك را گرفت، همین كه خواست ببوسد حرمله تیری به سوی گلوی نازك او رها كرد، آن تیر به گلوی او اصابت نمود، و سرش را ذبح كرد.

كه در این باره سید حلی گوید:

"و منعطفا اهوی لتقبیل طفله فقبل منه قبله السهم منحرا"؛ «امام حسین علیه السلام برای بوسیدن كودك شیرخوار خود خم شد، اما تیر قبل از امام بر گلوگاه او بوسه دارد».

امام آن كودك را به زینب علیهاالسلام داد و فرمود: او را نگهدار، و دستش را زیر گلوی كودك گرفت، پر از خون شد، آن خون را به طرف آسمان پاشید و گفت:

«هون ما نزل بی انه بعین الله تعالی‏»؛ چون خداوند این منظره را می‏بیند، آنچه از این مصیبت بر من وارد شد برایم آسان است‏.

و در احتجاج آمده: «امام حسین علیه السلام از اسب پیاده شد و (در كنار خیمه یا پشت ‏خیمه) با غلاف شمشیرش قبری كند، و كودكش را به خونش رنگین نموده و دفن كرد.»

مشهور است كه علی اصغر، شش ماهه بود، مادرش حضرت رباب دختر امرء القیس بود، و علی اصغر با سكینه از جانب مادر نیز برادر و خواهر بودند.در مورد نام این طفل، علامه مجلسی در جلاء العیون می‏گوید: «بعضی او را علی اصغر می‏نامند.»

در كتاب منتخب التواریخ نقل شده: در یكی از زیارات عاشورا آمده:

«و علی ولدك علی الاصغر الذی فجعت به‏»؛ « و سلام بر فرزند تو علی اصغر كه در مورد او مصیبت ‏سختی بر تو وارد شد.»امام حسین علیه السلام نزد خواهرش ام كلثوم (زینب صغری) آمد و به او فرمود: ای خواهر! تو را در مورد نگهداری كودك شیرخوارم، سفارش می‏كنم، زیرا او كودك شش ماهه است و مراقبت نیاز دارد.

ام‏كلثوم عرض كرد: برادرم، این كودك تشنه است از قوم برای او شربت آبی بگیر.

امام حسین علیه السلام علی اصغرش را در آغوش گرفت و به سوی قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و یارانم را كشتید، و از آنها جز این كودك باقی نمانده كه از شدت تشنگی مثل ماهی، دهان باز می‏كند و می‏بندد این كودك كه گناه ندارد، نزد شما آورده‏ام تا به او آب بدهید.»

«یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل اما ترونه كیف یتلظی عطشا»؛ ای قوم اگر به من رحم نمی‏كنید به این كودك رحم كنید، آیا او را نمی‏بینید كه چگونه از شدت و حرارت تشنگی، دهان را باز و بسته می‏كند؟

هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن كاهل اسدی گلوی نازك او را هدف تیر سه شعبه‏اش قرار داد كه تیر به گلو اصابت كرد:

«فذبح الطفل من الورید، او من الاذن الی الاذن‏»؛ از شریان چپ تا شریان راست علی اصغر بریده شد، و یا از گوش تا گوش او ذبح گردید.

"فاتی به نحو اللئام منادیا یا قوم هل قلب لهذا یخشع فرماه حرمله بسهم فی الحشا بید الحتوف و القی من لا یجزع"؛ پس آن كودك را به سوی قوم پست آورد، در حالی كه صدا می‏زد: ای قوم، آیا دلی هست كه از خدا بترسد و بر این كودك توجه نماید؟ به جای جواب، حرمله تیری بر كمان نهاد و آن كودك را كه از شدت ضعف و عطش قدرت بی تابی نداشت هدف تیر قرار داد.

مصیبت جگر سوز علی اصغر به قدری بر امام حسین علیه السلام سخت بود كه آن حضرت در حالی كه گریه می‏كرد، به خدا متوجه شد و عرض كرد: «خدایا خودت بین ما و این قوم، داوری كن؛ آنها ما را دعوت كردند تا ما را یاری كنند، ولی به كشتن ما اقدام می‏كنند.»

از جانب آسمان ندایی شنید:

«یا حسین دعه فان له مرضعا فی الجنه‏»؛ ای حسین در فكر اصغر نباش، هم اكنون دایه‏ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است.‏

این ندا، ندای دلداری به حسین علیه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصیبت اصغر را تحمل كند.

و دلیل دیگر بر شدت سختی این مصیبت این كه: امام حسین علیه السلام هنگامی كه به شهادت رسید: در روز یازدهم محرم، سكینه كنار پیكرهای شهدا آمد و گریه كرد تا بیهوش شد، امام حسین علیه السلام در عالم بی هوشی به سكینه اشعاری آموخت برای شیعیان بخواند، دو شعر از آن اشعار این است:

لیتكم فی یوم عاشورا جمعا تنظرونی كیف استسقی لطفلی فابوا ان یرحمونی و سقوه سهم بغی عوض الماء المعین یا لرزء و مصاب هد اركان الحجون ؛ «ای كاش در روز عاشورا همه شما بودید و می‏دیدید كه چگونه برای كودكم طلب آب كردم، قوم به من رحم نكرد، و به جای آب گوارا، كودكم را با تیر(خون) ظلم سیراب كردند، این حادثه آن چنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است كه پایه‏های كوه‌های مكه را خراب كرد.»

منبع:

راهنمای تبلیغ ۶، ویژه امر به معروف و نهی از منكر، صفحه ۱۴۴



همچنین مشاهده کنید