جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

چرا با پوپر مخالفند


چرا با پوپر مخالفند

«کارل پوپر» در میان مکتب پردازان فلسفی یا شبه فلسفی غرب معاصر, فیلسوف نام آشنایی است بویژه در۲ دهه اخیر, که کسانی در جامعه فرهنگی ما, به دفاع از دیدگاه های اجتماعی و سیاسی وی و یا به ترجمه و اقتباس از نظرات او پرداخته اند و رویکردهای نقادانه او را نه فقط نقل و شرح, بلکه تبلیغ و ترویج کرده اند

«کارل پوپر» در میان مکتب پردازان فلسفی یا شبه فلسفی غرب معاصر، فیلسوف نام آشنایی است. بویژه در۲ دهه اخیر، که کسانی در جامعه فرهنگی ما، به دفاع از دیدگاه های اجتماعی و سیاسی وی و یا به ترجمه و اقتباس از نظرات او پرداخته اند و رویکردهای نقادانه او را نه فقط نقل و شرح، بلکه تبلیغ و ترویج کرده اند. نگاه به پوپر از زاویه ای دیگر، کاری است بس پسندیده. چرا که می تواند دیدگاه های یکسویه را تعدیل و اصلاح کند و ابعاد دیگری از اندیشه فلسفه و اجتماعی او را که شاید از روی جانبداری ناگفته مانده بود، به اهل دانش و نظر بازنمایاند.

بدین منظور، دکتر داوری در کتاب حاضر که به تازگی از سوی مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر به چاپ سوم رسیده است، به نقد و بررسی آرا و افکار پوپر می پردازد. او در مقدمه مفصلی که در سرآغاز کتابش آورده، صریح و بی تعارف می نویسد: «من بی آنکه قصد تحقیر اهل نظر را داشته باشم نمی توانم و نباید به خواننده نگویم که به نظر من پوپر در فلسفه مقام چندان بزرگی ندارد.

این که او را در زمره بزرگان فلسفه قرار داده اند یک حکم احساساتی و احیاناً سیاسی و شاید حتی تبلیغاتی است و هیچ مبنای استواری ندارد... و من در مجموعه مطول و دراز آهنگ آثار پوپر چیزی که چندان اصالت داشته باشد و بتوان آن را به عنوان گفت زمان، پایدار دانست، نمی بینم.»

دکتر داوری در این کتاب در ۹ فصل به نقد آرا و نظریات پوپر می نشیند.

۹ فصلی که چنین عنوان گرفته اند؛ پوپر و معضل تاریخ نگاری‎/ آیا تاریخ نگاری و استبداد با هم ملازمه دارند‎/ ناسیونالیسم، توتالیتاریسم و تحلیل فرویدی جامعه‎/ فیلسوفی که بحث از ماهیات را بیهوده می دانست‎/ جامعه باز پوپر جامعه ای با صفات سلبی‎/ آیا پوپر پوزیتیویست است؟‎/ زمان و معنی‎/ علم و روش علمی‎/ حاصل سخن.

و در مؤخره ای که دکتر داوری بر کتاب نگاشته صراحتاً می گوید که «چرا من با پوپر مخالفت کرده ام». به عقیده داوری انتشار آرای یک فیلسوف و استناد به اقوال او و حتی تحسین از او لااقل در نظر یک دانشجوی فلسفه امری عادی و موجه است. اما این که از نویسنده ای چون پوپر ایدئولوگ جهان سوم و راهنمای جامعه دینی ساخته شود، امری غیرعادی و ناموجه است و اگر در زمره مسلمات جامعه قرار گیرد، سخت می تواند به خرد قوم ما آسیب رساند. او دلیل مخالفتش را همین نکته می داند.

دکتر داوری نقاط ضعف فلسفه پوپر را اجمالاً چنین برمی شمارد:

▪ پوپر قائل به ربط نیست و هیچ چیز را شرط هیچ چیز نمی داند و اگر نسبتی قائل باشد نسبت تأثیر و تأثر امور متباین در یکدیگر است و این مشکل بزرگ فلسفه او است.

▪ به نظر پوپر بازگرداندن قضایا و احکام به مبادی و اصول وجهی ندارد و هر حکمی را باید مستقل در نظر آورد و آن را تصدیق یا تکذیب کرد.

▪ پوپر معتقد است درکارها باید به نتیجه اندیشید و قصد و نیت هرچه باشد اهمیت ندارد.

▪ پوپر هرجا لازم بداند اقوال دیگران را با میل و رأی خود تفسیر می کند.

▪ پوپر بزرگان فلسفه و فیلسوفان بزرگ را به دغل کاری متهم می کند گویی تفکر آنها تابع ملاحظات و مقاصد و مصالح شخصی و گروهی بوده و هر سخنی را برای یک مقصود عملی گفته اند. ظاهراً به نظر پوپر در سیاست از توطئه نباید سخن گفت بلکه توطئه کار فیلسوفان است!

▪ پوپر در تخطئه فیلسوفان فنون تبلیغات را درکار می آورد و آنان را به صفاتی که درنظر مردم زشت و ناپسند است، متصف می کند، حال آن که خود سفارش می کند که به گفته بنگرند نه به گوینده. اما خود به آنچه می گوید عمل نمی کند.

▪ پوپر ظاهراً برای این که آزادی را محدود نکند حتی پایبندی به اصول را هم لازم نمی داند. گویی این پایبندی قید و بندی در پای آزادی است. اما در این صورت چرا پوپر مخالفت با دموکراسی را بی وجه می داند. این معنی اگر در بحث ها و نزاع های سیاسی جایی داشته باشد در فلسفه بی وجه و حتی عجیب است. زیرا نتیجه اش این است که ظاهرو فهم ظاهربین در مقابل فهم جامع و عمیق قرارگیرد.

▪ تعلیم دیگر پوپر اندیویدوالیسم به معنی مذهب اصالت «فرد منتشر» است. که هم در مقابل کلکتیویسم (مذهب اصالت جمع) قراردارد و هم در مقابل قول به فردیت آدمی در آثار امثال کی یر کگارد ، که با القای تصور انتزاعی اندیویدوالیسم در شرایط کنونی غرور و غفلت ما را بیشتر می کند. باپدیدآمدن این غرور و غفلت، پیوستگی و هماهنگی و همنوایی و هم سخنی به سستی و پریشانی و گنگی مبدل می شود.

▪ مشکل پوپر این است که فلسفه را به حساب نمی آورد و اگر به حساب آورد آن را در سطح و مرتبه فهم و درک عادی همگانی قرار می دهد و وسیله ای برای حل مسائل و رفع مشکلات سیاسی و اجتماعی می انگارد.

▪ پوپر با قصد و نیت سیاسی و برای مبارزه با فاشیسم و نازیسم و دفاع از دموکراسی فلسفه نوشته است. بنابراین عجیب نیست که نوشته های او ایدئولوژیک باشد.

درواقع در این کتاب داوری می کوشد این امر را موردتأمل قرار دهد که چرا در کشوری که سابقه چندین هزارسال تفکر و تاریخ هزارساله فلسفه دارد امثال پوپر استاد و راهنمای قول و فعل مطلق می شوند. او ۵ عامل را بستر ساز این امر معرفی می کند؛ اولاً مطالب پوپر بخصوص برای کسانی که با مقدمات علوم آشنایی داشته باشند دشوار نیست. پوپر آسان می نویسد و معمولاً از پرداختن به مطالب عمیق اعراض می کند. به این جهت دایره تعداد خوانندگان او می تواند وسیعتر باشد.

ثانیاً، او فطرت فلسفی را غیر از فطرت عادی نمی داند و فهم در نظرش فهم همگانی است و عقیده دارد که فلسفه را نیز باید با فهم همگانی درک کرد. آثار او هم متناسب با فهم همگانی نوشته شده است . بنابراین عجیب نیست که عده کثیری با او هم آوایی پیداکنند.

ثالثاً؛ پوپر منتقد مارکسیسم بود و در کشور ما زمینه روحی و اخلاقی برای نقد تازه ای از مارکسیسم وجودداشت.

چهارم آن که پوپر فیلسوف علم بود و کتاب ها و مقالات زیادی در باب علم و پژوهش علمی داشت . و با توجه به این که او فلسفه را همچون کتاب های علمی می نوشت، نوشته هایش نزد اهل علم هم بیگانه نبود.

در مجموع ادعای صریح داوری این است که نفوذ پوپر در ایران نفوذ یک فیلسوف نیست. زیرا او در میان اهل فلسفه تقریباً هیچ جایی ندارد. او خود دلیل این را که در نقد آرا و نظریات پوپر چنین رساله ای را تدوین می کند، چنین عنوان می کند؛ وقتی در کشوری به یک فیلسوف یا نویسنده فلسفی به چشم مرجع و اسوه فکر و نظر نگاه می کنند چنین نیست که فقط یک اشتباه کوچک روی داده باشد. بویژه اگر آن فیلسوف یا نویسنده فلسفی درحد و مرتبه ای نباشد که به آینده تفکر مددی رساند. در چنین وضعی ممکن است فکر و عقل در معرض خطر قرار گرفته باشد. با این وجود داوری اصلاً نمی خواهد بگوید که پوپر نخوانیم بلکه پرسش او این است که چرا و از چه رو باید از آن همه فیلسوفان صرف نظر کرد و از میان همه آنها یکی را برگزید؟ اگر وجهی دارد باید بدانیم وجه آن چیست؟ و اگر بی وجه است باید بیندیشیم که مبادا در جست وجوی یک ایدئولوژی به پوپر و افکار او رو کرده باشیم؟ درواقع او در این نقد از طرفداران پوپر می پرسد چرا پوپر؟ و چرا باشلار و توماس کوهن و لاکاتوش یا کواین و فیرابند این چنین فلسفه شان مورداستقبال و توجه قرارنگرفت؟

البته در چندسال اخیر پوپر می رود تا درجای شایسته خود قرارگیرد و با نقد و بررسی های انجام شده فضای احساسی شکل گرفته درباره پوپر معقول تر شود.

البته در مقابل نقدهایی که به پوپر می شود نمی توان از نقدهایی که پوپری ها به جبهه مقابل خود یعنی هایدگری ها وارد می کنند، چشم پوشی کرد. پوپریست ها معتقدند برخی از فلاسفه مثل افلاطون وهگل و اشاعه فکر و نظر آنان می تواند مانع «جامعه باز» و تهدیدی برای دموکراسی باشد و منجر به نوعی فاشیسم درجامعه شود. طرفداران این اندیشه در ایران، در این باره بر خطر تفکر هایدگر بسیار تأکید دارند. به این اعتبار، شاید نیاز باشد اندیشه هر دو طیف موردبازخوانی و بازنگری قرار گیرد تا هرنوع نگرش احساسی ای غربال شود.

لیدا فخری



همچنین مشاهده کنید