پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
جهان بی جهان پهلوان ماندنی نیست
دوره قاجار بود، قبل از مشروطیت. مردم محله خانیآباد که میدیدند حاجقلی خواربارفروش محله همیشه روی تخت مینشیند، برایش اسم گذاشتند، به او حاجقلی تختی میگفتند. آن زمان کسی حدس هم نمیزد که این اسم بامسمی از محله خانیآباد روزی بیرون رود و نهتنها در ایران که در تمامی جهان بر زبانها افتد.
اما غلامرضا تختی نوه حاجقلی سالها بعد چنین موقعیتی پیدا کرد. سال ۱۳۲۹، ۲۰ سال بیشتر نداشت که در مسابقات کشتی ایران به مقام قهرمانی رسید. او این مقام را تا سال ۱۳۳۸ هشت بار از آن خود کرد. او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات المپیک شرکت جست و صاحب مدال نقره شد. او با سه تن از همتیمیهایش اولین کسانی بودند که برای ایران مدال جهانی کسب کردند. پنج سال بعد تختی اولین مدال طلای المپیک برای ایران را کسب کرد. نام او در این سالها موجب مباهات هر ایرانی با هر گرایش سیاسی بود.
اما عظمت تختی تنها در زور بازوی او نبود. آنچه بیش از همه او را در دل مردم جای داد نه عنوان قهرمانی و پهلوانی که مردانگی و آزادگی و خلقیات انسانی و کریمانه او بود.
شاید همین خصائل بود که او را به سمت دکتر مصدق کشاند. با وجود موقعیت حرفهای و شهرت جهانیاش که با همسویی با حکومت میتوانست آینده او را تضمین کند، به جریانهای سیاسی منتقد حاکمیت پیوست و در کنار مردم قرار گرفت. سال ۱۳۴۲ حاکمیت نام تختی را در شورای مرکزی جبهه ملی دید. از همین رو مورد غضب حکومت واقع شد و آنها تلاشی جدی را برای انزوای وی و مانعتراشی برای حضورش در مجامع داخلی و بینالمللی و حتی باشگاهها آغاز کردند.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ علیه حکومت ملی مصدق حاکمیت تلاش وسیعی کرد تا این واقعه را به عنوان قیام ملی و نه کودتا قلمداد کند. هر سال به این مناسبت جشنهای زیادی در همه شهرها برپا میکردند و چنین وانمود میکردند که مردم حکومت مصدق را ساقط کرده و شاه را برگرداندند. نهضت مقاومت ملی را هم سرکوب کرده و بسیاری از اعضای آن را دستگیر کرده بودند. طرفداری قهرمانی ملی چون تختی از دکتر مصدق و حمایت مردم از وی، پس از همه این تلاشها نشان میداد مردم آن تبلیغات را نپذیرفته و همچنان به آرمانهای خود پایبند بودند. این مساله برای حاکمیت بسیار گران میآمد.
جالب اینکه در کودتای ۳۲ شعبان جعفری و چند تن از نوچههایش به عنوان پهلوان ورزش باستانی به خیابانها ریختند و به غارت و تخریب اماکن حامی دولت ملی پرداختند و کودتا را به سرانجام رساندند. با وجود امکاناتی که رژیم در اختیار این ناجوانمرد گذاشته بود و تبلیغات زیاد، هیچ گاه مردم شعبان را به عنوان پهلوان خود نپذیرفتند و همواره جامعه از او گریزان بود.
مردم تهران نقش تختی را در جمعآوری کمکهای مردمی و ارسال آنها برای مردم زلزلهزده بویینزهرا به چشم دیده بودند، بزرگواری و گذشت او را در روی تشک کشتی به یاد داشتند و نمیتوانستند این پهلوان جوانمرد را از خود جدا دانسته و به شرافت و مردانگی او پشت کنند.
از همین رو تختی که نمیتوانست همچون گذشته در باشگاهها حضور یافته و تمرین کند در سالهای میانی دهه ۴۰ دیگر نتوانست مدالهای طلا را تجدید کند و در مسابقات بدرخشد. اما این عدم موفقیت نهتنها او را از چشم مردم نینداخت بلکه محبوبیت او روز به روز بیشتر میشد. دکتر مصدق در اسفند سال ۱۳۴۵ درگذشت. رژیم که از مشارکت وسیع مردم در تشییع و مراسم درگذشت دکتر وحشت داشت تختی را هم از رفتن به احمدآباد و شرکت در مراسم منع کرد اما تختی به این دستورات گوش نداد و با اعلام اینکه من میروم، شما مرا دستگیر کنید در این مراسم شرکت جست و وفاداریاش را نسبت به نهضت ملی و آرمانهای بلندش اثبات کرد.
سال بعد درحالی که یک سال از ازدواج پهلوان میگذشت و فرزندش بابک تازه به دنیا آمده بود، در ۱۸ دیماه ۱۳۴۶ روزنامهها اعلام کردند روز گذشته غلامرضا تختی در هتلی در تهران دست به خودکشی زده است.
بدبینی نسبت به حاکمیت موجب شد کمتر کسی شایعه خودکشی تختی را بپذیرد. همهجا گفته میشد حاکمیت این پهلوان مردمی را کشته و در هتل صحنهسازی کرده که مردم را بفریبد. مجله فکاهی توفیق خبر درگذشت تختی را چنین انعکاس داد: تختی را خودکشی کردند!
بهرغم فشارها و ترفندهای ماموران امنیتی، مردم از همهجا هجوم آورده و تشییع جنازه باشکوهی از پهلوان آزاده خویش به عمل آوردند. جنازه مرحوم تختی در ابنبابویه شهرری به خاک سپرده شد.
گفته شده است پس از شنیدن خبر مرگ تختی، مردم همه شهرهای ایران به شدت متاثر شدند و حتی در نقاط مختلف کسانی به این دلیل دست به خودکشی زدند. در کرمانشاه قصابی به این کار مبادرت کرده بود. پس از مرگ او مردم روی شیشه مغازهاش خواندند که با خط درشت نوشته بود: «جهان بیجهان پهلوان ماندنی نیست». به راستی که آنچه ماندنی و پایدار است جز راستی و درستی نیست.
● جهانپهلوان
سیاوش کسرایی
جهان پهلوانا صفای تو باد / دل مهرورزان سرای تو باد
بماناد نیرو به جان و تنت / رسا باد صافی سخن گفتنت
مرنجاد آن روی آزرمگین / مماناد آن خوی پاکی غمین
به تو آفرین کسان پایدار / دعای عزیزان تو را یادگار
روانت پرستنده راستی/ زبانت گریزنده از کاستی
دلت پرامید و تنت بیشکست / بماناد ای مرد پولاددست
که از پشت بسیار سال دراز / که این در به امید بوده است باز
هلا رستم از راه باز آمدی/ شکوفا جوان سرفراز آمدی
طلوع تو را خلق آیین گرفت/ ز مهر تو این شهر آذین گرفت
که خورشید در شب درخشیدهای / دل گرم بر سنگ بخشیدهای
نبودی تو و هیچ امیدی نبود / شبان سیه را سپیدی نبود
نه سوسوی اختر نه چشم چراغ/ نه از چشمه آفتابی سراغ
فرو برده سر در گریبان همه / به گل سایه شمع پیچان همه
به یاد تو بس عشق میباختند / همه قصه درد میساختند
که رستم به افسون ز شهنامه رفت / نماند آتشی دود بر خامه رفت
جهان تیره شد رنگ پروا گرفت / به دل تخمه نیستی پا گرفت
به رخسار گل خون چو شبنم نشست / چه گلها که بر شاخه تر شکست
بدی آمد و نیکی از یاد برد / درخت گل سرخ را باد برد
هیاهوی مردانه کاهش گرفت / سراپرده عشق آتش گرفت
گر آوا در این شهر آرام بود / سرود شهیدان ناکام بود
سمند بسی گرد از راه ماند / بسی بیژن مهر در چاه ماند
بسی خون به تشت طلا رنگ خورد / بسی شیشه عمر بر سنگ خورد
سیاووشها کشت افراسیاب/ ولیکن تکانی نخورد آب از آب
دریغا ز رستم که در جوش نیست / مگر یاد خون سیاووش نیست؟
از این گونه گفتار بسیار بود / نبودی تو و گفتنه در کار بود
کنون ای گل امید بازآمده / به باغ تهی سروناز آمده
به یلدا شب خلق بیدار باش / به راه بزرگت هشیوار باش
که در تنگنا کوچه نام و ننگ / که خلق آوریده است در آن درنگ
تو آن شبرو رهگشایندهای / یکی پیک پرشور آیندهای
بر این دشت تف کرده از آرزو / تویی چشمه چشم پرجستوجو
تو تنها گل رنج پروردهای / که بالا گرفته برآوردهای
به شکرانه این باغ خوشبوی کن / تو از باغی ای گل بدان روی کن
کلاف نواهای از هم جدا / پی آفرین تو شد یکصدا
تو این رشته مهر پیوند کن/ پریشیده دلها به یک بند کن
که در هفت خوان دیو بسیار هست / شگفتی دد آدمیسار هست
به پیکار دیوان نیاز آیدت / چنان رشتهای چارهساز آیدت
عزیزا ! نه من مرد رزمآورم / یکی شاعر دوستیپرورم
ز تو دل فروغ جوانی گرفت / سرودم ره پهلوانی گرفت
ببخشا سخن گر درازا کشید / که مهرت عنان از کفم واکشید
درودم تو را باد و بدرود هم / یکی مانده بشنو تو از بیش و کم
که مردی نه در تندی تیشه است/ که در پاکی جان و اندیشه است
مهدی غنی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران رهبر انقلاب کارگران سریلانکا حجاب دولت پاکستان مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم
تهران سیل شهرداری تهران کنکور هواشناسی سلامت پلیس فراجا فضای مجازی قتل وزارت بهداشت قوه قضاییه
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو بورس سایپا تورم قیمت سکه
تلویزیون سریال مهران مدیری تئاتر کتاب سینمای ایران رادیو شعر سینما فیلم سینمایی انقلاب اسلامی بازیگر سینما و تلویزیون
ناسا دانشگاه فرهنگیان کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه آزاد
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه آمریکا فلسطین جنگ غزه روسیه چین طوفان الاقصی عملیات وعده صادق ترکیه اتحادیه اروپا
فوتبال استقلال فوتسال باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس بازی تراکتور تیم ملی فوتسال ایران والیبال پرسپولیس رئال مادرید بارسلونا
هوش مصنوعی فیلترینگ مریخ تبلیغات تسلا وزیر ارتباطات ایلان ماسک اپل مایکروسافت فناوری نخبگان سامسونگ
سلامت روان داروخانه دوش گرفتن یبوست