چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

نوبت ایران


نوبت ایران

دو روز پیش هنگامی که معلوم شد گروه ۸ ناچار است نشست خود در بنسیت ایتالیا را بدون حضور ایران برگزار کند, بنیتا فررو والدنر کمیسر سیاسی اتحادیه اروپا گفت ایران فرصت مهمی را از دست داده است

دو روز پیش هنگامی که معلوم شد گروه ۸ ناچار است نشست خود در بنسیت ایتالیا را بدون حضور ایران برگزار کند، بنیتا فررو والدنر کمیسر سیاسی اتحادیه اروپا گفت ایران فرصت مهمی را از دست داده است. او سپس در حالی که تأکید می کرد قصد ندارد در امور داخلی ایران دخالت کند، به حمایت از آشوبگران در تهران پرداخت و از دولت ایران خواست با «کسانی که قصد اعتراض آرام دارند» با خشونت رفتار نکند. سخنان والدنر را باید جزو آخرین نمونه ها از مجموعه سخنانی دانست که مقام های غربی طی هفته گذشته بر زبان آورده و در آن فراتر از تعارفات جوهره و ماهیت خود را نشان داده اند.

قبل از انتخابات، رسانه ها و مقام های غربی چند ماه تمام همه امکانات خود را به کار گرفتند تا به هر قیمت ممکن مانع از اعتماد دوباره مردم به کاندیدای اصولگرا شوند. راقم این سطور بیش از ۲۰۰۰ صفحه از مقالات روزنامه های غربی را در اختیار دارد که در آنها، در کنار تعریف و تمجیدهای عجیب و غریب از کاندیدای اصلاح طلب، از هیچ توهین، تهمت و سیاه نمایی نسبت به دولت نهم فروگذار نشده فقط به این امید که بتوانند با دستکاری در الگوهای ذهنی مردم ایران آنها را به سمت قهر مطلق با نظام اسلامی و عدم مشارکت در انتخابات، یا اگر نشد، رأی دادن به کاندیدای مطلوب خود پای صندوق های رای سوق بدهند.

غرب مدت هاست دریافته که ناچار است با ایران در منطقه خاورمیانه کار کند و منافع و ایده های آن را در مجموعه طراحی های خود لحاظ نماید. تجربه بیش از ۸ سال حضور اشغالگرانه در منطقه، به غرب ثابت کرده است که هرگونه ثبات یا بی ثباتی در خاورمیانه در گرو اراده ایران است و ایران این قدرت را دارد که در مقابل هرگونه نظم تحمیلی به منطقه از جانب غربی ها با قدرت ایستادگی کرده و آن را ناکام بگذارد.

زمانی تقریباً طولانی طول کشید تا غربی ها فهمیدند که الگوهای سنتی مهار، قادر به متوقف کردن ایران نیست و ناچار باید از یک طرف به فکر طراحی ترتیبات مشترک با آن بود و از طرف دیگر با تلاش برای تقویت نیروهای سیاسی غربگرا، الگوهای مهار را در ایران درونی سازی کرد. بر همین مبنا، طرف غربی علاقمند بود و این علاقه خود را به هیچ وجه پنهان نکرد که حالا که ناچار از تعامل با ایران است لااقل بهتر است با دولتی غیر از دولت محمود احمدی نژاد که به روشن ترین شکل ممکن نشان داده حاضر به واگذاری هیچ امتیازی به غرب نیست، سر و کار داشته باشد. غربی ها هنوز خاطره خوش همکاری با اصلاح طلبان ایرانی در فاصله سال های ۷۶-۸۴ را از یاد نبرده اند و دریغاگوی آن ایام هستند. به همین دلیل قبل از انتخابات در سطوح آشکار و پنهان همه انرژی و امکانات خود را در اختیار اصلاح طلبان قرار دادند تا هم به نیروهای مطلوب خود در داخل روحیه و انگیزه ای مضاعف داده باشند و هم به مردم ایران پیغام بدهند که غرب روی کار آمدن چه کسانی در ایران را می پسندد و از آن خشنود می شود.

نتیجه انتخابات البته از جهات مختلف غرب را شوکه کرد. مردم ایران در ابعادی فراتر از تصور آنها و همه ناظران بین المللی، در انتخابات شرکت کردند و همین موجب شد همه آن افسانه ها که درباره قطع پیوند نظام سیاسی ایران، خود بافته و خودباور کرده بودند در یک صبح تا شام دود شود و به هوا برود. مهم تر از این، غربی ها و بسیاری از دوستان داخلی آنها تصور می کردند آراء خاموش جامعه ایرانی یا فعال نمی شود یا اگر فعال شد قطعا به سمت اصلاح طلبان خواهد رفت نه جای دیگر. نتیجه انتخابات ۲۲ خرداد این افسانه را هم فرو ریخت. مشارکت ۸۵ درصدی در انتخابات ریاست جمهوری دهم مشخصا به این معنا بود که آراء خاموش فعال شده اما برخلاف پیش بینی غربی ها، این آرا نه به جانب جناح مطلوب آنها بلکه به سمت کاندیدایی میل کرد که طعم خدمت خالصانه را به مردم چشانده و به آنها باورانده بود که می توان در محاصره مشتی گردن کلفت گرفتار شد اما از حق مردم کوتاه نیامد.

پس از انتخابات و در حالی که غربی ها همه امیدهای خویش به نفوذ دوباره در حاکمیت ایران را بر باد رفته می دیدند، بلافاصله پروژه جایگزین را که از قبل طراحی و برنامه ریزی شده بود روی میز گذاشتند. درباره اینکه جزئیات این پروژه چه بود جداگانه باید سخن گفت.

به طور بسیار خلاصه و همانطور که کیهان از مدت ها قبل خبر داده بود شبکه انتخاباتی اصلاح طلبان در ایران که مورد حمایت ویژه و آشکار غرب است بلافاصله پس از قطعی شدن شکست - دقیقا از ظهر روز ۲۲ خرداد - به صورت شبکه آشوب «بازسازماندهی» شد و با هدف ظاهری اعتراض به تقلب در انتخابات که به قصد پوشاندن هدف واقعی ضربه زدن به اعتبار و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و دولت دهم از طریق آشوب و نافرمانی طراحی شده بود، به خیابان آمد. اینکه شبکه آشوب چگونه شکل گرفت، چگونه به خیابان آمد و چگونه متلاشی شد، موضوع این نوشته نیست. مسئله این است که آشوب ها و ناآرامی های تهران به سرعت - سرعتی که از دید ناظران ایرانی کاملا عجیب بود - غرب را به طمع انداخت که انقلابی در ایران در حال وقوع است (آنطور که موشه یالون وزیر امور راهبردی دولت اشغالگر اسرائیل هفته گذشته گفت) و میرحسین موسوی هم رهبر الهام بخش خیل میلیونی انقلابیون - به تعبیر باراک اوباما - است! رسانه های غربی به دروغ گفتند میلیون ها نفر از مردم تهران در خیابان ها هستند و هزاران نفر از آنها کشته شده اند. مقام های غربی هم که ما تا به حال تصور می کردیم با میزهای عملیات روانی سرویس های اطلاعاتی خود که رسانه های غربی را تغذیه می کنند هماهنگ هستند دروغ رسانه های خودشان را باور کرده و بر آن مبنا شروع به موضع گیری علیه ایران نمودند. موضع گیری هایی که صراحت آن بر علیه ایران و در حمایت از شبکه آشوب و فتنه گری بی سابقه بوده است. شکل گیری این توهم که جمهوری اسلامی در حال سقوط است، تقریبا بلافاصله به کنار رفتن پرده ها انجامید و مقام های غربی یکی پس از دیگری آنچه را که همواره درباره ایران در دل داشته اما به دلیل ملاحظات دیپلماتیک و سیاسی مجال طرح آن را نمی یافتند، فاش و آشکار بر زبان آوردند و این فرصتی منحصر بفرد بود که معلوم شود میان حقیقت و ادعا، و واقعیت و نمایش در دیدگاه آنها راجع به ایران، فاصله تا چه اندازه است.

حوادث ۱۰روز گذشته تهران و ورود رسمی مقام های غربی به عنوان کمک کار آشوب طلبان به معرکه، قبل از هر چیز نشان داد دستگاه محاسباتی غربی ها در برابر پدیده هایی مانند ایران بسیار ابتدایی و پیش پا افتاده است و به همین دلیل خیلی زود گول می خورد و هیجان زده می شود. به طور مشخص ۳ عامل در شکل گیری این سوءتفاهم- که البته برای غرب گران تمام خواهد شد- نقش داشته است:

۱) عدم آشنایی کامل با سیستم کنترل بحران در نظام جمهوری اسلامی و عمق مهارت ها و توانایی های آن.

۲) اعتماد به گزارش های احساسی و عمدتا رویاپردازانه خبرنگاران غربی از داخل ایران که بیشتر بر مبنای رعایت خوشایند کارفرمایان تنظیم می شود تا وفاداری به متن واقعیت.

۳) ناتوانی و عجز نمایان سرویس های اطلاعاتی غربی در تحلیل صحیح اوضاع ایران. این موضوع وقتی جالب تر می شود که توجه کنیم تقریبا تمامی سفارتخانه های غربی حاضر در تهران طی چند هفته گذشته به محلی برای توطئه چینی ماموران این سرویس ها علیه نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده بود اما با این حال دقت گزارش های آنها به مقام های مافوقشان آنقدر پایین بود که نتوانست جلوی اشتباه محاسبه ای تا این حد بزرگ و پرهزینه را بگیرد و کار تا آنجا پیش رفت که غربی ها با کنار گذاشتن همه آنچه که ادبیات دیپلماتیک نامیده می شود با این توهم «کار جمهوری اسلامی تمام است»(!؟) رسما در کنار آشوبگران ایرانی قرار گرفتند.

خوشمزه تر از همه حال و روز دولت جدید آمریکا و رئیس جمهور آن است که بی تجربگی و آلت دست بودن آن روز به روز نمایان تر می شود. باراک اوباما ابتدا سعی کرد در مقابل حوادث ایران بی طرف بماند اما این ژست بی طرفی بیش از چند روز دوام نیاورد. او چند روز بعد آشکارا اعلام کرد «نگران معترضان ایرانی است» و یک روز بعد از آن موسوی را «نماد توجه مردم ایران به غرب» نامید و گفت که اتفاقات ایران در نحوه مذاکره آینده با آن موثر خواهد بود. برخی تحلیلگران آمریکایی در توجیه برافروختگی روزافزون جناب پرزیدنت گفتند که اوباما تحت فشار کنگره و دیگر لابی های ضد ایرانی واشینگتن است، اما نوع سخن گفتن او شباهتی به کسی که تحت فشار است نداشت. اوباما در واپسین روزهای آشوب در ایران گویی بوی کباب به مشامش خورده باشد، حزم و احتیاط را کنار گذاشت و بی توجه به اینکه ممکن است آنچه وبلاگ های آشوب طلبان ایرانی در مورد انقلابی بودن وضع ایران می نویسند بی اعتبار باشد- یک خبرگزاری غربی چند روز پیش نوشت اوباما تحت تأثیر وبلاگ های ایرانی است- اندرونی ذهن خود در مورد ایران را نمایان ساخت تا همه دنیا دریابند بوش هنوز در کاخ سفید است ولو رنگ چهره اش تغییر کرده باشد.

اظهارات ساده دلانه و عجیب غربی ها در حمایت از آشوبگرانی که آنها خیال می کردند قادر به برانداختن نظام جمهوری اسلامی خواهند بود پس از چند سال غوطه خوردن در تعارفات دیپلماتیک، ظرف مدت زمانی کمتر از ۱۰روز این امکان را برای مقام های ایرانی بوجود آورد که یک بار دیگر درستی دیدگاه خود را درباره زوال ناپذیر بودن خصومت غرب نسبت به ایران بیازمایند و از میزان صداقت نهفته در ادعای تغییر و همچنین هدف واقعی دست دراز شده آمریکا به سوی خود مطلع شوند.

آمریکایی ها دوباره فریب خوردند منتها این بار از سرویس های اطلاعاتی، رسانه ها و متحدان خودشان، نوبت غرب تمام شده است. آنها در چند هفته گذشته هر چه ساخته بودند به خیابان آوردند و نتیجه آن اکنون پیش چشم همگان است.

پ حالا نوبت ایران است. نیاز غرب به ایران در منطقه خاورمیانه نه فقط کاهش نیافته بلکه روز به روز عمیق تر شده است. برنامه هسته ای ایران نیز مدت هاست مرزهای قرمز رنگ موجود در ذهن استراتژیست های غربی را درنوردیده است. شرایط همان شرایط ماقبل انتخابات است با دو تفاوت: اول اینکه دولت اصولگرا اکنون ۲۵میلیون رأی دارد و این پشتوانه مردمی وسیع، امکانی منحصر بفرد برای اتخاذ تصمیم های بزرگ در اختیار آن قرار خواهد داد و دوم ایران اکنون استدلال های کافی در اختیار دارد که دولت آمریکا و متحدان اروپایی آن برخلاف آنچه ادعا می کنند نه فقط تغییری در رویکرد خود نسبت به ایران بوجود نیاورده اند بلکه توطئه های آشکار و پنهان آنها علیه موجودیت نظام جمهوری اسلامی عمق و گستره ای بی مانند یافته چنانکه غربی ها حتی زحمت پنهان کاری هم به خود نمی دهند. آقای اوباما ظرف چند روز به روشن ترین شکل ممکن نشان داد که دعوت ایران به همکاری جز دام افکنی و فریب کاری چیزی نیست؛ چنین رفتاری طبعا به سرعت پاسخی بسیار مناسب از جانب ایران دریافت خواهد کرد. آمریکا باید بداند ایران همانقدر که می تواند مشکلات آن را حل کند- که قطعا چنین کاری نخواهد کرد- توانی غیرقابل محاسبه برای خلق مشکلات جدید برای آمریکا دارد. ما ایرانی ها می گوییم چیزی که عوض دارد گله ندارد.

مهدی محمدی



همچنین مشاهده کنید