پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

عاشورا, تاویل نهی از منکر


عاشورا, تاویل نهی از منکر

نهی از منکر به معنای بازداشتن از هرکاری است که در حوزه امور ناپسند عقلی و عقلایی و شرعی قرار می گیرد چنان که امر به معروف به معنای ترغیب و تشویق و فرمان دادن به کارهای پسندیده عقلی و عقلایی و شرعی است

امر به معروف و نهی از منکر، در آموزه های قرآنی در حوزه عمل اجتماعی ازجایگاه بسیار بالا و پرارزشی برخوردار است. از این رو معتزله آن را در کنار توحید و عدل و وعد و وعید از اصول دین برشمرده وشیعیان آن را به عنوان دو اصل از اصول دهگانه فروع دین و از ضروریات آن داشته اند و گفته اند که بنیاد دین و شریعت بر نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زکات، امر به معروف، نهی از منکر، تولی وتبری است. با این همه این اصل مهم ازسوی بسیاری از مسلمانان و حتی فقیهان، با بی مهری و کم توجهی روبه رو شده و آن را تا مصادیق جزیی و امور کوچک و پیش پا افتاده تنزل داده اند.

این امر حتی در میان شیعیان نیز با تاویل و تفسیری نادرست مواجه شده و شماری اندک از فقیهان یا به مسئله نپرداخته و یا آن را در امور بسیار جزیی و خرد فروکاسته اند. ریشه این بی توجهی را می بایست در تفکرخلافت سلطنتی جست که وجود این اصل با مفهوم و تاویل درست و واقعی آن را عامل اضمحلال و فروپاشی حکومت جائرانه و ستمگرانه و ناروایی خویش برمی شمردند. از این رو می توان نهضت خونین عاشورایی و قیام طف در کربلا را در راستای تاویل این اصل برشمرد تا همانطور که پیش از این مؤمنانی همراه پیامبر(ص) برای تنزیل و ریزش انوار الهی بر دل ها و جان های مردم، شمشیر زدند اکنون مومنان راستین وباورمند در کنار امامان نهضت نظام ولایی، برای تاویل، شمشیر برکشند و به مقابله با تفکر ناروا و نادرست برخیزند تا تحریف در دین را به مردم نشان دهند وحقایق کلام الهی و آموزه های ربانی را بازشناسانند. بدین ترتیب لازم است نقش نهضت عاشورایی را در حوزه تاویل گرایی دین و مبارزه با تحریف آن تحلیل و تجزیه کرد. تاویل در نوشتار هم به معنای بیان حقایق و مفاهیم راستین است و هم به معنای ایجاد و تحقق خارجی یک معنا و مفهوم. با این نگرش مسئله نهی از منکر در نهضت عاشورایی مورد بررسی قرار می گیرد.

● مفهوم نهی از منکر

نهی از منکر به معنای بازداشتن از هرکاری است که در حوزه امور ناپسند عقلی و عقلایی و شرعی قرار می گیرد. چنان که امر به معروف به معنای ترغیب و تشویق و فرمان دادن به کارهای پسندیده عقلی و عقلایی و شرعی است. (بصایر ذوی التمیز ج۴ص۵۷ و ۱۲۰و نیز التحقیق ج ۱۲ص ۲۳۹ و مصطلحات الفقه ص ۸۸) بنابراین احکام و قوانین اسلامی و شرعی علاوه بر اینکه برخاسته از آموزه های وحیانی و مستقیم است شامل امور و قوانین و مقررات امضایی و عادات و سنت ها و رسوم تایید شده عقلی و عقلانی نیز می شود؛ زیرا دین اسلام و آموزه های وحیانی آن احکام مستقل عقلی و اصول و قوانین و رسوم عقلایی را که فطرت سالم بدان گرایش دارد به عنوان امور شرعی و قوانین دینی تایید و امضا می کند. از این رو دراصول فقهی و قواعد آن گفته می شود که کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس؛ یعنی هر آن چیزی را که عقل بدان حکم کند شرع نیز همان را تایید می کند و چنان که شرع هر چیزی را حکم به فرمان دهد عقل و فطرت سالم نیز بدان حکم می کند و فرمان می دهد.

● عقل و دین دو روی یک سکه

این بدان معناست که میان آموزه های وحیانی و عقل هیچ گونه تضادی نیست. در روایت عقل و جهل از معصوم نقل شده است که هنگام خلقت آدمی،به انسان این اختیار داده شد تا یکی از سه چیز را برگزیند تا همراه وی باشد: عقل و دین و حیا. انسان عقل رابرگزید. پس از گزینش عقل، دین و حیا نیز همراه وی شدند. چون به آنها خطاب آمد که شما چرا همراه عقل شدید؟ گفتند که هرجا عقل باشد دین و حیا همراه اوست. این بدان معناست که پذیرش دین به عقل است و حیا بدون عقل، معنا نمی یابد. از این رو گفته اند میان حکم عقل و حکم دین تضادی نیست.

از آن جایی که سخن از فرمان و بازداشتن در امر به معروف و نهی از منکر در حوزه عمل گفتاری قرار می گیرد، آن را در حوزه فقه که مرتبط به اعمال مکلفین است دسته بندی می کنند. به نظر می رسد که نهی از منکر هرچند در حوزه عمل گفتاری و فقه قرار می گیرد ولی امری فراتر از آن است؛ زیرا مفهوم امر در واژگان قرآنی و کاربردهای آن اختصاص به حوزه عمل گفتاری و کلامی ندارد بلکه به حوزه عمل و فعل خارجی و جوارحی نیز تعلق می گیرد. در حقیقت گاه امر به معنای تحقق خارجی و اقامه و برپایی چیزی است. از این رو حتی بسیاری از فقیهان در همین مساله امر به معروف و نهی از منکر در برخی از مراتب به امر گفتاری و یا نهی زبانی بسنده نکرده و بر مومنان و یا گروهی سازمان یافته از مومنان به عنوان تشکل امنیتی و انتظامی تکلیف نموده اند که با عمل، جلوی منکر را گرفته و یا به معروف وادار سازند. بنابراین هرگز آن را در حوزه عمل گفتاری محدود نساخته بلکه فراتر از آن در حوزه عمل جوارحی و خارجی وارد نموده اند. این خود دلیلی بر این نکته است که امر به معروف و نهی از منکر اختصاص به حوزه عمل گفتاری ندارد.

● امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همگان

نکته دیگر آن که، این دو اصل همانند اصل تولی و تبری فراتر از حوزه مباحث فقه می باشد و چنان که معتزله به حق عمل کرده اند می بایست آن را در حوزه کلام نیز وارد ساخت. (فصل الاعتزال ص ۱۳۹ و نیز دایره المعارف بزرگ اسلامی ج ۱۰ص ۲۰۱ و ۲۰۳) این دو اصل هرچند که در نظام سیاسی و اجتماعی دین برای انتظام و امنیت حوزه جامعه برتر قرآنی به شکل سازمان یافته از وظایف تشکل انتظامی است و قرآن بیان داشته که گروهی (امه ) از مومنان به طور اختصاصی به این امر قیام کنند با این همه از وظایف همگانی است و همه مومنان در حد توان و در محدوده زندگی، مسئولیت و نقش اجتماعی، موظف و مکلف هستند تا اقامه احکام شرع کرده و دیگران را به معروف فرمان و از منکر و زشتی ها پرهیز دهند.

اقامه هر یک از این دواصل گاه از مقام عمل گفتاری فراتر می رود و به اشکال مختلف دیگر برای بازداشتن منکران و ترک کنندگان معروف ظهور می کند.

معتزله نهایت آن را شمشیر و قیام مسلحانه ضد نظام ظالم برشمرده اند و گفته اند که در صورتی که نظام سیاسی اسلامی برخلاف احکام و آموزه های اسلامی عمل کرد و دولت معروف را ترک و منکر را اشاعه داد، مومنان موظف هستند بر ضد آن قیام مسلحانه نمایند و متوسل به زور و شمشیر شوند.

این تفکر برخاسته از عمل امام حسین(ع) در برابر دولت اموی یزیدی بود که حتی ابوحنیفه از بنیانگذاران مکتب فقهی اهل سنت که خود تفکر اعتزالی داشت نه تنها بر این اساس فرمان به قیام ضد دولت های عباسی داد بلکه خود در این راستا کمک های مالی نمود و پیروان خویش را به یاری قیام کنندگان تشویق نمود که حتی به جهت همین پشتیبانی های فکری و مالی و نظامی بازداشت و تازیانه خورد. (همان منابع پیشین و تواریخ اسلامی)

● گستره امر به معروف و نهی از منکر

با نگاهی گذرا به روایات شیعی که در مساله امر به معروف و نهی از منکر وارد شده و شمار آنها قابل ملاحظه است، می توان گفت که اسلام با نگرشی جامع می خواهد همه افراد جامعه اسلامی به گونه ای تربیت شوند که نسبت به رفتار یک دیگر احساس مسئولیت نمایند؛ زیرا مصالح و سعادت دنیوی و اخروی افراد به یک دیگر مرتبط است و بر این پایه است که نقش امر به معروف و نهی از منکر ممتاز و برجسته شده است. از این رو امری فراتر از فقه و محدودیت های آن می باشد و در حوزه ای برتر از مباحث آن قرار می گیرد. گستره این دو به اندازه ای گسترده است که همه کارهای نیک و حتی جهاد را که امری در حوزه دولت و نظام سیاسی است شامل می شود. در برخی روایت با تأکید بر اهمیت و ارزش جهاد در راه خدا و بیان آثار و فواید آن بر این نکته توجه داده شده که جهاد در راه خدا با این همه اهمیت و ارزش و مقام و فواید آن در برابر مسئله امر به معروف و نهی از منکر همانند آب دهان در برابر دریای پهناور است. (نهج البلاغه حکمت ۳۷۴)

در حقیقت در نگاه امیرمؤمنان و نظام ولایی جهاد در راه خدا، با آن همه ارزش و اعتباری که دارد در برابر امربه معروف و نهی از منکر در حکم آب دهان در برابر دریای پهناور است؛ زیرا اقامه هر واجب دینی، امنیت راه ها، حلیت داد و ستد، برطرف کردن ظلم و ستم فردی و جمعی، مردمی و دولتی، آبادانی زمین، انتقام از دشمنان و سامان یافتن همه کارها در گرو اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر است.(وسایل الشیعه ج۱۱ ص۳۵۹)

این مسئله تنها در روایات شیعی این گونه خودنمایی کرده و ارزش و مقام می-یابد اما در آثار و منابع غیرشیعی، هم از نظر تعداد و هم از نظر محتوا، تنزل یافته و از مقام و ارزش می افتد.

محدود سازی امر به معروف و نهی از منکر در حوزه وظایف جزیی و کوچک از سوی اهل سنت، تحت تأثیر نظام خلافت سلطنتی است. از این رو جریان محدودسازی امربه معروف و نهی ازمنکر که به طور مشترک در مذاهب اهل سنت از اصحاب رأی و حدیث دیده می شود در واقع به معنای محدود کردن این دو امر اجتماعی و سیاسی در حوزه وظایف کوچک و فردی است. (دایره المعارف بزرگ اسلامی ج۱۰ ص۲۰۵)

امربه معروف درآموزه های اهل سنت

البته این تغییر در نگرش و روش را می بایست چنان که گفته شد متأثر از فشارهای خلافت سلطنتی تحلیل کرد؛ زیرا در آغازین روزهای خلافت شورایی برخاسته از سقیفه بنی ساعده، هنوز برپایه نگرش و تفکر نظام ولایی نبوی (ص) امربه معروف در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی و احکام حکومتی کاربرد داشته و از گستره معنایی و مصداقی وسیع برخوردار بود. از این رو در همان آغازین روزهای خلافت ابوبکر هنگامی که وی در منبر پیامبر(ص) تکیه می زند و به نام خلیفه رسول(ص) و جانشین وی بر مسند قدرت می نشیند خطاب به مردم می گوید که اگر خلاف دین و شرع عمل کردم مرا گوشزد کنید. در این هنگام مردی از میان مردمان برمی خیزد و شمشیر خویش را از نیام بیرون می آورد و در حالی که آن را به سوی وی گرفته و تکان می دهد می گوید: اگر برخلاف شرع و دین رفتی خودم با این شمشیر بران تو را به راه می آورم.

این گونه برخورد نشان می دهد که امر به معروف و نهی از منکر هنوز در جامعه از جایگاه خاص و والایی برخوردار بوده که هم حاکم و هم مردم از آن آگاه بوده و مفهوم آن را به درستی می فهمیدند و مصادیق آن را به خوبی می شناختند و عمل می کردند. این بدان معناست که از نظر حکام و مردم آن زمان، امر به معروف و نهی از منکر چنان از دامنه گسترده ای برخوردار بود که حتی شمشیر کشیدن به روی حاکم و به راه راست آوردن وی از وظایف عمومی مردم و مؤمنان بوده و در این راستا قرارمی گرفته است.

● انحراف و تحریف دین در نظام غیرولایی

خلافت برخاسته از شورای کوچک سقیفه بنی ساعده با این تفکر که اسلام دارای اندیشه سیاسی و هم چنین در شکل دارای نظام سیاسی نیست، خلیفه ای را از میان خویش برگزید. هر چند تضادهای قومی و قبیله ای دوره جاهلی در این انتخاب نقش مهمی را ایفا کرد ولی عنصر منافقان در این بخش بیش ترین نقش و فعالیت را داشت. منافقان که همواره در اندیشه تحریف و انحراف دین بودند از خلأ قدرت به خوبی بهره بردند. البته دشمنان آشکار دین همچون ابوسفیان با موقعیت متزلزل خویش می کوشیدند تا برپایه همان سیاست های دوره جاهلی قدرت را همچنان در بخش حاکمان قریش حفظ کنند ولی در نهایت منافقان کار کشته و سیاست مدار دیگری بودند که خلافت را مدیریت می کردند. آنان را می توان شامل گروه های نفاق مکی و مدینی و یهودی دسته بندی کرد. همه آنان هدف یگانه ای را در نظر داشتند که عبارت بود از تغییر در اهداف و رفتار دین با استفاده از قدرت بالا و در اختیار گرفتن حکومت و دولت اسلامی.

● انحراف خلافت غیرولایی

در این جاست که خلافت غیرولایی راه دیگری را گام به گام می پیماید که نتیجه آن تحریف کلی در اهداف و رسالت دین و فروکاستن آن در حد رفتارهای اخلاقی و فقه فردی بود به گونه ای که شکل دیگری از تفکر کلسیایی در نظام اسلامی شکل گرفت.

در حوزه نظام سیاسی با توجه به این که تبلیغ کرده بودند اسلام و قرآن دارای اندیشه و فلسفه سیاسی نیست و به طریق اولی از شکل و نظام سیاسی خاصی نیز سخن نمی گوید، زمینه تحریف در این بخش از دین را فراهم می آورند به گونه ای که نظام سیاسی اسلام به شکل جمهوریت سنایی یونانی و جمهوریت انتصابی و پادشاهی استبدادی به شکل سخت گیرانه تر از هرگونه پادشاهی برخوردار از مشروعیت دینی و الهی و سلطانیزم تغییر ماهیت و هویت می دهد.

دین در این جامعه و نظام سیاسی به گونه ای تحریف و تغییر می یابد که جامعه برتر قرآنی به پست ترین جوامع بشری تبدیل می شود و مردم آن از هر نظر در فشار قرار می گیرند. کوچک ترین حرکت ضدستمگری فردی و اجتماعی به عنوان تکفیر و خروج بر خدا و دولت الهی معنا می یابد و به شدت سرکوب می شود. برای آن که هر دهان مخالفی را بست نخست حکم تکفیری صادر می شود و سپس گردن شخص به مشروعیت دینی زده می شود. این گونه است که حرکت ها و مخالفت های مالک بن نویره و حجر بن عدی و حتی امام حسین(ع) به عنوان کفر و خروج از دین و دولت اسلامی معنا می شود و به شدت سرکوب می شود. مردم به حکم ایمان و اسلام سر امام حسین(ع) را به نسبت خشنودی خدا و رسول(ص) از بدنش جدا می سازند و بر آن جشن می گیرند و هلهله می کنند و شادمانه وارد کوفه می شوند.

● قیام امام حسین (ع) و تاویل

امام حسین(ع) در زمانی امامت را به دست می گیرد که نظام سیاسی غیرولایی به گونه ای عمل کرده است که همه دین از مفهوم اصلی خود خارج شده است و کارکرد دنیوی محض دارد. دین اسلام تنها عامل مشروعیت بخشی به نظام سیاسی حاکم و ظلم و جور آن بوده است. مردم هرگونه ظلم و ستم و عمل منکرانه را به جهت تایید خلافت سلطنتی، امری مقبول می شمردند و نه تنها در برابر منکرات اجتماعی و ظلم و ستم سکوت می کردند بلکه آن را عین دین می دانستند. برخی از ایشان بر این باور بودند که هر کاری را که خلیفه انجام می دهد عین دین است و خلیفه حتی از پیامبر(ص) برتر است؛ زیرا پیامبر منتظر بود تا خداوند چه فرمانی در مسایل اجتماعی و سیاسی می دهد و یاچه حکمی را در مسایل حقوقی و فقهی بیان می کند ولی خلیفه خود می تواند حکم کند و حکم او همان حکم خداست. این خداست که متاثر از حکم خلیفه حکم می کند. از این رو در فقه اهل سنت مساله تصویب مطرح می شود. تصویب این است که حکم خلیفه حکم الهی است و او همواره به صواب است و حقیقت چنان رقم می خورد که خلیفه خواسته است. این گونه است که به سادگی نماز تراویح مشروعیت می یابد و حج تمتع و متعه زنان از اعتبار خارج می شود و خلیفه به خود اجازه می دهد تا آن را تغییر دهد و منتظر خدا نماند بلکه این خداست که حکم خود را موافق حکم خلیفه تغییر می دهد.

دولت در حوزه نظام سیاسی، افزون بر عدم مشروعیت دینی، با مسئله جور و ستم و عدم مشروعیت و مقبولیت سیاسی از نظر امام حسین(ع) مواجه است. اگر تاکنون دولت ها و نظام خلافت غیرولایی از مشروعیت دینی رنج می برد امروز با حکومت یزیدی، با عدم مشروعیت سیاسی نیز روبرو بود.

● مبارزه امامان برای تاویل در دین

در طول حکومت نظام غیرولایی، مفاهیم مهم اسلامی دگرگون می شود و تحریف در محتوا و پیام ها رخ می دهد. از این رو تفکرهای جبر گرایانه پدید می آید و دولت می کوشد با بهره گیری از آن، بسیاری از مسایل و فشارها را برای مردم توجیه کند.

مفاهیم مهم در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی تغییر ماهیت می دهد و امر به معروف و نهی از منکر در دایره کوچک و امور شخصی و فردی قرار می گیرد. این گونه است که دین با مشکل تحریف در حوزه تاویل روبه رو می شود.

امیرمؤمنان(ع) در زمان خویش به دو شکل بیان حقایق و مفاهیم و آموزش آن به برخی از اشخاص خاص در زمانی که دور از قدرت بود و مبارزه عملی در زمان حکومت خود می کوشد تا با مسئله تحریف دین مقابله کند. از این رو شعار جنگ های جمل و صفین و نهروان شمشیر برای تاویل است چنان که در عصر پیامبر(ص) برای تحریف شمشیرزده بودند. دراین زمان برای این که دین به طور کامل اجرایی شود و تاویل معنای خارجی یابد می بایست با قدرت و شمشیر وارد میدان عمل شد. برای مبارزه با تغییر معنایی و مفهومی و تحریف معنوی نیز تاویل، امری ضروری است.

براین اساس با عمل می بایست چنان کاری کرد تا نتوان آن را توجیه کرد و تغییر داد.

عمل امام علی(ع) در دوره خلافت خویش تاویل دین بود تا به گونه ای در اذهان وارد شود که نتوان آن را تغییر داد. این عمل از سوی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز ادامه می یابد و آن دو نیز مفاهیم اساسی دین را به مورد ا جرا درمی آورند به گونه ای که دیگر قابل تحریف معنایی و معنوی نباشد. اگر اکنون ما نظام ولایی را به سادگی می پذیریم و یا گستره امر به معروف و نهی از منکر را تا حوزه عمل اجتماعی و سیاسی و فروپاشی نظام های جور و ستمگر بالا می بریم برای آن است که امام این مفاهیم و معانی را تاویل کرد و به شکل اجرایی تحقق بخشید. اگر ابوحنیفه و دیگر اعتزالیون، امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان اصول پنج گانه دین اسلام برمی شمارند آثار همان تاویل امامان(ع) است.

در حقیقت تلاش امام در مسئله قیام و عاشورا تأویل گری مفاهیم بنیادین است. بسیاری از این مفاهیم تحریف شده در زمان امام حسین(ع) در عصر امام امیرمومنان علی(ع) و با تلاش های وی تاویل شده بود و برخی را نیز امام حسن(ع) با عمل سیاسی خویش معنا و مفهوم واقعی بخشیده و در مصداق خارجی تاویل برده بود. اکنون امام حسین(ع) می بایست کل نظام غیرولایی را با حرکت انقلابی خویش زیر سؤال برد و دین را در حوزه عمل سیاسی نسبت به نظام های جور و باطل تاویل کند. کاری که امام حسین(ع) کرد، این بود که دایره نهی از منکر را تا قیام مسلحانه نسبت به نظام های غیرولایی و جور بالا برد. این گونه است که پس از عاشورا هرکسی به خود این اجازه را می دهد تا بر پایه نهی از منکر بر ضدخلافت سلطنتی و نظام جور و ستمگر قیام کند و حتی ابوحنیفه ها را همراه خویش نمایند. این بهترین روشی بود که دین در جامعه تاویل شود و مصادیق آن به درستی خود را نشان دهد که قابل تحریف نباشد.

● امامان معصوم و تأویل دین

هریک از امامان دیگر(ع) نیز در حوزه ای از حوزه های دین دست به تاویل زدند و متناسب با مسئله مورد تحریف، آن را از تحریف گرایی و تحریف زدگی رهایی بخشیدند. از این رو هریک از رفتارها و تعاملات اجتماعی و سیاسی امامان(ع) را می توان به عنوان تاویل دین دربرابر تحریف، تحلیل و تبیین کرد. با این نگرش است که تلاش امامان(ع) در طول زندگی شان، معنا و مفهوم دیگری می یابد. درحقیقت اگر تنزیل دین بیست و سه سال به طول انجامید، تاویل دین در مقطع زمانی دویست و سی ساله صورت گرفت. از این رو گفته می شود که همه امامان(ع) نور واحد و یگانه ای هستند که دین را تاویل کردند تا ما امروز بر پایه تاویل ایشان دور از هر تحریفی بتوانیم با آموزه های وحیانی دین ارتباط سالم و درستی برقرار کنیم و بگوییم تفسیر و تاویل امامان(ع) همان تفسیر و تاویل درست دین است.

به نظر می رسد که نه تنها می بایست برای تحلیل قیام امام حسین(ع) و نهضت عاشورایی به مسئله تاویل گرایی دین از سوی آن حضرت توجه داشت بلکه هریک از رفتارها و گفتارها و اعمال دیگر امامان(ع) که خلفای واقعی پیامبر(ص) هستند می بایست دراین روش و بینش و نگرش تحلیل و تبیین گردد.

منصور علیزاده



همچنین مشاهده کنید