پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

باطن قرآن كریم


باطن قرآن كریم

در قرآن كریم, كلمه «باطن» در مورد قرآن و مفاهیم آن به كار نرفته است و آیه ای نیز سراغ نداریم كه مستقیماً و با صراحت, از وجود باطن برای قرآن خبر دهد, ولی از بعضی آیات به ضمیمه بعضی مقدمات, به خوبی استفاده می شود كه معانی و معارف قرآن منحصر به احكام و معارفی كه از ظاهر آیات كریمه فهمیده می شود

«باطن» در لغت، به معنای پنهان در مقابل ظاهر و آشكار است.۱ در این نبشتار، منظور از «باطن قرآن كریم» دلالت های پنهان آن یا معانی و معارفی است كه آیات كریمه بر آن دلالت دارد. در مقابل، «ظاهر قرآن كریم»، به معنای دلالت های آشكار آن یا معارف و احكامی كه بر آن دلالت آشكار دارد. به عبارت دیگر، وقتی گفته می شود قرآن ظاهر و باطن دارد منظور آن است كه معارف و احكامی را كه قرآن بیانگر آن بوده و بر آن دلالت دارد بر دو قسم است: قسمی از آن معارف و احكامی است كه آیات كریمه قرآن بر مبنای قواعد ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره بر آن دلالت آشكار دارد و برای هر كس كه به قواعد و اصول نامبرده آگاه باشد قابل فهم است. به این موارد، «ظاهر قرآن كریم» گفته می شود. قسم دیگر معارف و مطالبی است كه دلالت آیات كریمه بر آن برای همگان آشكار نبوده و غیر از راسخان در علم ـ حتی اگر به قواعد و اصول نامبرده نیز آگاه باشند ـ از فهم آن ناتوانند. این قسم از معارف را به لحاظ پنهان بودنش برای غیر راسخان در علم، «باطن» یا «بطن» قرآن نامیده اند.۲

● ضرورت تحقیق در باطن قرآن و فواید آن

باطن قرآن كریم یكی از موضوعات علوم قرآنی است كه در مباحت قرآنی كم تر مورد بحث مستقل قرار گرفته و حتی در كتاب هایی مانند البرهان و الاتقان و التمهید، كه در علوم قرآنی تألیف شده اند، فصل مستقلی برای آن باز نشده و تنها در ضمن مباحث دیگر، بحث مختصری از آن به میان آمده است،۳ در حالی كه تحقیق در آن، به ویژه برای افرادی كه قصد ورود به تفسیر دارند، از جهاتی حایز اهمیت بوده و دارای فواید و آثاری است كه به اهمّ آنها اشاره می شود:

۱) با تحقیق در این موضوع و اثبات این كه قرآن كریم دارای باطن است، شناخت افراد به خصوصیات و عظمت قرآن كریم تعمیق می یابد و نسبت به آن بینشی پیدا می كنند كه معارف قرآن كریم را منحصر به معنا و مفاهیم ظاهری آن ندانند و با فهم ظاهری از آن، چنین تصور نكنند كه به همه معارف قرآن دست یافته اند، بلكه هر قدر با تدبر و تعمق بیش تر به معارف عمیق تری از آن دست یابند، می دانند كه باز هم معارفی عمیق تر در آن وجود دارد كه فهم آنان از آن قاصر است و برای فهم آن خود را به نبی اكرم(ص) و اوصیای گران قدرش، كه جامع علوم قرآن و آگاه به ظاهر و باطن آن هستند،۴ نیازمند می بینند و با تلمّذ در برابر آنان واستمداد ازاحادیث گهربارشان به قدرهمت و ظرفیت خود، از دانش عمیق و معارف باطنی این كتاب الهی نیز بهره مند می گردند.

۲) اثبات وجود باطن برای قرآن و تبیین چگونگی آن موجب می شود كه روایات تبیین معارف باطنی قرآن مورد اشكال و انكار قرار نگیرد و نابجا بودن اشكال ها و خرده گیری های برخی از اهل تسنّن نسبت به شیعه در مورد روایات نامبرده آشكار گردد، گرچه استفاده از آن روایات در فهم معارف باطنی قرآن بی نیاز از بحث سندی و دلالی نیست.

۳) با تحقیق در طریق به دست آوردن معارف باطنی قرآن، نادرستی و غیر قابل اعتماد بودن بسیاری از مطالبی كه به عنوان معانی باطنی یا اشارات و تفسیر اشاری قرآن به آن نسبت داده اند، معلوم می شود و شیوه صحیح و قابل اعتماد آشنایی با معارف باطنی قرآن آشكار می گردد.

بحث و تحقیق درباره این موضوع در سه زمینه لازم است:

۱) وجود باطن برای قرآن;

۲) چگونگی باطن قرآن و كیفیت دلالت آیات بر آن;

۳) راه به دست آوردن باطن قرآن.

در این مختصر، تنها در زمینه اول بحث می شود و تحقیق در دو زمینه دیگر به نوشتاری دیگر واگذار می شود.

● وجود باطن برای قرآن

دراین باره، در سه مقام بحث می كنیم:

۱) امكان عقلی:

وجود باطن برای قرآن ـ بلكه برای هر سخنی ـ نه امتناع عقلی دارد و نه قبح عقلایی. به عبارت دیگر، اگر گوینده ای از كلام خود دو معنا را قصد كند، یك معنا را بر مبنای قواعد ادبی و اصولِ عقلایی محاوره با دلالت آشكار افاده كند و معنای دیگر را بر مبنای رمز و رازی ویژه با دلالت پنهان افاده نماید، به نحوی كه تنها بعضی از خواص ـ كه از راز و رمز آن باخبرند ـ آن را بفهمند، كاری ممكن و معقول است; نه برهانی عقلی بر استحاله آن وجود دارد و نه عقلا آن را قبیح و ناپسند می دانند، بلكه چه بسا بتوان گفت: اصولاً یكی از عناصر اصلی در آفرینش آثار ادبی هنری برخوردار بودن لفظ از دو بعد آشكار و نهان است و هرچه قدرت ادبی و ذوق هنری گوینده بیش تر باشد، بعد نهانی كلام عمیق تر خواهد بود و بر این اساس، چون قرآن كلام خداست و به تعبیر بعضی از روایات، خدای سبحان در آن تجلّی كرده، طبیعی است كه قرآن از عمیق ترین بطون و بعد نهانی برخوردار بوده و در این ویژگی نیز در حدّ اعجاز باشد. بنابراین، نه تنها وجود باطن برای قرآن امتناع عقلی و قبح عقلایی ندارد، بلكه چه بسا، بعد نهانی داشتن كلام، كمال و امتیازی بودهو فقدان آن در كتابی چون قرآن بعید و دور از انتظار باشد.

۲) نظرات دانشمندان

گرچه نظر برخی از مفسران درباره باطن داشتن قرآن به دست نیامد،۵ اما جمع كثیری از مفسران، محدثان، دانشمندان علوم قرآنی و محققان علم اصول مانند طبری در جامع البیان،۶ شیخ طوسی; در تبیان۷، بغوی در معالم التنزیل،۸ ابن عربی در تفسیر القرآن الكریم،۹ فیض كاشانی; در صافی۱۰ و اصفی،۱۱ قاسمی در محاسن التأویل،۱۲ جنابذی در بیان السعادهٔ،۱۳ علامه طباطبائی; در المیزان،۱۴ عیّاشی; در كتاب التفسیر،۱۵ طحاوی در مشكل الآثار،۱۶ علاّمه مجلسی; در بحارالانوار،۱۷ محدّث بحرانی; در البرهان فی تفسیر القرآن،۱۸ زركشی در البرهان فی علوم القرآن،۱۹ سیوطی در الاتقان،۲۰ زرقانی در مناهل العرفان،۲۱ شاطبی در الموافقات،۲۲آخوند خراسانی; در كفایه،۲۳ محقق اصفهانی; در نهایهٔ الدرایهٔ،۲۴ میرزای رشتی در بدایع الافكار،۲۵ آقا ضیاء عراقی در نهایهٔ الافكار،۲۶ آیهٔ الله بروجردی; در نهایهٔ الاصول،۲۷ آیهٔ الله حكیم; در حقائق الاصول،۲۸ آیهٔ الله خویی; در محاضرات۲۹ و جمعی دیگر۳۰ وجود باطن برای قرآن را مفروغ عنه و مسلّم دانسته و به اجمال یا تفصیل، از كیفیت و چگونگی آن بحث نموده و یا به وضع عنوان برای روایات آن اكتفا كرده اند. عده ای نیز با صراحت، از وجود آن خبر داده اند كه برخی كلمات آنان در این جا یادآوری می شود:

غزّالی در احیاءالعلوم چنین آورده است:

بدان هر كس گمان كند كه برای قرآن جز آنچه ظاهر تفسیر ترجمه می نماید، معنایی نیست، از حدّ دانش خود خبر داده و در خبر دادن از دانش خود به واقع اصابت كرده، ولی در قضاوتش كه همه خلق را به درجه و مرتبه پایین دانش خود برگردانده خطاكرده است، بلكه اخباروآثاردلالت می كندبراین كه در معانی قرآن،برای صاحبان فهم میدان وسیعی است.۳۱

آلوسی در روح المعانی چنین گفته است:

سزاوار نیست برای كسی كه كم ترین بهره ای از عقل، بلكه كم ترین ذرّه ای از ایمان دارد، اشتمال قرآن را بر باطن هایی كه مبدء فیّاض بر باطن هر یك از بندگانش كه بخواهد افاضه نماید، انكار كند.۳۲

ابن تیمیه با این كه حدیث «للقرآنِ باطنٌ و للباطنِ باطنٌ الی سبعهِٔ ابطن» را مجعول دانسته،۳۳ درباره باطن چنین گفته است:

هرگاه مراد از علم باطن آن علمی باشد كه از بیش تر یا بعضی از مردم پنهان است پس این علم بر دو نوع است:

الف) باطنی كه با علم ظاهر مخالف است;

ب) باطنی كه با علم ظاهر مخالف نیست. قسم اول باطل است... اما قسم دوم همانند كلام در علم ظاهر، گاه حق است و گاه باطل; زیرا وقتی مخالف با ظاهر نباشد بطلانش از حیث مخالفت با ظاهرِ معلوم، محرز نیست. پس اگر معلوم شود كه آن حق است پذیرفته می شود و اگر دانسته شود كه آن باطل است رد می شود، وگرنه از آن خودداری می گردد.۳۴

محمدحسین ذهبی نیز با این كه بر صاحب مرآهٔ الانوار كه به اشتباه، او را عبداللطیف گازرانی نامیده۳۵ در قول به بطون داشتن قرآن به دلیل روایات متواتر، اشكال كرده و گفته است: «آن احادیث فراتر از این كه مجعول باشد، نیست»، درباره وجود ظاهر و باطن برای قرآن چنین گفته است:

امامیّه دوازده امامی می گویند: «به راستی، قرآن ظاهری و باطنی دارد» و این حقیقتی است كه آنان را بر آن تقریر می نماییم و پس از آن كه در نزد ما روایات صحیحی است كه این مبدأ را در تفسیر تثیبت می كند، با آن ها در این حقیقت معارضه نمی كنیم.۳۶

تفتازانی در كتاب «المختصر» (شرح العقائد النسفیه)۳۷ در شرح كلام نسفی كه گفته است: «(معنای) نصوص بر طبق ظاهر آن ها است و عدول كردن از ظاهر آن ها به معناهایی كه اهل باطل ادعا می كنند، الحاد است»، چنین آورده:

ملحدان را باطنیه نامیده اند به دلیل ادّعای آنان كه (معنای) نصوص بر طبق ظاهر آن ها نیست، بلكه برای آن ها معانی باطنیه ای است كه جز معلّم آن را نمی شناسد و مقصود آنان از این ادّعا نفی شریعت ـ به صورت كلّی ـ است. اما آنچه را كه بعضی از محققان بدان قایل شده اند كه (معنای) نصوص بر طبق ظواهرآن هاست و هم چنین درآن نصوص، اشاره هایی پنهانی بر معانی دقیقی وجود دارد كه بر ارباب سلوك منكشف می شود وتطبیق بین آن ها و ظواهری كه مراد است، ممكن می باشد، این ازكمال ایمان و محض عرفان است.۳۸

زركشی در برهان پس از ذكر عبارات و اشارات و لطایف و حقایق برای قرآن گفته است: «و برای هر یك وصف ظاهر و باطنی است» و پس از ذكر سخنی از ابوالدردا و ابن مسعود، از ابن سبع در شفاء الصدور چنین نقل كرده است:

آنچه را ابوالدردا و ابن مسعود گفته اند، به مجرد تفسیر ظاهر حاصل نمی شود و بعضی از علما گفته اند: برای هر آیه ای شصت هزار فهم است و آنچه از فهم بقیه آن باقی مانده بیش تر است.۳۹

ابوالحسن عاملی اصفهانی در مرآهٔ الانوار چنین می نویسد:

از نمایان ترین و آشكارترین چیزها و واضح ترین و مشهورترین مسائل آن است كه برای هر آیه ای از كلام الله مجید و هر فقره ای از كتاب الله حمید ظهری و بطنی و تفسیری و تأویلی است، بلكه همان گونه كه از روایات مستفیضه ظاهر می شود، برای هر آیه و فقره ای از آن هفت بطن و هفتاد بطن است.۴۰

و در فصل چهارم از كتاب خود چنین آورده است:

«هر كس ظاهر قرآن را انكار كند، كافر است، اگرچه به باطن آن اقرار داشته باشد... و هم چنین است عكس آن.»۴۱

میرزا محمد مشهدی; در كنزالدقائق آورده است:

بدان كه برای قرآن بطنی است و برای آن بطن نیز بطنی است و برای آن ظهری است و برای آن ظهر نیز ظهری است. پس هرگاه از آنان (یعنی معصومان): سخنی (در معنای قرآن) به تو رسید (و دلالت می كرد) كه برای قرآن باطنی است، آن راانكار مكن; زیرا آنان به آن (قرآن) داناترند.۴۲

فیض كاشانی; در المحجهٔ البیضاء، همان كلام غزّالی را بدون كم و كاست آورده۴۳ و در تفسیر صافی نیز در مقدمه هشتم، پس از نقل روایات «سبعهٔ احرف» فرموده است:

جمع بین روایات این است كه گفته شود برای قرآن هفت قسم آیات است و برای هر آیه ای هفت بطن است.»۴۴

شایان ذكر است كه برخی از خصوصیات آرای مزبور قابل مناقشه است، اما غرض از ذكر آن ها در این جا، تنها توجه دادن به این است كه وجود باطن برای قرآن مورد قبول دانشمندان شیعه و سنّی است، ولی درستی یا نادرستی این آرا و خصوصیات آن ها مجال دیگری می طلبد. بنابراین، می توان گفت: هرچند مسلك باطنیه كه گفته اند ظاهر آیات كریمه مراد نیست و تنها باطن آیات مراد است نزد مفسران و دانشمندان علوم قرآنی مردود است و یا صحت بعضی از معانی باطنی، كه برای آیات كریمه ذكر شده، مورد اختلاف است، ولی اصل وجود باطن برای قرآن مورد قبول دانشمندان شیعه و سنّی است و در این زمینه تاكنون نظر مخالفی دیده نشده است.

علی اكبر بابایی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید