چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

«پیرزن کلوم» پیرزنی که بر ما غلبه کرد


«پیرزن کلوم» پیرزنی که بر ما غلبه کرد

قله پیرزن کلوم با ارتفاع ۳۸۴۰ متر از قلل البرز مرکزی , بر خلاف نام خویش بسیار شاداب و استوار در شمال قله مهرچال و در جنوب آبادی گرمابدر واقع شده است مسیر دستیابی به قله در فصل تابستان از روستای امامه است این مسیر , مسیر عمومی صعود به قله محسوب می شود که مسیری طولانی است با شیب کم , اما برای دست یابی سریعتر به قله میتوان از روستای گرمابدر نیز اقدام به صعود نمود

قله پیرزن کلوم با ارتفاع ۳۸۴۰ متر از قلل البرز مرکزی ، بر خلاف نام خویش بسیار شاداب و استوار در شمال قله مهرچال و در جنوب آبادی گرمابدر واقع شده است . مسیر دستیابی به قله در فصل تابستان از روستای امامه است. این مسیر ، مسیر عمومی صعود به قله محسوب می شود که مسیری طولانی است با شیب کم ، اما برای دست یابی سریعتر به قله میتوان از روستای گرمابدر نیز اقدام به صعود نمود.

روستای گرمابدر بیشتر با نام راهپیمایی تهران شمال (مسیر گرمابدر- سی سنگان ) عجین شده است ، این آبادی کوچک که دیگر نمی توان نام روستا بر آن نهاد (چرا که ویلاهای سبک اروپایی بسیار میتوان در آن دید ) آخرین آبادی منطقه زایگان محسوب می شود . بدیگر معنی برای رسیدن به گرمابدر بعد از فشم باید به سمت زایگان رفت و پس از عبور از کنار روستاهای لالون و آب نیک تا انتهای جاده آسفالته رفت ، در انتهای جاده آسفالته روستای گرمابدر با محیط بانی محیط زیست قرار دارد . و برای عبور از محیط بانی و ادامه مسیر خاکی توسط خودرو می بایست با مجوز به منطقه رفت . اما مطمئن باشید در فصل زمستان اتوموبیل شما حداکثر تا پای محیط بانی خواهد رفت چرا که برف این منطقه کمتر از یک متر نیست .

● گزارش برنامه :

▪ سرپرست : سیامک دانایی

▪ تعداد نفرات : ۱۶ نفر

▪ تاریخ : جمعه ۲۸ بهمن ۱۳۸۴

برای صعود به قله پیرزن کلوم ، با دوستان گروه ستاک و به سرپرستی آقای سیامک دانایی روز جمعه مورخ ۲۸ بهمن ماه ۱۳۸۴ عازم روستای گرمابدر می شویم .

این بار جمعا ۱۶ نفر دور هم جمع شده ایم تا خاطرات یک برنامه زمستانی را با یکدیگر تقسیم کنیم . ۱۶ نفری که مطمئنا هیچگاه نمی توان دوباره دور یکدیگر جمع نمود . طبق معمول ساعت ۶:۳۰ از کنار پل سیدخندان که مبدا حرکت گروه ستاک است با یک دستگاه مینی بوس ایویکو به سمت جاده فشم به راه می افتیم .

ظاهرا نحسی دیر رسیدن گریبان گروه را گرفته است . هربار به طریقی باید تاخیری در اجرای برنامه های گروه ایجاد شود . برنامه های گروه ناخودآگاه مرا به یاد جهنم ایرانیان می اندازد : یک روز قیر نیست ، یک روز قیف نیست و ...

این بار که مینی بوس سر موعد حاضر شده و همه دوستان نیز خوش قولی کرده اند با خیال اینکه همه چیز طبق قرار انجام شده است به راه می افتیم . اما در یکی از پیچهای گردنه قوچک مینی بوس خاموش شده و دیگر روشن نمی شود . در همین حین دوستان گروه همت شمیران را می بینیم که با سه دستگاه خودوری سواری عازم منطقه شمشک هستند تا اسکی کنند . خودروی دوست خوبمان اشکان نیز کمی جلوتر از مینی بوس ما خراب میشود و آنان نیز مشغول تعمیر اتوموبیل وی میشوند . پس از کمی کلنجار رفتن با اتوموبیل اشکان ، مشکل خودروی وی حل میشود ، اما مینی بوس ما به هیچوجه خیال روشن شدن ندارد . به همین دلیل بنده با اتوموبیل دوستان همت عازم میدان لشکرک می شوم تا شاید مینی بوس دیگری بیابم تا سریعتر به راه بیافتیم . اما در میدان لشگرک خبری از مینی بوس نیست . لذا با یک سواری به سمت لواسانات میروم تا شاید از آنجا بتوان مینی بوس کرایه کرد . از بخت بد در آنجا نیز خبری از مینی بوس نیست . راننده تاکسی که با آن به لواسانات رفته ام از محلی های لواسانات است و چند راننده مینی بوس را می شناسد . لذا با وی به درب منزل چند تن از آنان می رویم و بالاخره یک مینی بوس یافته و با او به سمت گردنه قوچک بازمی گردیم . نرسیده به محل خراب شدن مینی بوس ایویکو ، دوستان را می ینیم که مینی بوس را تعمیر کرده و راهی شده اند . ظاهرا اتصالی برقی در خودرو بوجود آمده بوده است که با برطرف کردن این اتصالی مشکل مرتفع شده . لذا مینی بوس جدید را مرخص کرده و با تاخیری حدودا یک ساعت و نیمه ، با مینی بوس ایویکو به سمت گرمابدر میرویم.

اطراف جاده ای که به گرمابدر میرود برفی به ارتفاع یک و نیم الی ۲ متر دید می شود .هوا ابری است اما باریدنی در کارنیست . حدود ساعت ۹ صبح از کنار محیط بانی به سمت آبادی به راه می افتیم . قبل از ما هیچ کس به سمت ده نرفته است .لذا از همان ابتدای امر برف کوبی شروع می شود و طبق معمول این سیامک است که با قدرت تمام شروع به برف کوبی می کند . از دور دست خانه های گرمابدر و ویلاهایی که جدیدا ساخته شده اند دیده میشوند که در زیر برفی سنگین مدفون شده اند . به آرامی از کنار درختان روستا به سمت رودخانه ای که از میان روستا میگذرد می رویم . رفته رفته ابرها به کنار میروند و تابلویی زیبا از برف سفید رنگ ، آسمانی آبی به همراه لکه های ابر سفید نمایان میشود . تابلویی ک هر نقاش و عکاسی آرزوی دیدن این منظره را دارند . عکاسان گروه نیز از این فرصت کمال استفاده را می برند . حدود ساعت ۱۰ صبح به پای دامنه پیرزن کلوم می رسیم . برف کوبی سنگین ، شدیدا سرعت حرکت را کند کرده است . از یال اصلی ارتفاع می گیریم و به سمت قله حرکت میکنیم . حدود ساعت ۱۱ صبح به بالای یال می رسیم . از اینجا به بعد مسیر کاملا بهمن گیر شده و از طرفی مسیر نیز صخره ای میشود که نیازمند دست به سنگ شدن است . لذا پس از چندین بار کنترل کردن راههای قابل عبور مسیر غربی صخره ها را برای صعود انتخاب می کنیم واز زیر تخته سنگها واز بالای دامنه ای که بهمن گیر است رو به سوی جنوب می رویم . پس از حدود نیم ساعت برف کوبی سنگین مجددا مسیر به بن بست میرسد و دیگر نمیتوان مسیر گشایی کرد و از طرفی با توجه به بهمن گیر بودن مسیر ، طبق نظر سرپرست از ادامه مسیر صرفنظر کرده و به سمت پایین باز میگردیم . با گردشی به پشت سر و دیدن مسیری که برف کوبی شده است تونلی از برف مشاهده میشود . چرا که ارتفاع برف آنقدر زیاد بوده است که بر اثر برف کوبی بصورت تونلی برفی در آمده است . در بالای اولین یال کمی توقف کرده و استراحت میکنیم . در کنار این یال دامنه ای شیب دار یافته و با چند تن از دوستان ترمز کردن بدون کلنگ را تمرین میکنیم .

حدود ساعت ۱۳ به سمت روستا بازمی گردیم . با توجه به برف کوبی شدن مسیر سرعت بازگشت کمی بیشتر است . تا ساعت ۱۴ در کنار رودخانه ، دوستان مقداری برف بازی کرده و عکاسان نیز به دنبال عکاسی خویش می روند . از ساعت ۱۴ به بعد مجددا آسمان ابری میشود و هوا رفته رفته سرد میشود . در کنار یکی از ویلاها برای صرف ناهار توقف میکنیم . حدود ساعت ۱۵ با توجه به خراب شدن هوا به سمت محیط بانی بازمی گردیم . و نهایتا ساعت ۱۵:۳۰ به کنار مینی بوس میرسیم که منتظر ماست .

و اینچنین قله پیرزن کلوم با تمام پیری خویش بر ما جوانان فائق می آید و با لبخندی از روی تمسخر به ما می نگرد که نتواستیم بر او غلبه کنیم .

http://kouhestan.blogfa.com/۸۵۰۴.aspx



همچنین مشاهده کنید