پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مرگ, کسب و کار من است


مرگ, کسب و کار من است

داستان, روایت ماجرایی است که راوی را واداشته تا دست به ارتکاب جنایت بزند و انگیزه قتل, سوال محوری رمان این سوال ذهن مخاطب را تا پایان به خود معطوف می دارد و نویسنده نیز داستان خود را با همین سوال آغاز می کند «چرا کشتی شان این سوالی بود که خیلی ها ازم می پرسیدند »

● نگاهی به رمان بیمار مقیم

«بیمار مقیم» نوشته «حسین سلیمانی» رمانی است که به تازگی توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است. داستان، روایت ماجرایی است که راوی را واداشته تا دست به ارتکاب جنایت بزند و انگیزه قتل، سوال محوری رمان. این سوال ذهن مخاطب را تا پایان به خود معطوف می دارد و نویسنده نیز داستان خود را با همین سوال آغاز می کند؛«چرا کشتی شان؟ این سوالی بود که خیلی ها ازم می پرسیدند.»

پاسخ، طرح اولیه داستان است؛ راوی سه نفر را به قتل رسانده و حالا حین محاکمه، مرگ را انتظار می کشد. چیزی که در این میان جنایات او را پیچیده تر می کند چرایی این ماجراست. قتلی که نه بر کینه یی دیرینه استوار است و نه دامنه نزاعی در آن به چشم می خورد. حتی قاتل بدون کوچکترین درگیری، ناپدری خود را نیز کشته است و تحلیل او از این جنایات تنها آسوده کردن قربانیان از زندگی نکبت بار آنها است.

اما سوال همچنان وجود دارد. اگر چه قاتل در همان ابتدا تمایلی برای پاسخ به این سوال محوری نشان نمی دهد اما روایت او ناخواسته مملو از انگیزه هاست. راوی از بازگویی این انگیزه ها می گریزد و گفته هایش، عکس چیزی که بدان تظاهر می کند، تلاشی است برای بازگشایی این گره. نویسنده نیز در طول داستان با تمهیدات فراوان قصد دارد این ماجرا را تحلیل کند.

یکی از این تمهیدات، روایت قاتل-راوی است. قاتل از هر چه بگوید، حتی اگر قصد فرار از بازگویی جنایت را داشته باشد ناخواسته متنی از خود می سازد که می توان از طریق ظاهر آن به لایه های پنهان دست یافت. اینجا دقیقاً متن در جایگاه یک بیمار ظاهر می شود و مخاطب در هیئت روانکاو. حتی گاهی همانطور که در رویکردهای روانکاوانه با آن مواجهیم، این معادله برعکس می شود؛ جایی که دریافت مخاطب بنا بر شاکله روانی او صورت می گیرد. با این تحلیل قاتل انگیزه های روانی خود را آشکار می کند و مخاطب با پیش فرض هایی که دارد به پاسخ سوالات می رسد. حتی اگر این پاسخ ها کاملاً شخصی باشد.

گذشته از این نویسنده با خلوت کردن داستان، یک قدم دیگر به تحلیل نزدیک شده است. مقصود از این خلوت، فقدان اتفاق و کش و قوس داستانی در کار است. در کل رمان شاید تنها نقطه یی که روایت کمی تنش پیدا می کند ورود زن روانشناس به سلول قاتل است.

نویسنده با مسکوت گذاشتن جریان شکل گیری قتل ها یا وارد کردن بحران بین شخصیت ها، داستان را مشابه ذهنیت راوی ترسیم کرده است. راوی، انسانی است که زندگی بیمارگونه یی دارد. در این زندگی از هیچ چیز لذت نمی برد و حتی دوست دارد انسان هایی را که در این زندگی بی معنی گرفتارند، راحت کند. پس داستان نیز بدون درگیر شدن در اتفاقات شکلی شبیه ذهنیت راوی پیدا می کند تا انگیزه های قتل هویتی روشن تر بیابند.

از دیگر محورهای قابل بحث، اضلاعی است که در داستان هایی با موضوع جنایت ناخودآگاه در ذهن مخاطب شکل می گیرد. اولین ضلع، معمای قتل است؛ اینکه قاتل کیست و انگیزه او از قتل چه بوده است؟ اما نویسنده قصد ساختن داستان معمایی ندارد بنابراین تکلیف خود را با مخاطب همان ابتدای داستان یکسره می کند و معما را از بین می برد؛ «چرا کشتی شان؟ این سوالی بود که خیلی ها ازم می پرسیدند.»

ظاهر این جمله سوالی است اما در حقیقت پاسخی است با چندین وجه. اول اینکه راوی قاتل است و دوم اینکه بیش از یک نفر را به قتل رسانده و مورد بعد که در ادامه داستان، در همان چند سطر اولیه، بدان می رسیم اینکه قاتل دستگیر شده و همه چیز مشخص شده است. پس مفهوم معما از بین می رود. اما به شکلی بسیار بنیادی تر در لایه های فکری داستان باعث نوزایی معمایی دیگر می شود. درست است که همه چیز روشن شده اما صحبت چرایی، معمایی ژرف تر است که در تمام جنایات بشری رخ می نماید.

در پایان باید گفت مفهوم «حرامزادگی»، داستان را در دو سو پیش برده است. وجه اول نقطه قوت است و دیگری ضعف. وقتی روشن می شود که راوی با این مساله درگیر است، ماجرای پدرکشی او شکلی درست و منطقی پیدا می کند؛ شاید قاتل با کشتن ناپدری خود قصد دارد انتقام حرامزادگی را از پدری که هرگز ندیده بگیرد؟

اما وجه دوم فضای داستان است. فضایی که از یک داستان ایرانی انتظار داریم هرگز چیزی نیست که در «بیمار مقیم» با آن مواجه می شویم. حرامزادگی راوی نیز این نقطه ضعف را پررنگ تر می کند. گویی قصه در جایی غیر از ایران شکل گرفته به گونه یی که برخورد شخصیت ها با چنین معضلی به هیچ وجه قابل توجیه نیست.

با تمام این موارد «بیمار مقیم» داستانی است محکم که نقاط قوت آن، چشم را بر نکته های منفی می بندد به گونه یی که انتظارمان را از «سلیمانی» به مراتب بیشتر خواهد کرد.

یاسر نوروزی



همچنین مشاهده کنید