پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

از کبوده تا جاودانگی


از کبوده تا جاودانگی

«وجود نیاز دارد پنجره اش را به روی باغ دلگشای درونی باز نگه دارد »

«وجود نیاز دارد پنجره اش را به روی باغ دلگشای درونی باز نگه دارد.»

دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن

پدر خدابیامرزم مجله یغما را مطالعه می کرد، به حس کنجکاوی دوران نوجوانی هرچند گاهی به تورق مجلدات یغما می پرداختم، بی آنکه از محتوای درونی آن سر در بیاورم. بیشتر به دنبال داستان می گشتم و کمتر می یافتم، همین حس کنجکاوی و فرهنگ دوستی پدرم به تدریج این حقیر را با ادب و ادبیات آشنا کرد. گرچه در کتاب های درسی به آن پرداخته می شد ولی جمله بالا تاثیر عجیبی در روح و جان این نوجوان داشت و بر آن شدم که بیشتر در این حوزه مطالعه کنم و در کنار دکتر، راه نشین چهار مرز باشم؛ «شرق و غرب، قدیم و جدید». در حقیقت استاد پیام آور قرن بود و این کوچک پیام گیر پیامی که اولین بار جانم را به تکاپو واداشت. «ایرانی برای آنکه بتواند نقش واقعی خود را در دنیای امروز ایفا کند، باید وزن تاریخی خود را بشناسد، هرگز نباید فراموش کند که طی هزار سال، قدرت اول آسیا یا یکی از دو قدرت بزرگ جهان بوده، باید سرش را یافت.» (از اشاره مقاله پارس خاستگاه تحسین امپراطوری جهانی) «من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش... ما چنان باید عمل کنیم که عارضه پذیر نباشیم. یعنی دست ببریم توی کیسه خود و ببینیم از سرمایه یی که داریم چه می توانیم بیرون بیاوریم که به ما ایستادگی و منش و ارزش بخشد.» (از مقاله مرزهای ناپیدا) شناخت خود و سر شناختن خود اولین گام در مسیر تکامل الهی است. «من عرف نفسه، فقد عرف ربه» و استاد چه پرمغز پیام آور از یاد نبردن ایران عزیز بود با شناخت دو مرز؛ مرز فیزیکی و مرز فرهنگی.

ایستادگی و منش و برازش حاصل آزادگی است. آنجا که استاد در دیباچه کتاب آزادی مجسمه به تحلیل تمدن امریکایی سخن از آرامش در گورستان دارند و تمدن به سبک امریکا را و عارضه امریکایی زدگی را هشدار می دهند که؛ «برای مردم امریکا آزادی پسندی و نیرو و تحرکی که داشته اند احساس تحسین داشته ام ولی چنان می بینم که نیاز به آزادی در این کشور بیشتر در سطح و در جهت گرایش هایی جریان می یابد که «ابزار مصرف» باید فرونشاننده آنها بشوند، در حالی که آزادی بدون آزادگی و غنای مادی بدون غنای درونی برخلاف مسیری است که بتواند مورد آرزوی بشر باشد.» (از دیباچه کتاب آزادی مجسمه) این هشدار امروز که همه از امریکا سخن می گویند خیلی عجیب نیست. عجیب آن است که این کلام در سال های دور روی کاغذ نقش بسته، در سال هایی که امریکازدگی در اوج خود بود.

اصلاً چه نیازی است از استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن حرف زدن؟، باز الهام از خود ایشان بگیریم.

یک؛ سیر تکامل تاریخی نشان داده است که افراد با فکر خلاق کم به دنیا می آیند.

دو؛ خودساختگی این گونه انسان ها برگرفته از غنای فرهنگی ایران عزیز است.

سه؛ آیندگان حق دارند از تجارب گذشتگان بهره مند شوند.

چهار؛ کم اند انسان هایی که تن به پستی نمی دهند.

پنج؛ اندیشه پاک وقتی با عمل پاک همراه می شود جاودانگی به همراه دارد.

شش؛ اولیای الهی بازگشت به اصل را در دستور کار خود قرار می دهند.

هفت؛ انسان ها دوست دارند ستاره درخشنده در اوج را به تماشا بنشینند.

فکر خلاق، خودساختگی، بازگشت به اصل اندیشه و عمل پاک و تن به پستی ندادن استاد از او ستاره یی درخشان پدید آورد که اوج گرفته است و در زندگی سه بعدی اقتصادی، فرهنگی، ایمانی؛ استاد با وجدان بیدار و عشق به این مرز و بوم با اخلاق حسنه، علم و فرهنگ را هدف گرفت تا روزها۱ از پس هم آیند و در ترکیب آدم های جامعه «خوبان و بîدان و بی خبران» که بîدان همواره از بی خبران بهره جسته اند، فرهنگ غنی ایران مصونیتی باشد تا بی خبران خبر گیرند و اسیر بدان نشوند. «شرق اگر طالب دموکراسی است باید جسارت و دلیری ورزد، باید از تقلید ناروا بپرهیزد و بیمی نداشته باشد که ظواهر عاریتی دموکراسی فرنگی را از دست بنهد. نخست باید پایه های دموکراسی را محکم سازد و همان گونه که برنامه برای ساختن راه و سد طرح می کند، نقشه دموکراسی را در کشور بپردازد و مرحله به مرحله به اجرا درآورد. این کار شهامت و هوشمندی و ایثار بسیار می خواهد. (از مقاله دموکراسی در شرق، کتاب ایران را از یاد نبریم به دنبال سایه همای) ملاحظه بفرمایید در دنیای پلیدی و پاکی و پوچی لااقل از مشروطیت تا به حال پاکی بسیار تلاش کرده پلیدی و پوچی را هدایت کند. کم فرجامی آزادیخواهی این ملت که انصافاً دلیری ورزیده و ایثار کرده و شهامت به خرج داده به جز این است که از هوشمندی خود کمال استفاده را نبرده و عاریتی به سراغ دموکراسی رفته به جز این است که در تمام این سال ها فقط می دانسته چه نمی خواهد و اینکه چه می خواهد را طرح و برنامه یی نداشته، انسان متجدد و جدید با انسان قدیم چه فرقی دارد؟ آیا جز این است که انسان جدید نقشه و طرح دارد و اسلحه علم بر دست و در این سال ها گوهر تابناکی که استاد بشارت داد «ایران را از یاد نبریم» از سال ۱۳۳۹ از اوج اختناق تا به امروز اگر با راهبرد دموکراسی در هم می آمیخت «شهر یادگار» عنوان به کارگرفته توسط استاد به باغ سبز عشق مبدل می شد و آزادی و آزادگی نهادینه می شد؟ و اگر به کار می گرفتیم، چهار رکن جامعه اصیل که استاد می فرمایند «فرهنگ، عدالت، آزادی و توازن» چهار رکنی که حیات طبیعی جامعه به آن نیاز دارد و برای فرهنگ، به قول خود استاد آنقدر نشر کرد تا نابود نشود. و اما استاد، به محضرتان سر تعظیم فرود می آورم که ایران را از شما شناختم، ادب و فرهنگ را از شما یاد گرفتم و زبان فارسی را مدیون شما هستم. بر کبوده درود می فرستم که شما را بر ما ارزانی داشت و به تاسی از شما دو مخدوم و دو محور فکری شد جان زندگی؛ «فرهنگ و مردم». ای ققنوس خوشرنگ و خوش آواز، با آتش جان خود تخمی را در درون جان ما کاشتی که هر روز از ۳۶۰ آواز دل تان بهره گیریم و بر بلندای کوه در مقابل باد و توفان نهراسیم و دست در دست هم آواز سردهیم؛

ایران ما آباد باش، آزاد باش

سعید فائقی

پی نوشت

۱- روزها- کتاب سرگذشت استاد در دو جلد

ہاز مدیران ارشد ورزش در دولت اصلاحات



همچنین مشاهده کنید