پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

رکاب بزن خواهرم


رکاب بزن خواهرم

در وجود هر آدمی تمایلاتی وجود دارد که جنسیت و مذهب در آن تعیین کننده نیست می توان از ورزش به عنوان یکی از این تمایلات عمومی نام برد

در وجود هر آدمی تمایلاتی وجود دارد که جنسیت و مذهب در آن تعیین کننده نیست. می توان از ورزش به عنوان یکی از این تمایلات عمومی نام برد. اولین بار فائزه هاشمی بحث دوچرخه سواری زنان را در جامعه مطرح کرد که مخالفت های زیادی با این مقوله شد اما در همان زمان یعنی در سال ۱۳۷۴ با افتتاح پیست دوچرخه سواری چیتگر شرایطی فراهم آمد که زنان بتوانند دور از چشم کنجکاو مردان در محیط های محصور به دوچرخه سواری بپردازند.

من هم یکی از دوچرخه سواران پرو پا قرص این پیست شدم. خاطرم هست که به مرور زمان، به خاطر فضای کم و البته شیب و پیچ های خطرناک، پیست بانوان برای مدت کوتاهی بسته شد و اینجا بود که اِلِمان های شهرسازی ناخواسته به خدمت ارتقاء فرهنگ دوچرخه سواری در آمد و در فاصله تعمیر این پیست، دوچرخه سواری زنان به فضای مردانه از جمله پیست های سرعت و استقامت کشیده شد.

با شکستن محدوده تعیین شده، هم دوچرخه سواری شیرین تر شد و هم چشم مردان به این مانور حرکتی زنان عادت کرد. حالا یکی از بزرگترین پیست های دوچرخه سواری خاورمیانه در حوالی چیتگر قرار دارد. در اینجا دوچرخه سواری زنان هم مانند مردان به یک تحرک ترافیکی و رفتار شهروندی عادی تبدیل شده است.

علی رغم تمام مقاومت هایی که در خصوص دوچرخه سواری بانوان صورت گرفت، این ورزش مفرح به سرعت درمنطقه غرب و شمال غربی تهران ریشه دار شد. دیگر حتی دوچرخه سواری زنانِ چادر به سر هم در چشم شهروندان، غیر عادی و مضحک به نظر نمی رسد.

با دقت و وسواس تمام چادر را دور خودش پیچید و کیفش را دست همسرش داد. با اینکه برایش دشوار بود که هم چادرش را جمع و جور کند و هم دوچرخه را هدایت، اما با تمام تمرکز سعی کرد و در نهایت سوارشد. مرد کنارش ایستاد تا زن جوانش سوار دوچرخه شود. همین زمان کوتاه، کافی بود تا من دوربینم را برای عکاسی آماده کنم. حوالی ظهر است و محوطه ایستگاه متروی چیتگر که آغاز پیست بزرگ دوچرخه سواری شهریست، خلوت تر از همیشه است. همین محیط دنج، او را ترغیب کرد که دور از نگاه سنگین مردم، سوار دوچرخه شود و خود را به لحظات لذت بخش با وزش باد ملایم غربی بسپارد.

"کیفت رو بده من دستات آزاد باشه. دقت کن نیافتی. چادرت لای زنجیر چرخ گیر نکنه وگرنه با مغز می خوری زمین. حالا نمی شه کوتاه بیایی؟..."

مرد این عبارات را با لحنی دلسوزانه و کمی تا مقداری غرو لند کنان می گفت تا شاید همسرش از ادامه راه منصرف شود. نگفت چادرت را کناری بگذار. زن اما برای رکاب زدن اصرار داشت. هنوز چرخ دور اول زده نشده بود که چادر از زیر بغل زن رها شد. با هزار زحمت اما در حرکتی سریع و ماهرانه با یک دست دوباره آن را جمع کرد. مرد سوار دوچرخه خودش شد و کیف دستی زن را هم به دست گرفت. چرخ جلوی دوچرخه تا کمی سرعت می گرفت، به چپ و راست می لغزید اما زن تمام سنگینی خودش را روی دسته فرمان انداخته بود تا بتواند تعادلش را حفظ کند.

نزدیکتر که شد، اداره او را در ایجاد شرایط لذت بخش خاص خودش می شد دید. لبخند می زد و تمام تمرکزش را متوجه دوچرخه و مسیر روبرویش کرده بود و همسرش هم مثل یک بادیگارد، کمی عقب تر مراقب او بود. حالا می شد لبخند رضایت رو روی صورت مرد هم دید.

"دیدی تونستی. دیدی تونستی؟!!!!..مراقب باش..جلوتو بپا..فکر می کنی بتونی تا ایستگاه بعدی بری..چند صد متر جلوتر چندتا تقاطع هست که مجبوریم پشتش بایستیم..اگه می تونی چادرت رو دور کمرت ببند"

زن انگار که گوشش به این حرفها بدهکار نبود. آنقدر غرق در سواری خودش بود که متوجه حضور عکاس هم در محل نشد. " معلومه که می تونم..نترس نمی افتم فقط هی بهم نگو نیافتی نیافتی..آره تا ایستگاه بعدی می رم..چادرم رو نمی خوام دور کمرم ببندم اینطوری راحت ترم"

مرد بحث را ادامه نداد فقط چشم از زن بر نمی داشت.

چند رهگذر از آن حوالی عبور می کردند و یکی از آنها به محض رسیدن دوچرخه سواران شروع به سوت زدن کرد. زن سرش را به طرف رهگذر چرخاند و لبخند کمرنگی زد و دوباره حواس خود را به جلو جمع کرد. اجازه نداد کوچکترین چیزی اعصابش را به هم بریزد. خودش می دانست که کار غیر معمولی انجام می دهد اما می خواست که پیش برود.

● هیچ چیز، حتی چادر را نباید مقابل احساس آزاد بودن یک زن قرار دهیم

حالا سرعت دوچرخه سواران همانطور که دور می شدند، بیشتر می شد. کمی جلوتر به سمت راست که حاشیه خط کشی شده خیابان بود، پیچیدند. با تمام مشکلاتی که در نگاه فرهنگی و اجتماعی مردم نسبت به دوچرخه سواری زنان وجود دارد به نظر می رسد برخی از زنان فارغ از نوع پوشش و وابستگی های فرهنگی، مصر هستند که این ورزش مفرح را در سطح یک فرهنگ ترافیکی پذیرفته شده بالا ببرند. ندرتا زنانی با پوشش کامل از جمله چادر سوار دوچرخه می شوند. این رفتار، نه فقط به خاطر نگاه کنجکاوانه عموم بلکه به خاطر خطرات ناشی از آن صورت نمی گیرد.

ندا جلال آبادی، یکی از دوستان محجبه من که همیشه چادر به سر می کند، معتقد است: "هیچ چیز حتی چادر را نباید مقابل احساس آزاد بودن یک زن قرار دهیم. می توان چادر را طوری طراحی کرد که هنگام سوار شدن روی دوچرخه خطرات آن را به حداقل برساند."

ندا بارها همراه من برای دوچرخه سواری به بوستان جنگلی چیتگر آمده است و در پیست بانوان و پیست مختص مردان (استقامت و سرعت) چادر خود را تا کرده و در کیفش گذاشته است. او می گوید: "من از چادر به دلیل رضایت شخصی و درونی ام استفاده می کنم و هر وقت احساس کنم که دست و پاگیرم شده آن را جمع می کنم." او هم مثل دیگر زنان، نگران نگاه تمسخر آمیز جامعه نسبت به دوچرخه سواری در سطح شهر است..او هم علی رغم عدم ممانعت حکومتی حاضر به دوچرخه سواری در خیابان های پر رفت و آمد شهر نیست. گرچه او هم مثل سایرین آن را جذاب ترین وسیله رفت و آمد شهری می داند.

سعیده امین



همچنین مشاهده کنید