جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

چرا علی علیه السلام سید اوصیاء است


چرا علی علیه السلام سید اوصیاء است

در ادامه شرح زیارت عاشورا به شرح سید الاوصیاء رسیدیم, که چرا به حضرت علی علیه السلام سیدالوصیاء گوییم چرا ایشان را سید و آقای همه اوصیاء می دانیم و چرا وقتی امام حسین علیه السلام سلام می دهیم با این صفت پدر امام حسین علیه السلام را یاد می کنیم

السلام علیک یابن امیرالمومنین و ابن سید الوصیین؛ سلام بر تو ای پسر سید و آقا و بزرگ اوصیاء

در ادامه شرح زیارت عاشورا به شرح سید الاوصیاء رسیدیم، که چرا به حضرت علی (علیه السلام) سیدالوصیاء گوییم؟ چرا ایشان را سید و آقای همه اوصیاء می دانیم؟ و چرا وقتی امام حسین(علیه السلام) سلام می دهیم با این صفت پدر امام حسین(علیه السلام) را یاد می کنیم؟

در مقاله قبل به این نتیجه رسیدیم که وصی بلافصل پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) باید علی (علیه‎السلام) باشد و دیگران قابلیت این مقام را نداشتند بلکه خلافت را غصب نمودند. حال باید ثابت کنیم که بعد از قبولی و وصایت و خلافت آن حضرت، چرا سید اوصیاء و از هر وصی پیغمبری برتر و بالاتر است.

با توجه به روایات وجود مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) افضل از همه انبیاء بلکه همه موجودات دنیا بوده، پس وصی و خلیفه ایشان یعنی حضرت علی(علیه‎السلام)، نیز باید افضل و برتر از همه اوصیاء و موجودات عالم باشد، آیا آن پیغمبری که بر هزار نفر مبعوث گردیده با آن پیغمبری که بر پنجاه یا صدهزار یا بیشتر مبعوث گردیده با پیغمبری که بر همه خلق خدا مبعوث شده است یکسان می‎باشند پس ‍ وزیر و خلیفه آنها هم بقدر آن پیغمبر درجه و مقام دارند.

انبیاء عظام از جهت دعوت یکسان‎اند ولی از جهت رتبه و مقام و معلومات متفاوتند چنانکه در آیه ۲۵۴ بقره می‎فرماید:

تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات؛ انبیاء را بر بعضی دیگر خصایص و فضائلی افزونی و فضیلت دادیم که دیگران به مرتبه آنها نمی‎رسند گرچه در نبوت مساوی بودند که با بعضی از آن انبیاء خدا سخن گفت و به بعضی از آنها ترفیع درجات داد.

رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‎السلام) تکیه داده بود تا آن که بر دو شانه علی زد و فرمود یا علی تو از حیث ایمان اول مؤمن هستی و از حیث اسلام اول مسلم هستی آنگاه فرمود یا علی تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی و دروغ گفته کسی که گمان می‎کند مرا دوست دارد در حالی که ترا دشمن می‎دارد."زمخشری" در "تفسیر کشاف" گوید مراد از این بعض پیغمبر ما است که به فضایل بسیار و خصایص بیشمار بر انبیاء فضیلت دارد که مهمترین آنها مقام خاتمیت است، بنابراین چون پیغمبران از جهت درجه و مقام متفاوت شدند اوصیاء آنها هم عقلا باید متفاوت باشند چون مقام پیغمبر ما از همه بیشتر است وصی او هم باید مقامش بیش از سایر اوصیاء دیگر باشد، پس او را باید سید الاوصیاء نام نهاد.

به چند دلیل می‎توانیم بگوئیم که علی(علیه‎السلام) سید اوصیاء پیغمبرانست:

● دلیل اول

"محمد سمرقندی حنفی" در کتاب "مجالس" و "محمدبن عبدالرحمن ذهمی" در کتاب "ریاض النضرة" و "ملاعلی متقی" در "کنزالعمال" و "ابن صباغ مالکی" در "فصول المهمه" و "شیخ سلیمان بلخی حنفی" در "ینابیع المودة" و "ابن ابی الحدید" در "شرح نهج البلاغه" از "ابن عباس" نقل نموده‎اند که روزی "عمربن خطاب" گفت واگذارید نام علی را یعنی اینقدر از علی غیبت مکنید زیرا من از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود در علی سه خصلت است، عمر گفت که اگر یکی از آن سه خصلت برای من بود دوستتر می‎داشتم از هر چه آفتاب بر آن می‎تابد. آنگاه عمر گفت:

من و "ابوبکر" و "ابوعبیده جراح" و عده‎ای از اصحاب حاضر بودیم رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‎السلام) تکیه داده بود تا آن که بر دو شانه علی زد و فرمود یا علی تو از حیث ایمان اول مؤمن هستی و از حیث اسلام اول مسلم هستی آنگاه فرمود یا علی تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی و دروغ گفته کسی که گمان می‎کند مرا دوست دارد در حالی که ترا دشمن می‎دارد.

شیعه و سنی بطرق مختلف نقل کرده‎اند که پیغمبر فرمود: یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی .

این حدیث را که به حد تواتر لفظی رسیده حدیث منزلت نام نهاده‎اند و از آن سه خصیصه برای امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) ثابت می‎شود.

۱) مقام نبوت که در معنی و حقیقت برای آن حضرت بوده .

۲) مقام خلافت و وزارت ظاهری آن حضرت بعد از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله).

۳) مقام افضلیت آن حضرت بر تمام امت و غیر امت چه آن که رسول خدا علی را به منزله هارون معرفی کرده و حضرت هارون مطابق نص صریح قرآن و اجد مقام نبوت و خلافت حضرت موسی و افضل بر تمام بنی اسرائیل بوده است .

در سوره مریم آیه ۵۱ می‎فرماید: و اذکر فی الکتاب موسی انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا و نادیناه من جانب الطور الایمن و قربناه نجیا و وهبناله من رحمتنا اخاه هارون نبیا؛ یاد کن در کتاب خود شرح حال موسی را که او بنده‎ای بسیار با اخلاص و رسولی بزرگ مبعوث به پیامبری بر خلق بود و ما را از وادی مقدس طور ندا کردیم و به جهت استماع کلام خویش به مقام قرب خود برگزیدیم و از لطف و مرحمتی که داشتیم به برادرش ‍ هارون نیز "برای مشارکت و مساعدت او" مقام نبوت عطا کردیم .

شیعه و سنی بطرق مختلف نقل کرده‎اند که پیغمبر فرمود: یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی . این حدیث را که به حد تواتر لفظی رسیده حدیث منزلت نام نهاده‎اند و از آن سه خصیصه برای امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) ثابت می‎شود.

۱) مقام نبوت که در معنی و حقیقت برای آن حضرت بوده .

۲) مقام خلافت و وزارت ظاهری آن حضرت بعد از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله).

۳) مقام افضلیت آن حضرت بر تمام امت و غیر امت چه آن که رسول خدا علی را به منزله هارون معرفی کرده و حضرت هارون مطابق نص صریح قرآن و اجد مقام نبوت و خلافت حضرت موسی و افضل بر تمام بنی اسرائیل بوده است .

پس جناب هارون از جمله پیغمبرانی است که استقلال در امر نبوت نداشته بلکه تابع شریعت برادرش حضرت موسی بوده، حضرت علی(علیه‎السلام) هم واجد مقام نبوت بوده ولی در امر نبوت استقلال نداشته بلکه تابع شریعت خاتم الانبیاء بوده است. غرض در رسول اکرم در این حدیث شریف آنست که به امت بفهماند همان مقداری که هارون واجد مقام نبوت بود ولی تابع پیغمبر اولوالعزمی مانند موسی می‎بود، علی(علیه‎السلام) هم واجد مقام نبوت ولی با رتبه و مقام امامت در اطاعت شریعت خاتم الانبیاء بوده که این خود خصیصه عالیه‎ای برای آن حضرت است .

"ابن ابی الحدید" در "شرح نهج البلاغه" در ذیل این حدیث می‎گوید: که پیغمبر با این بیان جمیع مراتب و منازل هارونی را برای علی ابن ابیطالب اثبات کرد و اگر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) خاتم الانبیاء نبود هر آینه علی شریک در امر پیغمبری او هم بود ولی جمله "انه لا نبی بعدی" می‎رساند که اگر بنا بود پیغمبری بعد از من بیاید علی واجد آن مقام بود.

پس ما از این حدیث منزلت نتیجه می‎گیریم همانطور که اگر هارون نمی‎مرد و زنده بود بعد از حضرت موسی خلیفه و جانشین او بود؛ علی(علیه‎السلام) هم بعد از پیغمبر خلیفه و جانشین او است و همانطور که هارون بعد از موسی افضل زمان خود می‎باشد.

● دلیل دوم

دومین دلیلی که جهت اثبات برتری حضرت علی(علیه‎السلام) بر سایر اوصیاء و انبیاء گذشته می‎آوریم، فرمایش خود آن حضرت به "صعصعه" است .

روز بیستم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرت که در اثر ضربت شمشیر "ابن ملجم" آثار مرگ بر آن حضرت ظاهر شد، حضرت به امام حسن(علیه‎السلام) فرمود: اجازه دهید شیعیانی که بر در خانه اجتماع کرده‎اند بیایند مرا ببینند وقتی آمدند و اطراف بستر را گرفتند آهسته به حال آن حضرت گریه می‎کردند حضرت با کمال ضعف فرمود: سلونی قبل ان تفقدونی ولکن خففوا مسائلکم .

اصحاب هر یک سئوالی کرده جواب می‎شنیدند از جمله سئوال کنندگان "صعصعة بن صوهان" بود که از رجال بزرگ شیعه و از خطباء معروف کوفه و از روات بزرگیست که شیعه و سنی از او روایت نقل می‎کنند و از اصحاب برجسته علی(علیه‎السلام) بوده است .

"صعصعه" عرض کرد به من خبر دهید که شما افضلید یا آدم؟ حضرت فرمود: تعریف کردن مرد از خود تزکیه نفس و قبیح است ولی از باب و اما بنعمة ربک فحدث، نعمت‎های خدا داده به خود را نقل کن می‎گویم که من افضل از آدم هستم . عرض کرد به چه دلیل ؟ برای آدم همه قسم وسایل رحمت و راحت و نعمت در بهشت فراهم بود فقط از یک شجره گندم منع گردید ولی آدم نتوانست خودداری نماید و از آن خورد و از بهشت و جوار رحمت حق خارج شد.

"ابن ابی الحدید" در "شرح نهج البلاغه" در ذیل این حدیث می‎گوید: که پیغمبر با این بیان جمیع مراتب و منازل هارونی را برای علی ابن ابیطالب اثبات کرد و اگر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) خاتم الانبیاء نبود هر آینه علی شریک در امر پیغمبری او هم بود ولی جمله "انه لا نبی بعدی" می‎رساند که اگر بنا بود پیغمبری بعد از من بیاید علی واجد آن مقام بود.

ولی خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود، من به میل و اراده خود چون دنیا را قابل توجه نمی‎دانستم از گندم نخوردم .

کنایه از آن که کرامت و افضلیت شخص به زهد و ورع و تقوا است. هر کس اعراض او از دنیا و متاع دنیا بیشتر است قطعا قرب و منزلت او در نزد خدا بیشتر است و منتهای زهد اینست که از حلال غیر منهی اجتناب نماید.

در بحارالانوار از "عمرو بن حریث" نقل می‎کند که گفت: نزدیک وفات امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) به دیدن آن حضرت رفتم، دیدم که "فضه" انبان(کیسه) مُهر کرده‎ای برای افطار خدمت آن حضرت آورد و حضرت مُهر را گشود و قطعات نان جو خشکیده متغیری بیرون آورد که به علت نگرفتن نخاله آن خیلی زبر و خشن بود. عمرو می‎گوید به فضه گفتم قدری به این پیرمرد رحم کنید نرمه این آرد جو را بگیرید و برای نان خمیر کنید و خوب بپزید که این بزرگوار پیر و ضعیف است و با وجود پیری و ناتوانی به روزه و نماز و بیخوابی شب و جهاد و انواع ریاضات مشغول است.

فضه گفت: چند دفعه چنین کردم و نان خوب در انبان گذاشتم چون حضرت مطلع شد مرا از این عمل منع کرد و از آن به بعد انبان را مُهر می‎کند. بعد می‎گوید دیدم امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) مُهر انبان را برداشت نان خشکیده و زبری را در کاسه چوبین خرد کرد و قدری آب بر روی آن ریخت و کمی نمک بر روی آن پاشید و آستین خود را بالا زد و مشغول خوردن شد چون فارغ گشت گفت عُمر علی به آخر رسید و اجل نزدیک شد. دست خود را بر محاسن خود فرو آورد و اشاره کرد به این که شهادت من نزدیک گردیده و این محاسن به خون سرم خضاب خواهد شد.

از این موارد در زهد حضرت علی(علیه السلام) بسیار است؛ که به همین نمونه بسنده می‎کنیم.

اما خلفای بعدی بقدری بیت المال مسلمین را صرف خود نمودند که جای تعجب است از جمله "منصور دوانیقی" قبل از خلافت چنان فقری داشت که خودش برای "سلمان اعمس" گفت که در دهات شام مدح علی می‎خواند تا نانی بدست آورد. ولی چون بخلافت رسید بقدری مال مسلمانان را جمع کرد که بعد از مردنش ۸۱۰ میلیون درهم فقط پول نقد او غیر از املاک و اسباب تجمل منزل او بوده است و یا مثلا عایدی املاک "خیزران" مادر هارون الرشید سالی صد و شصت میلیون درهم بود.

● فضیلت امام علی(علیه‎السلام) از سایر انبیاء

"صعصعه" به حضرت علی(علیه‎السلام) عرض کرد آقا شما افضل هستید یا نوح؟ فرمود: من افضل از نوحم؟ گفت، چرا؟ فرمود: نوح، قوم خود را بسوی حق دعوت کرد، او را اطاعت نکردند و آن بزرگوار را بسیار اذیت نمودند تا درباره آنها نفرین کرده و گفت: رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا.(نوح/۲۷)

اما من بعد از خاتم الانبیاء با آن همه صدمات و اذیت‎های بسیار فراوان که از این امت دیدم ابدا درباره آنها نفرین نکردم و کاملا صبر نمودم .

"عمرو بن حریث" نقل می‎کند که گفت: نزدیک وفات امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) به دیدن آن حضرت رفتم، دیدم که "فضه" انبان(کیسه) مُهر کرده‎ای برای افطار خدمت آن حضرت آورد و حضرت مُهر را گشود و قطعات نان جو خشکیده متغیری بیرون آورد که به علت نگرفتن نخاله آن خیلی زبر و خشن بود. در خطبه شقشقیه می‎فرماید: صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر نمودم در حالی که در چشم من خاشاک و در گلوی من استخوانی بود.

اگر کسی می‎خواهد صبر علی(علیه‎السلام) را بداند رجوع به تاریخ بیست و پنج سال خانه نشینی علی بنماید.

صعصعه عرض کرد شما افضلید یا ابراهیم؟ فرمود: من، گفت: چرا؟ فرمود: ابراهیم عرض کرد: رب ارنی کیف تحیی المؤ تی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی. (بقره/۲۶)

ولی ایمان من بجایی رسید که گفتم: لو کشف الغطاء ما ارذت یقینا؛ کنایه از آن که علو درجه شخص به مقام یقین او می‎باشد که واجد مقام حق الیقین شود.

عرض کرد شما افضلید یا موسی؟ فرمود: من، گفت: چرا؟ فرمود: وقتی خدا موسی را مامور کرد که برای دعوت فرعون به مصر رود عرض کرد: رب انی قتلت منهم نفسا فاخاف ان یقتلون و احی هارون هو افصح منی لسانا فارسله معی رداء یصدقنی انی اخاف ان یکذبون. (قصص/ ۳۳-۳۴)

ولی وقتی رسول اکرم مرا از جانب خدا مامور ساخت که بروم مکه بالای بام مکه آیات اول سوره برائت را بر کفار قریش قرائت نمایم با آنکه کمتر کسی بود که برادر یا پدر یا عم و یا خال و یکی از اقارب او بدست من در جنگها کشته نشده باشد مع ذلک ابدا خوف نکردم و اطاعت امر نموده تنها رفتم، ماموریت خود را انجام دادم و برگشتم .

صعصعه گفت: شما افضلید یا عیسی؟ فرمود: من افضلم، عرض کرد چرا؟ حضرت فرمود: پس از آن که جبرئیل در گریبان مریم دمید به قدرت خدا حامله شدن چون وقت وضع حمل او گردید در بیت المقدس به مریم وحی شد که از بیت المقدس بیرون شو زیرا که این خانه محل عبادتست نه محل ولادت و زائیدن، لذا از بیت المقدس بیرون رفت در میان صحرا پای نخله‎ای خشکیده عیسی به دنیا آمد، اما وقتی مادرم فاطمه بنت اسد را درد زایمان گرفت در وسط مسجدالحرام بود بمستجار کعبه متمسک گردیده عرض کرد الهی درد زایمان را بر من آسان گردان. همان ساعت دیوار خانه شکافته شد مادرم فاطمه را با ندای غیبی دعوت به داخل نمود مادرم داخل بیت شدن و من در همان خانه کعبه به دنیا آمدم .

● دلیل سوم

سومین چیزی که افضلیت و برتری علی(علیه‎السلام) را نسبت به اوصیاء گذشته می‎کند داستان گفتگوی حره با حجاج است .

یکی از دشمنان سرسخت علی(علیه‎السلام) "حجاج" است او هر جا دوستان و شیعیان علی (علیه‎السلام) را می‎دید به سخت‎ترین وجهی می‎کشت، روزی "حره، دختر "حلیمه سعدیه" بر حجاج وارد شد از طرز ورود و بی اعتنایی نسبت به دستگاه دانست که این یک بانوی عادی نیست پس از اندکی تامل پرسید حره دختر "حلیمه سعدیه" تویی؟ گفت بلی. گفت مدتها در انتظار دیدار تو بودم به من گفته‎اند که عقیده تو اینست که علی(علیه‎السلام) بر اصحاب پیغمبر افضل است و تو علی را بر ابوبکر و عمر و عثمان ترجیح می‎دهی. حره به حجاج گفت به تو دروغ گفته‎اند عقیده من بیش از اینهاست که گفته‎اند:

حره گفت خدا حضرت علی را در قرآن بر آدم فضیلت داده آنجا که می‎فرماید: فعصی آدم ربه فعوی. ولی درباره علی(علیه‎السلام) فرمود: و کان سعیه مشکورا؛ آدم از همه نعمت‎های بهشت استفاده می‎برد و تنها از گندم ممنوع بود که فرمود: و لا تقربا هذه الشجرة، معذلک آدم از گندم خورد ولی امام علی منعی نداشت و همه نعم الهی بر او حلال بود با این حال نان گندم نخورد.من نه این که او را به اصحاب ترجیح می‎دهم بلکه بر پیغمبران بزرگ مثل آدم و موسی و عیسی و ابراهیم و داود و سلیمان ترجیح می‎دهم. حجاج گفت وای بر تو که اکتفا نکردی که علی را افضل اصحاب بدانی و او را در ردیف انبیاء نام بردی و برتریش دادی اگر دلیل واضحی بر این ادعا نیاوری ترا خواهم کشت.

حره گفت خدا او را در قرآن بر آدم فضیلت داده آنجا که می‎فرماید: فعصی آدم ربه فعوی. ولی درباره علی(علیه‎السلام) فرمود: و کان سعیه مشکورا؛ آدم از همه نعمت‎های بهشت استفاده می‎برد و تنها از گندم ممنوع بود که فرمود: و لا تقربا هذه الشجرة، معذلک آدم از گندم خورد ولی امام علی منعی نداشت و همه نعم الهی بر او حلال بود با این حال نان گندم نخورد. در اینجا حجاج بی اختیار گفت احسنت یا حره، آنگاه گفت دلیل تو بر تفضیل بر نوح و لوط چیست؟ گفت: حقتعالی درباره نوح و لوط می‎فرماید: ضرب الله مثلا للذین کفروا امرئة نوح و امرئة لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا فخانتا هما فلم یغینا عنهما من الله شیئا و قیل اوخلا النار مع الداخلین . (تحریم/۱۰)

ولی از برای علی بن ابیطالب(علیه‎السلام) همسری است که خشنودی او خشنود خدا و خشم او خشم خداست اگر فاطمه از کسی راضی نباشد خدا از او راضی نشود. حجاج گفت احسنت بگو بدانم دلیل تفضیل تو بر ابراهیم چه خواهد بود؟

گفت: در قرآن از گفته ابراهیم حکایت می‎کند: و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف یحیی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی، ولی علی(علیه‎السلام) به تصدیق دوست و دشمن فرمود: لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا. حجاج گفت احسنت یا حره .

حجاج گفت: به چه دلیل او را بر موسی ترجیح می‎دهی؟ گفت به دلیل فرموده خدا آنجا که می‎فرماید، فخرج منها خائفا تیرقب؛ و علی(علیه‎السلام) لیلة المبیت جای پیغمبر خوابید و جان خود را فدای پیغمبر نمود و خدا تقدیر و تقدیسش نمود و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضاة الله، حجاج گفت احسنت یا حره. سپس گفت: دلیلت بر تفضیل علی بر سلیمان چیست؟ گفت: سلیمان گوید: رب هب لی ملکا لاینبغی لاحد من بعدی، و علی فرماید: یا دنیا تنحی عنی غری غیری فقد طلقتک ثلاثا لارجعة لی فیک .

پس هر انسان با ذوقی از تشبیه در علم علی(علیه‎السلام) به آدم می‎فهمد که چون آن علم سبب افضلیت آدم و برتری مسجودیت او بر ملائکه و مقام خلافت او گردید؛ علی(علیه‎السلام) هم افضل و برتر از انبیاء عظام مانند موسی و عیسی باشد پس به طریق اولی از اوصیاء آنها برتر خواهد بود.حجاج گفت: احسنت یا حره، به کدام دلیل علی بر عیسی افضل بود؟ گفت خدا در قرآن می‎فرماید: اذ قال الله یا عیسی بن مریم انت و قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک ما قلت لهم الا ما امرتنی به. (مائده/۱۱۵)

این قضاوت و حکومت را به روز قیامت انداخت ولی به علی بن ابیطالب(علیه‎السلام) نیز قومی در حد پرستش گرویدند و قائل به خدایی او شدند، و حضرت در دنیا آنها را مجازات فرمود و کیفر داد. حجاج گفت احسنت یا حره و به او جایزه بخشید.

● دلیل چهارم

چهارمین دلیل بر سیدالوصیین بودن علی(علیه‎السلام) فرمایش خود پیغمبر است چنانچه "میر سید علی همدانی شافعی" در کتاب "مودة القربی" از "ابن عباس" روایت می‎کند که گفت: دعانی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فقال لی ابشرک ان الله تعالی ایدنی بسیدالاولین و الاخرین و الوصیین علی فجعله کفو ابنتی فان اردت ان تنتفع به فاتبعه.

● علی مرآت جمیع انبیاء

ابن ابی الحدید چه خوب می‎گوید و "فخر رازی" در ذیل آیه مباهله و "احمدبن حنبل" در "مسند" و دیگران که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من اراد ان ینظر الی ادم فی علمه و الی نوح فی تقوائه و الی ابراهیم فی خلة و الی موسی فی هیبته و الی عیسی فی عبادته فلینظر الی علی بن ابیطالب .

"میر سیدعلی همدانی شافعی" در "مودة القربی" این حدیث را با یک زیادتی نقل می‎کند که رسول خدا فرمودند: فان فیه تسعین خصلة من خصال الانبیاء جمعها الله فیه و لم یجمعهبا فی احد غیره .

تشبیه علم علی به آدم برای اینست که خداوند آدم را به واسطه عملش بر سایر موجودات فضیلت و برتری داد، پس چون علی(علیه‎السلام) علمش از آدم بیشتر است باید افضل از همه موجودات غیر از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) باشد.

پس هر انسان با ذوقی از تشبیه در علم علی(علیه‎السلام) به آدم می‎فهمد که چون آن علم سبب افضلیت آدم و برتری مسجودیت او بر ملائکه و مقام خلافت او گردید؛ علی(علیه‎السلام) هم افضل و برتر از انبیاء عظام مانند موسی و عیسی باشد پس به طریق اولی از اوصیاء آنها برتر خواهد بود.

فراوری از کتاب زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی،



همچنین مشاهده کنید