پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

حکومت به مثابه وسیله احقاق حق


حکومت به مثابه وسیله احقاق حق

بازشناسی حکومت اسلامی در نهج البلاغه

اسلام و نظامات اجتماعی از جمله مسائلی است که به دلیل اهمیت آن همواره مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است؛ در همین حوزه نیز مسئله تشکیل حکومت برای اجرای اهداف اجتماعی اسلام از مهمترین موضوعات این حیطه به شمار می رود. در این میان نگاه به نصوص دینی که شامل قرآن و روایات و سنت معصومین می شود از اهمیت کلیدی برخوردار است به طوری که تنها این منابع، معیار صحیح و دقیقی از مفاهیم اساسی و ارزشی حاکم بر جامعه اسلامی ارائه می دهند و همواره به عنوان میزان قرار می گیرند.

دراین راستا نوشتار حاضر درباره ویژگی های حکومت اسلامی در نهج البلاغه از کتاب «حکومت حکمت» نوشته استاد مصطفی دلشاد تهرانی انتخاب شده است که قسمت اول آن تقدیم خوانندگان می شود.

● هدف یا وسیله

از جمله مسائل مهم و تعیین کننده درباره حکومت این است که مشخص شود حکومت در دیدگاه امیرمؤمنان علی(ع) هدف شمرده شده است یا وسیله.

تلقی حاکمان و زمامداران از این امر بشدت در رفتار حکومتی و نوع زمامداری آنان تاثیر دارد. اینکه آیا حکومت فی نفسه با ارزش است یا به امری دیگر ارزش می یابد و اینکه آیا حکومت بالاتر از هر امر دیگر است یا خود در خدمت اموری دیگر قرار دارد، در تصمیم گیری ها، برنامه ریزیها و رفتارهای حکومتی نقشی اساسی بازی می کند.

برخی حکومت را هدف و غایت و مقصد تلقی می کنند، و از این رو همه چیز را برای آن می خواهند و در راه آن می دانند. براین مبنا حکومت فی نفسه بالاترین ارزش را داراست و همه چیز باید با آن سنجیده شود و خود آن با چیزی محک نمی خورد. دراین صورت همه تلاش ها برای رسیدن و دستیابی به حکومت و حفظ و نگهداری آن به هر صورت و با هر وسیله است؛ و بالاترین لذت و مهم ترین سعادت دستیابی به حکومت و حفظ قدرت است. حکومت برای برخی معبودی است که همه چیز را در پای آن قربانی می کنند: حریت، انسانیت، عدالت و...

برخی دیگر حکومت را وسیله و آلت و طریق می دانند، و از این رو حکومت را برای اموری دیگر می خواهند و در آن جهت به کار می گیرند. در اینجا ممکن است حکومت وسیله و آلت و طریق رسیدن به قدرت و مکنت، و نگهداری و گسترش اینها باشد؛ و ممکن است حکومت وسیله و آلت و طریق خدمتگزاری و دادگری باشد و اعتبارش فقط در این جهت باشد. اکنون باید دید که امیرمؤمنان علی(ع) حکومت را چگونه دیده و برای آن چه نقشی قائل شده است.

شریف رضی آورده است که عبدالله بن عباس گوید در «ذی قار» [پیش از جنگ جمل] نزد امیرمؤمنان(ع) رفتم. آن حضرت مشغول پینه زدن کفش خود بود. چون مرا دید، گفت: «ما قیمه هذه النعل»؟ (بهای این کفش چقدر است؟) گفتم: «لا قیمه لها.» (بهایی ندارد). فرمود:

«والله لهی احب الی من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا.»۱

به خدا سوگند این کفش بی ارزش نزد من محبوبتر است از حکومت برشما، مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را براندازم.

دلالت سخن امام(ع) براینکه حکومت فی نفسه هیچ ارزشی ندارد و امری آلی است، نه عالی؛ و وسیله ای در جهت اقامه حق و دفع باطل بیش نیست کاملا روشن است. امام خمینی(ره) دراین باره چنین فرموده است:

«عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست، بلکه وسیله انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره نفس حکومت و فرماندهی به ابن عباس فرمود: این کفش چقدر می ارزد؟ گفت: هیچ. فرمود: فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزشتر است، مگر اینکه به وسیله فرماندهی و حکومت بر شما بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم؛ و باطل (یعنی قانون و نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم. پس، نفس حاکم شدن و فرمانروایی وسیله ای بیش نیست و برای مردان خدا اگر این وسیله به کار خیر و تحقق هدف های عالی نیاید، هیچ ارزشی ندارد. لذا در خطبه نهج البلاغه می فرماید: «اگر حجت بر من تمام نشده و ملزم به این کار نشده بودم، آن را (یعنی فرماندهی و حکومت را) رها می کردم.»

بدیهی است تصدی حکومت به دست آوردن وسیله است، نه اینکه یک مقام معنوی باشد، زیرا اگر مقام معنوی بود، کسی نمی توانست آن را غصب کند یا رها سازد.

هرگاه حکومت و فرماندهی وسیله اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام شود، قدر و ارزش پیدا می کند و متصدی آن صاحب ارجمندی و معنویت بیشتر می شود. بعضی از مردم چون دنیا چشمشان را پرکرده، خیال می کنند که ریاست و حکومت فی نفسه برای ائمه(ع) شان و مقامی است، که اگر برای دیگری ثابت شد دنیا به هم می خورد.

ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند.

صرف حکومت برای آنان جز رنج و زحمت چیزی ندارد، منتها چه بکنند؟ مامورند انجام وظیفه کنند.»۲

در اندیشه و سیره پیشوای آزادیخواهان، امیرمومنان علی(ع) حکومت جز وسیله خدمت و عدالت نیست و هرگز آلت کسب قدرت و مکنت تلقی نشده است. آن حضرت در ضمن خطبه ای چنین فرموده است:

«اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان، و لا التماس شیء من فضول الحطام...»۳

خدایا! تو می دانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه به خاطر رسیدن به چیزی از بهره های ناچیز دنیا.

امام(ع) یادآور شده که آن همه تلاش و مبارزه برای دستیابی به قدرت و مکنت نبوده است. حکومت فی نفسه و امور دنیایی به طور کلی بی ارزش تر از آن است که مقصد آدمی قرار گیرد، و اینها جز وسیله ای برای تحقق اهداف انسانی و الهی نباید باشد، چنان که پیشوای عدالتخواهان، امیرمومنان علی(ع) پس از به دست گرفتن حکومت مکرر یادآور شده است. در خطبه «شقشقیه» پس از آنکه اشاره نموده که اگر حضور حاضران و اتمام حجت با اعلام وجود ناصران نبود، و اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بی تامل رشته حکومت را از دست می گذاشته و خود را به کناری می کشیده، چنین فرموده است:

«ولا لفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطه عنز!»

و می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم.

«عفطه » به معنای آب بینی بز و گوسفند است که هنگام عطسه کردن پرتاب می شود و «عنز» به معنای ماده بز است. «عفطه عنز» (آب بینی بز) را استعاره آرند از برای بیان چیزی بسیار بی ارزش، و امام(ع) حکومت را فی نفسه چنین بی ارزش معرفی کرده و در واقع دعوای بر سر حکومت و قدرت را دعوا بر سر آب بینی بز اعلام نموده است. همچنین پیشوای آزادگان، امیرمومنان علی(ع) فرموده است:

«و ان دنیاکم عندی لاهون من ورقه فی فم جراده تقضمها.» ۵

و دنیای شما نزد من خوارتر است از برگی در دهان ملخ که آن را می خاید و طعمه خود می نماید.

امیرمومنان(ع) در ضمن نامه ای که به عثمان بن حنیف انصاری- از اصحاب خاص امیرالمومنین و کارگزار بصره -نوشته و او را به سبب حضورش در مجلس عروسی یکی از جوانان بصره که مجلسی اشرافی بوده، توبیخ کرده، چنین فرموده است:

«و لهی فی عینی اوهی و اهون من عفصه مقره »۶

و این دنیا در نظر من از دانه حنظل تلخ هم حقیرتر و بی ارزش تر است.

پیشوای آزادگان، علی(ع) درباره نگاه به دنیا و نظر به حکومت- فی نفسه- و آزادی از دام دنیا و وارستگی از وسوسه قدرت چنین سفارش کرده است:

«فلتکن الدنیا اصغر فی اعینکم من حثاله القرظ و قراضه الجلم. و اتعظوا بمن کان قبلکم، قبل ان یتعظ بکم من بعدکم، و ارفضوها ذمیمه ، فانها قد رفضت من کان اشعف بها منکم.»

پس، دنیا را بی ارزش تر از پر کاه و خشکیده گیاه ببینید. و از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آنکه پسینیان از شما عبرت گیرند. دنیای نکوهیده را برانید، چه او کسانی را از خود رانده است که بیش از شما شیفته آن بوده اند.

در دیدگاه پیشوای عدالتخواهان، امیرمؤمنان علی(ع) حکومت تنها زمانی اعتبار می یابد که وسیله ای در جهت تحقق اهداف انسانی و الهی و ابزار برپایی عدالت و رفاهت همگانی و حفظ حرمت و حقوق انسانی و بستر تعالی آدمی باشد.

● اهداف حکومت

حکومت نزد امیرمؤمنان علی(ع) وسیله ای است در جهت اهدافی عالی که جز با تحقق آنها سیری به سوی تعالی همگانی میسر نمی شود، یعنی: عدالت، امنیت، رفاه و تربیت.

● تحقق عدالت

اساساً امیرمؤمنان علی(ع) حکومت را برای تحقق عدالت پذیرفت و آن را جز در این مسیر نمی خواست و مقصد آن حضرت از پذیرش حکومت برپایی عدالت بود، چنانکه فرمود:

«... و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظه ظالم، و لاسغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها، و لسقیت آخرها بکاس اولها.»۸

و اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بی تأمل رشته حکومت را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم، و چون گذشته، خود را به کناری می کشیدم.

حکومت جز با عدالت هویت حقیقی نمی یابد و مودت مردمان را کسب نمی کند، چنانکه امیر بیان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر یادآور شده است:

«و ان افضل قره عین الولاه اشتقامه العدل فی البلاد، و ظهور موده الرعیه . و انه لا تظهر مودتهم الا بسلامه صدورهم، و لا تصح نصیحتهم الا بحیطتهم علی ولاه الامر، و قله استثقال دولهم، و ترک استبطاء انقطاع مدتهم.»۹

آنچه بیشتر دیده والیان بدان روشن است، برقراری عدالت در شهرها، و میان مردمان دوستی پدید شدن است. و دوستی آنان آشکارا نگردد جز آن گاه که دل ایشان بی گزند شود، و خیرخواهی شان راست نیاید جز که والیان را برای کارهای خود نگاه دارند، و دوام حکومت آنان را سنگین نشمارند، و گفتگو از دیر ماندن آنان را بر سر کار، واگذارند.

امام علی(ع) حکومت را برای برقراری عدالت- به صورت همه جانبه- می خواست، چنانکه فرمود:

«والله لهی احب الی من امرتکم الا آن اقیم حقاً او ادفع باطلا.»

به خدا سوگند این کفش بی ارزش نزد من محبوبتر است از حکومت بر شما، مگر آنکه حقی را بر پا سازم یا باطلی را براندازم.

و نیز فرمود که آنچه از ما رفته است، و تلاشها و مبارزات و فداکاریها برای رغبت در قدرت و رسیدن به بهره هایی از مکنت نبوده است، بلکه برای اهدافی روشن و والا بوده است، از جمله: «... ولکن لنرد المعالم من دینک... و تقام المعطله من حدودک.»۱۱

بلکه مقاصد ما آن است که نشانه های دین تو را به جامعه بازگردانیم،... و حدود اجرا نشده ات به اجرا درآید.

نشانه های دین جز در بستر عدالت ظهور نمی نماید و حدود الهی در سایه عدالتی فراگیر بدرستی به اجرا درمی آید؛ بلکه بر قرار کردن عدالت، برپا ساختن بالاترین حدود الهی است که در سایه آن همه چیز جان می گیرد و راست می گردد. امیرمؤمنان علی(ع) نقش عدالت را چنین بیان کرده است:

«جعل الله سبحانه العدل قوام الانام، و تنزیها من المظالم و الاثام، و تسنیه للاسلام.»۲۱

خدای سبحان عدالت را مایه برپایی انسانها، و ستون زندگانی آنها، و سبب پاکی از ستمکاریها و گناهان، و روشنی چراغ اسلام قرار داده است.

و نیز فرموده است:

«بالعدل تصلح الرعیه ».۳۱

با عدالت مردمان اصلاح می شوند.

در واقع جامعه ای که عدالت در آن برپا نیست، فاقد حیات انسانی و زندگی معنوی است؛ و دیانتی که در آن اهتمام به برقراری عدالت نیست، مایه گمراهی است؛ و حکومتی که عدالت هدف آن نیست و در راه برقراری عدالتی همه جانبه و فراگیر گام نمی زند، در مسیر هلاکت است که اصلاح دین و دنیای مردمان به عدالت است. در سخنان پیشوای عدالتخواهان، علی(ع) چنین وارد شده است:

«العدل حیاه »۴۱

عدالت زندگی است.

«العدل حیاه الاحکام».۵۱

عدالت حیات احکام [دین است].

«عدل السلطان حیاه الرعیه و صلاح البریه.»۶۱

عدالت زمامدار، حیات مردمان و مایه اصلاح امور و صلاح احوال خلق است.

«العدل نظام الامره ».۷۱

عدالت نظام بخش حکومت است.

«العدل ملاک، و الجور هلاک.»۸۱

عدالت بنیاد دستیابی به هر سعادت است، و ستم مایه هلاکت است.

امیرمؤمنان علی(ع) هدف اساسی حکومت و والاترین ارزش را در جامعه برپایی عدالت می دانست و هر برنامه ای را با جهتگیری عدالتخواهانه می خواست. امام(ع) عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی را برتر از هر خدمت اجتماعی و دستگیری اقتصادی می دانست و معتقد بود که خدمات اجتماعی و دستگیریهای اقتصادی ناشی از وجود ستم اجتماعی و ظلم اقتصادی است و اگر عدالت همه جانبه برپا شود، نیازی بدین امور نیست و چنین خدماتی باید در جهت تحقق عدالت فراگیر صورت یابد و هدف بودن عدالت در حکومت به فراموشی سپرده نگردد و به خدمات اجتماعی و دستگیریهای اقتصادی بسنده نشود. شخصی نزد امام علی(ع) آمد و از آن حضرت پرسید: «ایهما افضل، العدل او الجود؟» (کدامیک برتر است، عدالت یا بخشش؟) در واقع عدالت و برپا کردن داد والاتر و باارزش تر است یا روی کردن به خدمات و اموری چون دستگیری بینوایان و رسیدگی به ناتوانان و بخشندگی و ایثارگری؟

امام(ع) دیدگاه دادگرانه و عدالتخواهانه خود را چنین بیان داشت:

«العدل یضع الامور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها. و العدل سائس عام، والجود عارض خاص. فالعدل أشرفهما و أفضلهما.»۹۱

عدالت کارها را در جای خود قرار می دهد، و بخشش آنها را از مسیرشان خارج می سازد. عدالت تدبیرکننده ای است به سود همگان، و بخشش به سود خاصگان. بنابراین عدالت شریف تر و برتر است.

هر نوع نابسامانی نشانی از بی عدالتی است و اگر عدالت هدف حکومت قرار گیرد و لوازم تحقق آن فراهم آید، جامعه و امور سامان می یابد و همگان لباس عافیت و سلامت و کرامت به تن می نمایند. امیر مؤمنان علی(ع) حکومت را در این جهت سیر داد، چنانکه در ضمن خطبه ای خطاب به مردم فرمود:

«وألبستکم العافیه من عدلی.»۰۲

و از عدالت خود لباس عافیت بر تن تان کردم.

براساس هدف قرار دادن عدالت در حکومت بود که امام(ع) بلافاصله پس از به دست گرفتن امور به تحقق عدالت همه جانبه قیام کرد و بر سر پیمان عدالتخواهی استوار ایستاد. در روز دوم حکومت خود، درباره آنچه عثمان تیول بعضی کرده بود و امام(ع) آن را به مسلمانان بازگرداند، فرمود:

«و الله لو وجدته قد تزوج به النساء، و ملک به الاماء، لرددته؛ فان فی العدل سعه ، و من ضاق علیه العدل، فالجور علیه أضیق!»۱۲

به خدا سوگند، اگر [آنچه را که عثمان بخشیده است] نزد کسی بیابم، آن را به بیت المال مسلمانان باز می گردانم، هر چند آن را کابین زنان کرده باشند یا بهای کنیزکان؛ زیرا در عدالت گشایش است و آن که عدالت را برنتابد، ستم را سخت تر یابد.

امیر مؤمنان علی(ع) در راه تحقق این هدف والا همه سختیها و مخالفتها را به جان خرید و در همین راه به شهادت رسید که درباره اش گفته اند: «قتل فی محرابه لشده عدله»۲۲ او در محراب عبادت خویش به سبب شدت عدالتش کشته شد.

ام هیثم نخعی از اصحاب علی(ع) و از مفاخر زنان شاعر شیعه، در بیتی از مرثیه سوزناک خود درباره شهادت مجسمه عدالت، در توصیف حق خواهی و عدالت مداری امیرمؤمنان علی(ع) چنین سرود:

یقیم الحق لا یرتاب فیه

و یعدل فی العدی و الاقربینا

حق را بی هیچ تردیدی برپا می دارد، و در میان دشمنان و نزدیکان به عدالت رفتار می نماید.

مصطفی دلشاد تهرانی

پی نوشت ها:

۱-نهج البلاغه خطبه ۳۳.

۲-ولایت فقیه ص .۴۴

۳-نهج البلاغه

خطبه .۱۳۱

۴-همان خطبه ۳.

۵-همان ۴۲۲.

۶-نهج البلاغه نامه ۵۴.

۷-همان خطبه ۲۳.

۸-همان خطبه ۳.

۹-همان نامه ۳۵.

۱۰-همان خطبه ۳۳.

۱۱-همان خطبه ۱۳۱.

۲۱-غررالحکم ج ۱ ص ۵۳۳.

۳۱-همان ص ۲۹.۲

۴۱-شرح غررالحکم ج ۱ ص .۶۴

۱۵-همان ص ۴۰۱.

۶۱-همان ج ۴ ص ۳۶۳.

۷۱-همان ج ۱ ص ۸۹۱.

۸۱-همان ص .۵۷

۹۱-نهج البلاغه حکمت ۷۳۴.

۰۲-همان خطبه ۷۸.

۱۲-همان خطبه ۵۱

۲۲-مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۳.



همچنین مشاهده کنید