سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

نظم نوین جهانی و محیط زیست فرهنگی


نظم نوین جهانی و محیط زیست فرهنگی

دهه های پایانی قرن بیستم مبانی تفکر ما را به لرزه انداخته است با این حال, نه «پایان ایدئولوژی» محقق شد ـ یعنی همگرایی بین سرمایه داری و سوسیالیسم آن گونه که دانیل بلِ جامعه شناس ۹۶۰ پیش بینی کرد

دهه‌‌های پایانی قرن بیستم مبانی تفکر ما را به لرزه انداخته است. با این حال، نه «پایان ایدئولوژی» محقق شد ـ یعنی همگرایی بین سرمایه‌داری و سوسیالیسم آن‌گونه که دانیل بلِ جامعه‌شناس (۱۹۶۰) پیش‌بینی کرد ـ و نه «پایان تاریخ» یعنی پیروزی آشکار لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی آن‌گونه که تحلیل‌گر سیاسی محافظه‌کار امریکایی فرانسیس فوکویاما (۱۹۸۹) طرح کرد. فقط تاریخ شکاف خورد و جست‌وجو برای ایدئولوژیهای جدید آغاز شد. سیاست امریکایی، فرهنگِ اسلامی، تکنولوژی ژاپنی ـ به عنوان مثال ـ به حوزه‌های جدید و آزمایشی پرخطر وارد شدند. در طول سالها «نمایش»های واضحی از عملکردها ارائه شد: ویتنام، ایران، لبنان، افغانستان، نیکاراگوئه، پاناما، شیلی، چین، آفریقای جنوبی، کویت، عراق و البته اروپای شرقی و اتحاد شوروی، علاوه بر دیگر تحولات از کشمیر تا الجزایر و از ایرلند شمالی تا افریقای جنوبی. گویی روح تغییر فضای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان را فرا گرفته است.

● جست‌وجو برای نظم فرهنگی جدید

دقیقاً در همین محیط است که نیروهای فرهنگی وارد بازی جهانی شده‌اند. در حالی که روابط بین‌الملل به منافع و ساختارهای گوناگون، از حوزه نظامی تا سیاسی، و از حوزهٔ اقتصادی تا فرهنگی وارد می‌شود، پرسش محیط‌زیست ارتباطی نقش چشمگیری می‌یابد. رشد مباحث و ادبیات درباره ابعاد اخلاقی و معنوی روابط بین‌الملل در سالهای اخیر، اهمیت نظامهای ارزشی و توجه به محیط نمادینی که توسط فناوری اطلاعات ایجاد شده را نشان می‌دهد. منازعات ایدئولوژیک، دینی و مذهبی ده سال گذشته اهمیت و عمق اختلافات فرهنگی‌ در روابط بین‌الملل را برجسته می‌کند.

در گفتار و کردار اهمیت سیاست بین‌الملل در طول این دوره شواهد کافی برای درهم پیچیدگی ایدئولوژی و تکنولوژی دیده می‌شود و درخواستی مستقیم یا غیرمستقیم از سوی افراد و حتی دولت ـ ملتها برای محیط اطلاعاتی جدیدی که فرهنگ در رأس آن است به چشم می‌خورد. این امر در هیچ کجا بهتر از وقایع خاورمیانه و حضور ایالات متحده در این بخش از جهان در طول دهه‌های گذشته قابل مشاهده نیست.

مثلاً در حالی که در ۱۹۹۱ استراتژی «تسلط اطلاعاتی» و فناوری پیشرفته ایالات متحده را قادر ساخت در برابر حکومت سکولار و خشن عراق پیروز شود، در سال ۱۹۷۹ تلاش پیگیرانه واشینگتن برای حفظ حکومت شاه ایران و جلوگیری از انقلاب اسلامی ناموفق بود. بنابراین، هر بحثی از نظم نوین جهانی باید به زمینهٔ وسیع‌ترِ محیطی / ارتباطی و همچنین تنوع فرهنگ جهانی توجه کند. منابع مشروعیت و اقتدار در سیاست جهانی معاصر چیست و این منابع چگونه در مناسبات نهادی کنونی روابط ملی و بین‌المللی قرار دارد؟ چه نوع شیوه‌های پاسخگویی را می‌توان نهادینه کرد تا دفاع از منافع عمومی جهانی و جامعه جهانی در کل تضمین شود؟ آیا نظم نوین جهانی به شکلی بین‌المللی آغاز خواهد شد که کشورهای در حال توسعه به گونه‌ای فزاینده وابسته شوند؟

بسیار قبل از آن‌که عبارتِ «دهکده جهانی» مارشال مک لوهان کانادایی مشهور شود، وندل ویلکی امریکایی با اشتیاقی ناشی از حمل و نقل هوایی مدرن، اصطلاح «جهان واحد» را ترویج کرد. البته احساسات و افکار پیچیده‌ای که امروز با این عبارات تداعی می‌شود در اصل گفتمان ویلکی یا مک لوهان نبود. این عبارات سابقه‌ای طولانی دارند. این واقعیت که جهان به لحاظ تکنولوژیک یا ستاره‌شناختی یکی است ـ سیاره‌ای واحد که در میدان جاذبه ستاره‌ای خاص قرار دارد ـ اهمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ندارد. جغرافیای تاریخی بیشتر کارکردی اینشتینی دارد تا نیوتنی. با وجود پیشرفت علمی و تکنولوژیک، از جمله رشد حیرت‌انگیز نرم‌افزار و سخت‌افزارهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در طول چندین دهه گذشته، اکثریت بزرگ ساکنان این «دهکده جهانی» در شرایط نامناسب بی‌سوادی، بیماری، گرسنگی، بیکاری و سوءتغذیه زندگی می‌کنند و هنوز از ابزارهای اساسیِ دانش، اطلاعات و ارتباطات مدرن محرومند. نویسنده‌ای هندی به خوبی شگفتی آن را دریافته است:

اگر ۱۰۰ نفر در این دهکده جهانی ساکن باشند، تنها یک نفر فرصت تحصیل بالاتر از سطح مدرسه را داراست، ۷۰ نفر قادر به خواندن و نوشتن نیستند. بیش از ۵۰ نفر از سوءتغذیه رنج می‌برند، و بیش از ۸۰ نفر در خانه‌های زیراستاندارد زندگی می‌کنند. شش نفر از این ۱۰۰ نفر کل درآمد دهکده را در دست دارند. چگونه این شش نفر در صلح با همسایگان خود زندگی خواهند کرد بدون آن‌که خود را تا دندان مسلح کنند و به کسانی که به نفعشان می‌جنگند تسلیحات بدهند؟

به عنوان مثال، با ظهور به اصطلاح «انفجار اطلاعات» و «جامعه اطلاعاتی»، یکی از مهمترین پرسشهای فراروی جوامع اسلامی، کنترل‌کننده نهایی پردازش اطلاعات و تکنولوژی در عصر الکترونیک کنونی و نابودی تدریجی فرهنگ شفاهی یا سنتی ـ که نیرویی مهم در مقاومت علیه سلطه فرهنگی بوده ـ خواهد بود. مفهوم جامعه سکولار زمانی به زندگی پیچیده سرزمینهای اسلامی وارد شد که نیروهای مقاومت در حداقل بود. در نتیجهٔ خودآگاهی جدید و درجه آمادگی و تجدید حیات فرهنگی که در طول دهه‌های اخیر در جوامع اسلامی سراسر جهان شاهد بوده‌ایم، آغاز «انقلاب اطلاعات» و ورود به «جامعه اطلاعاتی» احتمالاً بستری نامساعد خواهد داشت.

سؤال حیاتی جوامع اسلامی این است که آیا جامعه اطلاعاتی و ارتباطاتی جهانی در حال ظهور، جامعه‌ای اخلاقی و معنوی است یا تنها مرحله‌ای دیگر از تحولاتی است که غرب در مرکز و جهان اسلام در حاشیه آن قرار دارد. در طول تاریخ اسلام، به ویژه در قرون اولیه، اطلاعات «کالا» نبود بلکه ضرورتی اخلاقی و معنوی بود. آیا جامعه اطلاعاتی نوعی «جامعه شبکه‌ای» است که در آن عقلانیت جدید سیاست ابزارگرایی افراطی را تحمیل می‌کند در حالی که مسائل اجتاعی همچون مسائل فنی تلقی می‌شود و متخصصان جایگزین شهروندان می‌شوند؟ آیا فناوریهای جدید اطلاعات تمرکز تصمیم‌گیری را تشویق می‌کند و موجب تجزیه جامعه و تبدیل به اَشکالی از زندگی اجتماعی با فردگرایی شدیدتر خواهد شد؟ آیا جامعه اطلاعاتی در موقعیتی است که در اَشکال سنتی ارتباطات تغییرات کیفی ایجاد و نهایتاً ساختارهای اجتماعی را متحول کند، و آیا چنین ساختارهای جدیدی به اخلاقیات جدید نیاز دارند؟ بنابراین، به‌نظر می‌رسد اکنون گفتمان و مفاهیم نظم جهانی در رأس سیاست جهانی، ظهور یک محیط ارتباطاتی جدیدی را جشن می‌گیرد و کلید کنترل بیشتر اطلاعات را در دست دارد.

● پارادایم جامعه اطلاعاتی

آیا جامعه اطلاعاتی جهانی در حال ظهور، کاربرد اجتماعی اطلاعات و اهداف اجتماعی اصیل جامعه اسلامی را آسان می‌سازد یا از آن ممانعت می‌کند؟ پاسخ در بررسی عناصر «جامعه اطلاعاتی» نهفته است که در مرکز الگوی مسلط فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایالات متحده و تعدادی از کشورهای دیگر قرار دارد. همچنین مطالعه مفهوم وسیع‌تر زندگی اجتماعی را می‌طلبد که الگوی اسلامی جامعه و دولت را نشان دهد.

در کانون بحث دو دیدگاه نسبت به جامعه وجود دارد، پارادایم جامعه اطلاعاتی و پارادایم جامعه اسلامی که در سطوح فکری و فلسفی، فلسفه و نظریهٔ اطلاعات و ارتباطات جایگزین گفتمان فرامادی و دغدغه اصلی تفکر فلسفی در غرب شده است. در سطوح خط‌مشی و اجرا، پارادایم جامعه اطلاعاتی در غرب ایدئولوژیهای نئومدرنیسم، پست‌مدرنیسم یا فراصنعتی شدن را به تصویر می‌کشد بدون کنار گذاشتن نظامهای اقتصادی و اجتماعی سرمایه‌داری که همچنان هسته آن را تشکیل می‌دهد. بنابراین پارادایم جامعه اطلاعاتی این‌گونه ارائه می‌شود «پیدایش جامعه‌ای که شرایط شکوفایی کلی خلاقیت فکری انسان را فراهم می‌آورد، به جای تأمین شرایط مصرف مادی ثروتمندان.» (ماسودا،۱۹۸۱:۳) براساس این گفته، رابطه بین دولت، جامعه و فرد با تولید ارزش اطلاعاتی و نه ارزش مادی تعیین خواهد شد. براین اساس، جامعه اطلاعاتی موجب تحول جامعه و شکل‌گیری نوع کاملاً جدیدی از جامعه بشری خواهد شد. برخی از ویژگیهای پارادایم جامعه اطلاعاتی به گفته حامیان آن عبارتند از «روح جهانی‌گرایی»، «رضایتمندی ناشی از دستیابی به اهداف»، «دموکراسی مشارکتی»، «درک ارزش زمان»، «اجتماعات داوطلبانه» و یک «اقتصاد هم‌افزا» (ماسودا،۳ـ۳۱ : ۱۹۸۱). به علاوه، گفته می‌شود که این جامعه اطلاعاتی بر خدمات مبتنی است؛ بنابراین نوعی بازی بین اشخاص است (بل، ۱۹۷۳). آنچه اهمیت دارد اطلاعات است. مهمترین فرد یک حرفه‌ای است که برای ارائه انواع مهارتهای مورد نیاز جامعه اطلاعاتی آموزش دیده است. همچنین جامعه اطلاعاتی نوعی جامعه معرفتی کاملاً سکولار مبتنی بر نظام دولت ـ ملت خواهد بود.

این عناصر پارادایم جامعه اطلاعاتی، در مقایسه با پارادایم جامعه اسلامی و تجربه تاریخی آن، سه سؤال اساسی مطرح می‌کند: اولاً، آیا پارادایم جامعه اطلاعاتی بر ابعاد معرفت‌شناختی، نظری و عملی پارادایم جامعه اسلامی غلبه خواهد کرد یا این‌که تحت کنترل و هدایت آن خواهد بود؟

به‌طور خلاصه، کدام پارادایم مبنای فرآیند تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خواهد بود؟ ثانیاً، آیا پارادایم جامعه اطلاعاتی یک پارادایم واقعاً اطلاعاتی و معرفتی است و روایت چه کسی از معرفت و اطلاعات مدنظر است؟ و سوم، کدام سیستمهای اقتصادی و سیاسی پیش‌نیاز پارادایم جامعه اطلاعاتی هستند و نتایج اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این پارادایم برای جوامع اسلامی چیست؟

● پارادایم جامعه اسلامی

ایدهٔ پارادایم جامعه اطلاعاتی و جامعه جهانی اطلاعاتی در حال ظهور در چند وجه بنیادین با مفهوم اساسی جامعه اسلامی و برخی اصول مهم اسلام مغایر است. به‌طور خاص در رابطه با سؤالات اصلی مطرح در این مقاله، تحقیق در چهار حوزه برای درک پارادایم جامعهٔ اسلامی و تجربه آن در ارتباط با غرب ضروری است. این حوزه‌ها عبارتند از:

۱) دیدگاه جهانی توحید؛

۲) جامعه‌شناسیِ دانش؛

۳) انسجام شخصیت؛ و

۴) معنای جامعه و دولت.

● دیدگاه جهانی توحید

پارادایم جامعه اسلامی پارادایمی وحیانی است نه اطلاعاتی. اسلام و نظریه توحید (یگانگی خداوند، انسانها و جهان) است که معیارهای اطلاعات را تعیین می‌کند و نه برعکس. در جهان قوانین طبیعی و فرامادی، انسان مسلمان برای دستیابی به ارزشهایی برای کنترل سیر قوانین طبیعی به قوانین فراطبیعی توجه می‌کند؛ بنابراین اطلاعات و دانش خالی از ارزش نیست بلکه اقتضائات هنجاری، اخلاقی و معنوی دارد. دیدگاه جهانی توحید، برای زندگی معنا، روح و هدف تعیین می‌کند و فرد را در عمل به اصول اخلاقی متعهد می‌کند. به‌طور خلاصه، اصل جاودانه توحید است که پارادایم جامعه اسلامی را تنظیم می‌کند و به شکل کلی یا جزئی، تابع هیچ پارادایم دیگری نمی‌شود.

بنابراین، از دیدگاه اسلام، پارادایم علمی که عمدتاً به دنبال انقلاب صنعتی توسعه یافت و پارادایم اطلاعات که اکنون در توصیف جوامع فراصنعتی ترویج می‌شود، هر دو ناقص و قابل تغییر است. دوگانگی و تناقض عمده‌ای که در طول قرن گذشته در کشورهای اسلامی ایجاد شد دقیقاً ناشی از این واقعیت بود که پارادایم علمی غربی به عنوان نیرویی مسلط برای هدایت فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی وارد شد. اکنون پارادایم جامعه اطلاعاتی به عنوان جامعه‌ای تبلیغ می‌شود که شکوفایی کلی فعالیت فکری و معنویت انسانی را موجب می‌شود. چرا جوامع اسلامی باید منتظر ظهور این پارادایم اطلاعاتی باشند تا معنویت ایجاد کند در حالی که رویکرد جهانی اسلام بر معنویت مبتنی است و بر پایه اصول مفصل حقوقی، قضایی و اخلاقی قرار دارد.

● جامعه‌شناسی دانش

«انقلاب اطلاعاتی» معاصر که شالودهٔ پارادایم جامعه اطلاعاتی است، نباید به عنوان پدیده‌ای بی‌مانند در تمدن بشری توصیف شود. همچنین نباید به عنوان پدیده‌ای مجزا از پارادایم جامعه اسلامی تلقی شود. همان‌طور که در جایی دیگر گفته‌ام (مولانا، ۷۳ـ۱۶۶: ۱۹۸۶) در هر سه مرحله توسعه تکنولوژیک و اجتماعی ـ کشاورزی، صنعتی و اکنون فراصنعتی ـ اطلاعات گسترده‌ترین، عمده‌ترین و اصلی‌ترین عنصر در فرایند توسعه بوده است. اطلاعات در قالب مهارت و دانش مقدمهٔ تشکیل سرمایه و از جهات مختلف ویژگی هر سه مرحله بوده است. پذیرش این فرض بدان معناست که اطلاعاتی و دانش ویژگی انحصاری جوامع صنعتی نیست، مگر این‌که اطلاعات و دانش به عنوان محتوای معرفت‌شناختی و تکنولوژیک غربی تعریف شود. یک نمونه آن حجم اطلاعات و دانش علمی تولید شده در جهان اسلام در رشته‌هایی چون طب، ریاضیات، جغرافیا، تاریخ، نجوم، فلسفه، ادبیات، معماری و هنر، در کنارِ پیشرفت ارتباطات، حمل‌ونقل، دریانوردی، صنعت کاغذ و تولید کتاب است.

در واقع پارادایم جامعه اسلامی عامل انقلاب اطلاعاتی و علمی در قرون وسطی بود. آنچه به عنوان دوران تاریک قرون وسطی در تاریخ غرب شناخته شده، دورانی طلایی در جامعه اسلامی بود که از اندونزی و اقیانوس آرام در شرق تا اسپانیا و سواحل اقیانوس اطلس در غرب و از آسیای میانه و هیمالیا در شمال تا جوامع افریقای جنوبی و اقیانوس هند در جنوب امتداد داشت. جامعه و تمدن اسلامی در اسپانیا در طول قرون وسطی منبع پیشرفت جهانی در اطلاعات و علم بود. در حالی که اروپا دوران جهل را می‌گذراند، مدارس قرطبه (Cordoba) و غرناطه(Granada) به مراکز روشنایی این قاره تبدیل شدند. زمانی که تفکر کلاسیک باستان در تاریکی صومعه‌ها مدفون بود، محققان، فیلسوفان و دانشمندان مسلمان به تولید علوم گوناگون در شهرهای بخارا و سمرقند در آسیای میانه و کتابخانه‌های کلان شهرهای خاورمیانه از ری در ایران تا بغداد در عراق مشغول بودند. رشد دانش تنها نظری نبود بلکه در تکنولوژی حوزه‌هایی چون مکانیک و کشاورزی نیز کاربرد داشت.

گرایش اسلام به زندگی دنیوی در این دوره بسیار اهمیت داشت و تأثیر عمیقی بر روند اطلاعات، علوم و تکنولوژی بر جای گذاشت. تفاوت بنیادین فرهنگ یونانی دوران کلاسیک و فرهنگ اسلامیِ قرون وسطی از این واقعیت ناشی می‌شود که اندیشه یونانی تنها مجذوب مطالعه انسان بود، در حالی که فرهنگ اسلامی دانشمندان را به مطالعه کلیت جهان تشویق می‌کرد. بنابراین، دوران اطلاعاتی و علمی که مشخصهٔ پیشرفت اسلام از سال ۷۰۰ تا ۱۳۰۰ میلادی بود، شاهد جهشهای مادی و معنوی بود و باعث تأثیر عظیم اسلام در حوزه‌هایی چون ریاضیات، نجوم، شیمی، زیست‌شناسی و طب، همچنین در فلسفه، ادبیات، تاریخ، جغرافیا، جمعیت‌شناسی، علم سیاست، جامعه‌شناسی و اقتصاد شد. بنابراین مسلمانان منافع خود را در روابط بین دولتی و مسائل بین‌المللی توسعه دادند و در نتیجه به درک بالایی از دانش و قدرت دست یافتند.

مفاهیم یگانگی خداوند و برادری انسانها ـ دو مفهوم بنیادین در نظریه توحید ـ کاوش و تحقیقات علمی این دوران را پشتیبانی می‌کرد. مفهوم وحدت بشر موانع جغرافیایی و دیوارهای نژادی و زبانی را که قبلاً زیاد شده بود فرو ریخت. یونانیان دانش را نظام‌مند، تعمیم یافته و تئوریزه کردند ولی مطالعهٔ نظام‌مند، شیوه‌های علمی، سنجش و مشاهدهٔ ممتد به دوران دانش و اطلاعات اسلامی تعلق داشت. آنچه به عنوان علمی/ اطلاعاتی مدرن می‌شناسیم در پی این روح جدید جست‌وجوگیری که پیش از رنسانس توسط دانشمندان مسلمان به اروپا معرفی شد، پدید آمد. این نکته‌ای مهم برای درک فرهنگ اسلامی و ویژگی دورهٔ علم اطلاعات است که کیفیتِ ایستای تصور کلاسیک یونانی از جهان را به جهانی پویا به لحاظ بی‌کرانیِ فضا و زمان تبدیل کرد. اسلام به عقل و تجربه توجه کرد و بر طبیعت و تاریخ به عنوان منابع دانش بشری تأکید کرد. به هرحال در اینجا نمی‌توان بری کسانی که از انقلابات علمی / اطلاعاتی این دوره مطلع نیستند، گزارشی کامل ارائه کرد. برخی توضیحات در منابع آمده است (سارتون، آرنولد و گیلارن، هالت و دیگران، میرزا و صدیقی، مک دونالد، ون گرونبام، سعید و زاهد، ابن‌خلدون، ویکنز).

در قلمرو اطلاعات، اسلام هم خود انسان و هم جهان را به عنوان منابع دانش می‌شناسد. روش مشاهده و آزمایش، روش علمی قیاس، و تأکید بر ادراک حسی به عنوان منبع شناخت همه به دورهٔ انقلاب علمی و اطلاعاتی در تاریخ اسلام تعلق دارد. در واقع اگر سقوط قرطبه و غارت بغداد و ری به دست مهاجمان بیگانه در قرون دوازده و سیزده رخ نداده بود، اروپا مجبور نبود سه قرن انتظار بکشد تا سپیده دم رنسانس علمی خود را نظاره کند.

پارادایم جامعه اسلامی همچنین عامل تولید صدها اثر عظیم خلاقانه و ادبی در شعر، مکتب نمادگرایی(Symbolism) و تصوف (mysticism) توسط غولهایی چون ابن عربی، مولوی رومی، حافظ، سعدی، نظامی و عطار بوده است. همهٔ این موارد کارهایی مهم در گسترش جهان‌بینی اسلامی بوده است. دیدگاه جهانی ارتباطات و اطلاعات که هنوز به مطالعه و بررسی جامعی نیاز دارد. این موارد تنها تفسیر شاعرانهٔ ادبی ارزشهای اسلامی نیست بلکه ابعاد مهم اجتماعی ـ فرهنگی و روحی ـ هنجاری را که مشخصهٔ جامعه اسلامی بوده نیز در بردارد.

برخلاف امپراطوری روم و ایران که برای حفظ ملیتهای گوناگون ناگزیر بودند، به نظامهای اداری و نظامی اتکا کنند، دولت اسلامی اولیه مزیت بی‌نظیر بهره‌مندی از کتاب الهی ـ قرآن ـ و قانون الهی ـ شریعت ـ را داشت که مرزهای سیاسی ملی را محو کرد و فرایند تحرک فیزیکی و اجتماعی در سرزمینهای وسیع اسلامی را تسریع کرد. مبادلهٔ کالاها و خدمات و انتشار علم و اطلاعات در جامعه اسلامی نیازمند ارتباطات بود. این امر به تأسیس حمل و نقل پستی و شبکه دریانوردی جدید و همچنین انتشار نقشه‌ها و راهنماهای جغرافیایی منجر شد که حاوی توصیفات تاریخی ـ اقتصادی دقیق هر منطقه و اسامی شهرها و شهرستانها به ترتیب حروف الفبا بود. زمان و مکان خدمات روازنهٔ پستی در هر شهرستان از قبل توسط حاکم اعلام می‌شد تا نامه‌های خصوصی و دولتی به موقع به مقاصدی چون مصر تا آسیای میانه ارسال شود. تقویم ابداعی عمر خیام از تمام تقویمهای علمی دیگر از جمله تقویم دورهٔ گریگوری بسیار پیشرفته‌تر بود. دریانوردان مسلمان شبکه‌های کشتیرانی از بصره عراق تا سواحل چین تأسیس کردند. امروزه واژگانی چون کشتی‌سازی (دارالصنع) که (a…enal)، کابل (Cable) باد، باران‌ موسمی (monsoon) دیوان (douane) و تعرفه (tariff)، که همگی ریشه عربی دارند، شاهدی برای عصر ارتباطات و اطلاعات که مشخصهٔ تاریخ اسلام در طول قرون وسطی بود هستند.

تحصیل دانش یکی از متعالی‌ترین ارزشهای اسلام است؛ با این حال، مفهوم جامعه به عنوان یک کلِ منجسم در پارادایم جامعه اسلامی بود که روند انقلابات علمی و اطلاعاتی دورهٔ میانی در تمدن اسلامی را هدایت می‌کرد نه منافع ملی‌گرایانه، اقتصادی، سیاسی یا شرکتی. در اسلام، آرمان و واقعیت، که همان سیاست اجتماعی و اطلاعات است، نباید جداگانه پیش روند زیرا نیروهایی متضاد نیستند.

رکود جهان اسلام در پنج قرن گذشته دقیقاً زمانی روی داد که نیروهای داخلی در قالب منازعات و آشوبهای حکومتی و نیروهای خارجی با استعمار فرایند تجزیه را آغاز کردند. تمایز بین علوم اسلامی و مدرن از یک سو و گرایش به تجمل، مادی‌گرایی و متافیزیک از سوی دیگر، جامعه اسلامی را به افول کشاند. بنابراین اندیشهٔ اسلامی در علوم و هنر عملاً ساکن ماند. فرایند وابستگی به علوم و تکنولوژی غربی آغاز شد. حاکمان جهان اسلام تحت‌تأثیر دور جدید انقلابات علمی و صنعتی در اروپا، تضعیف شده به دلیل تقسیم جامعه به واحدهای کوچکتر، و وحشت‌زده از ظهور «نظم جدید» پذیرفتن الگوهای غربی توسعه را آغاز کردند که جوامع آنها را تابع نظامهای اقتصادی و سیاسی بین‌المللی در حال ظهور قرار می‌داد. پیدایش شرق‌شناسی که با نظام آموزشی غربی پیوند داشت طبقه‌ای روشنفکر و بوروکرات متجدد پرورش داد که رهبری سیاسی آنها به تسریع و مشروعیت فرایند تجزیه و فروپاشی یاری رسانید.

● انسجام شخصیت

پارادایم جامعه اطلاعاتی بر سکولاریسم مبتنی است در حالی که پارادایم جامعه اسلامی بر پایه نظامی دینی ـ سیاسی، اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی است که بر حقوق و قواعد حقوقی مفصل مبتنی است. علما، به عنوان محققان علوم دینی اسلامی، به ویژه حقوق (فقه، با متخصصان اطلاعاتی و طبقه روشنفکر جوامع سکولار که کارشان صرفاً متمرکز بر اقتصاد، سیاست و حقوق است متفاوتند و همچنین با روحانیان مسیحی نیز که تنها به مسائل الهیات مشغولند. علما یا محققان اسلام مراجع تقلیدی هستند که راهنماییهای موثق آنها در موضوعات فرهنگ، اقتصاد، حقوق و سیاست اسلامی مورد تبعیت قرار می‌گیرد.

بنابراین سکولاریسم به دنبال جدایی دین از سیاست، معنا از ما و عقلانیت از بینش عالم وجود است، با اندیشه اجتماعی و سیاسی اسلام بیگانه است. اسلام همه اینها را به عنوان یک کل منسجم می‌بیند. بنابراین سکولاریسم غرب در جوامع اسلامی مورد استقبال واقع نشد و به فضیلت تبدیل نشد زیرا نماد الحاد و مادی‌گرایی غرب بود ـ فرایند مادی‌گرایی که در آن تکنولوژیها، متدولوژیها، ایدئولوژیها از اروپا و سپس امریکا وارد می‌شد. در اسلام توصیف زندگی سکولار (در مقابل زندگی دینی) دشوار است زیرا تمایزی بین نهادهای کاملاً سیاسی و دیگر نهادها وجود ندارد. اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و سیاسی و هنجارهای مدون عمل را در بر دارد. از آنجا که جدایی بین دین و سیاست اساساً در اسلام وجود ندارد، جامعه اسلامی هرگز، چه به صورت نظری و چه عملی، یک تئوکراسی همچون مسیحیت در اروپا تشکیل نداد. اصطلاح «تئوکراسی» برای تاریخ اسلام نادرست و متناقض است زیرا برخلاف سنت مسیحی، سران دولت در جوامع اسلامی هرگز رهبر مذهبی صرف نبوده‌اند. به علاوه، هرگز طبقه‌ای روحانی بر جوامع اسلامی حاکم نبوده زیرا کلیسا نهادی بیگانه با اسلام است. در اسلام هیچ واسطه‌ای بین فرد و خداوند وجود ندارد و هیچ شخص یا سازمانی قدرت تغییر، اصلاح یا تکمیل قانون الهی، قرآن و سنت را ندارد.

انقلاب فرانسه زمانی که جایگزین رژیم تحت‌کنترل کلیسای مسیحی شد، باعث پیدایش خصوصیات سیاسی و فلسفی سکولاریسم مدرن شد. برعکس، انقلاب اسلامی در ایران پایان سلطنت سکولاری بود که الگوهای توسعه غربی را ترویج می‌کرد و آغاز حکومت اسلامی مبتنی بر اقتدار روحی و قرآن بود. در حالی که اعدام لویی شانزدهم نماد مرگ سلطنت مقدس و آغاز حکومت سکولار در فرانسه بود، برکناری شاه ایران نشانهٔ مرگ طاغوتِ سکولار و ظهور مجدد قدرت مادی و معنوی در ایران بود. جنبشهای «نوسازی» (مدرنیزاسیون) جوامع اسلامی در طول قرن گذشته به دلیل ناتوانی در ارائه دکترین منسجم مبتنی بر وحدت قدرت مادی و معنوی ناکام ماند. در پارادایم جامعه اسلامی این دو نیرو تفکیک‌ناپذیرند.

نوشتهٔ دکترحمید مولانا .

ترجمهٔ اسماعیل اسفندیاری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید