پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

جاودانگی, وعده الهی و آمال بشری


جاودانگی, وعده الهی و آمال بشری

وعده ادیان الهی در باب حیات اخروی, همخوان با فطرت بشر همخوان است

در نظر انسان‌های ابتدایی که اندیشه بسیطی درباره مرگ نداشتند و نمی‌دانستند مردن معلول عواملی طبیعی است، مرگ جنبه شر داشت. این مردمان شاهد آن بودند که عزیزانشان که روزگاری در کنار آنها می‌زیستند و در شادی‌ها و غم‌هایشان با آنها سهیم بودند، به یکباره بیجان می‌گشتند و از این جهان رخت برمی‌بستند.

این مساله شدیدا آنها را متأثر می‌کرد. این در حالی بود که مردگان شب هنگام در هیاتی به خواب آنها می‌آمدند که گویی زنده و سلامتند و همانند گذشته از این زندگی لذت می‌برند. از این رو آنان دچار ترس و سردرگمی می‌شدند و برای آن‌که مانع بازگشت مرده‌ها شوند، تدابیری می‌اندیشیدند. مثلا در ژاپن دست و پای مرده را در گور می‌بستند یا سنگ‌های بزرگی روی جسد می‌گذاشتند تا مانع بازگشت مرده‌ها به دنیای زنده‌ها شوند. گاهی نیز دیده می‌شد انسان‌های ابتدایی برای دفن مرده او را از در بیرون نمی‌بردند، بلکه او را از سوراخ یا پنجره بیرون می‌بردند و بعدا آن سوراخ یا پنجره را مسدود می‌کردند تا مرده به جایگاه خویش بازنگردد. (ناس، جان بی، ۱۳۷۹)

با گذشت زمان انسان‌های ابتدایی دریافتند بازگشت شخص مرده به زندگی پیشین امکانپذیر نیست. پس زنده و سلامت به خواب دیدن مردگان را حمل بر زندگی اخروی و بعضا جاوید آنان کردند. در واقع آنها به این نتیجه رسیدند که زندگی جاویدی وجود دارد که آدمی پس از مرگ از آن برخوردار می‌شود. از این رو در آیین‌های خاکسپاری اقوام متعددی رسم در گور نهادن مرده به همراه اشیایی که او قبلا از آنها استفاده می‌کرده، اجرا شده است. به عنوان مثال یکی از رسوم چینیان باستان آن بوده که به همراه مرده، اگر فرد متمولی بود، کنیزان، مستخدمان، اسب، وسایل زندگی و حتی غذا دفن می‌شده است. در مصر باستان نیز مرده‌ها را مومیایی می‌کردند تا آنها بتوانند به زندگی پس از مرگ خود ادامه دهند. (رضایی، مهدی، ۱۳۸۳)

این شواهد حکایت از میل به جاودانگی در انسان دارد. آدمی همواره در پی آن بوده که تا ابد در این دنیا زندگی کند. اما دریغ و درد که مرگ این آرزوی دست نیافتنی را از او ربوده است. میل به جاودانگی در ادبیات ملل و اقوام مختلف به اشکال متفاوت منعکس شده است: در داستان سفر گیلگمش که اصلی بابلی دارد، آمده است که قهرمان داستان یعنی گیلگمش در جستجوی گیاه زندگی به سرزمین مردگان قدم می‌گذارد و آن را می‌یابد. اما ماری این راز جاودانگی را می‌دزدد و او را از برخورداری از زندگی جاوید بی بهره می‌گذارد. یا هنگامی که کیش دائویزم در چین به کمال رسید، این اعتقاد به‌وجود آمد که فردی که از نیروی تائو برخوردار است می‌تواند بر مرگ غلبه کند. حتی کیمیاگران چینی نیز در جستجوی اکسیر حیات بودند. (ناس، جان بی، ۱۳۷۹)

رهایی از مرگ و دستیابی به جاودانگی به دوره‌های متأخرتر سریان یافت و به ادبیات ایرانی ـ اسلامی نیز راه یافت و حکیمانی همچون نظامی داستان جستجوی اسکندر در پی آب حیات را به نظم کشیدند. همچنین مرگ سیاوش و ادامه دادن راه او توسط کیخسرو که در متون زرتشتی ذکر آن آمده است، به سریان یافتن زندگی و جاودانگی اشاره دارد. بنابراین ریخته شدن خون سیاوش و روییدن گیاه روی زمین نشان‌دهنده جاودانگی سیاوش در قالب کیخسرویی است که همانند خضر جاودانه تصور می‌شده است. (مزدا پور،‌ کتایون) از این‌رو می‌توان به این نتیجه رسید که شاید داشتن پسر برای پدر و پیش گرفتن شغل پدر توسط پسر خود رمز جاودانگی انسان‌های پیشین بوده است.

در نظام اجتماعی دوران‌ پیشین فرد اهمیتی نداشته و آنچه از اهمیت برخوردار بوده، حفظ پیشه و طبقه‌ای بوده که فرد در آن زندگی می‌کرده است. در واقع کاری که انجام می‌گرفته اهمیت داشته و نه فردی که کار انجام می‌داده است. (البته این مهم درمورد پادشاهان و شاهزادگان صدق نمی‌کند. چرا که آنها یگانه قهرمان داستان‌های آن زمان بوده‌اند و ادبیات ملل مختلف مشحون از قهرمانانی است که پادشاه یا شاهزاده بوده‌اند.) در دوران قبل‌تر هم، این قبیله بوده که اهمیت و ارزش داشته و بجای فرد تصمیم می‌گرفته است. در واقع هیچ‌کدام از افراد قبیله از خود موجودیت مستقلی نداشته‌اند. چنین وضعیتی میان موجودات دیگر نیز صادق است. چنان​که وقتی دانشمندان روی‌گونه خاصی از موجودات مطالعه می‌کنند، بیان می‌دارند نسل این موجود در خطر انقراض است، زیرا نزد دانشمندان هیچ‌گاه تک‌تک موجودات ارزشمند نیستند.

این چنین انسان ابتدایی که با سوالات گوناگونی درباره فلسفه حیات دست و پنجه نرم می‌کرد، دریافت زندگی جاوید را در زمان و مکان دیگری جستجو کند و عجب آن‌که انتظار و جستجوی او عبث نبود. زیرا چندی نگذشت که پیامبرانی مبعوث شدند و پیام جاودانگی را به او بشارت دادند. این بار شاعران و فیلسوفان دست به کار شدند و رازی را در اشعارشان بازگو کردند که دیگر خیالی واهی نبود بلکه واقعیتی محتوم به شمار می‌رفت. زیرا انسانی که اسیر زمان بود و در زمان به دنیا می‌آمد و در زمان می‌مرد، اکنون قادر بود با جاودانگی خود بر مرگ غلبه کند. جان دان، شاعر انگلیسی(۱۶۳۱-۱۵۷۲) در یکی از غزل‌های خود به همین مهم اشاره دارد:

ای مرگ مغرور نباش که در دل آدمیان خوف و هراس می‌اندازی و قدرتمندی. تو آنقدرها هم هراسناک نیستی. زیرا وقتی آدمی سر از خواب کوتاه مرگ بردارد و از نو زنده شود، تو مرگ، تو دیگر وجود نداری، در آن زمان ای مرگ این تو هستی که مرده ای!»

(The Norton Anthology of English Literature, ۲۰۰۰)

وقتی آدمی به جاودانگی موعودش دست یابد، دیگر کرونوس زمان قادر نیست فرزندان خود را ببلعد. چرا که این اوست که مرده است و فرزندان او، انسان‌ها به بی‌مرگی و جاودانگی دست یافته‌اند. این اصلی است که تمامی ادیان وحیانی و خصوصا اسلام بارها درباره آن تأکید کرده‌اند.

منابع:

آفرینش و مرگ در اساطیر، مهدی رضایی، انتشارات اساطیر۱۳۸۳.

نقد تطبیقی ادیان و اساطیر، حمیرا زمردی، انتشارات زوار ۱۳۸۵.

داغ گل سرخ و چهارده گفتار دیگر درباره اسطوره، کتایون مزداپور، انشارات اساطیر به همکاری مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها ۱۳۸۳.

تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، علی اصغر حکمت، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۹.

The Norton Anthology of English Literature, Seventh Edition, Volume ۲, W.W. Norton & Company, London, ۲۰۰۰

هما شهرام‌بخت



همچنین مشاهده کنید